سایر منابع:
سایر خبرها
افشای ماجرای تراشه الکترونیکی جاسوسی از آیت الله هاشمی در دوره احمدی نژاد / علیزاده طباطبایی : تراشه ...
وزارت اطلاعات اتفاق افتاد که وزارت ضعیف شد اما در حال حاضر وزارت قوی است و بعد از دولت احمدی نژاد خیلی از مسئولان قبلی به وزارت برگشتند. علیزاده طباطبایی درباره منش آیت الله گفت: هاشمی با همه روحانیون متفاوت بود. فاطمه هاشمی حرف زیبایی درباره پدرش زد که پدر من در قبل انقلاب هم با بقیه روحانی ها متفاوت بود؛ اندرونی و بیرونی نداشت. اولین برخورد انتقادی ام در سال 73 بود که از دولت بیرون آمده ...
مرحوم طالقانی لُبّ و لباب معارف دین را می گفت
گرفت و فردای آن روز دسته به راه انداخت و سینه زنی کرد و شعار داد که: رفت ز دار فنا/ حجت الاسلام ما! . در آن زمان رضا روستا در برابر سلیمان میرزا در حزب توده کاره ای نبود، اما وقتی سلیمان میرزا از دنیا رفت، رضا روستا به نمایندگی از قشر کارگر حرف زد و علیه مذهب سخن گفت که واکنش بدی در بین تحصیلکرده ها و فعالان سیاسی پیدا کرد. از آن روز بود که همه متوجه شدند اینها کمونیست هستند و حزب توده ماهیت اصلی ...
حقایق شخصی درباره مشاهیر تاریخی
حمله فیزیکی کند. او سیاه پوستان را در دیزنی لند استخدام نمی کرد. خانواده دیزنی هم استثنا نبودند. او ترجیح می داد به جای اینکه با همسرش باشد با قطار بازی کند. برادرش روی برای والت کار می کرد و او مثل همه کارکنانش با او هم بدرفتاری می کرد. حتی والت دیزنی در خاکسپاری پدرش شرکت نکرد، چون نمی خواست سفر کاری خود را تعطیل کند. مونالیزای برهنه 150 سال بود که یک طراحی زغالی ...
محمد هاشمی : آیت الله رفسنجانی در دوره دوم خرداد مظلوم واقع شد
شکنجه هایی که به ایشان می دادند بسیار وحشتناک بود، ساواک نسبت به مقدمه کتاب که به قلم آیت الله هاشمی نوشته شده بود باور نداشت و از ایشان خواسته بودند مطلبی بنویسد. آقای هاشمی زمان شاه چند بار به زندان افتادند؟ هاشمی: ایشان از سال 40 که او را به سربازی و سپس به زندان بردند تا سال 57 به صورت مقطعی کراراً به زندان می رفت و آخرین زندانشان در سال 54 بود که طولانی شد؛ ایشان وقتی از ...
حسین فرخی: مافیای تئاتر خود اجراها را تصویب و خودش هم اجرا می کند
کار بودند. بعد هم تله تئاترهای دیگری را کار کردیم تا اینکه باز دوباره در تغییر مدیریت ها اصلاً مقوله تله تئاتر کم رنگ شد. در سال 86 آزمون دکترا دادم و در رشته پژوهش هنر قبول شدم و درگیر درس خواندن شدم. در دانشگاه تدریس می کردم و شرایطی ایجاد می شد که نمی شد کار کرد. آخرین کاری که برای شبکه 4 انجام داد مسابقه هنری تحت عنوان سایه روشن در 27 قسمت بود که برای اولین بار در ایران همه رشته های ...
می خواهند از هر چیزی حاشیه بسازند ؛ به فردوسی پور پیامک دادم که یک گزارشگر بفرستد تا ببیند 6 عدد پیراهن ...
...> * زهیوی با من درد دل کرد سرمربی فولاد خوزستان در پاسخ به این سؤال که رحیم زهیوی بعد از تعویض به این مسئله اعتراض کرد و آیا او برخوردی با این بازیکن می کند، اظهار داشت: او به هیچ وجه به تعویض خود اعتراض نکرد در آن صحنه او درد دلی با من کرد او را کنار کشیدم و دستم را به گردنش انداختم و گفتم اشکالی ندارد و به نیمکت برود و استراحت کند او از شروع لیگ چند بار مصدوم شده و چند بازی ...
پا هایی که در خاکریز های جبهه جا ماند
خود گرفته است، وی گفت: شوق خاصی برای حضور در جبهه داشتم و چند روز قبل از اینکه به جبهه اعزام شوم به پابوس امام رضا (ع) رفتم و دعا کردم که امام رضا (ع) نشانه ای از جنگ را بر من بگذارد و زمانی پاهایم قطع شد با خود گفتم این همان نشانه امام رضا (ع) است. از او پرسیدم از رفتن به جبهه احساس پشیمانی نمی کنی که هنوز سؤالم تمام نشده خیلی محکم پاسخ داد خدا نکند، به خدا قسم حاضرم دستم را نیز تقدیم رهبر ...
تدابیرش موجب آزادسازی شهر گنبد شد
غنیمت گرفتن یک قبضه کالیبر 50 در صحرای طبس حسن متقی - همرزم شهید بابا رستمی جزو اولین نیرو هایی بود که بعد از فرار نیروهای آمریکایی وارد طبس شد. او به همراه گروهی که فرماندهی آن ها را بر عهده داشت برای شناسایی منطقه و اطلاع از اوضاع منطقه به آن جا رفت. موقعی که برگشته بود غنائمی همراه خود داشت، از جمله یک کالیبر 50 بود که برای اولین بار این سلاح وارد سپاه شد و قبل از آن سپاه از این ...
جنایت بخاطر ظرف شستن/ پایان گروگانگیری کودک 11 ساله/ اعتراف کفش فوش قاتل به قتل موسسه مالی و اعتباری
شده بودم. سرانجام رئیس مؤسسه را در سرپرستی کرج پیدا کردم و با هم حرف زدیم. بعد قرار شد فردای همان روز تکلیف مرا روشن کند. صبح فردا مراجعه کردم اما خبری از او نشد. چند روز گذشته بود و ایام سال نو نزدیک بود. من دیگر قید پولم را زده بودم که با خانواده ام به یزد رفتیم. چند هفته گذشته بود که وقتی همسرم را به بیمارستان برده بودم به طور اتفاقی رئیس مؤسسه را دیدم که سوار خودرو بود. همان موقع ...
گفت پشت سرم آب نریزید، برنمی گردم
باید بروم و از حرم و بارگاه خانم زینب(س) دفاع کنم. گفتم بی تو بزرگ کردن بچه ها سخت می شود. باز گفت باید بروم. خواب دیده ام. اجازه بده که بروم. اصرار کرد و من هم رضایت دادم. مرتبه اول که رفت و برگشت، دو نفر از هموطن های مان را با خودش به کربلا برد. نمی دانم در این سفر به او چه گذشت و چه معامله ای با امام حسین(ع) کرد که باز عزم رفتن به سوریه را کرد. چند بار اعزام شد؟ دو بار اعزام شد ...
صحبت های خواندنی بابک تختی درباره پدر و مادر
مرد به آنها خیانت می کنند. همه زن ها حسادت می کردند که شریک شان نمی شود اما وقتی که از دنیا رفت، همه رفتند و برایش گل گذاشتند. جسدش را تزیین کردند و حتی سقف خانه های شان را بزرگ تر کردند که اگر یک روز چنین آدمی وارد خانه شان شد، در خانه آنها جا بگیرد. این قصه یکی از ویژگی های زندگی تختی است. باور کنید اگر تختی جایی هم سنت های ما را نادیده گرفته، ما نمی شنویم. چون آن صدا خفه شده است ...
روایت عفت مرعشی از ترور نافرجام آشیخ اکبر
آنجا را برگزیده بود و من هم تبعیت کردم. سال 40 که آیت الله بروجردی فوت شدند ما دیگر جاگیر قم شده بودیم. آن سال همه درگیر بحث جانشینی مرجعیت بودند. همان طور که می دانید آیت الله بروجردی مرجع علی الطلاق اهل تشیع بود و فقدانش بحرانی بزرگ در حوزه علمیه به شمار می رفت. همین مسئله در کنار اندوه موجود در جامعه حوزوی، فضا را به سمتی می برد که دغدغه مرجعیت هر روز بیش از پیش در اذهان مومنین بنشیند. آن سال ...
نظر بازیگر پس از باران درباره جدایی بازیگران متاهل
هفتاد قسمتی "عروس تاریکی" به کارگردانی "احمد معظمی" را شروع کرده ام. نسبت به دهه هشتاد در دهه نود در عرصه سینما کم کار شده اید. این کم کاری تعمدی است؟ وقتی وارد پروژه های بزرگ سریالی و تلویزیونی می شویم ناخودگاه بسیاری از پیشنهادات سینمایی را از دست می دهیم. به عنوان مثال همین چند روز پیش همسرم پیشنهاد خوبی را برای بازی در اثری سینمایی داشت اما به علت تداخل با سریال آن را رد کرد ...
این زن سرطان را دور زد
شد حقیقت ماجرا را به خواهرش بگوید : وقتی خواهرم این خبر را شنید ، شوکه شد اصلا نمی توانست حرفی بزند، حتی نمی توانست گریه کند. آنقدر که خودم نگران حالش شدم. چند روز بعد حبیبه برای جراحی راهی بیمارستان امام خمینی (ره) شد: روز چهارشنبه سوری، همه در تدارک عید و شادی بودند که من رفتم روی تخت جراحی و عمل کردم و کل عضو درگیر و 13 تا از لنف ها را برداشتند و گفتند یکی از لنف ها هم درگیر شده است ...
گاهی ساعت ها مباحثه را در خانه شاهد بودیم
...> شما یک بار جان آیت الله هاشمی رفسنجانی را نجات دادید. ماجرای آن چه بود؟ این داستان به بعد از انقلاب برمی گردد؛ سال 58 بود، چند نفری هر روز می آمدند جلوی خانه ما و سراغ آقای هاشمی را می گرفتند. من هم ردشان می کردم. آشیخ اکبر یک روز به من گفت شاید کار واجبی دارند و بگو بیایند. من هم حرف شان را قبول کردم. وقتی وارد اتاق شدم سمت آشپزخانه صداهای عجیبی شنیدم. سریع به سمت اتاق آمدم و دیدم ...
روایت یک روحانی/ زلزله چندریشتری
های بچه افتاده و پسرم زیرش؛ گریه می کند و جیغ می زند. همسرم هم یاحسین می گوید و بلندتر گریه می کند. شیشه قدی کمد خرد شده و از زیرش زده بیرون. خانم ام خم شده و دست پسرم را که زده بیرون، گرفته. خونی ست. داد می زنم که ساکت باشد. نمی شود. می گوید شیشه رفته توی گردن بچه و بلندتر جیغ می زند. سریع از خانه می زنم بیرون. همسایه کناری مان نیست؛ مثل من رفته تبلیغ. پابرهنه می دوم طبقه بالا. چند کفش جلوی یکی از ...
عدم حمایت بنیاد شهید از بانوی کار آفرین/ همسر شهیدم کارمند و کشاورزی نمونه بود
دلیل عشق به حضرت، تقریبا نهج البلاغه را حفظ کرده بود و خواندن نماز و نهج البلاغه بهترین سرگرمی شهید محسوب می شد. رخشی در ادامه گفته های خود اظهار کرد: محمدعلی عاشق کمک کردن به بچه های بی سرپرست و بد سرپرست بود، به همین دلیل نانوایی ساخت تا عواید آن صرف این بچه ها شود. این همسر شهید با اشاره به اینکه زمان ازدواج با شهید دیپلم داشته است، افزود: بعد از گذشته 9ماه از ازدواجمان، شروع ...
کارنامه یک نویسنده اومبرتو اکو، یک دورِ تمام
. این کار حقه ای نفرت انگیز و متفرعنانه است. سوء ظنی رواج یافت و نظرسنجی های مطبوعات، هیزمِ بیشتری در این آتش ریخت که رمان های اکو را بیشتر از اینکه بخوانند، می خرند. اکو این حرف ها را مسکوت گذاشت و یک بار با فضل فروشی، یکی از منتقدانِ نام گل سرخ را به یاد آورد که در نهایت قضاوتش را عوض کرده و گفته بعد از آنکه فروشِ کتاب سر به آسمان زد، با خود فکر کرده که در مجموع کتاب را می پسندد. اما ...
پرویز پرستویی: غم مردم باعث شده حال خوبی نداشته باشم
می دهم و من برای آن کار جان دادم. بعد کار من به خاطر مسائل شخصی یک کارگردان با پسرش، خراب شود. دلبستگی های من نسبت به آن قصه را خراب کردید. من نخواستم حرمت شکنی کنم و حرمت خودم شکسته شد، من نقص عضو پیدا کردم. شما برای آب و آتش برای صحنه فینال چند بار متن نوشتید و در صحنه خواندید و بچه ها نظر دادند؟ جیرانی: چهار بار.. من نظر دادم و دخالت کردم؟ جیرانی ...
گزارشی از نقاهتگاه جانبازان فاطمیون در تهران
به ما می گفتند جوجه های خمینی ما هم به آنها می گفتیم جوجه های ابوبکر بغدادی. (با خنده) علیرضا یکی دیگر از مجروحان این نقاهتگاه است. وقتی از او می پرسم چند ساله هستی؟ می گوید: 1993 به دنیا آمدم اما به تاریخ شمسی نمی دانم چه سالی می شود. بعد از مجروحیت او، پدرش به ایران آمده تا مراقبش باشد. می گوید: اولین بار یک سال و سه ماه پیش اعزام شدم. قساوت تکفیری ها را قبلا در کشورم دیده ...
داستان تازه عروس های هندی که برخلاف سنت ازدواج می کنند/ یک عروسی و چند تشییع جنازه
می کرد. در داخل خانه، نیتو رانی، با آن چهره زیبایش منتظر بود که پدر و مادرش سریال تلویزیونی خود را تا انتها ببینند. نیتو دختری آراسته بود و لباس هایی مطابق مد روز می پوشید و چنان از بازیگران بالیوودی حرف می زد که انگار از خویشاوندانش هستند. زمانی که مادر و پدرش به رختخواب رفتند، از خانه بیرون رفت تا قرص ها را بردارد. دو شب بعد، داویندر به همراه پسرعموهایش بازگشت. وقتی به کاکهری رسیدند، خودرو ...
آرزوهای بزرگ
مهاجر اورلاندو گارسیا، 52ساله مهاجرت داخل کشور به ولس ترس من از این است که پس از چندین سال قربانی بودن و مدافع حقوق بشر بودن و تحمل همه چیزهایی که مرا رنجانده، سال دیگر همچنان مانند سال گذشته باشد. من برای نخستین بار در سال 2000 آواره شدم و هنوز هم از کیفیتی از زندگی برخوردار نیستم که بخواهم آن را زندگی خوب بنامم. آن دسته از ما که آواره شدیم و بدون هیچ چیز فرار کردیم، هنوز هم هیچ ...
قتل مرموز زن دوم به قسامه گره خورد
خودکشی کرده بود و می ترسیدم مرگ او گردن من بیفتد جسد را سوار ماشین کردم و در ادامه آن را در خیابان انداختم. حرف های متهم نشان می داد رازی را از پلیس مخفی می کند. او این بار حرف های دیگری زد و گفت: من و همسرم دختر عمه، پسر دایی بودیم. او با پدرش اختلاف داشت. روز حادثه، از خانه عمه همسرم برمی گشتیم. همسرم ناراحت بود و در راه گریه می کرد. ناراحت شدم و برای اینکه او را آرام کنم گفتم اگر به گریه ...
ماجرای جنجالی سقوط مرگبار زن از خودروی شوهرش
، یک سال و نیم از ازدواجمان گذشته بود و معمولا هر وقت از سر کار به خانه برمی گشتم، مینا را در حال گریه و زاری برای پدرش می دیدم. می گفت پدرش او را نمی خواهد و وساطت آشنایان برای رفع کدورت ها هم فایده ای نداشته است. روز پدر هم که شد، خودم با پدر مینا تماس گرفتم، اما گفت مینا برایش مرده و دختری به این نام ندارد. همه این اختلافات باعث ناراحتی شدید همسرم شده بود. متهم 29 ساله درباره روز حادثه ...
ننه قندی بالاتر از یک مرد
ابایی ندارد. علیرغم این همه تلاش و پشتکار و زحمت، جوان تر از سن و سالش به نظر می رسد. برای خودش یک کارفرمای به تمام معنا است. در یک روز سرد زمستانی به خانه اش می روم. در را که می زنم، دخترش با رویی باز مرا به داخل دعوت می کند. یک خانه نقلی بامزه که با تمام وسعت کمی که دارد، زمانی همه فامیل را در خودش جا می داد. در گوشه حیاط سینی های گندم را می بینم که قرار است چند روز دیگر جوانه های آن آرد ...
روزیِ من در همین کارتن هاست
به خانه، به گذشته اش فکر می کند. از وقتی دست چپ و راستش را شناخته؛ کار کرده و کارکرده و کارکرده. در 50 و چند سال عمری که از خدا گرفته نه یک روزِ راحت داشته و نه خوشی دیده است. حالا تنها سرمایه و درآمدش یک گاری است. *** قاسم پدر معصومه، وقتی زن اولش به رحمت خدا رفت، دوباره ازدواج کرد. معصومه و خواهرش حاصل این ازدواج بودند. وضعیت مالی اشان به حدی خراب بود که پدرش نتوانست ...
اصحاب کهف و فیلتر دنیای مجازی!!!
دختر و پسرم ماشاءالله خیلی بزرگ شده اند! بعد از مدتها همسرم را در آشپزخانه دیدم! خیلی شکسته شده بود! احوال پدرزن و مادر زن را از همسرم پرسیدم با تعجب گفت: پدرش که دو ماه قبل فوت شده و گفت که من خیلی در مراسمش زحمت کشیده ام!!! من اصلاً یادم رفته بود! لباس پوشیدم تا از سوپری مش رضا که سر کوچه بود خرید کنم؛ اما هر چه گشتم سوپری را پیدا نکردم! از اهل محل که پرسیدم گفتند مش رضا چند سال است به ...
پنجاهمین سالروز مرگ نامعلوم تختی
منش بزرگورانه ای که داشت شایسته این لقب بود. زندگینامه غلامرضا تختی در روز 5 شهریور 1309 در خانواده ای متوسط در محلهٔ خانی آباد در تهران به دنیا آمد. رجب خان (پدر تختی) غیر از وی دو پسر و دو دختر دیگر نیز داشت که همهٔ آن ها از غلامرضا بزرگ تر بودند. نخستین واقعه ای که در کودکی غلامرضا روی داد و ضربه ای بزرگ و فراموش نشدنی بر روح او وارد کرد، آن بود که مرحوم پدرش برای تأمین معاش ...
آیت الله هاشمی در دوران احمدی نژاد در "حصر" بود/ماجرای کوهی که پسر هاشمی از آن "گنج" می برد!
و هم جثه کوچکی داشتم به پایگاه برگشتم. آن شب در پایگاه خوابیدم و صبح به مجلس رفتم. در آن زمان پدر رییس مجلس بود، نزد او رفتم و گریه کردم که می خواهم به جنگ بروم. دوست من پسر آقای موسوی خوئینی ها، که در آن زمان دادستان کل کشور بود، توانسته بود به جنگ برود. پدرم پارتی بازی کرد تا به گروه ملحق شوم. مادرم هم چون شرایط من را دید، فشار آورد که حاج آقای موافقت کنند و بعد وارد آموزش جنگ شدم ...
شب هایی که تختی وقف مردم کرد
بعد از خبر مرگ مشکوک او کشور به سوگ نشست، مدارس تعطیل شدند و تمام شهر به یک باره پشت درب پزشکی قانونی جمع شدند. او می گوید: به نظر من تاریخ تولد و مرگ یک انسان، همه زندگی او را تشکیل نمی دهد، آنچه که زندگی او را از لحظه آغاز، از روز تولد تا لحظه مرگ می سازد، شخصیت، جوانمردی، صفا، انسانیت و اخلاقیات اوست . * خاطرات که با تختی رقم خورد خاطره و داستان های زیادی از مرام پهلوانی ...