سایر منابع:
سایر خبرها
قاتل اهورا در دادگاه: اعترافات قبلی ام دروغ بود!
. ساعت حدود 5عصر بود. وقتی از پزشک بیمارستان از پسرم پرسیدم گفت که به سرش ضربه شدیدی وارد شده و ریه اش نیز به شدت آسیب دیده و احتمال زنده ماندنش بسیار ضعیف است. در آنجا به من گفتند که او مورد آزار و اذیت قرار گرفته است. صبح روز بعد وقتی اعلام شد که پسرم جان باخته است، ناپدری اش به نام مجتبی دستگیر شد و به آزار و اذیت پسرم و قتل او اعتراف کرد. حالا هم درخواست من قصاص او در ملأعام است. ...
ناپدری اهورا: نه قاتلم نه متجاوز/پدر اهورا: قصاص و اعدام می خواهم
قصاص کرد. حالا نوبت به متهم رسید. او پشت تریبون ایستاد. قاضی لسانی اتهامات قتل عمد، تجاوز و شرب خمر را به او تفهیم کرد. مجتبی با رد اتهامات خود گفت: من نه قتلی مرتکب شدم و نه تجاوز کرده ام. این بچه پایش لیز خورد و سرش با دیوار برخورد کرد. می خواستم او را نجات دهم. به او آب دادم؛ اما صدایش درنمی آمد. چند دقیقه بعد متوجه شدم که جان باخته است. من وقتی دستگیر شدم بارها گفتم که زخم های پای اهورا نشان ...
شیطان شده بودم / گفتگو با مرد اعدامی دقایقی قبل از مرگ + عکس
امیدوارم حلالم کنید. سپس طناب دار به دور گردنش آویخته شد وچند دقیقه بعد جسدش پایین کشیده شد که پزشک زندان مرگش را تأیید کرد. شرح ماجرا رسیدگی به این پرونده ازدو سال پیش و به دنبال انفجار گاز شهری وآتش سوزی یک ساختمان مسکونی درمحله گلابدره شروع شد.درجریان تحقیقات کارشناس های آتش نشانی وتیم جنایی مشخص شد آتش سوزی عمدی بوده و ساکنان خانه، قربانی جنایتی هولناک شده اند. بنابراین پس ...
حرف های مادری که فرزندش را شکنجه داده است
همچنان مرا می زد و... از همه متنفر شده بودم. عرشیا هم فارغ از دنیای سیاه دور و برش هر روز بازیگوش تر می شد. یک روز آنقدر شیطنت کرد که نتوانستم جلوی خودم را بگیرم و وقتی همسرم از خانه بیرون رفت او را حسابی کتک زدم. آن روز حس خاصی داشتم. انگارعقده هایم خالی شده بود. از آن روز به بعد هر بار که لج بازی می کرد کتکش می زدم و چند باری هم با فندک و قاشق داغ، او را سوزاندم. هیچ کس خبر نداشت چه بلایی سر من ...
جزئیات محاکمه ناپدری اهورا در دادگاه
جریحه دار شدن احساسات عمومی درخواست اعدام در ملأعام متهم را دارم. اولیای دم: فقط قصاص پس از قرائت کیفرخواست، پدر اهورا خواستار قصاص متهم شد و گفت: ساعت 3.5 عصر روز حادثه، رئیس ساختمان محل زندگی اهورا به من زنگ زد و گفت پسرم حالش خوب نیست. من خارج از انزلی بودم و سریع خودم را به بیمارستان رساندم. آنجا از زبان پزشکان شنیدم چه اتفاقی برای پسرم افتاده است. من قصاص می خواهم و تا ...
کودکی که وعده شهادتش را نوشته بود
هندآباد توسط هواپیماهای صدام ملعون بمباران و توپ باران شد که در اثر این حمله وحشیانه صدامیان چند نفر شهید و زخمی شدند. ازجمله پسرم خضر شهید شده بود. من خبر این حادثه را در خواب شنیده بودم و بعد از بمباران، از اهالی روستا سوال کردم که جنازه پسرم کو؟ مردم روستا در جواب گفتند: قادر جان، خضر پسرت زخمی است. نگران نباش. اما من هم گفتم بابا شما چه می گویید؟ من امشب در خواب دیدم که پسرم شهید شده ...
اولین اعترافات قاتل اهورای 3 ساله در دادگاه + عکس
مجتبی درحالی که قبل از این مکرراً به تعرض و کشتن اهورا اعتراف کرده بود، روز گذشته تمام گناه های خود را نفی کرد و مدعی شد که منحصراً برای تنبیه کردن اهورا آرام سرش را به دیوار زده است. در نشست دادگاه درحالی که قاتل واقعه ی آن روز سیاه را تعریف می کرد، پدر اهورا عصبانی شد و اهتمام کرد با او درگیر شود. روز تلخ مرگ آن چند نفر از همسایه ها هنگامی وارد منزل شدند، به طرف حمام رفتند ...
شهیدی که حقوق 10میلیونی در امارات را رها کرد + عکس
فرزندمان کمک خواهد کرد. امروز که مادر شهید شده ام متوجه سفارش های همسرم در مورد تربیت ثاقب شده ام. خدا را شاکرم که همه آن ملاحظات و مراقبت ها اینگونه ثمر داد. به یاد دارم وقتی ثاقب کودک بود هر روز عصر همه دوستانش را جمع می کرد و دسته عزاداری ابا عبدالله(ع) به راه می انداخت و برای بچه ها مداحی می کرد. جانباز 13ساله پسرم 13 سال بیشتر نداشت که کمر همت بست برای جهاد با دشمنان اسلام. از سال 2007 ...
پرداخت دیه، مجازات قتل خواهرزاده
گردد و به خاطر ارثیه مادری بود. او در ادامه گفت: مادرم قبل از فوتش وصیت کرده بود اسباب و اثاثیه خانه اش را وقف کنیم. بعد از فوتش خواستم به وصیتش عمل کنم، اما خواهرم مانع شد. او مدعی بود فرش های کهنه را خودش به مادرم بخشیده است و حالا متعلق به اوست. این بهانه درگیری ما بود تا اینکه شب حادثه خواهرم همراه شوهر و پسرانش جلوی در خانه آمدند و شیشه های خانه ام را با سنگ شکستند. بلافاصله بیرون ...
به خاطر خواهر دوستم خیلی سر زنم بلا آوردم تا برود اما....
به فکر یک پول مفت برای ساختن زندگی ای بی دردسر بودم، باهمسرم و خانواده اش مشکل پیدا کردم، ازطرفی، حمید نیزبرایم خبرآورد خواهرش طلاق گرفته است. مرد جوان با صدایی بغض گرفته افزود: تا جایی که می توانستم، همسرم را از نظر روحی و روانی آزار دادم. طلاق گرفتیم و بیچاره از مهریه اش هم گذشت. بعد از طلاق، چند ماه نیز با خانواده ام درگیری داشتم، به سراغ حمید رفتم. گفت خواهرش با وساطت ریش ...
چهارمین سرقت خودرو با کودک، این بار در پرند
چهارمین سرقت خودرو در حالی که کودکی در دورن آن بود، این بار در شهر رخ داد و سارق با دیدن کودک درون خودرو، دختر سه ساله را در کنار خیابان رها کرد. ساعت 11:30 روز جمعه زنی هراسان در تماس با پلیس شهر پرند در جنوب غربی تهران از ربایش خودرواش در حالی که کودک سه ساله اش داخل آن بود، خبر داد. با توجه به حساسیت موضوع بلافاصله تیم های پلیس تحقیقات خود را آغاز کردند اما دقایقی بعد زن جوان در ...
دوباره زندگی پس از 25 سال اعتیاد حاد، ایدز، بی خانمانی و زندان؛ برخاسته از گور
... اپیزود سوم: محکوم به حبس ابد بعد از ابتلا به بیماری، مدت زمانی را در زندان به جرم حمل 400 کیلوگرم مواد مخدر گذراندم. درواقع همراه باندی 6 نفره دستگیر شدم که شش نفر از این افراد اعدام شده و من محکوم به حبس ابد شدم. این درحالی بود که تنها مدت کمی از ازدواجم گذشته و همسرم باردار بود. سال 1381 که در زندان بودم طرح دیده وری برگزار می شد. دیده وری به این معناست که از یک جامعه مانند ...
سه روایت از زندان زنان اصفهان
همدیگر دور شویم. قرار بود زندگی بسازد که همه حسرتش را بخورند؛ تمام عشق و زندگی شوهرم بودم؛ اما او یکدفعه دور همه چیز خط قرمز کشید؛ با اینکه یک بچه هم داشتیم. مگر از قبل نمی دانستی معتاد است؟ می دانستم؛ اما قرار بود بعد از ازدواج ترک کند. من هم چون عاشقانه دوستش داشتم، این چیزها برایم مهم نبود. الان هم حاضر هستم معتاد باشد؛ ولی کار بد نکند. بیجا کاری نکند. من حتما باهاش زندگی خواهم کرد. در این سال ها ...
زندگی سخت قربانیان پرونده خون های آلوده
در دهه 70، هر کس بیمار هموفیل بود و خون برایش تزریق می شد، آلوده به هپاتیت سی شود، کسانی بودند که بچه 6 ماهه شان را آورده بودند، یک فاکتور بیشتر هم تزریق نکرده بود اما بچه آلوده شده بود، می گفتم خدا من را دوست دارد، نمی گذارد مبتلا شوم. همان اوایل دهه 80، وقتی 26ساله بودم ازدواج کردم، سال 81 بود که همسرم باردار شد، رفتم آزمایش دادم، جواب هپاتیت سی و اچ آی وی برای من مثبت بود، نمی خواستم کسی متوجه ...
وقتی به خانه هوویم رفتم با صحنه بدی روبرو شدم! + عکس
از متهم، او ادعای تازه ای را مطرح کرد و گفت: با اینکه 2همسر داشتم اما هر دوی آنها را دوست داشتم و با هیچ کدام مشکلی نداشتم. مدتی پیش به همسرم بدگمان شدم و فکر می کردم او با مردی غریبه ارتباط دارد. به همین دلیل چند مرتبه با یکدیگر جر و بحث کردیم و روز حادثه هم درگیر شدیم اما من او را به قتل نرساندم. ادعای متهم سبب شد مرد غریبه به دادگاه احضار شود. او به مأموران گفت: من هیچ رابطه ای با ...
ناپدری اهورا در دادگاه : نه قاتلم، نه متجاوز
...؛ ولی فقط یک بار زدم. آن هم خیلی آرام بود. بعد از آن پایش لیز خورد و سرش به دیوار برخورد کرد. متهم در ادامه دفاعیات خود، کبودی های بدن اهورا را ناشی از شیطنت های کودکانه او دانست و گفت: چطور طی دو هفته این بچه را تا این حد کتک زده ام. او درباره روز حادثه گفت: آن روز مادر اهورا از خانه بیرون رفت. بارها به اهورا گفته بودم که وقتی مادرش نیست، در پوشکش کثیف کاری نکند. آن روز بعد ...
غلبه عشق بر تحقیر
به گزارش جام نیوز ، مرد میان سال در حالی که خود را کارمند ساده یکی از ادارات معرفی می کرد، برگه شکایتی را با عنوان ترک انفاق روی میز مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری الهیه مشهد گذاشت و با چشمانی پر از اشک گفت: کاش دخترم قدرت تکلم داشت و من به جای او حرف نمی زدم اما چه کنم که سرنوشت دخترم این گونه رقم خورده است و ... او در حالی که نوه یک ساله اش را در آغوش می فشرد ادامه داد، سه سال قبل زمانی که ...
شاکی: همسرم می خواست تلافی کند
خانه ام آمدند و مرا به بهانه اعتیاد سوار خودرو کردند و به کمپ بردند. هرچه اصرار کردم معتاد نیستم التماس هایم بی فایده بود. آنها 11روز مرا نگه داشتند و بعد رها کردند. آنجا بود که فهمیدم طرح این نقشه از سوی همسرم ندا بوده و او خواسته است اختلافات این چند ساله را تلافی کند. حالا از او و مدیر کمپ به خاطر آدم ربایی و نگهداری من در کمپ شکایت دارم. با طرح این شکایت، همسر شاکی بازداشت شد، اما ...
زنم 3 روز ناپدید شد و وقتی برگشت گفت شمال بودم!
به خانه مادرش می رود، به دنبالش نرفتم. با خودم گفتم وقتی آرام شدم او را به خانه برمی گردانم، اما چند ساعت بعد در کمال ناباوری متوجه شدم نازگل به خانه مادرش نرفته؛ با او تماس گرفتم و متوجه شدم که تلفن همراه من و تلفن خانه مان را بلاک کرده است، تا نتوانم با او تماس بگیرم. من سه روز تمام از همسرم خبر نداشتم. حتی نمی توانستم یک پیام برای او بفرستم. به هرجا که فکر می کردم سر زدم اما او را پیدا نکردم ...
طنز؛ هیولاهای دهه نودی بی رحم و مروت
می اندازد تنگش که محترمانه تر باشد اما بعدها که از او اسم پدرش را پرسیدیم، گفت: اصغر! خلاصه با این وضع حساب کنید پریشب کل فامیل، بچه های شان را آوردند انداختند خانه من و رفتند. زنم هم گفت: مهمونی زنونه است. تو این چند ساعت نه زنگ می زنی، نه غر می زنی، نه جایی می ری. همه اینها رو نگه می داری، تر و تمیز تا ما برگردیم. گرفتی چی می گم یا باز توضیح بدم؟ واقعیت این است که رابطه ام با بچه ها ...
12 هزار سکه ضامن خوشبختی نشد
دختر و پسر جوانی که با 12 هزار سکه طلا به عنوان مهریه عروس پای سفره عقد نشسته بودند، در دوازدهمین سال زندگی مشترک به بن بست رسیدند و بعد از چهارسال کشمکش سرانجام توافق کردند راهشان را از هم جدا کنند و طلاق بگیرند. زن و شوهر جوان که برای رسیدگی پرونده طلاق توافقی به شعبه 264 آمده بودند، نگار و بهرام نام داشتند. زن 35 ساله و مرد 38 ساله بود که لباس های مد روز، اما ارزان قیمتی بر تن ...
مرد ناخلف مادرش را به آتش کشید
میانسال سپس روی مادرش بنزین ریخته و بعد همراه مادر و خواهر و پسرش به طبقه پنجم رفتند. چند دقیقه بعد هم متوجه آتش سوزی شده بودند.ماموران سپس با حضور در بیمارستان به تحقیق از دختر مقتول که شاهد اصلی جنایت بود، پرداختند که معلوم شد آن روز برادرش به خانه آنها آمده و پنج میلیون تومان پول می خواسته اما منتظر نشده که این پول را فراهم کنند بنابراین با او و مادرش درگیر شده و با ریختن بنزین روی مادر خود او را ...
ربودن شوهر برای طلاق
به گزارش جام جم ، خرداد 94 مردی با مراجعه به آگاهی پایتخت از ناپدید شدن ناگهانی پسرش خبر داد و گفت: پسرم وحید کارمند فرودگاه است و دو فرزند دارد. او از چند روز پیش ناپدید شده و هیچ تماسی با ما نگرفته است. وقتی سراغش را از همسرش ناهید گرفتیم گفت وحید از خانه بیرون رفته اما برنگشته است. آنها با هم اختلاف دارند و چند بار کارشان به دادگاه خانواده هم کشیده است. با ثبت این شکایت، کارآگاهان به ناهید ...
مرا با بیماری ام قضاوت نکن
ازدواج کردم یعنی 32 سال پیش. همسرم دانشجو بود و چند سال بعد مدیریت بازرگانی گرفت. من هم زبان انگلیسی خواندم و در یک شرکت بازرگانی کار می کردم. برای مدت کوتاهی از همسرم جدا زندگی کردم. سال 92 وزنم بشدت پایین آمد و دهانم پر از برفک شده بود. همسرم مرا برد بیمارستان شریعتی و دکتر مرا بستری کرد. فردای آن روز بعد از اینکه جواب آزمایش ها اومد دکتر به انترن ها گفت که فکر کنم این بیمار اچ آی وی داره. با شنیدن ...
اسم افراد نیازمند را در نامه هایش از جبهه برای کمک می نوشت
جبهه مادرش رو کرد به من و گفت: چون تو بزرگتر هستی پسرم را دست تو می سپارم. مواظبش باش. مادر شهید تعریف می کند: دیپلمش را که گرفت در کنکور سراسری شرکت کرد و رشته زمین شناسی قبول شد و رفت برای ثبت نام، اما دلش می خواست دکتر شود. برای این که دلداری اش بدهم گفتم: پسرم! فرقی نمی کند، مهم این است که درس بخوانی و به جایی برسی. گفت: من می خواستم بروم پزشکی که مردم مستضعف را درمان کنم و دستشان را ...
شهید مجید شهریاری از تولد تا شهادت
و سال من از بقیه دانشجویان بیشتر بود و در آن حین کارمند دانشگاه صنعتی امیرکبیر هم بودم و دانشجویان جوان تر از متشرع بودن شهید شهریاری بسیار تعریف و تمجید می کردند و این امر باعث می شد تا وی را بیشتر بشناسم. همسر شهید شهریاری تصریح کرد: پس از ازدواج با شهید شهریاری عمق رفتار نمونه و متشرع بودنش را در زندگی شخصی خودمان دیدم و نماز شب خواندن همسرم را مشاهده کردم. در شب اول ازدواج مان سجاده نماز ...
دختر جوان راز قفس شکنجه مرد شیطان صفت را گفت
ساختمانی هستم. روز حادثه در میدانی حوالی سعادت آباد منتظر کار بودم که خودروی پژو پارسی جلو من توقف کرد. داخل خودرو دو مرد و یک زن بودند که یکی از آنها گفت: برای چند روز نیاز به کارگر ساختمانی دارد. پس از اینکه درباره دستمزدم به توافق رسیدیم سوار خودروی آنها شدم و به راه افتادیم. داخل یکی از بزرگراه ها بودیم که دو مرد جوان به من حمله کردند و دست و پا و دهانم را با چسب پهن بستند و بعد هم مرا به داخل ...
جمشید می خواست مریم را از چنگ 3 جوان شیطان صفت آزاد کند ولی خودش...!
... او ادامه داد: به او گفتم بی خیال شود، گفتم ولشان کن، آن دختر خودش می خواهد که با آنها باشد و به ما ربطی ندارد، اما جمشید دست بردار نبود. می گفت این دختر کم سن و سال به دام آنها افتاده است. به جمشید گفتم خودت تنهایی برو و از او جدا شدم، اما بعد از رفتن جمشید عذاب وجدان گرفتم و به همین دلیل چند دقیقه بعد به دنبال او رفتم. ردی از متهمان فریدون چند لحظه ای سکوت کرد و سپس ...
3 دستورالعمل کارساز از آیت الله بهاء الدین برای رهایی از گرفتاری ها
گرفتار است مقداری صلوات برایش هدیه کردم دوباره در خواب دیدم، الحمدلله صلوات ها او را نجات داده اند. کسی می گفت: مادرم چند سال قبل مرده بود، یک شب خوابش را دیدم، گفت: پسرم! هیچ چیزی مثل صلوات روح من را شاد نمی کند؛ بهترین هدیه که به من می دهی، این ذکر است. اهمیت به تفکر و مطالعه ایشان به شدت اهل تفکر و مطالعه بودند به طوری که برای رفتن به حرم و یا تدریس هیچ وقت از داخل شهر نمی رفتند و ...
استاد چایچیان: هر چه دارم از پدر و مادر است / تخلص حسان را از قرآن گرفتم
اشعاری که قبل از آن سروده بودند آتش زدند و از آن روز به بعد ما برکات این تحول عظیم را در زندگی خود می بینیم. البته باید این را هم اضافه کرد که هرچه ایشان دارد از برکت دعای مادرشان است . آثار استاد از مجموعه آثار چایچیان می توان به زمزمه قلب من، الله اکبر ندای برتر، خلوتگاه راز، ای اشک ها بریزید و ترجمه کتاب زینب(س) اشاره کرد. در تمام این سال ها، مداحان برجسته ای چون حاج غلامرضا ...