سایر منابع:
سایر خبرها
تجاوز به دختر معتاد | ماجرای قتل المیرا پس از تزریق هروئین | کشف جسد دختر پزشک در اتوبان چمران
جسدش در یکی از باغ های اطراف اتوبان چمران رها شده بود.در حالی که مأموران پلیس در پی کشف هویت دختر جوان بودند پدرش که پزشک است با مراجعه به کلانتری گفت: دخترم صبح زود از خانه خارج شده و دیگر بازنگشته است. با شناسایی جسد دختر جوان از سوی پدرش، پزشکان قانونی اعلام کردند این دختر با اصابت ضربه ای مهلک به سرش به قتل رسیده است. از سویی دیگر مشخص شد دختر جوان مورد تجاوز هم قرارگرفته است. در نخستین ...
بسیاری از اسرار دفاع مقدس به خاک سپرده شد/ شهیدی که جای من دفن شد گمنام ماند
برادرم تایید می کند که این امضا، امضای من است اما همه می گویند، این بعید است. حدود یک سال بعد یک نامه همراه با عکس به دست خانواده می رسد و همه متوجه می شوند که من زنده و اسیر هستم. وی افزود: پدرم در وصیت نامه اش نوشته بود که من را کنار این شهید گمنام دفن کنید و مادرم تا آنجایی که توانست برای این شهید مادری کرد. شهیدی که جای من دفن شد، هنوز هم گمنام است کریمی می گوید ...
مخوف ترین سریالی های ایران
خواندم کشیش فوق برای کشتن قربانیان در نوشیدنی شان سیانور می ریخته است.پلیس بعد از جست وجو در زیر زمین خانه محمدعلی، جنازه ده نفر را از خاک بیرون کشید. سرانجام محمدعلی وکیلی، معروف به سیف القلم با حکم قتل ده نفر در شیراز سال 1314 خورشیدی در ملأعام به دار آویخته شد. قاتل کلاه نمدی هوشنگ ورامینی معروف به قاتل کلاه نمدی، سال 1316 در ورامین متولد شد. هوشنگ در نوجوانی یک شاگرد شوفر ...
قلعه جنگ زده های مهاجر
می شود و ترمز را جلوی سمندی که کنار مسجد جاخوش کرده، می گیرد. مسجد تنها جای قلعه است که شبیه یک خانه واقعی است. علی اصغر و جابر کنار در مسجد تکیه زده اند و وقت می گذرانند. علی اصغر چشم های روشنی دارد و 15 سال بیشتر ندارد. پدرش 40، 30 سال پیش، به ایران آمد و بعد از مدتی زندگی در قم، به قلعه آمد. قبلا کشاورز بود و حالا کار نمی کند: بچه که بودم، این جا خیلی شلوغ تر بود. علی اصغر، قلعه را دوست دارد ...
ناپدید شدن پدر، پسر معتاد را به دردسر انداخت
...، بیمارستان و مراجع انتظامی هم سر زدیم اما ردی از او به دست نیامد. وی افزود: دیگر به غیبت طولانی او مشکوک شده ایم، می ترسیم به خاطر این پول، بلایی بر سرش آمده باشد. من به پسر برادرم که جوان 30 ساله و معتاد شیشه ای است، مشکوک هستم. می ترسم او پدرش را برای تصاحب پول هایش کشته باشد. چون برادرزاده ام درست از همان روزی که پدرش ناپدید شده به خانه بازنگشته و کسی از او خبری ندارد. ...
بیوگرافی و عکس های پریناز ایزدیار به مناسبت زادروزش!
تولدت مبارک خانم بازیگر... پریناز ایزدیار در سال 1364 در بابل زاده شد و پدرش اهل ساری و مادرش اهل بابل بوده و به گفته خودش به زبان مازندرانی تسلط کامل دارد. خانوادهٔ او موافق تحصیل او در رشتهٔ بازیگری نبودند به خاطر همین در دبیرستان مجبور شد که رشتهٔ تجربی را انتخاب کند ولی سپس در دوران پیش دانشگاهی به رشتهٔ هنر تغییر رشته داد. پدر ایشان یکی از مخالف های سر سخت رشتهٔ وی بود و مایل بود ...
جهیزیه سنگینی که عروس را بر تخت و والدین را بر فرش می نشاند
ما فرصت دهد تا یخچال را بعد از رفتن به خانه بخت بخریم، اما بخت برگشته شب آن روز به بهانه حمام کردن خودش را در حمام سوزانده بود و سر ما هم به چیدن جهیزیه گرم شده بود که پس از مدتی جنازه اش در کف حمام افتاده بود. وی در حالی که رنگ صورتش زرد شده و دستانش می لرزد، ادامه می دهد: دختر بزرگم نه تنها خود، بلکه اعضای خانواده اش را به آتش کشید و از روزی که رخت بست و با خاک همبستر شد، لبخند تک تک ...
عدالت خواهی از همیشه تا هنوز
مدرک و دستگیری برادرم وارد خانه شدند ولی هر بار دست خالی بازگشتند. ساواک خیلی جاها دنبال او بود ولی نمی توانست پیدایش کند. مدام از ساواک به پدرم زنگ می زدند که جلوی پسرت را بگیر و ما عکس های او را در تظاهرات و فعالیت های دانشجویی داریم. شما خودتان چقدر در جریان اقدامات مبارزاتی ایشان بودید؟ پدر و مادرم که خیلی در جریان نبودند چون به هر حال نگران می شدند. من هم خیلی کلی اطلاع ...
از زندگینامه الناز شاکردوست چه می دانید؟
...> زیاد اهل مصاحبه نیستم و بیشتر حرف هایم در فضای مجازی می زنم اما آدم هایی هستند که چون از جایی به بعد حرفی برای ارائه ندارند می خواهند به هر قیمتی شده خود را در دید نگه دارند و به همین علت گاهی حتی به دروغ یا آویزان شدن به دیگران و جعل خبر سعی می کنند دیده شوند. حتی اگر شده مثلا به دختری که در خانه پدرش بی خبر از همه جا نشسته هر تهمتی را بزنند تا چند نفر بیشتر آنها را فالو کنند. اینها یک جورهایی ...
فاطمه کوچولو، قربانی دزد طلاهای کودکان
پاییدم تا وارد خانه آقاجون شود. اما آن روز دخترم صبر نکرد تا من آماده شوم و به تنهایی رفت. مادر فاطمه دختر یک و نیم ساله ای نیز به نام زینب دارد. او می گوید: چند ساعت بعد شوهرم از سر کار برگشت و سراغ فاطمه را گرفت. فاطمه همیشه وقتی پدرش از سرکار می آمد برایش شیرین زبانی می کرد. گفتم به خانه آقاجون رفته است. با هم آماده شدیم و دنبال دخترمان رفتیم اما پدربزرگش گفت که فاطمه اصلا آنجا نرفته است ...
خرید و فروش هایی به نام ازدواج
بود یا پنج سال. اما از همان موقع در خیابان کار می کردم. پدر و مادرم معتاد بودند و خانه مان دروازه غار بود. من و برادر بزرگ ترم (که فقط دو سه سال بزرگ تر بود) خرج خانه را در می آوردیم. پدرم می رفت از خیابان آذری فال می گرفت و ما هم می فروختیم. آن موقع ها برادرم خیلی مراقبم بود و هر کسی که می خواست اذیتم کند، نمی گذاشت. کوچک بود اما قلدری بود برای خودش. خیلی با هم خوب بودیم. گاهی اوقات به بچه هایش ...
مادر شهیدی که پیکر فرزندش را با دستان خود داخل قبر گذاشت
شهر بیایم. جواد تحصیلات خود را تا پنجم ابتدایی در بیرجند گذراند.اما سال 1351 به همراه برادرش به ورامین رفت و از آنجا به قم رفته و در کلاسهای درس آیت الله گلپایگانی به فراگیری علوم دینی پرداخت. بعد از آن دوباره به بیرجند آمد و سیکل خود را گرفت. من در خانه مردم کار می کردم تا فرزندانم بتوانند تحصیل کنند. جواد که به خوبی شرایط مرا درک می کرد تصمیم داشت با سن کمش به دنبال کاری ...
بلای وحشتناکی که بر سر داماد در شب عروسی آمد/ببینید
، زنده مانده است. چطور ربوده شدی؟ آن شب در حال رفتن به جشن تولد پدرم بودم که ربوده شدم. با خودروی پژو 206 خود در حرکت بودم که دوستم، وحید با من تماس گرفت و بعد سراغم آمد و همراه جوان دیگری سوار خودرویم شدند. نام پسری را به من گفت و مدعی شد که از او طلب دارد. از من خواست کمک کنم نشانی او را به دست بیاورد. حوالی اتوبان آزادگان دوست وحید، ترمز دستی را کشید. به او اعتراض کردم ...
فهرست کتاب هایی که خواندنشان در معتبرترین رسانه ها توصیه شده است
در مسکو به دست ایتالیایی ها افتاده، هر چه تلاش کرد، نتوانست آقای ناشر را مجاب کند که از خیر چاپ آن بگذرد. منتقدان روس بعد از چاپ دکتر ژیواگو ، پاسترناک را به کلی چیزهای بی ربط ازجمله بی تفاوتی به انقلاب کبیر شوروی نسبت دادند و حتی کار به جایی رسید که وقتی آکادمی نوبل، تندیس سال 1958 را برای آقای پاسترناک کنارگذاشت، او به خاطر فشارهای دولت، نامه ای به آکادمی فرستاد و تندیس نگرفته را پس فرستاد. ...
قاتل پدر و برادر 11سال در برزخ زندان - یکی از خواهرانش با حاضرنشدن دردادگاه اجازه تعیین تکلیف نمی د
دیگر در برابر قضات دادگاه قرار گرفت. او با چشمانی اشکبار گفت: من یازده سال پیش خطایی مرتکب شده ام اما حالا در زندان کلی فرق کرده ام و ضمن توبه رو به خدا آورده ام. از شما قضات محترم نیز تقاضا دارم درباره ام تعیین تکلیف کنید، چراکه آزادی یا قصاص من در گرو تصمیم یکی از خواهرانم است که هیچگاه به دادگاه نیامده و من همچنان در زندان بلاتکلیف مانده ام. این متهم در حاشیه جلسه دادگاه ...
محاکمه زنی که به خاطر رها شدن از دست شوهر معتادش به صورت او اسید پاشید - می ترسیدم فرزندانم را بکشد
گذشته زمانی که در مقابل بازپرس محسن مدیر روستا از شعبه ششم دادسرای امور جنایی تهران قرار گرفته بود درباره علت اسیدپاشی گفت: شوهرم دست بزن داشت و مدام توهین و فحاشی می کرد. چندین بار خواستم از او طلاق بگیرم اما قبول نکرد. برای همین تصمیم گرفتم کمی تنبیهش کنم تا راضی به طلاقم شود. با همسرم 19 سال قبل آشنا شدم.آن موقع برادرش مستأجر خانه پدرم بود. بعد از مدتی باهم ازدواج کردیم. پژمان قبل ...
پرسه در خیابان
و از طریق او با آثار عکاسان بزرگ دنیا آشنا شدم. جاهد: محور عکس ها چه بود؟ کارخانی: موضوع اصلی خیابان و شهر بود. بعد هم تغییر و تحولات سال 57 بی تأثیر نبوده و اینها وارد جریان سینمای خیابانی که دوست داشتم، می شود. من متعلق به نسلی هستم که درواقع خیلی آسیب دیده و در کوره رخدادها و حوادث اجتماعی این سال ها ذوب شده. در زمان جنگ، 30 ماه سرباز بودم. ولش کن. یادم نیاور. آدم هایی که ...
اعتراف مخالفان امام باقر(ع) به جایگاه علمی ایشان
...! اتاقی را که دیشب مشاهده کردی، اتاق همسرم بود و اسباب و اثاثیه ای هم که در آن بود، به او تعلق داشت. او خودش را برای من زینت کرده بود و من هم باید خود را برای او زینت می کردم. بنابراین، گمان بد به دل خویش راه مده . او گفت: فدایت شوم! سوگند که در مورد شما بدگمان شده بودم، ولی اینک خدا بدگمانی را از دلم بیرون کرد و دریافتم که حقیقت، همان است که شما فرمودید. دستگیری از نیازمندان امام ...
وعده آوردن هوو به خانه ام مرا آواره کرد
به گزارش رکنا, سمانه زن 26ساله ای است که در سن 16سالگی با هزار امید و رویاهایی زیبا تن به ازدواج فامیلی داد. پدرش می گفت فامیل اگر پوست و گوشت همدیگر را بجود استخوان هم را دور نمی ریزد و... سمیرا آن موقع دختری نوجوان بود و فقط ذوق و شوق داشت لباس تور سفید به تن کند و به خانه بخت برود. در روستای محل زندگی آنها هر خانواده ای که دخترش را در سنین نوجوانی راهی خانه شوهر می کرد سرش را بالا می گرفت و با ...
شرط پسران مقتول برای بخشش خواننده رپ!
مرگ پدرمان را مشخص کند. پدرم حتی چند سال قبل، قصد جدایی از مادر حمیدرضا را داشت که باز منصرف شد. در ادامه توماس هم که فارسی بلد نبود و آلمانی حرف می زد، گفته های برادرش را تائید کرد و خواست که واقعیت ماجرای مرگ پدرش مشخص شود تا بتواند درباره بخشش حمیدرضا یا قصاص او تصمیم بگیرد. آنها همچنین از قاضی پرونده درخواست کردند برای ساعاتی پلمب در خانه پدری شان باز شود تا آنها بتوانند کفن پدرشان ...
این جا همه با هم برابرند
.... وقتی شب رفتم خانه برادرم، داشت ذرت پاک می کرد مثل بید می لرزیدم گفت تا الان کجا بودی؟ گفتم هلال بودم، ذرتی که دستش بود را پرت کرد وسط پیشانیم. با این حال کوتاه نیامدم و فردا با کمک مادرم باز توانستم از خانه بیرون بیایم. ما در آن مسابقات اول شدیم و اصلا کتکی که خورده بودم، یادم رفت. الان 7 سال از اون روز گذشته و من هنوز توی هلال هستم. کلا مقاوم بودم و برای رسیدن به این هدف خیلی سعی کردم. ...
پای مادر حمید صفت هم به پرونده قتل هوشنگ باز شد! + عکس
واقعیت را بدانم، بعد از دانستن واقعیت وبررسی های لازم تصمیم می گیریم. ضمن اینکه از مادر حمید به خاطر همکاری با پسرش در قتل پدرم شکایت دارم. او پدرم را گرفته بوده وگرنه پدرم مرد قوی هیکلی بود و در درگیری با حمید قطعاً این اتفاق برایش نمی افتاد. می گویند پدرم اخلاق تندی داشته است اما مادر حمید از آن دسته افرادی بود که مدام پدرم را حرص و جوش می داد و همین رفتار و بهانه جویی ها و حرص و جوش ها باعث می شد ...
11 سال بلاتکلیفی قاتل پدر و برادر در زندان
چهار فرزند کریم درخواست قصاص کردند سپس متهم 40 ساله گفت: با پدر و برادرم در یک خانه زندگی می کردم. با همسرم اختلاف داشتم و می خواستم از او جدا شوم، اما یک وکالت نامه دست او داشتم. فکر کردم برادرم با همسرم زد و بند کرده و می خواهد از آن وکالت نامه سوءاستفاه کند. ظهر روز حادثه، برادرم در پذیرایی خواب بود. همین که پدرم به دستشویی رفت، چکش را برداشتم و چند ضربه به سر برادرم زدم. پدرم با صدای داد و فریاد ...
حمید صفت: برای نجاتم شایعه سازی نکنید
نمی شدی؟ بعد از چند دقیقه سکوت، بار دیگر حمید صحبت هایش را ادامه داد: من ناپدری ام را با همه این بدخلقی ها و پرخاشگری هایش دوست داشتم. هوشنگ 11 سال است که با مادرم ازدواج کرده بود. او مثل پدرم بود. من همیشه سعی می کردم او را آرام کنم. با خودم او را به باشگاه می بردم، خیلی از شب ها برای شام با هم بیرون می رفتیم. حتی روز قبل از درگیری برای او یک گوشی موبایل خریدم. حمید صفت در آخر اظهاراتش هم درخواست ...
محکوم به قصاصی که 27 سال در بند است!
اسماعیل از 27 سال پیش به جرم قتل در زندان به سر می برد و این روزها چشم انتظار کمک خیرین برای آزادی و بازگشت به خانه است. ماجرای اسماعیل بر می گردد به یکی از شب های پاییزی 27 سال پیش که او ناخواسته دستش به خون مرد موتورسواری آغشته شد. یک روز بعد از ماجرای قتل، پلیس او و دوستش را دستگیر و پس از برگزاری چند جلسه دادگاه، هر دوی شان به قصاص محکوم شدند .همدست اسماعیل سال ها بعد در زندان فوت ...
شعر شهادت امام محمد باقر (ع)
را شنیدند دیدم سر جد غریبم را بریدند من دیده ام در وقت تشییع جنازه اسبان دشمن را که خوزده نعل تازه من با خبر هستم ز باغی بی شکوفه خورشید را بر نیزه دیدم بین کوفه گرچه کنون مسموم از زهر هشامم من کشته ویران ای در شهر شامم من روضه خوانی در منا بر پا نمودم خود روضه خوان قتل آن مظلوم بودم من ...
ادعای بی گناهی خواننده معروف در برابر فرزندان مقتول
می کنیم. مادرم به بیماری آلزایمر مبتلا شده و خواهرم تا چند روز دیگر به ایران می آید تا مراسم خاکسپاری پدرم را انجام دهیم. او گفت: من می خواهم واقعیت را بدانم و پس از آمدن خواهرم درخصوص شکایتمان تصمیم گیری می کنیم. منتظرم تا پزشکی قانونی نظر قطعی خود را درخصوص علت اصلی مرگ پدرم اعلام کند و بعد درخواست و شکایت خود را با مشورت خواهرم مطرح کنیم. وی گفت: من از مادر حمید هم به خاطر همکاری با پسرش در ...
قتل پدر و برادر پس از طلاق دادن همسر
وارد کردم. از صدای فریاد برادرم بود که پدرم از خواب پرید و خودش را رساند. اگر او زنده می ماند ماجرا بر ملا می شد، به خاطر همین پدرم را هم با ضربات چکش به قتل رساندم و از خانه فرار کردم. در حال فرار بودم که مأموران گشت پلیس من را بازداشت کردند. بعد از اعتراف متهم، او به محل حادثه بازگشت و صحنه جرم را بازسازی کرد. با کامل شدن بررسی ها بازپرس، لقمان را به اتهام دو فقره قتل عمد مجرم شناخت و ...
تعبیر خواب با اسیدپاشی روی شوهر در نیمه شب تهرانسر
هم که همیشه تا ساعت 12 شب در قهوه خانه ها بود و الان هم مدتی است متوجه شدم به صورت تفریحی شیشه مصرف می کند و از طریق تلگرام Telegram هم با زن های دیگری ارتباط دارد. یعنی به خاطر اینکه به او مشکوک شده بودی، مایع اسیدی به صورتش پاشیدی ؟ نه. مدتی قبل برادرم فوت کرد. من برادرم را خیلی دوست داشتم. یک ماه قبل از حادثه شوهرم همیشه به برادر مرده ام فحاشی می کرد. هر شب برادرم به خوابم می آمد و ...
شکنجه های دوران کودکی انگیزه ای برای قتل پدر
مراجعه و راز این قتل را فاش کرد. او به کارآگاهان گفت: چهار سال پیش برادرم اکبر همراه با سه نفر از دوستانش، پدرم و صاحب گاوداری را به قتل رسانده است. پدرم به تریاک اعتیاد داشت و همیشه ما را شکنجه می داد. او همچنین هنگام ازدواج مادرم را فریب داده و به او نگفته بود اهل افغانستان است؛ به همین خاطر برادرم از او کینه داشت. این زن در ادامه به کارآگاهان گفت: همان شب که برادرم همراه با ...