سایر منابع:
سایر خبرها
عمیق پس از درگذشت اخوان نیز ادامه داشت. پس از فوت اخوان، با تصمیم همسر او، این تمایل پیدا شد که به حسب ارادت اخوان به فردوسی، پیکرش در محوطه آرامگاه فردوسی دفن شود و این امر واقعا شدنی نبود. ماجرا چند روز ادامه یافت تا سرانجام با اجازه رهبر انقلاب، اخوان در توس به خاک سپرده شد. حاتمی کیا و رهبری فیلم از کرخه تا راین وقتی به نمایش درآمد،500 صفحه اعتراضیه به دفتر رهبری ارسال ...
، اساسنامه وزارت دفاع را نوشتیم و به نظر آقای هاشمی هم که فرمانده جنگ بود رساندیم و ایشان هم موافقت کرد، اما وقتی برای دفاع از این طرح به مجلس رفتیم، آقای هاشمی که رئیس مجلس بود و خیلی دلش می خواست بعد از آن رئیس جمهور شود، در جلسه علنی مجلس با مصوبه ای که خودش با آن اعلام موافقت کرده بود، مخالفت می کرد و نهایتاً تغییراتی در آن دادند ازجمله آنکه بودجه را از دست فرمانده کل قوا در بیاورند. ...
. قرار بود بچه ها عملیاتی مقابل کومله ها داشته باشند. تا من برسم موسی رفته بود. معترض شدم که چرا اجازه دادید موسی برود من قرار بود مراقبش باشم. مسئولمان گفت من چه کنم؟ خودش عشق امام و شهدا دارد و همیشه در صف اول است. بعد از عملیات هم مسابقه ای گذاشته بودند و موسی توانست برنده شود. قرآن و ساعت هدیه گرفته بود. وقتی آمد در جواب اعتراض من گفت مادر جان اگر نروم، چه کسی قرار است برود و بجنگد؟این حرف ها را ...
ها اتفاق افتاد. ما هم کتابمان را بستیم و گذاشتیم روی طاقچه. البته تابستانش مثل همیشه به مشهد رفتیم، به شهر خودمان که نسبتاً به مشهد نزدیک است. من دلم می خواست اواخر تابستان برگردم تهران و ببینم دوستانم در چه حال اند. الان که امکان ادامه تحصیل نیست! خانواده موافقت نمی کردند! برادرم سرباز شده بود. او که آمد، دیگر من هم با اصرار همراهش به تهران برگشتم. از اینجا به بعد، دو سال زندگی مادر ...
.... چرا ایشان بدون گواهینامه ماشین را به مهدی داده است؟ متأسفانه برای بچه من کم کاری کردند چون یک فوتبالیست در بیمارستان بوده... به خدا من در فرودگاه مهرآباد به مادر مهدی گفتم. گفتم به خدا که اگر مهدی بلند شود و در گوش احمدرضا بگوید بلند شو، پسرم بلند می شود. آن ها مثل دو تا برادر بودند. به خدا که دلم می خواست مهدی را بغل کنم و بگویم تو بوی احمدرضای من را می دهی. اتفاقات بعد از این حادثه اما قلب ...
قاشق و چنگال بر شام بیفزا . روزی در دفتر نشسته بودم دیدم جوانی جلوی اتاق قدم می زند. بالاخره آمد و گفت جناب آقای بطحایی اجازه می فرمایید . گفتم بله ، گفت عرضی دارم اما ناراحت نمی شوید؟ ، گفتم: خیر . گفت حتما؟ ، گفتم دیگر از فحش که بالاتر نیست، بگو . گفت می دانید که چرا جوانان دیگر نمازجمعه نمی آیند؟ گفتم اصراری ندارم. حتی به فرمانده نیروی انتظامی و فرمانده سپاه هم گفتم اگر اینها را به خاطر ...
از موضوع دور شده اند، اما برخی دیگر درست رفته اند سراغ اصل موضوع: این آهنگ از یک جدایی عاطفی غم انگیز حرف می زند. مردی زن رویاهایش را یافته است ولی نمی تواند عمق احساساتش را به او ابراز کند تا اینکه او را از دست می دهد. این آهنگ از غفلت از زیباییِ چیزی می گوید که به سادگی جلوی چشمان ماست. جکی هسیان می گوید: بله من ویولن نواز را دیدم، اما چیز خاصی در او مرا شگفت زده نکرد . ...
...> نه. چرا درس نخواندی؟ شناسنامه ندارم. از طرفی هم پول نداشتیم. اجازه تحصیل ندارم. قانون نمی گذارد. چه اتفاقی افتاد که روی ویلچر نشستی؟ از 4سالگی رماتیسم گرفتم و سخت بیمار شدم و کم کم قدرت راه رفتن را از دست دادم. از طرفی تأمین هزینه های بیمارستان خیلی زیاد بود. به خاطر همین از همان دوران تا الان از ویلچر استفاده می کنم. انجام کارهای روزانه برایت ...