سایر منابع:
سایر خبرها
بررسی شرایط زمینه ساز طلاق
ما زنان گرسنه محبت هستیم. شوهرم البته برای زن های دیگر محبت داشت اما برای من که زنش بودم نخیر... شاید اصلا منو دوست نداشت ... خب دیگه عشق من هم تبدیل به تنفر شد . فرد دیگری می گوید: هنگامی که دعوای ما شروع می شد مثل یک گلوله برفی بود که هی بهش اضافه می شد. آخرش دیگه این قدر بزرگ می شد که من از خونه می زدم بیرون. فردا همین جریان و... 3. مشکلات اقتصادی و بیکاری: تجربه شرکت کنندگان در این تحقیق ...
خصایصی که سبب می شود انسان همیشه در عافیت باشد/ ذکری که یک عارف برای فرد مغرور داد
و در محرم و صفر کارهایش را ترک می کرد، جلوی راهم را گرفت و گفت: من می خواهم پای منبر شما بنشینم، همین که دیگر پامنبری شد، با هم رفیق شدند. دست او را گرفت و یکی از آقایان کنار ایشان آمد و جز اوتاد شد. از آن حال فسق و فجور که بیرون آمد، هیچ، بلکه جز اوتاد شد. لذا اولیاء خدا اینگونه دوست می شوند و محبت می کنند و دست انسان را می گیرند. امّا فاسق برعکس است و در بزنگاه ها تو را به یک لقمه نان و کمتر از ...
هر شب یتیم توست دل جمکرانی ام(چشم به راه سپیده)
هایی از این هم خام تر کاشکی گاهی به ما سر می زدی هر چند نیست در میان خستگان از قلب ما ناکام تر خشک شد لب های ما با چند ندبه می رسی؟ جان مولا، ساقی از دست تو شد اینجام، تر؟! زیر لب ذکر تو را هر روز و هر شب گفته ام گفته ای: آرام تر... آرام تر... آرام تر! می رسی با انتخابی سخت! می دانم ولی بی گمان از عاشقانی بهتر و خوش نام تر سهم ما... شوق حضور و ...
لباس شهادت تک سایز است!
. روی دستان پر مهر پدر و مادر پر و بال گرفتی ولی هرچه بزرگ تر می شدی گویی برای رفتن و نماندن بیشتر تلاش می کردی. از همان روزهایی که تکه کاغذی به دست می گرفتی و به صدای کودکانه ات اوج می دادی و برای خواهرهایت مداحی می کردی مادر می دانست عجیب عاشق اهل بیت(ع) هستی. برای همین وقتی شهید مدافع حرم شدی مادر تعجب نکرد. 2روز مانده به روز تولد 23سالگی ات در 6 فروردین 1396 جام شهادت نوشیدی. شهادتت مبارک ...
عمارحلب روایت زندگی شهید محمد حسین محمد خانی
غوغایی بود. یکی از دوستان از پشت میزش افتاد کف اتاق. از حال رفت. پاهایش را دراز کردیم. به هوشش آوردیم و آب قند دادیم بهش، به فکر این بودیم چه کسی را جایگزین حاج عمار کنیم. کسی که جنگنده، خستگی ناپذیر، شجاع و مدیر باشد و با نیروها بجوشد. واقعا کسی را نداشتیم. حاج قاسم بعد از شهادت حاج عمار گفت کمرم شکست. دوستانی که جنازه عمار را دیده بودند می گفتند مثل کسی بوده که روزها و شب های متمادی عملیات کرده و ...
داستانی برای نسل کشی در میانمار + صوت
دیگرش را ستون دیوار کاهگلی کرده بود: - چی کار می کنی بچه؟! جونم مرگ نشده مدرسه ات دیر شد! وقتی مامان چیزی می گفت، باید اجرا می شد. بابا همیشه می گفت: خالده باید رئیس جمهور می شد. یک بار این را به معلممان گفتم، گفت: کشور ما رئیس جمهور زن نداره، اما مادر تو می تونه مثل سوچی، دفاکتو بشه. - سوچی؟ اون کیه؟ - کسیه که یه جایزۀ بزرگ بهش دادن، جایزۀ صلح نوبل. ...
ادامه بزک کاری در روزنامه زرد/ جولان نجومی بگیران در سایه انفعال دستگاه های مسئول
سروصدا بکنیم و بعد قضایا را تمام بکنیم و به کلی به دست فراموشی بسپریم؛ باید دنبال بشود... باید با جدیت دنبال بشود. دریافت های نامشروع باید برگردانده شود و اگر کسانی بی قانونی کرده اند مجازات بشوند و اگر سوءاستفاده ای از قانون هم شده است بایستی این ها را از این کارها برکنار بکنند. این ها کسانی نیستند که لیاقت این را داشته باشند که در این مراکز قرار بگیرند. در همین حال، حسینعلی حاجی ...
خانواده تهرانی که در یک شب، 9 شهید داد + عکس
ترکش در کتفم بود که بیرون آوردنش زمان می برد. بعد از 15 روز از یکی از افرادی که به ملاقاتم آمد پرسیدم که: نمی شود بچه هایم را به اینجا بیاورید؟ گفت: مگر نمی دانی؟ تو خانواده ات را از دست داده ای. گفتم: یعنی چه؟ کسی به من حرفی نزده. یعنی اینجا نیستند؟ گفت: نه یعنی آن ها شهید شده اند. من دیگر هیچ چیز نفهمیدم. تا 24 ساعت هیچ چیزی را متوجه نمی شدم. بعد از 24 ساعت که قدری حالم بهتر شد مادرم ...
بابک جهانبخش: اوضاع این روزهای بازار موسیقی یک موج است
؟ گاهی اوقات کارهایی انجام می دهم ولی موسیقی کار و شغل اصلی من است. از مشاغل دیگر می توانم پول بیشتر در بیاورم ولی موسیقی را از دست می دهم. ترجیح می دهم زمانی سراغ شغل دیگری بروم که در موسیقی حرف دیگری برای گفتن نداشته باشم. *یک سوال مهم این است که برای ما از همکاری دوباره با رضا صادقی در قطعه تو که حساسی بگو. چه شد که به سراغ تکرار تجربه من و بارون رفتید و اینکه آیا به اندازه ...
دعوای بچه ها با هم، چه باید کرد؟
ها می شود و روابط آنها را با هم خراب میکند. به مثالهای زیر توجه کنید: * سارا 5 ساله از جمع کردن اسباب بازی هایش امتناع می کند. مادر: ببین من از برادرت می خواهم که اسباب بازی هایش را جمع کند، بلافاصله این کار را انجام می دهد، چقدر کار خوبی می کند اما تو هیچ وقت اسباب بازی هایت را جمع نمی کنی. احساس سارا: برادر من خوب است، خیلی خوب است، ولی من از او متنفرم. ...
عبدخدایی: نواب صفوی شرایط زمان را نمی شناخت
! نفت از آن ملت ایران است و باید ملی شود. اگر ملی نشود باید بروی، رزم آرا برو برو و اِلا روانه ات می کنیم، سرنوشتت سرنوشت هژیر است، تو مهاجمی، مهاجم به منافع ملت ایرانی. اصلا انگار خاک مرده روی این مسجد پاشیده بود، سکوت مطلق بود که آقا سید چه می گوید؟! فردا روزنامه ها نوشتند آقای نواب صفوی مسلسل از آهن است و جویده نمی شود! * چند روز بعد آیت الله فیض از مراجع قم فوت کرد. شهرت آیت الله ...
اگر خدا عاشق بنده ای شود، درِ هشت حقیقت را به روی او باز می کند
. وی گفت: بخشی که برای توست، دستت را دراز کن و بگو: اهدنا الصراط المستقیم ، محبوب من که رحمان و رحیم هستی، محبوب من که صاحب قیامت هستی، محبوب من که مالک یوم الدین را بعد از دوبار الرحمن الرحیم به رخ من کشیدی، محبوب من که در ذات و صفات و افعالْ زیبای بی نهایت هستی، دستم دراز است، دست من را در دست خودت بگذار و تو راهبر من باش؛ تو دست من را بگیر و در آن جاده ای ببر که اسم آن را صراط مستقیم ...
پاره هایی از یک کابوس ناتمام
دختری که هرگز به این دنیا قدم نگذاشته، اقتدارش از مادر بیشتر است و بر وی تسلط عجیبی دارد. رابطه ی بیمارگونه ی دو دختر با مادرشان در نوسانی بین دوست داشتن، نفرت و دلسوزی قرار گرفته است. انگار که برای دختران هم بارز است که سرنوشتی جز سرنوشت مادر در انتظارشان نیست. گویا تنها با یک زن رو به رو هستیم در سه مقطع؛ زنی در ابتدای راه، در میانه و در انتهای زندگی. همان گونه که در مقابل هم تنها با یک مرد رو ...
گروهی به نمایندگی از نشر ایران به عیادت علی خوش لفظ در کلن رفتند+ عکس
از آن صدها شیر دیروز له له می زنم و به درد چه کنم دچار شده ام. امروز این درد همه وجودم را فراگرفته و تو نمکدانی از نمک را به زخم هایم پاشاندی. تنهای تنهایم. عکست را بروی جلد بوسیدم ای شهید آماده رفتن و دوست ندیده ام که بهترین دوستت را در کنارم از دست دادی. امیدوارم سربلند و زنده باشی تا مردم ایران در زمین همانند دب اکبر در آسمان نشانی خدا را از تو بگیرند و به تماشایت بنشینند. برادر جامانده ات قاسم سلیمانی 96/1/30 انتهای پیام/ ...
مامان شوکت، عشق و دیگ سمنو...!
عکسش را تمیز کرد؛ گفت برای شهادتم.... پسر مرخصی های کوتاه می آید و بودنش را در خانه شایسته نمی داند، او به هدفش ایمان دارد و برای شهادت آماده می شود دفعه آخر که به مرخصی اومده بود، داشتیم اتاق ها را برای روضه تمیز می کردیم، یکدفعه قاب عکسش را برداشت و شروع کرد به تمیز کردنش، بهش گفتم حسن آقا ان شالله بعد از ماه صفر این عکس را برای خواستگاری می بریم، گفت نه؛ این را برای شهادتم تمیز می کنم. این ...
قافله شعر آئینی در ترکستان غالی گری
وَمُصَادَقَةَ الاْحْمَقِ، فَإِنَّهُ یُرِیدُ أَنْ یَنْفَعَکَ فَیَضُرَّکَ... فرزندم! بالاترین سرمایه ها عقل است و بزرگ ترین فقر نادانی است... فرزندم! از دوستی با نادان برحذر باش، چرا که او می خواهد به تو منفعت رساند؛ ولی زیان می رساند.../ حکمت 38 نهج البلاغه. محبت حسینی ، فرزند معرفت حسینی است آری، بی هیچ شکی، عمود خیمه محبت، معرفت است. محبت هیچ گاه بدون معرفت در دل انسان شکل نمی گیرد و ...