سایر منابع:
سایر خبرها
قسامه هم نتوانست گره از پرونده مرگ مشکوک تازه عروس باز کند !
همسرم مدرک فوق لیسانسش را گرفت از من جدا شد. من تحت تاثیر این ماجرا افسرده شدم و مدتی بعد دست به خودکشی زدم ولی زنده ماندم.چند ماه بعد با مریم که دختر عمه ام بود ازدواج کردم. مریم همیشه به خاطر سختگیری های پدرش، با او اختلاف داشت. بعد از ازدواج نیز رابطه مریم و پدرش قطع شد. من برای بهتر شدن این ارتباط تلاش کردم و از چند نفر از بزرگان فامیل خواستم تا وساطت کنند، اما نشد. وی ادامه داد: آخرین بار من و ...
ناگفته های پسر 20 ساله خوش شانس حادثه سرقت مسلحانه
خانه بازگشتیم، مادرم و خواهرم اولین نفراتی بودند که وارد خانه شدند، وقتی مادرم وارد اتاقش شد سارق را که بر روی تخت خواب ایستاده بود می بیند؛ اما از ترس زبانش بند می آید. خواهرم که به اتاقش رفته بود، به سراغ مادرم می آید و او نیز از ترس نمی تواند جیغ بزند، وقتی من وارد خانه شدم، با سارق مواجه شدم. این پسر در ادامه صحبت های خود گفت: سارق به سمت من با اسلحه ای که در دست داشت نشانه گرفت ...
چشمان معصوم ریحانه سه ساله شاهد بلایی که مهریه 350 سکه ای بر سر پدرش آورد
کرد و به خانه پدرش رفت. هنوز درگیر بودم تا بزرگان فامیل را جمع کنم که برای زندگی من پا درمیانی کنند که با احضاریه دادگاه مواجه شدم در حالی که همسرم مهریه اش را به اجرا گذاشته بود و چون کار درست و حسابی و پولی نداشتم به زندان افتادم. غلام می گوید: الان یک سال است که در زندان هستم و به همت ستاد دیه استان با گرفتن رضایت از همسرم مشکل مهریه 350 سکه ای حل شد و باید 20 میلیون تومان بپردازم. خبرنگار ما پرونده این زوج با همت ستاد دیه استان به زودی بسته می شود اما از چشمان معصوم ریحانه سه ساله نمی شد غافل بود که شاهد طلاق پدر و مادرش است. ...
گفت وگو با دختر قربانی تعرض
مرا به خانه ام رساند. او گفت اگر در این باره به کسی حرفی بزنم آبرویم را می برد. من خیلی ترسیده بودم. جرات نداشتم به خانواده ام زنگ بزنم و ماجرا را برایشان بگویم. صبح زود با پلیس 110 تماس گرفتم. یک ماشین پلیس همراه یک مامور زن مقابل خانه ام آمدند و مرا به کلانتری رباط کریم بردند. آنجا شکایتم را مطرح کردم و بعد به پزشکی قانونی معرفی شدم. دو روز بعد. مدتی بعد هم با سپردن وثیقه ...
4 مرد شیطان صفت منتظر نقشه سیاه ساقی مواد برای دختر شیشه !
مواد قبلی نبود و گفت عطاری گفته این مواد بهتر است. زهره ادامه داد: در یک چشم بر هم زدن با تغییر مواد من یک معتاد کریستالی شدم و هر تایمی را پیدا می کردم تا در خلوتم کریستال مصرف کنم، پدرم به دلیل این که روحیه ام را از دست داده بودم برای من حقوق ماهانه ای در نظر گرفته بود که همه آن ها دود می شد. یک روز وقتی پدر و مادرم در خانه نبودند در آشپزخانه شروع به مصرف مواد کردم و در حال مصرف بودم ...
پرت شدن مشکوک عروس26 ساله از شیشه خودروی در حال حرکت !
پدر و دختر برقرار باشد. حتی بار ها از چند نفر از بزرگان فامیل خواستم تا آن ها را آشتی دهند، اما موفق نشدم. متهم در آخر گفت: آخرین بار شبی بود که من و میترا از مهمانی به خانه بر می گشتیم که در ماشین بار دیگر میترا حرف اختلاف با پدرش را زد. من که از این موضوع خسته شده بودم عصبانی شدم و خواستم برای همیشه به این اختلاف پایان دهد. میترا با شنیدن این حرف داد و فریاد راه انداخت و گفت: خودش را ...
حذف کنکور امکان پذیر نیست اما می توان آن را چند مرحله ای کرد
با تلاش به آن رسیده ام، اصل کنکور دعای مادرم و سپس تلاش خودم بود این را با قاطعیت اعلام می کنم. سخت ترین سکانس پس از کنکور کدام بود؟ سخت ترین بخش پیش از کنکور درگیری با خودم بود، تصور کنید یک سال از فضاهای خلاقانه ای که در مدرسه و کنکور بود، دور بودم و وارد فضای کنکور شدم. در اوایل فروردین ماه، حس و حال بدی نسبت به درس خواندن داشتم، به طوری که سه روز درس می خواندم حدود یک ...
10 مرد شیطان صفت دختر بی پناه را به خانه متروکه بردند !
پیتزا فروشی مشغول به کار شدم اما بعد از چند صباحی به خاطر اعتیادم از آن جا اخراج و خانه نشین شدم. این ماجرا ادامه داشت تا این که شبی در خانه تنها بودم که ناگهان دو زورگیر مسلح وارد خانه مان شدند و قصد آزار و اذیت مرا داشتند که با مقاومت و سر و صدای من، همسایه ها متوجه ماجرا شدند و آن دو هوسران از ترس پا به فرار گذاشتند و به نیت شومشان نرسیدند. این دو شرور مسلح حاشیه شهر مرزی بعد از این ...
درخواست ازدواج با دختر خارجی مطلقه توسط پسر معتاد !
ادامه بدهد. او را به خارج از کشور فرستادیم تا دوره دکترا را تمام کند و برگردد. هزینه های سنگین تحصیل در خارج از کشور ما را دچار مشکلات زیادی کرده بود، ولی به امید روزی که رامتین برگردد و باعث افتخار ما شود، همه چیز را تحمل می کردیم. رامتین هر روز تماس می گرفت و درخواست پول می کرد به ناچار پولی فراهم می کردیم و برایش می فرستادیم. مدتی گذشت تا این که خبر آمد رامتین نه تنها درس نمی خواند بلکه معتاد شده ...
توهم ارتباط تازه عروس با مردان غریبه !
نمی توانستم حتی به منزل خواهر و برادرانم رفت و آمد کنم. دیگر تهمت زدن های او علنی شده بود با وجود این به خاطر فرزندانم مجبور به سکوت و تحمل بودم و تلاش کردم تا فرزندانم را با همین شرایط سخت زندگی بزرگ کنم. اما اکنون که همه فرزندانم ازدواج کرده و با تلاش خودشان به خانه بخت رفته اند غلام با یک سوءظن وحشتناک چنین عنوان می کند که عروس کوچکم ارتباط خیابانی دارد او متاسفانه این تهمت بزرگ را آن قدر در آشکار و پنهان تکرار کرد تا این که شک و تردید به زندگی مشترک یک ماهه فرزندم راه یافته است و من هر روز شاهد رنج کشیدن عروس پاک و فرزند نازنینم هستم... ...
کلید خانه دختر 20 ساله در دستان مرد غریبه !
دختر نوجوانی بودم که پای نیما به زندگی ما باز شد. او از دوستان صمیمی برادرم بود. نیما خیلی زود اعتماد همه اعضای خانواده را به خودش جلب کرد. به طوری که پدرم کلید منزلمان را به او داد تا بتواند به راحتی در محل تردد کند. او 16سال از من بزرگ تر بود و من هم مانند دیگر اعضای خانواده اعتماد کاملی به او داشتم به طوری که حتی مشکلات خانوادگی و یا تحصیلی ام را با او در میان می گذاشتم. چند سال به همین ترتیب ...
روایتی از فاجعه خونین حج در سال 1366/ گلوله باران حجاج ایرانی توسط هلی کوپترهای سعودی
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری آنا، کشتار حجاج ایرانی در مراسم حج سال 1366 توسط نیروهای رژیم آل سعود از هولناکترین جنایت ها علیه حجاج بیت الله الحرام بود که در تاریخ بی سابقه است. عمق این فاجعه را می توان در خاطرات شاهدان عینی مشاهده کرد. سید حسین رضوی کشمیری که از مترجمان حاضر در بعثه امام خمینی و شاهد عینی فاجعه خونبار حج سال 1366 در مکه بوده است دربار ...
دستگیری 1000 تبهکار در عملیات پلیس پایتخت
خودم گفتم این دستگاه ها را می خرم و در تهران می فروشم و به سود خوبی می رسم؛ البته فردی که این دستگاه ها را به من فروخت می گفت سودش خوب است. من که خودم سردرنمی آوردم. هر دستگاه را چند خریدی؟ نوید: همه را یکجا از یک ضایعاتی خریدم. بخشی از پولش را پرداخت کردم و گفتم اگر مشتری پیدا کنم آنها را می فروشم. برای همین از یکی از دوستانم خواستم تا با کامیون به شهرستان بیاید و بعد با بار ...
ازدواج فلسفی تخیلی
ایران آنلاین /با اینکه به عشق در یک نگاه اعتقاد نداشتم اما عاشقش شدم. عاشق فلسفه که بود، خیلی خاص هم که رفتار می کرد. تو نگاه دوم سوم به چشم همکلاسی هم با کمالات بود. دیگه چی می خواستم؟ تصمیم گرفتم بعد از کلاس سر صحبت رو باهاش باز کنم. شنیده بودم وقتی می خواین با آدم تازه ای آشنا بشید در مورد چیزهایی حرف بزنید که بهش علاقه داره تا صحبت ادامه پیدا کنه. به خودم گفتم از کتاب های فلسفی شروع می کنم ...
از جام جم تا کیهان راهی نیست
...> بعد از دیدارم مستقیماً به سازمان رفتم. وقتی وارد راهروی ورودی ساختمان مدیریت شدم دیدم روی یک دیواربزرگ اطلاعیه های مختلف چسبانده اند که همه مربوط به افراد و احزاب سیاسی بیرون از سازمان بود. هیچ گروهی نبود که اطلاعیه اش آنجا نباشد و این نشان می داد که مردم آن زمان چه اهمیتی به صدا و سیما می دادند. بنابراین با این وضعیت اداره آنجا خیلی مشکل بود. مطالعات سیاسی و مدیریتی و اقتصادی و حتی حوزوی داشتم ...
آرزوهای بزرگ
... همان طور که اشاره کردم بعد از آنکه پدر ورشکسته شد، مهم ترین انگیزه ام برای کار کردن، شاد کردن دل پدرم بود. می گفتم باید کار کنم و برایش پول بفرستم. دوم آنکه متوجه شدم بدون کار کردن نمی توانم زندگی کنم. به این نتیجه رسیده بودم که در حین کار کردن باید به این مساله فکر کنم که چه کاری می تواند آینده ام را تامین کند. من می توانستم در همان قهوه خانه بمانم و امروز در نهایت یک قهوه چی باشم. می ...
قمارخانه ای در تهران با گردش مالی 400 میلیون تومانی در شبانه روز !
صبح امروز از نمایشگاه دستاورد های این طرح در مقر پلیس پیشگیری و با حضور سردار رحیمی رونمایی شد. سردار حسین رحیمی، رئیس پلیس تهران در حاشیه این طرح گفت: با 310 حکم قضایی بعد از ساعت ها کار اطلاعاتی ماموران ما به 310 مخفیگاه دزدان و مال خران ورود پیدا کرده و 479 نفر مال خر و دزد را دستگیر کردند. رئیس پلیس پایتخت ادامه داد: این دزدان در پوشش 23 باند به سرقت مبادرت می ورزیدند که ...
قتل اشتباهی بر سر تنبلی همکار
خاطر خونریزی شدید فوت کرد. با توضیحات پدر مقتول، پرونده با موضوع قتل عمد تشکیل شد و در اولین گام از تحقیقات احمد بازداشت شد. احمد در پلیس آگاهی تحت بازجویی قرار گرفت و با اقرار به جرمش در شرح ماجرا گفت: من و هادی کارگر ساختمان نیمه کاره ای در لواسان بودیم. هادی پسر تنبلی بود و همیشه کارهای سخت را به من می سپرد و از زیر کارها در می رفت به همین دلیل با او مشکل داشتم. روز حادثه از دست رفتارهای ...
قتل پسر میانجی در دعوای کارگران ساختمانی در لواسان
برخورد کرد. وی ادامه داد: من هیچ خصومتی با صاحب ملک و پسرش نداشتم. آنها را از قبل می شناختم. پدر و پسر اولین شاهدان دعوا میان من و محمد بودند .آنها سعی کردند به دعوا پایان دهند ولی وقتی نتوانستند با پیمانکار تماس گرفتند تا خودش را به محل ساختمان برساند. حرف های پیمانکار موجب شد عصبی تر شوم و میله گرد را به سمت او پرتاب کنم. بنا به این گزارش، این متهم به بازسازی صحنه جرم Crime پرداخت و پرونده اش به شعبه هشتم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد. قرار است وی به زودی از خود دفاع کند. منبع: ...
زمانی با رضاخان درافتاد که کسی جرئت نداشت در خانه اش نام او را ببرد!
عطوفت و مهربانی را به نسل جوان هم داشت و خیلی خوب با آن ها رابطه برقرار می کرد و صمیمی می شد. از آنجا که شعر و لطیفه زیادی هم بلد بود، منبرش کسل کننده نمی شد. مهم ترین ویژگی او هم این بود که همان کاری را انجام می داد که می گفت. ایشان قبل از حادثه مسجد گوهرشاد، همه جا منبر می رفت و از همان جوانی با همه مردم محشور و دمخور بود. بعد از حادثه گوهرشاد هم مجبور شد به افغانستان فرار کند و 30 سال در حبس و ...
دیروز خواهر شهید بودم و امروز مادر شهید شدم
چند قدم آن طرف تر بعد از شهدای گمنام در قطعه 50 به دیدار پسر شهیدم بهرام مهرداد می روم. دیروز خواهر شهید بودم و امروز مادر شهید هستم. وقتی خبر شهادت برادرم داوود به ما رسید پسرم بهرام گفت: من باید راه دایی را ادامه بدهم. یادم است بهرام با شنیدن خبر رحلت امام راحل وسط حیاط بر سر و سینه می زد و فریاد می کشید که بی پدر شدیم، تا همین روز های آخر قبل از شهادتش اعتقاد داشت به اینکه باید تا نفس آخر پای ...
آخرین بازمانده نعل بندان در قلب تهران
انجام می دادم. در واقع این حرفه بیش از 80 سال است که در خانواده از پدر به پسر رسیده. تعمیرگاه سیار چهارپایان آقا ابراهیم دستی بر غبار خاطرات اجدادی اش می کشد و به نقل از پدرش روایت می کند: پدربزرگم در روزهای نخست به صورت دوره گرد کار تعمیر و ساخت نعل اسب برای اسب های بشکه خانه یا کالسکه ها را انجام می داد. به همه محله های شهر، گاراژها و کاروانسرهای باربری و مسافربری می رفت. برای ...
دستگیری سارقان مسلح خانه های شمال تهران با اسلحه شاه کش
...، روانه دادسرا شدند. گدایی سارق مسلح با بریانس این سارق مسلح که شب گذشته حین سرقت مسلحانه از خانه ای در خیابان دولت دستگیر شد، در گفت وگویی، گفت: بیشتر از 10 سال است که خانواده ام مرا طرد کرده اند چرا که من معتاد به مصرف هروئین و انواع موادمخدر بودم و همسرم نیز معتاد بود. این سارق که یک دختر 11 ساله و دو پسر چهار و شش ساله دارد، ادامه داد: چند سال پیش همسرم ...
گفت وگو با پسر خوش شانسی که از مرگ حتمی جان سالم به در برد
به گزارش وانانیوز، این پسر 20 ساله در گفت وگویی، درباره سرقت از خانه شان در شب گذشته از سوی سارقی مسلح، اظهار کرد: حوالی ساعت 11:30 گذشته بود که به همراه خانواده به خانه برگشتیم. ابتدا مادرم وارد خانه شده و در اتاق خواب با این سارق روبرو شد. او از شدت ترس زبانش بند آمده و حتی قادر به جیغ زدن نبود که خواهرم به اتاق رفته و متوجه حضور سارق شد. فرزند مالباخته ادامه داد: من و ...
پروفسور رزاقی آذر: 17 سالگی ازدواج کردم، 4 فرزند دارم؛ خوشبختم/ ادامه تحصیل منافاتی با تشکیل خانواده ...
منصرف شدم اما این مانع نشد که از پیشرفت باز بمانم . آن زمان طرحی به نام نظام وظیفه برای خانم ها هم وجود داشت بعد از اتمام آن وارد مرحله تخصص شدم و سال سوم تخصص بودم که تظاهرات انقلابی آغاز شد بعد از فارغ التحصیلی ام انقلاب دیگر پیروز شده بود. ابتدا تخصصم را در رشته کودکان و بعد فوق تخصص غدد درون ریز و متابولیسم کودکان را گرفتم. سومین بارداری من شامل یک جفت دو قلوی دختر و پسر بود ...
رقص چوب، رنگ خون گرفت
چوب بودیم. همه حلقه زده بودند و مهمانان نوبت به نوبت وارد حلقه می شدند و پایکوبی می کردند. کامران یکباره وارد حلقه شد و می خواست چوب را از یکی از مهمانان بگیرد. به همین خاطر پدرم به او اعتراض کرد و گفت بهتر است اجازه دهد ابتدا بزرگترهای فامیل به پایکوبی بپردازند. ولی کامران عصبانی شد و با مشت به صورت پدرم زد. من که از دیدن این صحنه عصبانی شده بودم وارد دعوا شدم. عمویم هم جلو آمد که کامران ضربه ای ...
خیز زنان و شهرهای کوچک برای تصاحب دانشگاه
خواندن بودم و روز های جمعه بعد از کنکور آزمایشی کتاب غیر درسی می خواندم. در چه حوزه ای مطالعه می کردید و چه کتاب جذابی در این یک سال خواندید؟ بیشتر رمان می خواندم، رمان کلاسیک. از آناکارنینا و جنگ و صلح بیشتر خوشم آمد. فرصت چندانی هم برای موسیقی گوش کردن در این یک سال نداشتم. درباره شرایط خانواده و وضع مالی هم توضیح دهید. تک فرزندم و پدر و مادرم شاغل و کارمند ...
دردسرهای فوتبالیست زن قوی هیکل ایرانی!
.... خیلی خوشحال بودم. روی ابرها بودم. آرزو داشتم بهترین بازیکن آسیا شوم. در رویاهایم می دیدم که جایزه بهترین بازیکن زن آسیا را می برم. اما دو روز مانده بود بروم تهران برای اردو به من زنگ زدند گفتند نیا. گفتم چرا؟ گفتند با حضورت مخالفت شده. آن روز تا چند ساعت از شدت ناراحتی روی پله های حیاط خانه مان نشستم. اول کلی گریه کردم بعد بی حرکت شدم. بعد از مربی باشگاه مان چیز وحشتناکی شنیدم. متوجه ...
گفتگو با سارق مسلح شمال شهر
از طریق بالکن وارد خانه شدم و مقادیری طلا و پول نقد را پیدا کردم که ناگهان صاحبخانه و پسرش وارد شدند. سرکلانتر سوم پلیس پیشگیری نیز گفت: این سارق معتاد پیش از این در خیابان صدر سابقه دزدی داشته که هم او و هم همدستش دستگیر شدند.
محمود دولت آبادی: هیچ گاه اهل کینه و کینه کشی نبوده ام و نیستم/هیچ وقت سیاسی نبودم
همسرم و کم و بیش خودم متوجه شدیم چند وقتی است که چند نفر در یک پیکان جوانان می آیند و ما را رصد می کنند. در کنار ساختمان ما یک خرابه بود و ته کوچه هم به خرابه می رسید. در آن زمان من سر صحنه تئاتر بودم. اسم آن در اعماق بود. نمایشی که در آن دوره تماشاگران بسیار زیادی داشت و حسابی دیده شد. برای اجرای همان نمایش، با گروه زمان به جنوب رفتم تا نمایش بعد از تهران در آنجا اجراء شود و آن شروعی بود ...