سایر منابع:
سایر خبرها
خانم سرنشین شاکی جدید پرونده قائدی / پدر شاکر: از راننده شاکی هستیم
تحقیقات در مورد پرونده تصادف مهدی قائدی و مرگ احمد رضا شاکر کماکان ادامه دارد و با وجود تکذیب های مکرر در روزهای نخست پای یک خانم هم به پرونده باز شد. ماجرای تصادف مهدی قائدی بازیکن تیم فوتبال استقلال همچنان ادامه دارد و هر روز داستان تازه ای از این تصادف منتشر می شود و به نوعی رنگ و لعاب تازه ای را به شب حادثه می اقزاید. این طور که به گوش می رسد یکی از سرنشینان خودروی ام وی ...
با کمک نامادریم پدرم را کشتم !
...، ولی اگر زنده بمانم و قصاص نشوم، می خواهم جور دیگری زندگی کنم. آن زمان می دانستی مجازات کسی که دست به قتل بزند، چیست؟ من آن موقع فقط 17 سال داشتم. زیاد اهل کتاب خواندن نبودم. فکر می کردم در قتل های خانوادگی مجازات قاتل، فقط زندان است. ولی در کانون بیشتر با قانون آشنا شدم. شاید اگر اطلاعات حالا را داشتم هیچ وقت خام حرف های نامادری ام نمی شدم. من واقعا از این که پدرم را کشته ام، پشیمانم. او پدر بدی نبود. همیشه حمایتم می کرد. شب ها در کانون زیاد به این موضوع فکر می کنم. هر شب موقع خواب آرزو می کنم همه این چهار سال یک کابوس باشد. صبح بیدار شوم و پدرم را کنارم ببینم. ...
آشنایی با پیشینه ی کاووس سیدامامی +تصاویر
درباره مجتهد بزرگ شهر به دیدار او رفت که همین میرزا یوسف خان است. دختر نزد یوسف مسلمان شد و بدون اطلاع پدر و مادر با او ازدواج کرد. میرزا یوسف خان در آن زمان متأهل نبود. پدر و مادر دختر، که کاتولیک متعصب بودند، پس از اطلاع از این وصلت به ایتالیا بازگشتند و دختر را طرد و هرگونه رابطه را با او قطع کردند. حاصل این وصلت شش پسر است که یکی محمدکاظم، نیای خانواده سید امامی، است. نام 5 برادر دیگر ...
از تصمیمات سیاست مدارانه داوران تا بلاتکلیفی 36 ساله کیوان کثیریان، خسرو نقیبی و سیدعبدالجواد موسوی فیلم ...
. مثلا مضمون نامه ای که پسر بچه در فیلم نوشته چیست؟ نقیبی: اساسا باران کوثری آستیگمات را که به باران کوثری عرق سرد اضافه می کردی قطعا سیمرغ باید به باران داده می شد. کثیریان: بله دقیقا، یا حتی محسن کیایی، بنده خدا مگر چند موقعیت این شکلی برایش پیش می آید که بتواند به این خوبی بازی کند و خودش را نشان دهد. نقیبی: حتی مهتاب نصیرپور این فیلم واقعا فوق العاده است. ...
احمد خاتمی: آمریکا نه اصول گرا را قبول دارد، نه اصلاح طلب
جمعه موقت تهران عزل نشدند، آیت الله مهدوی کنی چند خطبه خواند، اما همواره به ایشان امام جمعه موقت تهران می گفتند، آیت الله جنتی دیگر خطبه نمی خواند، اما هنوز به ایشان امام جمعه موقت تهران می گویند، هیچ امام جمعه ای در تاریخ انقلاب در تهران برکنار نشده است. وی گفت: اما بدخواهانی که خدا هدایتشان کند، در فضای مجازی نوشتند خاتمی چون تندروی کرد، برکنار شده است، بی معرفت ها لااقل به فکر آبروی خود باشید، من 2 هفته دیگر خطبه می خوانم. امام جمعه موقت تهران با بیان اینکه برخی با دروغ گویی می خواهند نان بخورند، افزود: خاتمی هیچ جرمی حز حرکت در خط مردم و ولایت ندارد. ...
سروش جمشیدی؛ قبل و بعد از آقای مدیری
دوران دانشجویی ام و قبل از این که به تهران بیایم اتفاق افتاد. همسرم هم مانند خودم اصالتا یزدی هستند. در دوران بیکاری و زمانی که اتفاق خوبی برایم رقم نمی خورد همیشه به من دلگرمی و امیدواری می دادند. ما با هم همه چیز را از صفر شروع کردیم. همسرم هم کارمند هست و با هم کار کردیم و زندگی را ساختیم. با پسرم رفیقم باید بگویم که هیچ وقت حس پدر بودن نداشتم و همیشه دوست داشتم که با پسرم ...
نگاه مهربان این کودک گلستانی، چشم انتظار دستان مهربان شما + عکس
برای بچه ها و شاید سالی یا دو سالی یک بار، خرید لباسی برای بچه ها نمی گذارد. پدر خانواده مردانه کار می کند ولی تلاشهای شبانه روز او با حقوق کم، جوابگوی هزینه های زندگی و خرجهای درمانی زینب 4 ماهه نمی شود. خانوادگی دست به دامان خدا شده اند و هنوز در این خانه شعله های ایمان نورافشانی می کند و همین نور ایمان است که آنها را سرپا نگه داشته . این خانواده تحت پوشش هیچ نهاد ...
تکذیب مدعیان دیدار امام زمان(عج) به چه معناست
... ظاهراً می گوییم آقا می آید ولی در حقیقت ما به خدمت حضرت می رویم. ما به پشت دیوار دنیا رفتیم و گم شدیم، باید از پشت دیوار بیرون بیایم تا ببینم که حضرت از همان ابتدا حاضر بودند. ما مثل بچه ای هستیم که پدرش دست او را گرفته است تا به جایی ببرد و در طول مسیر از بازاری عبور می کنند. بچه جلب ویترین مغازه ها می شود و دست پدر را رها می کند و در بازار گم می شود و وقتی متوجه می شود که دیگر ...
من اولین زن استنداپ کمدین ایران هستم
یک تئاترکودک عروسکی بازی کردم که هم عروسک گردانی می کردم هم صدایش را می گفتم. یکی از دوستانی که آن زمان کار کودک تلویزیون انجام می دادند. شماره مرا گرفتند و گفتند ما برای کار تلویزیونی به همچین کسی احتیاج داریم بعد به شبکه یک معرفی شدم و برنامه خاله شادونه را کار کردیم که طراحی دکور هم داشتم. چون گرایش من در تئاتر طراحی صحنه و لباس تئاتر بود. کم کم صداپیشگی من خیلی به چشم آمد. چون قابلیت این را ...
جامعه قرآنی تشنه تجربیات اساتیدی همچون خواجوی است/ ضرورت انتقال این تجربیات به نسل جوان + عکس
.... وی تصریح کرد: به نظر بنده حق مطلب راجع به ایشان ادا نشده و نمی شود. استاد خواجوی در میان جامعه قرآنی در یک مظلومیت خاصی قرار دارند و اگرچه الحمدلله موفق هستند و تربیت بسیار خوبی در دامن پدر و مادر اهل تقوای خود یافته اند ولی واقعا قدر ایشان در جامعه قرآنی ناشناخته مانده و شاید این قصور از ماست که خودمان به دنبال این امر نبوده ایم. واقعا جای امثال استاد خواجوی در مدیریت های کلان ...
داستان مرگ کودکان کرمانشاهی ادامه دارد/ نوزاد2ماهه قربانی سرما
. آن روزها یک ایران عزادار مردم کرمانشاه شد. خانه های زیادی تخریب شدند و خانه استیجاری زن باردار هم یکی از همان خانه ها بود. از فردای زلزله، چادر سرپناه روزهای تاریک زندگی شان شد. قرار بود بعد از 4 سال انتظار، پدر و مادر جوان صاحب فرزند شوند. حتی پیش از زلزله، بسیاری از لباس های نوزاد به دنیا نیامده را خریده بودند، لباس هایی که همه زیر آور ساختمان ماندند. روزها بعد ...
کودکان کار، قربانیان آزار
: این را بردار! دستگاه که خاموش می شود، می گوید: بعدش به خاله های اینجا گفتم و آنها به مامانم گفتند. مامانم دیگه نذاشت برم سرکار. گلنار نامزد ندارد. می گوید سفت ایستاده تا درس بخواند. بر خلاف هم سن و سال هایش که لباس عروسشان حاضر شده، گلنار می خواهد درس بخواند تا کسی بچه هایش را سر چهارراه ها اذیت نکند. رقیه آن قدر شیطان و بانمک است و خنده هایش تمام نمی شود که می شود ...
باید دنیا را متوجه استعدادهای ایرانی کنیم/ گلزنی در جام جهانی یکی از آرزوهای بزرگم است
تیمش نیز شده است. با این ستاره گلزن اردبیلی تیم ملی و المپیاکوس درباره وضعیت تیمش، خودش و تیم ملی حرف زدیم. * یادت هست وقتی از اوساسونا بیرون آمدی خیلی ها انصاریفرد را تمام شده تصور می کردند؟ - بله! هنوز به یاد دارم که می گفتند کریم انصاریفرد بازنده کامل بود و خیلی ها منتظر بازگشت من به لیگ ایران بودند ولی خوشبختانه خدا کمکم کرد و با دعای خیر پدر و مادرم و البته تلاش زیادی که کردم ...
مادرخوانده های دنیای مخدرها
1944 در ملبورن استرالیا به دنیا آمده بود بعد از دستگیری تمام اعضای خانواده اش در جوانی به عنوان رئیس خانواده موران شناخته شد. خانواده او حتی پس از دستگیری پدر و مادرشان، باز هم یکی از بزرگ ترین باندهای قاچاق مواد و خلافکاران زیرزمینی در ملبورن بودند. همسر اول جودی، جانی کول در سال 1982 در یک درگیری بین باند قاچاقچیان کشته شد و پسرش مارک هم در سال 2000 به قتل ر سید. سه سال بعد جودی با لوییز موران ...
فقر در حال افزایش است
حکمت خداوند است. رییس کمیته امداد امام خمینی(ره) ضمن آرزوی موفقیت برای فرزند شهید حججی، افزود: همانگونه که حاج قاسم سلیمانی اشاره کرد، شهید زنده است و هرآنچه که هست مال شهدا است. خداوند امثال حاج قاسم ها را حفظ کند که آنان از حریم ولایت دفاع می کنند. شهید حججی مدافع حرم بوده است و این مساله او را نزد خداوند عزیز کرده است. فتاح خطاب به خانواده شهید حججی گفت: روحیه مادر، پدر و ...
کلیپی که به معرفی اعضای خانواده کریستیانو رونالدو می پردازد
کنفدراسیون ها بود که کریستیانو از دوقلوهایش رونمایی کرد. این دوقلو که پسر و دختر هستند، ماتئو و اِوا نام دارند و گفته می شود به کمک رحم اجاره ای متولد شده اند. مانند فرزند اول، رونالدو دوست دارد تصاویر دوقلوهایش را هم به طور مرتب در شبکه های اجتماعی منتشر کند. بعد از تولد دوقلوها در تابستان 2017 بود که شایعاتی در مورد تولد بچه چهارم ستاره پرتغالی منتشر شد. این شایعه خیلی زود تایید شد ...
قتل هایی که در شب ولنتاین رخ داده اند! +تصاویر
قاتل بودن هولمز پیدا کند؛ و از همین رو این پرونده نیز بی نتیجه ماند . مرگ اسرارآمیز آنتونیو سالدیوار تقریبا ساعت شش بعد از ظهر روز 14 فوریه سال 2014، پسری جوان به نام Antonio Saldivar ماشین مادرش را قرض می گیرد تا با نامزدش به گردش بروند و برای او یک خرس ولنتاین بخرد. آنتونیو تا دیروقت به خانه برنگشت، مادرش که بسیار نگران بود بارها با وی تماس گرفت تا اینکه ساعت چهار صبح ...
بزرگی دور سر نوزاد، استالازومید استفاده کنم؟
سوال مخاطب نی نی بان: پسر من 7 ماهشه ماه قبل دوره سرش 46 بود الان 47 هست سونو انجام دادم گفت مشکلی نیست ولی چون طی یک ماه یک سانت رشد داشته دکتر قرص استالازومید 250 داده روزانه یک چهارم تجویز کرده خانم ها کسی هست که از این قرص استفاده کرده باشه یا مشکل منو داشته باشه راهنمایی کنین ممنون پاسخ دکتر علی اصغر حلیمی، متخصص اطفال: دوست عزیز اگر سونو و سی تی اسکن اندازه بطن ها را طبیعی گزارش کرده است نیازی به استفاده از قرص نیست. در ضمن دور سر پدر و مادر هم مهم است. گاهی ممکن است دور سر بچه مانند پدر و مادرش بزرگ باشد. ...
پدران کارگردان، فرزندان بازیگر
هالیوود گاهی این شباهت ها در اسامی خانوادگی طبیعی هست اما باید بدانید که زیادی از کارگردانان هالیوودی معروف در بعضی از فیلم های خود از فرزندانشان به عنوان بازیگر استفاده نمود اند. به این ترتیب میتوان مدعی شد که اگر پدر یا مادر سرشناسی در هالیوود به ویژه به عنوان کارگردان دارا باشید شانس شما برای حضور در این عرصه و موفقیت در آن زیادتر می باشد. در ادامه این مطلب قصد داریم شما را با اعدادی از ...
چه موقع باید ناخن نوزادرا بگیریم؟
، برای صاف نمودن لبه های تیز استفاده کنید. اکثر پزشکان پیشنهاد می کنند که در هفته های اول زندگی نوزاد، از کوتاه نمودن ناخن های خودداری کنید و فقط با یک سوهان تیزی های ناخن را برطرف کنید؛ چرا که اکثر مادران بی تجربه هستند و پوست نوزدان را می گیرند. در صورتی که تصمیم بر گرفتن ناخن نوزاد خود در زمان بیداری دارید، حتما از یک نفر کمک بگیرید. از نفر سوم بخواهید نوزاد را به صورت محکم ...
فیلم های تلویزیون در تعطیلات/ پخش 171;دل شکسته187; و 171;بوسیدن روی ماه187;
. در این میان مادر ستاره به شدت بیمار است و در آستانه ی مرگ دخترش را به پدر می سپارد. این در حالی است که ستاره به دلیل فاصله ای که به لحاظ عاطفی با پدر دارد نمی تواند با او رابطه گرمی برقرار کند و پدر به دنبال راهی است تا در نبود مادر جایگاه خود را نزد دخترش بیابد. اما حضور همسر دوم او کار را برای ایجاد رابطه ی پدر و فرزندی سخت تر کرده است.... آرمیتا مردای، سولماز غنی، مرجان محتشم و ...
زمین مرکز عالم است!
...> برخی فکر می کنند، هرکسی مشروطه خواه شد، باید هرچه غربی ها می گویند، بپذیرد. اینها اشتباه می کنند، ممکن است مشروطه درست باشد، اما ربطی به قبول همه حرف های غربی ها نیست، مگر آن که دلیل بر حرف هایشان داشته باشند. پس من می توانم مشروطه خواه باشم، و نظریه ای مانند خورشید مرکزی را قبول نکنم و بر همان عقیده قدما باشم، اگر برهان برای نادرستی حرف غربی ها داشته باشم. او می گوید: شبی با ...
سرگرمی کودکان در منزل، خطرات پنهان
در خانه ماندن بچه ها، گاهی والدین را وسوسه می کند آن ها را به دست پرستارانی بسپارند که اتفاقا به طور منطقی، خودشان هم می دانند برای بچه مضر است، منتها ترجیح می دهند به روی خودشان هم نیاورند و حتی با خودشان هم در این باره صحبت نکنند. کدام پدر و مادری را سراغ دارید که پرستاری را استخدام کنند، بعد ببینند پرستار بچه را درحد مرگ ترسانده و او را همچنان نگه دارند؟ اما هستند پدر و مادرهایی که خبر ...
قصه مشاور ؛ دستنوشته دکتر مصطفی بهزادفر در خصوص معضلات مهندسان مشاور
اسم من مشاور است؛ مهندسین مشاور. دردمندم. رنج می کشم. کلافه ام. دوستان می گویند تنت درد می کند. برخی به من می گویند که سرت درد می کند؛ منظورشان این است که عقلم درد می کند. اما، من خودم فکر می کنم دلم درد می کند. حس تنهایی و بی کسی در بین انبوه آدمهایی که به نظر می رسند برادر، خواهر، پدر، مادر، عمه، عمو و دایی من باشند مرا به خود می پیچاند. متاسفانه، پسر خاله و دختر خاله ندارم. بچه ها یعنی اهل ...
زن جوانی که برای خودش هوو آورد!
زن جوان با مراجعه به مطب پزشک وقتی فهمید دچار بیماری سرطان شده و مهلت چندانی برای ادامه زندگی با شوهر و فرزندانش ندارد تصمیم گرفت پیش از مرگ برای شوهرش همسری انتخاب کند تا سرپرستی دختر و پسرش را به یک هووی مهربان بسپارد. اما پس از یافتن زنی برای شوهرش سرنوشت، ماجرای [...] زن جوان با مراجعه به مطب پزشک وقتی فهمید دچار بیماری سرطان شده و مهلت چندانی برای ادامه زندگی با شوهر و فرزندانش ندارد تصمیم گرفت پیش از مرگ برای شوهرش همسری انتخاب کند تا سرپرستی دختر و پسرش را به یک هووی مهربان بسپارد. اما پس از یافتن زنی برای شوهرش سرنوشت، ماجرای شگفت انگیزی را برایش رقم زد. زن جوان که به همراه شوهرش پشت در بسته دادگاه خانواده مجتمع صدر به انتظار شروع جلسه محاکمه نشسته با چشمانی اشک آلود زیر لب، خودش را به خاطر آوردن هوو برای خودش سرزنش می کند و مرد سعی می کند همسرش را آرام کند ولی موفق نمی شود. زن با لحن سرزنش باری به مرد می گوید: اگر مرا دوست داشتی پیشنهادم را قبول نمی کردی و زن نمی گرفتی، حالا باید مهتاب را طلاق بدهی وگرنه روی خوش در زندگی نمی بینی. مرد به اعتراض می گوید: من نه تو را طلاق می دهم نه مهتاب را. وقتی اصرار می کردم که لجبازی نکن و از خواستگاری دست بردار به خرجت نمی رفت و پافشاری می کردی تا اینکه دو دستی زندگی من و بچه هایمان را خراب کردی و حتی در حق همکلاسی ات مهتاب و بچه تو راهی اش هم ظلم کردی، حالا مرا کشیدی دادگاه که چه شود؟ چند بار به دست و پایت افتادم تا از زن گرفتن برای من بی خیال شوی اما تو چه کردی حالا وقت عقب نشینی است؟ ریحانه که آرام و قرار ندارد اشک می ریزد و می خواهد هر چه سریع تر وارد دادگاه شود. در همین هنگام منشی شعبه 244 دادگاه خانواده مجتمع صدر نام زن و مرد را می خواند و آنها را دعوت به حضور در دادگاه می کند. قاضی بهروز مهاجری در حالی که به اوراق پیش رویش نگاهی می اندازد از آنها می خواهد تا مشکلشان را شرح دهند.ریحانه 35 ساله _ با اشاره به پیچ و خم های زندگی اش می گوید: 14 سال پیش محمد به خواستگاری ام آمد. از آنجایی که همکارم بود تا حدودی او را می شناختم؛ جوان برازنده و باشخصیتی که در همان برخوردهای اول با خانواده ام خودش را در دلشان جا کرد و ازدواج کردیم. چنان خوشبخت بودم که همه فامیل آرزوی چنین زندگی سرشار از شادی ما را داشتند. با به دنیا آمدن دختر و پسرمان خوشبختی مان تکمیل شده بود تا اینکه با شنیدن یک خبر دنیا بر سرم خراب شد و مسیر زندگی ام تغییر کرد. در حدود سه سال پیش دچار یک بیماری شدم و پزشک معالجم پس از چند آزمایش اعلام کرد مبتلا به نوعی سرطان هستم و مهلت زیادی برای ادامه زندگی ندارم. شنیدن این خبر و دیدن جواب های آزمایش ها شوکه ام کرده بود نمی توانستم باور کنم که خوشبختی ام به پایان رسیده و لحظات زندگی ام مانند ساعت شنی هر ثانیه در حال تمام شدن است. تا مدتی در خودم فرو رفته بودم و با هیچ کس حرفی نمی زدم ولی یک روز به خودم آمدم و گفتم باید کاری کنم تا دختر و پسرم و همسرم که همیشه همدم و مونسم بوده اند پس از مرگم آسیب نبینند، به همین خاطر پیشنهاد ازدواج دوم را به همسرم دادم که ای کاش لال می شدم و هرگز چنین حرفی نمی زدم. مرد که برافروخته است رو به قاضی می گوید: زندگی ام را سیاه کرده بود جناب قاضی. بارها از او خواستم دست از رفتارهای بچگانه اش بردارد ولی گوشش بدهکار نبود. می گفت اگر مرا دوست داری باید هر چه می گویم گوش کنی ولی هر چه می گفتم بی فایده بود و مجبورم می کرد تا به حرفش گوش کنم و هنوز هم نمی توانم ناراحتی اش را ببینم ولی ... آن روزها رفتارش تغییر کرده بود در دنیای خودش بود و از همه حلالیت می طلبید، زندگی مان سرد و بی روح شده بود و نمی دانستم چه کنم؟ ریحانه ضمن سرزنش خود می گوید: درست است آقای قاضی هر روز به محمد اصرار می کردم تا در حضور من همسر دومش را انتخاب کند که بعد از مرگم مراقب او و مادر مهربانی برای فرزندانم باشد. شوهرم از رفتارهایم خسته شده بود ولی من مصمم بودم و وظیفه خودم می دانستم که به فکر آینده زندگی خانواده و جگرگوشه هایم باشم. با اینکه خانواده هایمان بشدت با کار من مخالف بودند ولی من در تصمیمم جدی بودم. بین دوست و آشنا و فامیل می گشتم تا زن وفاداری برای همسرم و مادر مهربانی برای بچه هایم پیدا کنم تا اینکه در یکی از مهمانی ها با همکلاسی ام مهتاب روبه رو شدم. از آنجا که مهتاب را بخوبی می شناختم نور امیدی در دلم تابید. او همانی بود که می توانستم خانواده ام را به او بسپارم. مهتاب مدیر یک مدرسه ربود و با وجود داشتن خواستگارهای بی شمار شوهر نکرده بود. رابطه ام را با او بیشتر کردم و پس از مدتی برای اقامت در هتل مشهد دو بلیت خریداری کردم و از او خواستم مرا همراهی کند تا به گردش و زیارت برویم. مهتاب که از همه جا بی خبر بود با من به این سفر آمد و با یکی از سخت ترین روزهای زندگی ام روبه رو شدم. برایم آسان نبود دو دستی زندگی ام را که لحظه به لحظه برایش زحمت کشیده بودم به دست زن دیگری که قرار بود هوویم شود، بسپارم ولی چاره ای نداشتم و به دلیل علاقه زیاد به محمد و عشق به فرزندانم خودم را کنترل کردم و با مهتاب حرف زدم. ریحانه که با یادآوری خاطرات گذشته غم در چهره اش موج میزد، ادامه می دهد: در آن شب ماجرای زندگی ام و تصمیمی را که داشتم برای مهتاب تعریف کردم و او که نمی دانست زنی که می خواهد برای همسرش زن دوم انتخاب کند من هستم با چنین تصمیمی بشدت مخالفت کرد و گفت به هیچ عنوان تصمیم درستی نیست و باید به آن زن گفت که چنین کاری نکند وقتی مخالفتش را دیدم ناگهان بغضم ترکید و با گریه و التماس همه ماجرا را برایش تعریف کردم و گفتم زنی که در جست وجوی هوویی برای خود است خود من هستم. باورش نمی شد من او را برای همسرم خواستگاری می کنم و از پیشنهادم بشدت ناراحت شد ولی وقتی حال و روزم را دید فرصت خواست تا در موردش فکر کند. محمد حرف های ریحانه را قطع می کند و می گوید: زندگی ام را جهنم کرده بود وقتی از سفر آمد و ماجرا را برایم تعریف کرد همه بدنم یخ کرد، برایم آسان نبود که فکر کنم قرار است او را از دست بدهم و پس از سال ها زندگی مشترک با زن دیگری ازدواج کنم ولی مخالفتم بی فایده بود با اینکه مهتاب دختر برازنده و مهربانی بود راضی نبودم زندگی او را هم خراب کنم ولی از اصرارهای ریحانه عاصی شده بودم، طفلک دختر و پسرمان هم از رفتارهای ما گیج شده بودند و وقتی دیدم راهی ندارم به ناچار تسلیم شدم. این بار ریحانه ادامه می دهد: وقتی جواب مثبت را از هر دویشان گرفتم به تدارک مراسم عقدشان پرداختم. روز ها و شب ها ی سختی بود ولی هر روز که می گذشت حس می کردم به روزهای آخر عمرم نزدیک می شوم، سکوت می کردم و نمی گذاشتم کینه در دلم ریشه کند سرانجام با برگزاری مراسم ازدواج همسرم با مهتاب همه مان در کنار هم زندگی جدیدی را شروع کردیم. روزهای خوب و خوشی را کنار هم داشتیم. گرچه واقعاً دیدن محمد در کنار مهتاب برایم راحت نبود ولی خودم خواسته بودم و نمی توانستم زندگی را برای آنها زهر کنم حتی با بچه هایم صحبت می کردم تا مهتاب را قبول کنند تا اینکه کم کم رابطه شان با مهتاب خوب شد. خوشحال بودم که توانسته ام همه چیز را سروسامان دهم و خیالم راحت بود که پس از مرگم زندگی خانواده ام از هم پاشیده نمی شود ولی افسوس که سخت اشتباه می کردم. ریحانه ادامه می دهد: یک سالی از زندگی مشترک با هوویم گذشت تا اینکه متوجه شدم او باردار شده است، تحمل این واقعیت خیلی برایم سخت بود سعی می کردم خودم را با کارهایم سرگرم کنم ولی هزار فکر و خیال در سرم بود تا اینکه در ادامه آزمایش ها نزد پزشک معالجم رفتم اما او من را به یک پزشک دیگر معرفی کرد. در دلم غوغایی برپا شده بود می خواستم بدانم فاصله ام تا مرگ چقدر است پزشک متخصص پس از انجام چند آزمایش از من خواست نزدش بروم تا خبر مهمی به من بدهد. با بدنی لرزان راهی مطب دکتر شدم و وقتی نتیجه آزمایش را داد انگار گوش هایم نمی شنید و شوکه بودم. دکتر چند بار تکرار کرد و گفت: شما هیچ بیماری خاصی ندارید و مبتلا به بیماری لاعلاجی نیستید آزمایش های قبلی به اشتباه سرطان را نشان داده است . با شنیدن حرف های دکتر به جای خوشحالی غمی به دلم نشست. این بار مرد روبه رئیس دادگاه می گوید: جناب قاضی از آن پس ریحانه هر روز دعوا و جنجال راه می انداخت و به مهتاب بیچاره طعنه می زد من هم مجبور شدم به ناچار برای امنیت مهتاب خانه جداگانه ای فراهم کنم ولی هرگز وجدانم اجازه نمی داد از او جدا شوم، ریحانه باید فکر همه چیز و همه احتمالات را می کرد باید احتمال می داد اگر زنده بماند تحمل این وضع را خواهد داشت یا نه؟ خودش با اصرار مراسم عروسی ما را تدارک دید و حالا چطور زن بی گناه را طلاق بدهم و آواره اش کنم. خوشحالم که ریحانه بیماری ندارد و آزمایش ها اشتباه بوده ولی نمی توانم چشمم را به مهربانی های مهتاب ببندم در حالی که منتظر تولد فرزندش هستیم. من نه حاضرم مهتاب را طلاق بدهم و نه از ریحانه جدا شوم ولی او هر لحظه ما را تهدید می کند و می گوید اگر مهتاب را طلاق ندهم خودش را می کشد. آقای قاضی شما بگویید چه کنم؟ ریحانه با چهره ای برافروخته در جواب شوهرش می گوید: من طاقت این زندگی را ندارم نمی توانم آنها را کنار هم ببینم. من اشتباه کرده ام و تاوانش هر چه باشد می دهم ولی باید بین من و مهتاب یکی را انتخاب کند اگر می خواهد با مهتاب باشد باید همه حق و حقوق و مهریه ام را بپردازد و طلاقم دهد در غیر این صورت من هم نمی توانم حضور هوو را در زندگی ام تحمل کنم. قاضی بهروز مهاجری با شنیدن گفته های این زوج احساس می کند با پرونده عجیبی روبه رو است و گرفتن تصمیم درباره این ماجرا هر چند مشکل به نظر می رسد ولی پرونده را در دستور کارش قرار می دهد تا پس از بررسی های لازم، رأی صادر کند. منبع: روزنامه ایران درج شده توسط : دبیر سرویس خبر میرملاس ...
ظلم و گناه نتیجه فراموشی مرگ و قیامت
به گزارش جهان نیوز ؛ یکی از مسائلی که بشر همواره درگیر فهم آن بوده است، مسئله جهان بعد از مرگ او است. همواره در طول تاریخ، ادیان الهی، عقل و فطرت آدمی انسان را به وجود قطعی جهانی بعد از مرگ خبر داده است. فلاسفه و متکلمین در طول تاریخ و در مباحث بسیار مهم خود، وجود جهان بعد از مرگ و شروع زندگی حقیقی پس از اتمام دنیای فانی را ثابت کرده اند. از طرف دیگر قرآن کریم، ائمه معصومین(ع) و علمای اخلاق یکی از مهم ترین عناصر تذکر دهنده و هدایت کننده و متنبه کننده برای آدمی را ذکر مرگ و آماده شدن برای آن روزِ قطعی دانسته اند. در حدیثی از رسول گرامی اسلام ...
حجاب اجباری به قدر قدرت و مصلحت شدنی است
آیا حکومت می تواند به اجبار حجاب را اعمال کند؟ یا لزوم اجباری بودن حجاب ریشه در کجا دارد و چرا معتقدید حجاب باید در جامعه اجبار شود؟ زیبایی نژاد: آنچه فقها مطرح می کنند که کبرای کلی است و بحث ها ابتدائا در آنجا باید مطرح شود، این است که حوزه اختیارات حاکمیت چیست؟ آیا حاکمیت می تواند فعالیت های بازدارنده و مجازات هایی در قبال گناه (محرمات) اجرا کند یا نه؟ چون در شریعت بحث گناه مطرح است نه جرم. در علم حقوق به جرم تعبیر می شود اما در شریعت گناه معنا می شود. آیا حکومت می تواند مجازات و رفتارهای بازدارند ...
داستان چوپان و گرگ های فداکار
به گزارش پایگاه انقلاب نیوز ، محمد ایمانی در صفحه شخصی خود نوشت، مردم در حماسه کم نظیر 22 بهمن با وجود تبلیغات دشمن، و سوء مدیریت برخی مدیران، با نشاط تمام پای جشن چهل سالگی انقلاب آمدند. اهمّ و مهم کردند؛ همیشه اصلی- فرعی را تشخیص دادند و گله مندی، آنها را از دیدن کینه و کمین دشمن باز نداشت. آمدند و دشمن را عقب راندند. مردم حجت را تمام کردند و حالا نوبت مسئولان است که در تراز همین روحیات انقلابی عمل کنند. افراطیون مدعی اصلاحات که دولت را رحم اجاره ای می خوانند و آقای روحانی ...
خانه شکنجه(+عکس)
مان کمی خاص بود اما این اصلا به کسی مربوط نیست. روش ها فرق می کنند. آن ها فرزندانشان را نزد پزشک و دندانپزشک هم نمی بردند و توجیه شان این بود که آن ها یک مشت کراواتی به دردنخور بودند که در ازای پول زیادی که می گرفتند هیچ کاری انجام نمی دادند. چرا باید به چنین کسانی پول داد و از آن ها حمایت کرد؟ به جز اینها، ما 13 بچه داریم که هزینه ویزیت دکتر برای هر کدام حداقل 100 دلار است. چطور انتظار ...
داستان 11 رهایافته ها از قصاص
300 میلیون تومانی، 27 میلیون تومان باقی مانده بود. دیه محمد در یک هفته تأمین شد. محمد حالا در خانه است. دومین پرونده؛ هدایت پرونده هدایت بعد از محمد به جریان افتاد. مردی که پنج فرزند داشت و معطل 64 میلیون تومان بود برای رهایی. خبرش در روزنامه منتشر و گروه فعال تر و کمک های مردم آغاز شد. هدایت هم از مرگ نجات پیدا کرد. سومین پرونده؛ آرمان سومین ...