سایر منابع:
سایر خبرها
دانش آموز بودم که پسر همسایه مان مرا به اتاقک برد!
گفتم دوست ندارم درس بخوانم! مادرم به شدت تحقیرم می کرد و می گفت هیچ وقت جایگاهی در جامعه نخواهی داشت و تو سری خور بار می آیی! ولی من هیچ علاقه ای به تحصیل نداشتم. تا این که در سال اول دبیرستان ترک تحصیل کردم. قصد داشتم در یکی از نیروهای نظامی استخدام شوم اما در کمتر از یک ماه فهمیدم به درد این کار هم نمی خورم. این جا بود که در دوره های فنی و حرفه ای ثبت نام کردم ولی سرزنش های مادرم رهایم نمی کرد تا ...
اصولگرایان به آزادی و نقش مردم کم اهمیت می دهند
بهیجه که گفتند، گفت من هم با او می روم. اصلا با هم می رویم! [خنده] خلاصه از آن لحظه ای که کاغذ را دادم و جواب را شنیدم؛ عاشق شدم و عاشق هستم. واقعا همسرم شایسته این عشق و محبت هست. * خرج و مخارج زندگی مشترک را چگونه تامین می کردید؟ در دوران سربازی بین دو محکومیتم که در ژاندارمری ساری بودم، تدریس خصوصی می کردم و حدود چهار سال بعد چند روز مانده به عید 1356 که از دوران حبس آخر ...
کسب روزی حلال در دل شب/ ضایعاتی که حکم نان را دارد
سختی های زندگی برایمان می گوید و اینکه در حال حاضر با فروش ضایعات و کمک های مردمی، چرخ زندگی اش می چرخد. آن شب نیم ساعت با خاله مریم همراه بودم اما مسیر منزلش بیش از آن است که بتوانم تا انتها یاری اش کنم با او خداحافظی می کنم اما قول مصاحبه ای در منزلش را از وی می گیرم. چند روز بعد، به دیدار خاله مریم در اسماعیل آباد مشهد می رویم، جایی در حاشیه شهر که محل زندگی اکثر افراد ضایعات فروش است. ...
توکلی: اصولگرایان به نقش مردم کم اهمیت می دهند
.... به بهیجه که گفتند، گفت من هم با او می روم. اصلا با هم می رویم! [خنده] خلاصه از آن لحظه ای که کاغذ را دادم و جواب را شنیدم؛ عاشق شدم و عاشق هستم. واقعا همسرم شایسته این عشق و محبت هست. خرج و مخارج زندگی مشترک را چگونه تامین می کردید؟ در دوران سربازی بین دو محکومیتم که در ژاندارمری ساری بودم، تدریس خصوصی می کردم و حدود چهار سال بعد چند روز مانده به عید 1356 که از دوران حبس ...
جِقۀ تاج اصفهان
.... بعد تصمیم گرفتم از تئاتر سپاهان بیرون آمده و به استخدام شهرداری در بیایم. در همان زمان ها هم ازدواج کردم. ازدواجی که ماحصلش چهار فرزند بوده؛ یک دختر و سه پسر. چرا به شما لقب جِقه دادند؟ آقای ناصرخان فرهمند از هنرپیشه ها و خانواده هایشان دعوت کرده بود در یک شب مهتابی کنار رودخانه زاینده رود بیایند. حدود ساعت دو نصفه شب شنیدیم یک نفر روی پل در حال خواندن آواز است. شخصی به ...
قهرمان موتورسواری و آچار فرانسه ای که مدافع حرم شد/ همسر شهید: به همه چیز فکر می کردم جز اینکه روزی ...
هرشرایطی برای جنگ شرکت می کنم. هدف زندگی ام قرب الهی هست وتنها برای رضای خدا قدم برمی دارم و می خواهم بانوی خانه ام آنقدر زهرایی باشد که برای رسیدن به هدفم من را همراهی کند. مردی که قدم هایش را در راه رضای خدا برمی دارد واصول زندگی و کارش رضایت خداست دیگر نیازی به شرط و شروطی نداشت. جلسه خواستگاری ما جزو محدود خواستگاری هایی بود که خیلی سریع به توافق رسیدیم و موافقت مان را برای ازدواج اعلام کردیم. در سال ...
فوران شور زندگی در روزگار کهنسالی
کت دوزی را نزد استاد کارم آموختم. بعد از آن برای خودم کار می کردم. مادرم سال 50 فوت کرد و در قطعه اول بهشت زهرا آرمیده است. بعد از مرگ مادر، پدرم همراه با دو برادر و دو خواهرم به زادگاهش روستای کرفس بازگشت و من در شهر نزد عمو و خاله ام زندگی می کردم. بعد از مدتی شروع به ایرانگردی کردم و در هر شهر چند سالی خیاطی می کردم و دوباره به شهر دیگری می رفتم. هیچگاه ازدواج نکردم و بعد از چند سال وقتی به ...
مهدی آذر یزدی/ کاش بود و قصه غربت خود را می نوشت
. آن را شب ها در حالی می نوشتم که توی یک اتاق 2 3 متری زیر شیروانی، با یک لامپ نمرهی 10 دیوارکوب زندگی می کردم. نگران بودم کتاب خوبی نشود و مرا مسخره کنند. آن را اول بار به کتابخانه ابن سینا (سر چهارراه مخبرالدوله ) دادم. آن را بعد از مدتی پس دادند و رد کردند. گریه کنان آن را پیش آقای جعفری، مدیر انتشارات امیرکبیر، در خیابان ناصرخسرو بردم. ایشان حاضر شد آن را چاپ کند. وقتی یک سال بعد کتاب از ...
زندگی های خاکستری
را به عهده گرفته بودم پس از پنج سال آزاد شدم. حالا شوهرم زندان ابد است. او می گوید: شوهرم همیشه به من می گفت پول نداریم بیا کار خلاف انجام دهیم. رفتم مشاوره برای طلاق و از همسرم غیابی طلاق گرفتم. اکنون حضانت دو فرزندم را به عهده گرفته ام. شاغل هم نیستم و پدرم هزینه های زندگی ما را تامین می کند. یکی دیگر از زنان جوان که به جرم حمل مواد مخدر سه سال در زندان بوده و دو ماه است از زندان آزاد ...
وقتی استاندار تلفن رئیس جمهور را هم جواب نمی دهد !
خواهد با تو حرف بزند. گفت نماز واجب تر است. سخنم با خدا واجب تر از سخنم با رئیس جمهور است. از بعد تقوا در این حد بود. عکس العمل شهید انصاری در برابر تیراندازی به منزلشان یک بار وقتی به خانه مان تیراندازی کردند من در اتاق خواب بودم. از روبر تیر زدند. من خیلی ترسیدم خودم را کشیدم پایین و نشستم روی زمین اما انصاری رفت در را باز کرد و فقط این جمله را فریاد زد که؛ ان الذین قالو ...
هیچ وقت نمی توانیم امریکایی ها را ببخشیم
امریکایی ها که همیشه همراهشان است ولی امریکایی ها هم باید ناراحت باشند که اینگونه خشم شان را روی مردم غیرنظامی پیاده می کردند. امریکایی ها چون دست شان به جایی نمی رسید می خواستند عقده خودشان را خالی کنند. بعد از شهادت هم باز آنها ناراحت بودند نه ما. ما به شهادت عزیزمان افتخار می کردیم و برای همه این شهادت افتخار بزرگی بود. از اینکه همسرم راه خودش را رفت و واقعاً این مسیر را دوست داشت به نوعی خوشحال ...
راز کیارستمی شدن
. فیلم نامه را برای کیارستمی فرستادم با این نیت که شاید از آن خوشش بیاید و علاقه مند باشد که آن را بسازد. آن موقع در کانون کار می کرد و تازه خانه دوست کجاست را ساخته بود و هنوز درگیر ساخت فیلم هایی با موضوع کودکان بود. فیلم نامه را خواند و بعد از چند روز به من پس داد و گفت فیلم نامه خوب و محکمی است اما خیلی تلخ و بدبینانه است و من این گونه به دنیا نگاه نمی کنم. درست می گفت. من اشتباه کرده بودم و آن ...
ظهر عاشورا نمازش را خواند و شهید شد
.... سال 1385 مرا به خانواده شان پیشنهاد داد و سال 1388 ازدواج کردیم. وحید از لحاظ اعتقادی خیلی حزب اللهی نبود ولی اعتقادات خاص خودش را داشت. مثلاً باور قلبی عمیقی به مسائل اعتقادی داشت و روی حلال و حرام و روی اموال خودش خیلی حساس بود. روی حجابم حساسیت داشت. یکی از شروط مهمش برای من این بود که هر ماه یک رقم مشخصی را برای کمک به نیازمندان باید کنار بگذارد. به من گفت این کار را می کنم و شما باید ...
علیرضا آرا، بازیگر تئاتری که در تلویزیون هم درخشید
سه سال اخیر بیشتر شده است. امکان دارد زمان هایی تعداد کم و زیاد شده باشد ولی از قدیم همین روند وجود داشته و مثلا قدیم اساتیدی از جمله علی نصیریان، محمدعلی کشاورز، عزت الله انتظامی، زنده یاد داود رشیدی پیش از هر چیز به عنوان بازیگر تئاتر شناخته می شدند. اگر به چند نسل بعد هم نگاه کنیم، مرحوم خسرو شکیبایی، پرویز پرستویی بازیگر تئاتر بودند و بعد در سینما و تلویزیون درخشیدند. به همین دلیل ...
میزان درآمدروسای جمهور جهان/قوانین جالب کره شمالی برای استخدام دختران پلیس/نظافت دندان ها در کمتر از 10 ...
نزدیک بود. شهید گلزار شغل شان چه بود و به عنوان نیروی آزاد داوطلبانه به جبهه مقاومت پیوسته بودند؟ همسرم بعد از ازدواج در پالایشگاه بندرعباس استخدام شد و کارمند شرکت نفت بود و به عنوان بسیجی و کاملاً داوطلبانه برای دفاع از حرمین عازم سوریه شد. این نقل مکان در اول زندگی از شمال غرب کشور به جنوبی ترین نقطه برایتان سخت نبود؟ اتفاقا خوب است در زندگی گاهی این سختی ...
دام مرد هزار چهره برای زنان
شده بودم. سرگردان خیابان ها بودم و شب ها پیش مادرم می رفتم. هدف و انگیزه درستی در زندگی ام نداشتم. دنبال این بودم که کاری پیدا کنم و بتوانم با آن قدرت پیدا کنم تا شاید با آن خلأهای عاطفی ام را پر کنم. اعتیاد داری؟ بله. از چه زمانی سیگار کشیدن را شروع کردی؟ از کلاس پنجم ابتدایی و تا الان که 37 ساله ام همچنان سیگار می کشم. چند سال است اعتیاد داری ...
عشق نباشد چرخ این 40 تُن نمی چرخد
...> می خواهیم از ازدواج و زندگی زناشویی خودش نیز برای مان بگوید. آهی می کشد و می گوید: سال 70 وقتی 16 ساله بودم ازدواج کردم. همسرم در دفتر یک کوره آجرپزی کار می کرد اما بعد از مدتی وقتی آجر ماشینی وارد بازار شد و کمتر کسی به آجرهای سنتی که در کوره های آجرپزی تولید می شد علاقه نشان داد این کوره ها یکی پس از دیگری ورشکست شدند و همسرم نیز بیکار شد. ورشکستگی و بی پولی و غم و غصه خلاصه او را از پا ...