سایر خبرها
روایت امدادهای غیبی در جنگ احزاب قرن/ رشادت رزمندگان اهل سنت در کمینگاه خدا
باختران – اسلام آباد در همان لحظات اولیه، انباشته از ادوات سوخته شد و عکس العمل سریع رزمندگان، منافقین را به فراری مفتضحانه وادار ساخت. وی گفت: این عملیات در روز بعد نیز با حمله هوانیروز ارتش جمهوری اسلامی ایران با سرکوب شدید منافقان ادامه یافت و دشمن را دچار شکست سخت و سنگین کرد. بدین ترتیب، منافقان شکست خورده، در این تجاوز نابخردانه، متحمل تلفات و خسارات عظیمی شدند که بیش از 120 دستگاه ...
مسوولیت رسیدگی به وضعیت کسانی که 11 سال پیش کودکی شان قربانی سهل انگاری ها شد، با کیست؟
انجام بده که با کمترین میزان بیهوشی بیشترین نتیجه رو بگیریم. ما باید از پارسال عمل های زیبایی مان را شروع می کردیم، اما به دلیل بالا بودن هزینه ها و نبودن پزشک دست نگه داشتیم. سمانه می گوید: هنوز هم بعد از 11 سال هر وقت خودمو تو آینه نگاه می کنم زجر می کشم، هنوز هم مادرم عکس بچگی های من رو می گیره دستش گریه می کنه، تمام عکس های بچگی مو از دم دست مادرم برداشتم، هر بار عکسامو می بینه گریه می ...
ازدواج شوم خانم معلم تهرانی!
همان روز دو دخترش برای زندگی به خانه ما آمدند. شوهرم معذرت خواهی کرد و گفت؛ اگر متوجه می شدی که با بچه هایم زندگی می کنم، زنم نمی شدی با این حال به همسرم گفتم: بعید است من در این سن بچه دار شوم. پس دختران تو را مثل بچه های خودم خواهم دانست همین کار را هم کردم و علاوه بر خانه داری در درس های مدرسه هم کمک حالشان بودم. اما همسرم خیلی زود رنج بود و به هر بهانه ای عصبانی می شد. اوایل ازدواج فقط بحث و ...
سه دهه مسئول بودند؛ چه کردند؟
حوزه مسایل عمرانی توجه شده اما به مسایل فرهنگی و اجتماعی توجه نشده است. خطاب بنده به بعضی از کسانی است که شاید از حد و مرز انصاف خارج هستند؛ یکی نیست از این ها سوال کند که مقداری چشم های غرض ورزتان را باز کنید و در این شهر نگاه کنید. در همین فعالیت های فرهنگی و اجتماعی سالن های تئاتر و صندلی های سینما در این شهر نسبت به کل تاریخ شهر چند برابر شد؟ در این شهر شورایاری های محلات چگونه شکل گرفتند؟ بیش ...
فرجام تلخ پیام های عاشقانه!
.... یک روز در یکی از شبکه ها پیامی از پسری به نام فرزاد دریافت کردم. او بسیار زبان باز بود. حرف های دلنشینی می زد و هر روز برایم پیام های عاشقانه می فرستاد. او درست همان خصوصیاتی را داشت که آرزو می کردم کامیار داشته باشد. با حضور او احساس می کردم زندگی ام رنگ و بوی تازه ای گرفته است. ارتباط ما هر روز بیشتر و نزدیک تر می شد. او چند عکس از خودش فرستاد و از من خواست که برایش عکس بفرستم ...
جشن تولد حسن جوهرچی در تلویزیون/عکس
دیدید تا تولد بابا را با هم جشن بگیریم. من هم 28 تیر به دنیا آمده ام در حالی که قرار بود 6 مرداد به دنیا بیایم و با پدر روز تولدم یکی باشد اما جلو تر به دنیا آمدم. وی درباره علاقه بازیگری بیان کرد: من دوره های آقای تارخ را گذراندم و در یک سریال هم بازی کردم اما فعلا مشغول استراحت هستم چون می خواهم این کار را درست انجام بدهم. آوا حین بریدن کیک اینطور آرزو کرد: مثل پدرم ...
با خودم گفتم این سید جوان ما فوق یک طلبه عادی است
آن اشاره می کنم: اولین ملاقات با آیت الله خامنه ای پس از موفقیت های حاصله بعد از چند سال مبارزه با قلم در روزنامه پیام حق (که صاحب امتیازش خودم بودم)و با سخنرانی ها و فعالیت های مداوم در نقاط مختلف استان کرمان- با پیروزی در انتخابات مجلس شورا و آمدن استانداران و مسئولان مردمی ادارات بدون وابستگی به خوانین و دربار و در نهایت رفتن و ترک خان بزرگ ابوالقاسم خان رئیس فرقه شیخیه ...
طنز؛ به رقص آ
چرخاندن دست ها و تاب دادن باسنش. من و برادرم وسط سالن بودیم. دیجی گفت: به افتخار برادر داماد... مردهایی که روی صندلی هایشان نشسته بودند، شروع کردند به ریتمیک دست زدن. هنوز توی شوک بودم که برادرم دست هایم را گرفت و بالا و پایین برد. مثل عروسک خیمه شب بازی خودم را در اختیارش قرار دادم تا هر جوری که می خواهد حرکتم دهد. یکی از دست هایم را ول کرد و سعی کرد من را بچرخاند دور خودش که ...
فرار هالیوودی عروس ایرانی از سوئد
روال قانونی باید کارها پیش برود. حالا فقط باید با معرفی داور نظر او را هم به پرونده اضافه کنید تا در آینده نزدیک رأی طلاق شما صادر شود. ارغوان توضیحاتی به قاضی داد و پس از ثبت اظهاراتش زیر برگه ها را امضا کرد. قبل از اینکه زن جوان اتاق دادگاه را ترک کند، قاضی پرسید: ناراحت نباشید. ان شاءالله همه چیز درست می شود. خوشحالم که از چند ماه پیش حالتان خیلی بهتر شده است. ارغوان هم گفت: کاش چهار سال پیش به حرف مادرم گوش کرده بودم... به خودم قول داده ام از این به بعد من مراقب مادرم باشم، امیدوارم بتوانم اشتباهاتم را جبران کنم و... ...
متهم کودک ربایی: مادرانه از یوسف مراقبت کردم
بار یوسف را همراه خودم به گردش بردم و همچنان دنبال خانواده اش بودم. لباس های کودک کثیف شده بود، برایش چند دست لباس خریدم و او را به حمام بردم. چطور با خانواده اش تماس گرفتی؟ روزی که می خواستم یوسف را به پلیس تحویل بدهم، دوستم زنگ زد و گفت: در سایت روزنامه خبرگم شدن یوسف را نوشته اند، منم چون زیاد اهل اینترنت نیستم سایت را نمی شناختم. اسمش را در اینترنت زدم تا این که در قسمتی ...
گزارش تمرین نمایش شرق دور، شرق نزدیک
شرقی می اندیشد؛ شاید. بیشتر آثارش غربی می زند، از فاوست می گفت و سقراط. پایه های غرب را با دستانش تکان می داد تا دریابد از آن درخت چه می ریزد. نمی دانم چه ریخته، نپرسیدم. تمرین ساعت ده آغاز می شود، برای تئاتری ها عجیب است. برای مردمانی که شبشان به کار است، روز غنیمت خواب است؛ اما گروه حمیدرضا نعیمی این روزها جز تمرین در شرقین جای دیگری نیستند . ما زودتر می رسیم. ما خورشیدی تر از کارگردانیم ...
متن کامل وصیت نامه شهید مدافع امنیت سرباز گمنام امام زمان (عج) بسیجی شهید حسن عشوری
...> می خواهم ماجرایی را برای شما نقل کنم که شنیدن آن برای همه مفید است. شبی در عالم خواب خود را در مکانی دیدم که پشت دری به حالت انتظار ایستاده ام، پس از چند لحظه اجازه ورود به من داده شد. من نیز به داخل اتاق رفتم. ناگهان دیدم مردی بالباس عربی تمام سیه و بی سر درحالی که خون بر لباسش جاری است در برابرم ایستاده، در همین لحظه و در عالم خواب در مقابل آن مرد بی سر به زمین افتادم و هیچ گونه ...
منتخبی از بهترین اشعار قیصر امین پور
...، منظومه ظهر روز دهم (شعر نوجوان)، مثل چشمه، مثل رود (شعر نوجوان)، بی بال پریدن (نثر ادبی)، مجموعه شعر آینه های ناگهان ، به قول پرستو (شعر نوجوان)، گزینه اشعار ، مجموعه شعر گل ها همه آفتابگردان اند ، دستور زبان عشق ، سنت و نوآوری در شعر معاصر منتشر شده است. قیصر امین پور پس از تصادفی در سال 1378 همواره از بیماری های مختلف رنج می برد و حتی دست کم دو عمل جراحی قلب و پیوند کلیه را پشت سر ...
پذیرایی ساده به صرف فوتبال در 13 لوکیشن جذاب
هفدهمین دوره رقابت های لیگ برتر فوتبال ایران از پنجم مرداد ماه آغاز می شود و 16 تیم حاضر در این مسابقات بار دیگر رو در روی هم قرار خواهند گرفت و تنور فوتبال ایران دوباره داغ می شود. همواره یکی از مشکلات فوتبال ما که مربیان و بزایکنان از آن می نالیدند و کارشناسان یکی از علل پیشرفت نکردن فوتبالمان را در آن می دانستند کمبود زمین های باکیفیت بود. تا چند سال قبل تنها ورزشگاه قابل ...
شهردارهای زن شهرهای مختلف را بشناسید/ عدم تبعیض جنسیتی عامل توسعه شهری
ویدئو برای یک زن شهردار آماده است؟ زمانی که من روی کار آمدم یک گروه حقوق زنان در مونته ویدئو به نام کموناموهِر، کلید چوبی به من هدیه دادند. زمانی که دوره ام تمام شد، همان کلید را اما این دفعه با جنس استیل بهم دادند. حرکت نمادینی بود. مگان بری، نشویل، کانتی دیودسون، آمریکا (جمعیت 1.95 میلیون نفر) سخت می توان فهمید که زن بودن آیا تغییری ایجاد می کند یا نه، چون من چیز دیگری جز ...
ناگفته هایی از عملیات "مرصاد"/حکایت ناکامی جلادان در "چهار زبر"
... هیچ صدایی شنیده نمیشد... و من خوشحال از تابش نور خورشید بر بدنم تا مقداری گرم شوم... از دور چند نظامی بطرفم می آمدند... نمیدانستم دشمنند...یا خودی... هنوز تصور مرگ بر من مستولی بود.... تا 6 متری ام رسیده بودند... با توکل بر خدا...صدا زدم..برادر برادر...البته بسیار صدایم ضعیف... بعد از چند بار بالاخره شنیدند ...
مرگ ذره ذره
بازخبر / مرد جوان حدوداً 35 سال داشت با چهره ای افسرده و ناراحت و سر و روئی آشفته و لباس های مندرس وارد اتاق مشاوره شد و بعد روی صندلی نشست و گفت: من دیگر کارم تمام است فقط این جا آمدم کمی درد و دل کنم تا آرام شوم. در حالی که سرش را پائین انداخته بود و انگشتانش را به هم می فشرد گفت: من روزگاری برای خودم کسی بودم و برای یکی از چاپخانه های مشهور کار تعمیر دستگاه های چاپ را می کردم، حقوق ...
تولدی دوباره
کن تحت هر شرایطی راهت را گم نکنی... حرف های عجیبی می زد ولی قشنگ بودند پر از تلاش و امید. علی رفت و من در خلوتم قسم خوردم که لحظه ای از تلاش دست برندارم، سه روز از رفتن علی می گذشت همه اقوام در منزل خاله ام جمع شده بودند و آش پشت پای علی را می پختند، مادر و خواهرم از صبح زود رفتند و من تنها در خانه بودم و درس می خواندم. نزدیک ظهر بود که مادر زنگ زد و گفت که آش آماده شده و زودتر آنجا بروم. برای ...
روایت دلتنگی های خانواده شهید ارتشی مدافع حرم
را که تا امروز از مادر مهدی پنهان کرده بود بگوید. مادر مهدی روبه روی ما نشسته بود وهمچنان بی قراری می کرد .او در حالی که اشک می ریخت دایم این جمله را تکرار می کرد: اجازه ندادند صورت پسرم را ببینم ،نمی دانم دلیل این کار چه بود چرا اجازه ندادند. بعد از گذشت چند روز از شهادت مهدی هنوز خبر دقیق نحوه شهادت را به مادرش نداده بودند و پدر حالا می خواست برای اولین بار نحوه شهادت مهدی را به همسرش بگوید ...
فقط داروهایی وارد کشور می شوند که تولید داخل ندارند
پزشکان ارتباط بهتری گرفته است به ما ارتباطی ندارد، زیرا در نهایت پزشک است که دارو را می نویسد و در اختیار سازمان غذا و دارو نیست. ما یک فهرست دارویی داریم. یکی از موضوعات مطروحه این است که در دوران تصدی شما در سازمان غذا و دارو این فهرست بلند بالاتر از قبل شده است. فهرست داروهای کشور یا همان فارماکوپه چگونه تعیین می شود؟ مگر در دوره ما چند درصد داروی جدید وارد بازار شده، 90 ...
با مسعود در میهمانی شبانه در باغ آشنا شدم و ...
خیابان برای خودم قوانینی داشتم و تا آن موقع دست از پا خطا نکرده بودم، چطور عقلم را زیر پا گذاشتم و پشت سر او سوا ر موتورسیکلت شدم. اولین بار که کیف قاپی کردیم، عذاب وجدان گرفته بودم اما پول مفت به جیب زدیم. در دومین سرقت، کیف دستی خانمی را قاپیدیم اما مأموران کلانتری در کمین بودند و دستگیر شدیم. برای خودم متأسفم. همۀ فامیل و آشنایان به سرم قسم می خوردند اما من آبرو و حیثیت خودم و خانواده ام را به باد دادم. اخبار زیر را از دست ندهید: اخبار زیر را از دست ندهید: ...
اقدام زشت یک مرد با همسر چاق اش
خودم آمدم دیدم روح و روان و جسمم به شیشه وابسته شده است. تازه فهمیدم شوهرم به شیشه اعتیاد دارد و برای آنکه موی دماغش نشوم و رهایش نکنم مرا هم به این منجلاب کشانده است. پوست و استخوان شده بودم. خانواده ام با پیگیری موضوع دریافتند چه بلایی سر خودم آورده ام. با حمایت آن ها از این مرد ناباب طلاق گرفتم. بعد از آن به هم ریخته شدم و گاهی روح و روانم به هم می ریزد و با مادر و پدر و خواهرم درگیر ...
کارآفرینی با یک گیاه کدو شکل
باغ و باغچه شد تا چندسال بعد چند شغل مختلف و متفاوت تنها از راه کشاورزی داشته باشد و محصولاتی را تولید کند که ذهنیت بسیاری را از کشاورزی حسابی تغییر دهد. به همین بهانه سراغ محمدرضا صابری اهل تفرش رفتیم تا از کار و محصولاتش بیشتر سردربیاوریم. می خواستم در کارم خاص باشم محمدرضا صابری متولد 1352 است. در سال 78 در رشته مهندسی کشاورزی زراعت و اصلاح نباتات فارغ التحصیل می شود و بعد ...
من حیرت می کنم
خیلی از تئاترها را از دست می دهم و حیفم می آید! خب نمی شود همه کارها را هم دید، اما تا برسم، می روم برای دیدن، نه اینکه دعوتم کنند، بلکه خودم مشتاق تئاتردیدنم. آیا در این وضعیت که تئاتر دارد خصوصی و خصوصی تر می شود، وضعیت تئاتر قابل قبول هست؟ من حیرت می کنم که هرروز در فضای تئاتر اتفاقات تازه ای می افتد و هرروز سالن های بیشتری ساخته می شوند و در آن از جوان ها گرفته تا افراد حرفه ای ...
سرنوشت تلخ بنیتا
این حادثه ساعت 11:30 دقیقه پنجشنبه هفته گذشته در یکی از خیابان های مشیریه زمانی اتفاق افتاد که مرد جوان به همراه دختر 8ماهه اش قصد خروج از داخل پارکینگ خانه شان را داشت. این پدر برای بستن درِ پارکینگ برای چند لحظه از خودروی پرایدش پیاده می شود و بنیتا در خودرو تنها می ماند، اما همین یک لحظه غفلت کافی بود تا این خودرو از سوی دو سارق به سرقت برود. تلاش پدر برای جلوگیری از سرقت خودرو بی نتیجه ماند و دزدان با خودرو سرقتی موفق به فرار می شوند. بلافاصله پس از این حادثه، پدرومادر این دختر به کلانتری مراجعه می کنند و پلیس را در جریان این سرقت قرار می دهند. ...
گفتگوی خواندنی با صدا پیشه عروسک فامیل دور
تست هوش می گرفت. به ما گفتند یک نقاشی بکشید. من مدام با خودم فکر می کردم چه چیزی بکشم و کارشناس هم می رفت و می آمد و نگاه عاقل اندر سفیه اش را حس می کردم ولی در نهایت چند دقیقه آخر یک شکل کشیدم که باور نمی کرد کار خودم باشد. همیشه ته ماجراها یخم آب می شود؛ مثلا وقتی می رویم دریا وقتی همه خسته می شوند و می خواهند بیرون بیایند، من تازه دوست دارم شروع کنم به شنا کردن. بعد از این ...
کار اجرایی سینما و تئاتر هم نوعی ترجمه است
انگار همه آن مضامین جز در یک تصویر وجود ندارد. به نظرم نویسنده در انتخاب عکس ها خیلی ظریف و دقیق عمل کرده و این موضوع نشان از آگاهی و دقت نویسنده دارد. در باب قلم جاناتان کرشنر همان طور که به درستی اشاره کردید، یک نوشتار آکادمیک خیلی سرد ندارد و به قول شما کتابش را به زبان پرتکلف ننوشته است. من در ترجمه هم سعی کردم این مسئله را تا حدی لحاظ کنم. حتی شاید یک جاهایی می شد صمیمی تر و خودمانی تر از ...
دولت حجیم
نفر دست کم بیش از نیم ساعت در صندلی های انتظار، چشم به میز جلوی آسانسورها دوخته بودند. پرسشم این است؛ وقتی که تعداد مراجعان این مجتمع در طول وقت اداری مشخص است و تا کسی کار واجب و لازمی نداشته باشد به آنجا رجوع نمی کند، این دو سه نفر مأمور موظف جلوی آسانسورها، آیا همان جمعیت دولت حجیم نیستند؟ نمونه های دیگر را هر دوره می توان در ادارات و سازمان ها به عینه دید. پرسش این است که آیا باید ...
دکتر داوری اردکانی: فلسفه بیهوده است؟ پس چه کاری بیهوده نیست؟
فیلسوف به آن نظر می کند بگوید این نوشته آکادمیک و فلسفی نیست. البته روزنامه خوان هم می گوید این فلسفه یا فلسفه بافی است و خوب می فهمم هر دو فریق چه می گویند. گاهی هم خود را از بابت شیوه و سبک نوشتنم ملامت می کنم. مثلاً وقتی مقاله ای درباره آینده و آینده نگری را بعد از ده بار نوشتن و باز نوشتن و ... برای چاپ شدن دادم افسوس خوردم که چرا به جای آنچه نوشته ام شرحی از ذات زمان و آینده در فلسفه ...
بی خوابی و ام اس ؛ناگهان خوابی مرا خواهد ربود؟!
فایده است. کلافه روی رختخواب می نشینم. در صفحه سیاه رنگ تلویزیون به خودم خیره می شوم. 20 سال است که روی ویلچر می نشینم و اندازه تو به مرگ فکر نکردم. همه چیز دست خداست. شاید تا چندسال دیگر داروی درمان ام اس کشف شد . لبخند و انرژی زن 53 ساله در هر حرکت، حرف و اشاره ای حسادت من را برانگیخت. سه فرزند او خانه را مرتب می کردند. دست راستم بی اراده روی پای چپم می لغزد. هر حرکتی درد را تشدید می کند. سعی می ...