سایر منابع:
سایر خبرها
احمدرضا عابدزاده: بیست سال زود به دنیا آمدم
آفتاب یزد نوشت: اگر بیست سال دیرتر متولد می شدم الان با قرارداد چند میلیاردی بازی می کردم و باشگاه ها برای جذبم سر و دست می شکستند. من اگر بیست سال دیرتر به دنیا می آمدم الان در حال آماده شدن برای بازی در جام جهانی روسیه بودم. هر چند پسرم امیر به خوبی دارد راهم را ادامه می دهد و شک ندارم در آینده ای نزدیک به مرد شماره یک دروازه تیم ملی تبدیل خواهد شد. لابد گلوله ای به مغزش شلیک شده بود ...
آسیب شناسی رویکردهای اقتصادی ایران؛ راهکارهایی از درون / گفت وگوی تحلیلی جهان اقتصاد با دکتر حیدر ...
که کسی مجموعه ئدیدگاه های خود را پس از گذشت چند سال دوباره بازنشر کرده است و ما قبل از مطالعه کتاب متوجه این می شویم که گوینده پس از سال ها پای حرف خود هست که آن ها را باز نشر کرده است. این از دو نظر ممکن است اتفاق بیافتد یکی این که مسائل مطرح شده و راه حل های ارائه شده همه بعد از گذشت چند سال هم چنان به قوت خد باقی هستند و تغییری در عالم بیرون اتفاق تیافتاده است . بنا بر این نسخه درمانی را هر ...
قتل مرد جگرکی
وارد مغازه اش شدم پدرم را غرق در خون دیدم. پدرم گفت که چند مرد او را زخمی کرده و از محل گریخته اند. در حال بردن پدرم به بیمارستان بودم که متوجه شدم چند مرد پژو سوار مرا تعقیب می کنند. پدرم را به بیمارستان بردم، اما او فوت کرد و الان احتمال می دهم مردان پژو سوار عاملان قتل پدرم هستند. مأموران تحقیقات گسترده ای را به دستور بازپرس جنایی برای شناسایی عاملان قتل مرد جگرکی آغاز کردند. ...
قتل در ارومیه دستگیری در تهران
و از سوی قاضی مدیر روستا، بازپرس شعبه ششم مورد بازجویی قرار گرفت. ارسلان با اعتراف به قتل مادرش و زخمی کردن خواهر جوانش گفت: من مجردم و کار درست حسابی ندارم، اما در شهرمان دستفروشی می کردم تا نیاز مالی ام را بر آورده کنم. چندین سال است که از بیماری روحی و روانی رنج می برم و به همین دلیل مدتی هم در بیمارستان بستری بودم. چند سال قبل عاشق دختری شدم و تصمیم گرفتم ازدواج کنم، اما خانواده ام ...
از فوتبال لذت ببریم؛ طرف داری شیرین
.... شاید اگر لجبازی نبود، بار دیگر پرسپولیسی می شدم. اگر کسی نداند، خودم می دانم که در آن سال ها چه قدر برای استقلالی یا پرسپولیسی بودن شک داشتم. این را در نگاه بسیاری دیگر هم دیدم. شاید برخی بخواهند برای پرسپولیسی یا استقلالی بودن دلایل خاص بیاورند، مثلا دلایل سیاسی. در سال هایی که من هنوز بر سر تیم مورد علاقه ام شک داشتم، هنوز ته مانده عقاید سیاسی قبل از انقلاب پشت دو تیم وجود داشت ...
نقشه شیطانی با چوبه دار گره خورد
کرد ، دهانم را بست و به زور و تهدید مرا مورد آزار و اذیت قرارداد. می گفت اگر شکایت کنم دوباره بازمی گردد و این بار مرا به قتل می رساند. چند روز سکوت کردم تا این که نتوانستم این وضع راتحمل کنم و تصمیم گرفتم از شرور مسلح شکایت کنم. با شکایت این زن جوان، مرد شیطان صفت تحت تعقیب پلیس قرار گرفت تا این که بعداز چند روز ماموران مخفیگاهش را شناسایی کردند و او بازداشت شد . متهم با ...
تفسیر آیات15-19 سوره مائده
.... قسمتی از این سوره درباره تقاضای حواریّون و یاران حضرت عیسی(ع)است که از او خواستند سفره ای آراسته از غذا برای آنان از طرف خداوند نازل شود.بعضی از موضوعات مطرح شده در این سوره عبارتند از:بیان معارف اسلامی موضوع رهبری بعد از رسول خدا(ص) نفی اعتقاد مسیحیت به تثلیث، موضوع وفای به عهد و عدالت اجتماعی، شهادت به عدل، داستان هابیل و قابیل فرزندان آدم(ع) و تحریم قتل نفس و معرفی غذاهای حلال و حرام و بیان ...
فرجام قاتلی که 13 سال فراری بود
بود با پادرمیانی چند نفر، آشتی کنند. اما درهمان جلسه آشتی کنان ، مشاجره آنها بالا گرفت تا اینکه دست به یقه شدند. بعد هم در حالی که هر دو چاقو به دست داشتند درگیر شدند و مهرداد با وارد کردن ضربه های مرگبار او را کشت واز صحنه گریخت. بیشتر بخوانید: ضربه مرگبار چاقو گردن مرد جوان را درید باتوجه به شهادت افرادی که در صحنه حضور داشتند، مهرداد تحت تعقیب قرارگرفت تا اینکه پس ...
چند خاطره نعمت احمدی از سعید مرتضوی
حکم دو سال و چند ماهی که در دادگاه اولیه برای آقای شمس الواعظین صادر شده بود به کجا رسیده و آیا برای اجرا ارسال شده است. سیف زاده بعد از بررسی گفت که پرونده هنوز در دست بررسی است. پس ما هنوز رأی قطعی برای این پرونده نداشتیم. از وضعیت که اطلاع پیدا کردیم راضی شدیم که برای تلطیف فضای دادگاه که در فضایی پرتنش برگزار می شد به این عید دیدنی برویم. من و آقای شمس به دادگاه رسیدیم و آنجا آقای غفور گرشاسبی ...
از روند کند اصلاحات نگرانم
مجلس شورای اسلامی آغاز کردیم، برخلاف عده ای که معتقد هستند بانوان باید در خانه بنشینند و به جای فعالیت های اجتماعی، رفتن به ورزشگاه، بچه داری کنند راهمان را ادامه دادیم. در این مدت بر حضور زنان در همه عرصه ها تاکید داشتم و به عنوان رئیس فراکسیون زنان وارد این مسئله شدم و به کمیسیونی تحت عنوان کمیسیون فرهنگی ورود پیدا کردم. همیه معتقد بودم که همه کارهایی که برای بانوان انجام می گیرد لطف در ...
گفتگو با عقاب؛ اگر 20سال دیرتر به دنیا می آمدم!
بیست سال دیرتر به دنیا می آمدم الان در حال آماده شدن برای بازی در جام جهانی روسیه بودم. هر چند پسرم امیر به خوبی دارد راهم را ادامه می دهد و شک ندارم در آینده ای نزدیک به مرد شماره یک دروازه تیم ملی تبدیل خواهد شد. - اگر زمان را ازدست بدهند و بدون تدارکات مناسب راهی جام جهانی شوند قطعا اتفاقی نخواهد افتاد. امروز فوتبال حساب و کتاب خودش را دارد و این که تیمی از راه نرسیده کلک رقیبان را ...
سوختگی شدید BBC از ترکیب هیئت رئیسه خبرگان/ ورود به تخلفات برنامه حالا خورشید / ارتباط نزدیک مشایی با ...
دولت اداره می شوند و با وجود کم گذاری در رعایت استانداردها، اقدام به گران فروشی هم می کنند. اما مدیران مسئول دولتی با همان منطق واگذاری مسئولیت خود، بر این شرکت ها سخت گیری نمی کنند. پیش از این یکی از وزرای، هزار میلیاردی دولت نیز در مصاحبه با روزنامه شرق گفته بود: 9-8 سال پیش ماشین پرادو داشتم ولی پرادوها زود چپ می کرد. دنبال همین ماشین های شاسی بلند بودم که گفتند این ماشین (پورشه ...
روحانی را دوست ندارم و به او رأی ندادم/ عسکری من را یاد چرچیل می اندازد/ علی کریمی جگر دارد
اخراج شدم و در حالی که کارمند رسمی بنیاد جانبازان بودم از آنجا نیز اخراج شدم. همسر من به خاطر از دست دادن پسر 12 ساله اش دو سال فقط گریه کرد و همچنان از این اتفاق ناراحت است. دختر بزرگم نیز به خاطر عدم توانایی مالی در خرید دارو در حال حاضر فلج و مانند یک تکه گوشت یک جا افتاده است. باید یک غذای ساده را برای او مخلوط و تبدیل به آرد کنیم تا آن را بخورد، آنهم بعد از دو ساعت. او برای خوردن یک لیوان آب ...
من عاشق اعدامم؛ وجدانم راحت است /50 نفر هم می مردند خواست خدا بود!
چند نفر باقی ماندیم و در داخل اتوبوس اطراق کردیم. ثلاث مدعی شد: بعد از پیاده شدن از پراید، سوار اتوبوس شدم تا آن را به سمت پاسگاه ببرم، آرام حرکت کردم و چراغ دادم که ماموران کنار بروند. وقتی به ماموران رسیدم چراغ دادم و بوق زدم، در حالی که اگر نیت کشتن داشتم بوق نمی زدم تا کنار بروند، به حرکتم ادامه دادم و پایم را روی گاز گذاشتم چون می ترسیدم که ماموران از اتوبوس بالا بیایند و دوباره با ...
قتل خواهر خوانده 6 ساله به خاطر حسادت
انتقامجویی مرتکب قتل شده بود. کارآگاهان در تحقیق از خانواده دختر بچه دریافتند ، همزمان با قتل پسر 17 ساله خانواده به نام امیر ناپدید شده است. امیر و دختر شش ساله خواهر و برادر ناتنی بودند و پسر نوجوان به خواهرخوانده اش و رفتار خانواده با او حسادت می کرد. با افشای این موضوع ، احتمال قتل توسط پسر نوجوان مطرح شد و مشخصات او در اختیار گشت های پلیس قرار گرفت. چند ساعت پس از این ...
دلیلی که خداداد گچ کاری را کنار گذاشت
برای سربازی رفتم فتح تهران اما با ایشان در تماس بودم. زمانی که برای تیم ملی بازی می کردم یا لژیونر بودم، آقای زنده دل به قدری خوشحال بود که گویی پسر واقعی اش به موفقیت رسیده است. در ماه های اخیر با ایشان ملاقات داشته اید؟ از زمانی که بیمارستان بستری بود، 3 بار تصمیم گرفتم بروم عیادت شان اما نتوانستم. به نوعی هم دوست نداشتم آقای زنده دل را روی تخت بیمارستان ببینم. فقط می توانم بگویم فوتبال مشهد یک بزرگتر خیلی محترم و خوب را از دست داد. ...
اگر می خواهی در حق من دعایی کنی فقط برای شهادتم دعاکن. از افغانستان مهاجرت کرد و به ایران آمد اما وقتی ...
.... از سال 94تا سال 96 یعنی زمان شهادتش پنج،شش باری اعزام شد و 27مهرماه 96 درحالی که 27سال داشت به آرزویش رسید و شهید مدافع حرم شد. عاشق شهادت عباس وقتی ایران بود در منزل خاله اش زندگی می کرد. خبر شهادتش را هم به خاله اش داده بودند. راستش وقتی یک هفته تلفنش را جواب نداد من خودم حدس زدم که اتفاقی افتاده است. من راضی بودم به رضای خدا. بعد هم که با بستگان تماس گرفتم و آنها گفتند ...
انتقاد صریح کتایون ریاحی از مهران مدیری
: سن من را همه می دانند و هرچقدر که به نظر می آیم، همان را می گویند. من متولد دی ماه هستم و دی ماهی ها بی نظیر، صبور و خیلی خانواده دوست هستند و کمی خاصیت رهبری دارند. ریاحی در ادامه درباره روند بازی خود اظهار کرد: بعد از زیر سایه همسایه یک سینمایی بازی کردم که بنا به دلایلی نصفه کاره ماند و بعد فیلم پاییزان را بازی کردم. وی در خصوص کم کاری خودخواسته در این سالها گفت: الان 15 ...
دستگیری عامل قتل عام خانوادگی در تهران
بعد از چهار سالگی اش جدا شدم و پسرم نیز با خودم زندگی می کرد. این مرد در زمینه کشف اجساد ادامه داد: بعد از مدتی تصمیم گرفتم با زنی ازدواج کنم که از او سه فرزند نیز آوردم. شب گذشته وقتی به خانه آمدم یکدفعه پسرم را دیدم که اسلحه به دست ایستاده و وقتی جریان را فهمیدم با سعی و تلاش فراوان موفق به خلع سلاحش شدم. این مرد در زمینه متواری شدن پسرش توضیح داد: بعد از این بود ...
گر پدر رفت، تفنگ پدری هست هنوز
حسین قمی شناخته می شد. درست همین روزها، همین لحظه های آخر سال، فاطمه کاظمی همسر این شهید مدافع حرم، حتی بیشتر از همه روزهای قبل در گلزار شهدای شهر شلمان، سراغ مرد خانه اش می گردد؛ مردی که مایه سربلندی یک ملت شد. سال 96 برای فاطمه کاظمی چه سالی بوده؟! پرسیدن این سوال از او کار راحتی نیست، او در همین سال که تا چند روز دیگر کهنه می شود، یک عزیز از دست داده، همسرش در یک مهلکه نابرابر با نیروهای ...
مصایب زنان دستفروش در پایتخت؛ صداهایی که کمتر شنیده می شود
.... روانشناسی را خیلی دوست داشتم اما این فقط یک آرزو بود. به دلیل اینکه پدرم را از دست داده بودم و وضع مالی بدی داشتیم مجبور شدم مدرسه را رها کنم و کمک خرج خانواده باشم. اهل ورامین است و می گوید در حاشیه شهر ورامین زندگی می کند. نازنین می افزاید: دلم می خواست حداقل همان ورامین می ماندم و دستفروشی می کردم اما اینجا رونق کسب و کار بهتر از ورامین است. در طول سال در مترو کار می کنم اما ...
بازگشت به مناطق زلزله زده در آستانه سال نو
می ریختند تا جانشان را بگیرند. آنها که سنشان به دیدن روزهای جنگ می رسید 21 آبان ماه درست سر ساعت 21 و 48 دقیقه فکر کردند باز دوباره جنگ شده، دشمن آمده و می خواهد زمین و زمان را یکی کند. فکر کردند این سرخی که در آسمان می بینند از همان بمب های شیمیایی است که آن سال ها با وقاحت بر سرشان ریخته می شد. این بار جنگ نبود اما، زمین قهرش گرفته بود، جایی قهرش گرفته بود که نباید، جایی که تازه بعد از سی سال رمق ...
جاوید: مربیان ما باید به برزیل و اسپانیا بروند
خاطر اختلافات بین کمیته فوتسال و باشگاه منحل شد. یکسال به تیم شهید منصوری رفتم و بعد از آن 4 سال در گیتی پسند بازی کردم. * وقتی برای اولین بار به تیم ملی دعوت شدید چه احساسی داشتید؟ - آن موقع بازیکن تیم علم و ادب بودم. اولین باری که به تیم ملی دعوت شدم، تیم ملی برای بازی با اسلوونی در اصفهان اردو داشت. استرس زیادی داشتم که چطور به اردوی تیم ملی بروم. در آن تیم، بازیکنانی حضور ...
غریبه های آشنا در بزنگاه زندگی
گفت و گو با آن زن بنشینم و کمی با هم صحبت کنیم. بعد، آن زن خداحافظی کرد و رفت. چند ساعت بعد، او با جعبه ای در دست برگشت و آن را به من داد. وقتی در جعبه را باز کردم با یک شیشه از همان عطر معروف رو به رو شدم. نمی دانستم چه بگویم. یادم نمی آید اول کدام از ما گریه کردیم. هیچ گاه آن روز را فراموش نمی کنم. ماشین عبوری من و دوستم در جاده ای رانندگی می کردیم که تصادف کوچکی کرده و گوشه ...
گفت وگویی خواندنی با رهبرانقلاب درباره حاج احمد خمینی
، هیچ مطرح نبود. این، جهاتِ بسیار خوبی بود که ایشان داشتند. علاوه بر این، ایشان هم در قم و هم در نجف درس خوانده بودند. من از خصوصیّات و میزان معلومات ایشان مطّلع نیستم. علّت هم این است که در این چند سالِ بعد از انقلاب که ما با ایشان ارتباطات کاری مختلفی داشتیم، بحث علمی مطرح نشد تا من بتوانم بفهمم ایشان در چه حدّی بودند. اما میدانم که ایشان درس خوانده بودند. خیال میکنم خود ایشان یک وقت به من گفتند ...
جزییات تازه ای از قتل خانواده پزشک تبریزی: رد پای یک دختر در ماجرای قتل
آمد و با موافقت ما جشن کوچکی گرفتیم و آنها به عقد هم درآمدند. قرار شد وقتی درس دامادم تمام شد و خواستند زیر یک سقف بروند، جشن عروسی بگیرند که این اتفاق هرگز رخ نداد و حدود 4,5 سال بعد از عقدشان، دخترم به قتل رسید. پدر المیرا ادامه داد: از مدتی قبل از این حادثه، متوجه رفتار مشکوک علیرضا شده بودم. او زیاد به خانه ما می آمد و مدام با تلفن همراهش حرف می زد. حتی یک بار از دخترم ماجرا را ...
چهل تکه سیاست
دانم نمی شود کسی در آب برود و خیس نشود، واقعیت را بگو، گفت خیالت راحت باشد مجروح شده؛ توان ندارد و نمی خواهد عقب بیاد، اما من نیم ساعت بعد تماس گرفتم و گفتم شهید شده، بگید گفت نه، البته این را هم بگویم که برادرم در کربلای 5 شهید شده و از سال 60 تا 65 ایشان هم چند بار مجروح شد، او هر دو ماه یک نامه می داد تا خانواده را از سلامت خود با خبر کند، اما گاهی این مدت به 4 ماه می رسید و بعد نامه می داد و یا ...
مهریه منحصر به فرد شهید باکری به همسرش
حجابمان را بر می داشتیم اما این بار برای رژه ما را بردند که نگذاشتیم پدرم بفهمد. تا اول راهنمایی درس خواندم، اما بعد از آن چون برخی از دبیرها مرد بودند هر کاری کردم پدرم نگذاشت وارد دبیرستان شوم. به درس خواندن و مطالعه علاقه بسیاری داشتم. شروع کردم شب ها در محضر پدرم قرآن خواندن و او غلط هایم را می گرفت. *شب ها با خواهرم قصه شب گوش می کردیم قبل از انقلاب تلویزیون نداشتیم ...
یکساعت با یک محکوم به قصاص در زندان رجایی شهر
سال ها بعد دست تقدیر مرا هم با همین جرم روانه ی زندان و دادگاه کرد، گفتند که قتل در این خانواده موروثیه؛ از پدرش که این ها را رها کرده، چیزی جز این برایشان به یادگار نمانده! می گفت: خانم نمی دانید حرف این مردم چه بر سر ما آورد! من که اینجا بودم، اما مادر مریضم و خواهر و برادرم روزی چندبار مردند و زنده شدند! به خدا ما نان حلال خوردیم؛ با زحمت کشی بزرگ شدیم؛ دیگ های نذری بارها و بارها ...