سایر خبرها
جامعه قرآنی یعنی نظم و ترتیب/ شهیدی که به حکم قرآن لبیک گفت
که امروز مادر سه فرزند بود، ما را شناخت و بدون آنکه خانه را ببیند، چندسالی مستأجرمان بود. وی بیان کرد: یکی از دوستانش برای مان تعریف می کرد که محمد در شب شهادتش به دوستش گفت که همه دل کنده است حتی از دخترش حلما و او را به خدا سپرده است. به نظرم قرآن انسان را به رستگاری می رساند. اینانلو اظهار کرد: زمانی که محمد کودک بود به او گفتم دلی که از خدا بترسد، از هیچکس نمی ترسد و دلی ...
شهرت فوتبال هم نتوانست مانع جبهه اش شود
منتقل کردند. آنجا چند روز تمام علی اکبر در کما بود و عاقبت به شهادت رسید. کمی بعد از شهادتش نیز خرمشهر آزاد شد. هرچند برادرم نتوانست آزادی خونین شهر را ببیند اما برای او که روح آزاده ای داشت، آزادی از قفس تن آن هم با شهادت، سعادتی بود که مدت ها به دنبال آن می گشت و اکنون به آرزویش می رسید. برادرم در وصیتنامه اش به مادرم و من که تنها خواهرش بودم تأکید کرده بود مبادا در شهادتش گریه کنیم. مبادا کاری کنیم دشمن شاد شود. مادر به وصیتش پسرش عمل کرد و در مراسم او قطره ای اشک نریخت. منبع: روزنامه جوان ...
شکست در پناهندگی، بهانه جدایی
بازگشت نیست. چند ماه هم بدون اجازه من به خارج از کشور رفته بود. مهریه اش را هم به اجرا گذاشته و جهیزیه اش را به خانه پدرش برده. در حالی که من دوستش دارم و نمی خواهم طلاقش بدهم. و... هنوز حرف های مرد جوان تمام نشده بود که همسرش از جا بلند شد و با عصبانیت گفت: اصلاً این طور نیست. همه اش دروغ است، دروغ. . اما قاضی از او خواست سرجایش بنشیند تا نوبتش برسد. بعد هم از بابک خواست به حرف هایش ادامه ...
تعویق امیدوار کننده
را برداشته بود. تمام تیراندازی ها کار همدست سابقه دارش بود که در مرخصی از زندان دست به اینکار زده بود. پسرم اصلا اسلحه نداشت. بهمن، تمام همدست هایش را می شناخت؟ نه. فقط همان مشتری همیشگی اش را می شناخت. او فقط نقشه را کشیده بود. برادرش که سابقه دار بود، همدست اصلی بهمن است که او هم به اعدام محکوم شده؛ بهمن تا به حال او را ندیده بود و اصلا او را نمی شناخت. از طریق همین مشتری با او ...
تاثیر جدایی والدین بر کودکان، چگونه است؟
...: با جدایی زن و مرد از یکدیگر ضربه سنگین و جبران ناپذیری به فرزندان وارد می شود در حقیقت آنها آینده شان با بود و نبود مادر و پدر رقم می خورد ولی هیچ کس به فکر آنها نیست و حتی صدای این کودکان هنگام جدایی به گوش مادران و پدران نمی رسد. تباهی آینده کودکان در دادگاه خانواده رقم می خورد روی صندلی اتاق سرد دادگاه خانواده نشستی و در حالی که چشمانت به انبوه پرونده های روی میز ...
رضایت شوهر نه مادر
جدا شدن او از شوهرش شده بود کتک زد. زن گفت:از بس مادرم نزد من از شوهرم بدگفت و او را متهم به بی اعتنایی نسبت بخانواده کرد با شوهرم اختلاف پیداکردم، و حاضر شدم از او طلاق بگیرم، ولی فورا پشیمان شدم. لیکن این پشیمانی سودی نداشت. زیرا شوهرم شش ساعت پس از جدا شدن از من دختر خاله اش را نامزد کرد و من از فرط ناراحتی مادرم را کتک زدم. (1) مرد 39 ساله ای بنام... از دست زن و مادر زنش فرار کرد و ...
دعا خواندن کودکان، چگونه است؟
! دست شما درد نکند ما شما را خیلی دوست داریم! (مینا امیری / 8 ساله) خدایا! تمام بچه های کلاسمان زن داداش دارند از تو می خواهم مرا زن دادش دار کنی! (زهرا فراهانی / 11 ساله) ای خدای مهربان! من سالهاست آرزو دارم که پدرم یک توپ برایم بخرد اما پدرم بدلیل مشکلات نتوانسته بخرد. مطمئن هستم من امسال به آرزوی خودم می رسم. خدایا دعای مرا قبول کن. (رضا رضائی طومار آغاج / 13 ساله) ...
روایت دانش آموز پایتخت از نجات پیکر ابومحمد از دست نیروهای داعش
بهزنگ خانه را که می زنم، چند لحظه ای بعد، قد و قواره ای کوچک با تیشرتی سفید رنگ و لبخندی کودکانه ، چشمم را نوازش می دهد و به گرمی و با لهجه شیرین عربی- ایرانی! مرا تعارف می کند. بله! درست حدس زده بودم. او همان محمد پسر ابو محمد در سریال نوروزی پایتخت 5، با آن صحنه به یادماندنی وداع با پدر بود؛ همان صحنه ای که محمد ملتمسانه و با اشک و آه، پدر از دست رفته خود را صدا می زد و با دستان کوچک ...
حسادت آفت سینما است
دیگر فرق دارد. خیلی از شغل ها وقتی شب در را بست و رفت خانه اش، همه چیز تمام می شود. اما در کار ما موقع خواب هم باید فکر کنی، شب به قصه فکر می کنم، بعد نصف شب شاید نکته ای یادم می آید باید بنویسم. شغلی که 24 ساعت روز همراهت است. اگر هم منظورتان فواصل در طول کار است پیاده روی می کنم، موسیقی گوش می دهم، فیلم می بینم اما بیشتر از همه کتاب می خوانم. خیلی وقت ها که برای نوشتن به بن بست های جدی و بحران در ...
هنوز امید دارم زنده باشد
فک و فامیل آمدند. یعنی چه خاکی بر سرم شده بود؟ اگر پسرعمه بچه ها شهید شده، پس چرا همه خانه ما جمع شده اند؟ همان روز مرحوم آیت ا... سیدمحی الدین فال اسیری هم آمد. چون اصغر جزء اولین دسته شهدای شهرستان بود، از طرف سپاه و بسیج نی ریز، استهبان و جهرم هم آمدند. آقای بزرگ (آیت ا... فال اسیری) گفت: به پدرش زنگ بزنید تا بیاید. نمی دانم آن روز چه کسی رفت و از مخابرات به پدر بچه ها زنگ زد که مادر اصغر مریض ...
هالیوود چه طور خانه سرخ پوستان را اکتساب کرد؟
نمایان شدن قسمتی از هویت قاتل مخاطب متوجه می شویم که قاتل در حقیقت پسر حرامزاده یک زن سفید پوست و یک مرد سرخ پوست است که مادرش همیشه از او نفرت داشته و وقتی این پسر بزرگ می شود او هم از پدرش که هرگز ندیده متنفر می شود. سرانجام این پسر روزی مادر و پدر اسمی اش ( کسی که بزرگش کرده) را به روش سرخ پوستان کشتن عام می کند... . گذاشتن یک پسر دورگه در نقش قاتلی بی رحم با توجه به ذهنیتی که مخاطب به علت ...
از ارسال نامه عاشقانه تا رجزخوانی برای داعش / بی تابی فرزند شهید با دیدن قسمت آخر پایتخت5
عشق برای ما آسان می شد و همیشه پا به پای همسرم در تمام سختی ها و مشکلات بودم و اجازه نمی دادم این مشکلات خللی در زندگی ما ایجاد کند و حتی زمان هایی بود که همسرم در مأموریت بود و من با صبوری مشکلات را در دوری ایشان تحمل می کردم. همسرم احترام ویژه ای برای اعضای خانواده خود و فامیل قائل بود و توجه ویژه ای به پدر و مادر خود داشت. عبادات شهید سلیمانی مثال زدنی بود ...
لطفا به ما زل نزنید!
شده عده ای به خودشان اجازه دهند یک کودک را مورد قضاوت قرار دهند. اتفاقاتی که در نهایت مادر یاس را مجبور کرد تا برای آگاهی دادن، پذیرش جامعه در برخورد صحیح با افرادی مثل دخترش یک پیج عمومی در اینستاگرام باز کند. پیجی که حالا بیش از 15 هزار دنبال کننده دارد اما هنوز که هنوز است در کنار همه دوستداران یاس، همان تباری که یک شبه به پیج های ورزشکاران و سیاستمداران حمله می کنند، از قضاوت یک دختر ...
نام مستعار من، تنبور است
سالنامه ایران - ندا سیجانی: منزلش در کوچه ای خلوت منتهی به خیابان شریعتی و با سردری از کاشی ماندگار که نام کیخسرو پورناظری بر آن حک شده است، رخ نمایی می کند. این خانه سال هاست که راوی نغمه های کهن ایرانی است. کیخسرو همانند نامش طبع و سرشتی بلند در هنر و موسیقی دارد و بی تردید خانواده در به دست آوردن این فضایل بی تاثیر نبوده است. پدرش پرویز پورناظری معروف به حاجی خان از شاگردان کلنل علینقی وزیری و ...
باربد از تمام لحظاتی که در کنارش بودم با پست فطرتی فیلم گرفته بود!
!" مادرتا سخنانش تمام شد، چونان قویی، شادمان به سوی آغوش پر مهرش، پرواز و صورتش پر مهرش را غرق بوسه کرده و گفتم: "چشم مامان، قول میدم!" مادر دیگر چیزی نگفت و از اتاقم بیرون رفت و من نیز از این که تونسته بودم مادر را فریب دهم، بسیار شادمان بوده و دیگر سر از پا نمی شناختم! خودم خوب می دانستم که علت افت شدید درسی ام هیچ ربطی به موضوع به دنیا آمدن برادرم و محبّت های بی وقفه پدر و مادرم به او ...
وقتی شادی های کودکانه اسیر بیماری ناشناخته می شود
. الآن من همان یک نفر از هزار نفر هستم اما کسی نیست پاسخ دردهای من و دخترم را بدهد. با آمدن مهنا دنیا برای پدرش تیره وتار شد چراکه او بهتر از هرکس دیگر می داند با این روند چه آینده ای تلخی در انتظار دخترش است. پدر مهنا ادامه می دهد: اکنون اگر روزی سه بار از پماد استفاده نکنیم مهنا دچار رنج بسیار فروانی خواهد شد حتی قادر به راه رفتن هم نخواهد بود. بعد از پماد باید جوراب بپوشد در غیر این ...
بیوگرافی جان پل گتی، تاجر نفت و حسابگرترین میلیاردر تاریخ
15 دسامبر سال 1892 در شهر مینیاپولیس ایالت مینه سوتا آمریکا متولد شد. مادر او سارا کترین مک فرسون نام داشت و پدرش، جورج گتی بود. جورج گتی یک وکیل فعال در بازار بیمه و سرمایه بود که ثروت ابتدایی خود را از استخراج نفت در بارتلس ویل اوکلاهاما جمع کرد. پس از مهاجرت خانواده ی گتی به لس آنجلس، جان دوران کودکی خود را در این شهر گذراند و برای تحصیل به مدرسه ی نظامی هاروارد رفت. او برای ادامه ی ...
کودکان 30 ساله در خانواده های سوسول پرور!
فرزندشان بخواهد بدون چون و چرا در اختیارش قرار دهند. طبیعی است، بچه هایی که هر چه بخواهند به دست می آورند، بر پدر و مادر خود تسلط پیدا می کنند و هر روز خواسته های جدیدی از آنها دارند. چنین بچه هایی همه چیز را فوری و در همان لحظه می خواهند. هیچ مرزی را نمی شناسند. بنابراین نه مقاومت را می آموزند و نه عبور از موانع را و نه مفهوم صبر و گذشت را می فهمند. والدین بهتر است با خود تمرین کنند تا این ...
خاطره خواندنی از دشواری تبلیغ دین
...؛ چون مدرکی علیه من ندارید! این حرف ها را به زبان آوردم که خود را ضعیف نشان ندهم؛ اما در ذهنم تصمیم دیگری داشتم: مثل هر غروب به مسجد رفتم و نماز جماعت را به همراه چند نفر خواندم و همچنان مشغول تعقیبات شدم. پسر بزرگ آنها به من گفت: مگر به خانه نمی آیید؟ گفتم نه! اصرار زیادی نکرد و به منزل رفت. بعد از چند دقیقه تنها شدم و همان جا گرسنه بر زیلوهای خشک مسجد خوابیدم! شب تا صبح از شدت گرما ...
پرواز دخترکان با ازدواج زود هنگام
تبدیل آن به نو عروسی کوچک؛ مثل خیلی از مادر بزرگ ها، هنگامی که عروس شده بودند و شب عروسی شان آنقدر کوچک بودند که هزاران بار تعریف کرده اند، وقتی روی صندلی نشسته بودند، پایشان به زمین هم نمی رسید. آه از این بچگی و اینکه شاید تنها گناهت دختر بودن است وقتی به جای عروسک بازی، رخت سپید عروسی می پوشی. هنوز در لایه های پیدا و پنهان جامعه گام برداشته به سوی دنیای مدرن، دخترکان را به اجبار شوهر ...