سایر منابع:
سایر خبرها
ترورهای سیاسی عربستان از اولین دولت سعودی تاکنون
: جمال هم مثل نزدیکانش مشتاق جهاد بود و از همین رو خود را یک خبرنگار عاشق جهاد معرفی می کرد اما جنگجو نبود همان زمان عکسی از او در حالی که سلاحی به دست گرفته بود منتشر شد که به دنبال آن، روزنامه ها و کانال های مختلف از او دعوت کرده و با وی به گفت وگو نشسته تا بپرسند، آیا در آن مقطع به عنوان جهادی در افغانستان بوده یا صرفا روزنامه نگاری بوده و برخی هم می پرسند نکند که او اطلاعاتی بوده است که او ...
جرالد مورنین: داستان دیوانه ترین نویسند ه ی زند ه ی دنیا
ادبیات) مکرراً از دانشوریِ استادانه به زبانی عامیانه و کوچه بازاری تغییر جهت می دادند. آدم خسیسی را می شناخت که او را ذلیلِ پول، و (...) توصیف می کرد، دختری را در جوانی اش می شناخت که به بی بندوباری شهره بود و او را هرزۀ شرور می نامید. دربارۀ ریموند کاروِر می گفت: او را ملاقات کردم، یک بار به استرالیا آمد. دومین کلمه ای که به من گفت (...) بود. با خود گفتم تو برای نوشتن چیزهایی که نوشته ای زیادی ...
قلعه نویی: وقتی بازی ملوان را دیدم گریه ام گرفت / 30 میلیون به شاهین دادیم
قلعه نویی و من هم به او گفتم. این آقا شده قلدرخانِ فوتبال ایران به نظرم این آقا یک خودشیفتگی کاذب پیدا کرده و از بالا به پایین به همه تیم های فوتبال، بازیکنان و مربیان نگاه می کند. خودش را قلدرخانِ فوتبال ایران می داند. هیچ کس هم جرات ندارد به او بگوید بالای چشمت ابرو است. نگاه کنید ببینید هفته قبل در قائمشهر چه جنجالی به راه انداخته است. آیا کسی بود به اشتباهات محرز او واکن ...
روایت زندگی هولناک دختری که دو بار مورد تجاوز قرار گرفت و باردار شد
معتادی بود که راهی خانه مردی شد که خیلی از انسانیت بویی نبرده بود. روزهای اول روشنک همراه مادرش می رفت در خیابان و از مردم کمک می خواست تا یک لقمه نان و مقداری پول دستش را بگیرد. او چندین جمله کنار هم می نشاند تا از کلمه گدایی استفاده نکند و به جایش بگوید کمک خواستن . اما یک روز همه چیز فرق کرد. مادری که اصلا نمی دانست فرزندش در چه گردابی گیر کرده، خانه را بدون روشنک ترک کرد؛ دخترک شروع کرد به باز ...
پزشکیان: ساختار را قبول ندارم و عقیده ام شبیه رهبری نیست/ سوالات سخت دانشجویان و آشوبِ آقای نماینده!
! زمانی که دانشجو بودم عده ای مثل شما شعار می دادند و تندتر از شما حرف می زدند اما همان ها امروز کجایند؟ دارند پدر مردم را در می آورند. وی ادامه داد: می گویید دوزیستم اما من همانی بودم که هستم، 38 تا از این گروهای اصلاح طلبی، دم انتخابات مرا صدا کردند و سیم جیمم کردند! به یکی شان گفتم اگر بتوانی اصلاحات را تعریف کنی، هرچه بگویی در خدمتم! شما که بلد نیستید و نمی دانید اصلاحات و اصول گرایی ...
ماه پری با لباس راحتی خانه چاقو به دست ایستاده بود
همان روزهای اول، آن را دود کرد و فرستاد هوا! وقتی صاحبخانه دوباره برای تخلیه خانه آمد، شوهرم گفت آن پول را خورده ام، 500هزار تومان دیگر هم بده! صاحبخانه شکایت کرد. ماموران آمدند و یک هفته مهلت دادند. سر یک هفته هم او از پای بساطش بلند نشد. باز مامور پاسگاه با دیدن بچه هایم و بدبختی ما، یک ماه دیگر مهلت داد و سر یک ماه، صاحبخانه و ماموران با چهار نفر کارگر آمدند. شوهرم در خانه خوابیده بود ...
اخاذی 3 میلیاردی راز 2 ساله قتل برج ساز را بر ملا کرد
مدتی قبل هنگام کشیدن قلیان با مردی به نام کیوان آشنا شدم. او وضع مالی خوبی داشت و می گفت: راننده زن جوان پولداری به نام شیدا است و این زن، پول خوبی به او می دهد. چند هفته ای از آشنایی ما گذشته بود و ما هر چند روز یک بار در قهوه خانه یکدیگر را ملاقات می کردیم تا اینکه یک روز کیوان با من درد دل کرد و گفت: از زندگی خسته شده است و قصد دارد به زندگی اش پایان دهد. خیلی اصرار کردم به راز دل او پی ببرم و ...
روایت زندگی هولناک دختر 13 ساله ای که دو بار مورد تجاوز قرار گرفت و باردار شد!
راهی خانه مردی شد که خیلی از انسانیت بویی نبرده بود. روزهای اول روشنک همراه مادرش می رفت در خیابان و از مردم کمک می خواست تا یک لقمه نان و مقداری پول دستش را بگیرد. او چندین جمله کنار هم می نشاند تا از کلمه گدایی استفاده نکند و به جایش بگوید کمک خواستن . اما یک روز همه چیز فرق کرد. مادری که اصلا نمی دانست فرزندش در چه گردابی گیر کرده، خانه را بدون روشنک ترک کرد؛ دخترک شروع کرد به باز کردن گله ای ...
دانشجویی که لبخند را بر لب تمام ایران کاشت
نداده بودم گفتم اول برای کنکور بخوانم و بعد شهریور ماه امتحانات را بدهم، شهریور ماه که رسید ساعت اولین امتحان را اشتباهی رفتم دقیقا نمی دانم چه ساعتی بود اما من یک ساعت زودتر یا دیر تر رفتم، چند دقیقه ماندم کسی نیامد نیم ساعت گذشت کسی نیامد که زنگ زدم معاون مدرسه گفتم من اینجا هستم چرا کسی نمی آید امتحان بگیرد، گفت امتحان مثلا فلان ساعت بود گفتم پس من چیکار کنم گفت فردا امتحان بعدی را بده ببینم می ...
قلعه نویی: فغانی شده قلدرخان فوتبال ایران
فوتبال بوده بیاید و راجع به تیمی پرافتخار و پرطرفدار شهرستانی و ریشه دار صحبت کند. آقای خبیری که من اصلا اسم شما را تا الان نشنیده بودم. اصلا چرا باید اجازه داشته باشی بیایی راجع به یک تیم دیگر صحبت کنی. اصلا تو کجای فوتبال بودی که حالا به خودت اجازه حرف زدن درباره سپاهان را می دهی. امان از این فوتبال بی در و پیکر هر کس با هر نسبت فامیلی که دارد بدون هیچ سابقه ای می آید پست می ...
او می خواست شرافتم را لگدمال کنم
رود ولی همان روزهای اول، آن را دود کرد و فرستاد هوا! وقتی صاحبخانه دوباره برای تخلیه خانه آمد، شوهرم گفت آن پول را خورده ام، 500هزار تومان دیگر هم بده! صاحبخانه شکایت کرد. ماموران آمدند و یک هفته مهلت دادند. سر یک هفته هم او از پای بساطش بلند نشد. باز مامور پاسگاه با دیدن بچه هایم و بدبختی ما، یک ماه دیگر مهلت داد و سر یک ماه، صاحبخانه و ماموران با چهار نفر کارگر آمدند. شوهرم در خانه ...
سرهنگ قلابی راز قتل مرد برج ساز را فاش کرد
وجدان شده و تصمیم گرفته بود خودش را بکشد. آن طور که بهرام می گفت قصد داشت همان روز به زندگی اش پایان دهد.سرهنگ قلابی ادامه داد: با صحبت هایم بهرام را از کاری که می خواست انجام دهد منصرف کردم و در عوض پیشنهادی به او دادم. به او گفتم به خاطر این همه عذاب وجدان و جنایتی که مرتکب شده باید فرانک به او پول بیشتری بدهد. اما بهرام می گفت که فرانک با این موضوع مخالفت می کند. برای همین من نقشه ...
اخاذی 3 میلیاردی راز 2 ساله قتل برج ساز را بر ملا کرد
مدتی قبل هنگام کشیدن قلیان با مردی به نام کیوان آشنا شدم. او وضع مالی خوبی داشت و می گفت: راننده زن جوان پولداری به نام شیدا است و این زن، پول خوبی به او می دهد. چند هفته ای از آشنایی ما گذشته بود و ما هر چند روز یک بار در قهوه خانه یکدیگر را ملاقات می کردیم تا اینکه یک روز کیوان با من درد دل کرد و گفت: از زندگی خسته شده است و قصد دارد به زندگی اش پایان دهد. خیلی اصرار کردم به راز دل او پی ببرم و ...
عقوبت حق الناس
. بعد از مراجعت از مکه، همیان(کیسه) پولش را از او خواست، ولی عطار انکار کرد و گفت: چیزی به من ندادی. بیچاره چون شاهدی نداشت چاره ای ندید جز این که به امیرالمؤمنین علی علیه السلام شکایت کند. گفت: به حرم رفته ام و گریه کردم. حضرت در حالت بیهوشی به من فرمود: برو و پولت را از حاج سید علی بگیر. با خودم گفتم: آقای حاج سید علی مرجع تقلید است، من که پول را به او ندادم، این حرف چه معنایی دارد؟ روز بعد ...
تراژدی بیوه گان افغانستان
ادارات دولتی می رود، به چشم طعمه به او نگاه می کنند. با این وجود، کمک خواستن از دوستان و اعضای خانوادۀ مردش، تصویری قدرتمندی که از خودش نشان داده را، خدشه دار می کند. خانم کاکار، سرفراز و بنیامین با گذشت ماهها، بنیامین دیگر از اینکه کی پدرش به خانه می آید نپرسید. اما غروب ها همچنان بی تاب می شود. کاکار می گوید: "بعد از دست دادن صباوون، بی حس شدم، اما قلبم می سوخت. از دیگر زنانی که ...
پزشکیان: ساختار را قبول ندارم و عقیده ام شبیه رهبری نیست/ سوالات سخت دانشجویان و آشوبِ آقای نماینده!
را در می آورید! زمانی که دانشجو بودم عده ای مثل شما شعار می دادند و تندتر از شما حرف می زدند اما همان ها امروز کجایند؟ دارند پدر مردم را در می آورند. وی ادامه داد: می گویید دوزیستم اما من همانی بودم که هستم، 38 تا از این گروهای اصلاح طلبی، دم انتخابات مرا صدا کردند و سیم جیمم کردند! به یکی شان گفتم اگر بتوانی اصلاحات را تعریف کنی، هرچه بگویی در خدمتم! شما که بلد نیستید و نمی دانید ...
آشپزانی که باید عذرخواهی کنند
کردند وی را ممنوع آشپزی کنند؟ به این بدبخت چه که حتی اشکنه هم به دلیل گرانی تخم مرغ و رب و .. لاکچری شده؟ راستی حالا به جای اشکنه چی درست کنیم بخوریم ؟ گفتم سوال سخت نکن! گفت عمه ام تو توئیت اش نوشته: به بچه ام سوپ دادم گفتم بخور که با این شعارهای آبکی باید غذای آبکی بخوریم. آش اشک خاله ته! فکر نمی کنی اینگونه برنامه ها تشویش اذهان عمومی واعصاب ملت است؟ آیا دست بیگانگان در کار نیست ؟ به نظرم ...
جایزه صدام برای سر شاهرخ /زندیگنامه شهیدشاهرخ ضرغام فرمانده جنگ های نامنظم آبادان+مداحی
قضیه اون مهین خانم چی شد؟اول درست جواب نمی داد. اما وقتی اصرار کردم گفت: دلم خیلی براشون سوخت ، اون خانم یه پسر ده ساله به اسم رضا داشت. صاحب خونه بخاطر اجاره، اثاث ها رو بیرون ریخته بود . من هم یه خونه کوچیک تو خیابون نیرو هوائی براشون اجاره کردم. به مهین خانم هم گفتم: تو خونه بمون بچه ات رو تربیت کن، من اجاره و خرجی شما رو میدم!! اما اینها همه ماجرا نبود. قدرت بدنی، شجاعت، نبود راهنما، رفقای نا ...
سرگذشت تلخ مرد قوچانی که به قصاص محکوم شده است
...> قرار بود همان روز به کرج برگردند. گفت خداداد، چرا به ما سری نمی زنی؟ گفتم تو برو من دو روز دیگر به کرج می آیم. روز سوم از خانه دختر دایی ام در زاهدان، به خانه دختر دایی ام در کرج رفتم. برخورد خانواده دختر دایی ات با تو چه طور بود؟ خوب بود. خوشحال شدند. در همان روز هم دختری مهمان شان بود که از او خوشم آمد. به دختر دایی ام گفتم این دختر را برایم خواستگاری کن. ...
نَقل نعل ماشینی اسب – ایسنا
میدان های بزرگ به وجود آمده، باز هم نظیر و مانند ندارد. میدان نقش جهان هیچ گاه با هنر بیگانه نبوده و همیشه جهانیان را شگفت زده می کند و هر اهل هنری با دیدن آن غرق در تفکر و لذت می شود. در گوشه ای از این میدان تاریخی، از ظلع غربی گنبد فیروزه فام مسجدشیخ لطف الله که بی منار فریاد اذان می دهد و زیباییش را به رخ آسمان می کشد ، از راسته چپ وارد بازار می شوم که در نگاه اول سقف بلند آن، توجه هر ...
حال و روز ساکنان یک محله پرآسیب در حاشیه کرج
مأمورها مواد را به شش متر زیر زمین می برد یا لوله های نازکی در زمین که مواد را داخل آن می ریزند و از چشم مأمورها مخفی می کنند. از نوجوانانی که بدون گواهینامه ماشین های آخرین مدل سوار می شوند و نمی دانند با پول های بادآورده چه کنند. از کودکانی که به بهانه بازی کردن همه جا پخش می شوند تا حضور مأمورها را با موبایل به بقیه اطلاع دهند و... موقع بیرون آمدن از خانه مرد نگاهم می کند و با بغضی می ...
مهدی قزلی: کسانی در جوایز بنیاد دبیر شدند که تا دنیا بود نمی توانستند دبیر شوند/ به دکتر صالحی گفتم 110 ...
صاحب کتاب های آنها نیز باشند. ما در بنیاد به همه، به جز کسانی که می آیند توهین می کنند و شئونات قانونی را رعایت نمی کنند، خدمات می دهیم. در کل این کارگاه ها یک دوره ای است که شبیه قیف می ماند و این ها هر مرحله ای که می گذرد، کارشان سخت تر می شود. ما تا به امروز چهار دوره پیشرفته داستان کوتاه داشته ایم که از این میان حداقل 16 نفر صاحب کتاب شده اند. با همه این تفاسیر این افراد دوره دیده را ...
همکار ظریف واقعا جاسوس بود؟/ حسین موسویان : قبلا هم به ما می گفتند باند نیویورکی ها
خواست که سکوت کنم تا جنجال ها فروکش کند و ظرف بیست روز قرار منع تعقیب من را صادر خواهند کرد. آقای حداد همچنین به من گفت که بیرون از اوین، خبرنگاران تجمع کرده اند و شما فقط یک کلمه جواب بده و بگو سوءتفاهماتی بود که رفع شد . من به آقای حداد گفتم که از درب دیگری مرا خارج کنید چون همین یک کلمه را هم نمی خواهم بگویم. 3- بعد از آزادی من ده ها شخصیت و مسئول کشور از هر دو جناح از آقای حداد سوال ...
در 40 سال پرسش و پاسخ رهبر انقلاب با دانشجویان چه گذشت؟
در رو را فراهم می کرد که در انسجام نیروهای انقلاب، تأثیر فراوانی داشت. آیت الله خامنه ای درباره ی آن جلسات و حال وهوای آن می گویند: من همان ماه های اول پیروزی انقلاب، هر هفته می رفتم به مسجد دانشگاه تهران، برای دانشجوها، هم سخنرانی می کردم، هم پاسخ به سؤالات می دادم؛ هر هفته. دانشجوها، بچه های مسلمان، انقلابی، می آمدند آرام می نشستند، می شنفتند، می رفتند؛ عده هم زیاد بود؛ نه اتاق جنگی بود ...
مردی که قبل از انقلاب کارنامه خوبی نداشت!/ شهید ضرغام: خدا امام را فرستاد تا ما را آدم کند
.... عصر بود که دیدم شاهرخ در گوشه ای تنها نشسته است. رفتم و در کنارش نشستم. بی مقدمه و با تعجب گفتم: این آقا رضا پسر شماست؟! خندید و گفت: نه، مادرش رضا را به من سپرده است. گفته مثل پسر خودت مواظب رضا باش. دقایقی بعد چند نفری از رفقا آمدند و کنار ما نشستند. صحبت از گذشته و قبل از انقلاب شد. شاهرخ خیلی تو فکر رفته بود. بعد هم با آرامی گفت: مهربونی اوستا کریم را ...
داریوش مهرجویی؛ زنده باد تفکر خیامی فیلمساز بزرگ
فهرست ده فیلم برترش را بنویسد قطعا اثری از داریوش مهرجویی در آن وجود دارد. ده فیلم زیر بدون ترتیب جزو بهترین آثار مهرجویی و مهم ترین فیلم های سینمای ایران هستند. هامون هامون: آقای رئیس، این خانوم، این آقا و فک و فامیلاشون دست به دست هم دادن که منو نابود کنن. پاسبان گذاشته سر محل که منو دستگیر کنه...انگار من جنایت کردم. حالا هم باید نفقه شو بدم...هم خونه رو بدم، هم مهریه رو ...
لیلی به روایت مجنون
، داداشم بزرگ میشه و مرد خونه... . به غیر از مادر که راضی به رفتنش بوده، غلام سنگ هایش را با همه وا می کند و می رود. گفتم دل بچه ام رو نشکونید. ان شاءالله میره و به خوبی برمی گرده. برای منم حسین هست. به خدا می سپارمش. مادر حرف هایش که به اینجا می رسد از فاطمه خانم، نوه اش، می خواهد یک سینی چای بریزد و بیاید. از آشپزخانه تا جایی که ما نشسته ایم فاصله زیادی نیست. فاطمه خانم خیلی زود برمی گردد و ...
13سال پرستاری از خواهر شهید و آرزویی که برآورده نشد!
در غربت و گمنامی روزگار سپری کرد. محمدرضا زاده گلپایگان، شهید دفاع مقدس که در اخلاق و رفتار حسنه و مهرورزی زبانزد خاص و عام است پا در میدان نبرد می گذارد و همزمان در جبهه فرهنگی برای ایجاد اتحاد بین شیعه و سنی منطقه گیلان غرب تلاش می کند و در نهایت به دست دشمن این آب و خاک به شهادت می رسد و امروز راه او را دو بانوی گرانقدر در کنار تخت مریم، خواهر جانباز او ادامه می دهند. داستان مریم ...
پسر خجالتی از نسل ناجی بوکس ایران
هم آنجا بود و با من صحبت کرد و گفت اخطاری که به تو دادند درست نبوده. بعد مسئولان آمدند فرار رو به جلویی کردند و به من گفتند چون با داور دست نداده ای احتمال دارد محروم ات کنند و ما هم زیر سوال می رویم. فردای مسابقه داخل اتاق نشسته بودم که به من گفتند بیا برو با عادل فردوسی پور مصاحبه کن. بعد که با آقای فردوسی پور صحبت کردیم؛ از اتاق که خارج شدیم، گفتند رئیس فدراسیون جهانی آمده از آقای ناطق ...
دن براون: شخصیت ترامپ حتی در قالب داستان هم باورپذیر نیست
- مجبوری به نوعی بخندی و بگویی: خیلی خوب، روشن است که این فرد با من هم سلیقه نبوده است. از ماجرا می گذری و مجبور می شوی چشم هایت را به روی آن ببندی. در ادامه وی می گوید: من آن اوایل یک پند خوب گرفتم: اگر نقدهایی که بر کتابت می شود را بخوانی، نقدهای خوب می تواند تو را تنبل کند، نقدهای بد تو را ناامن می کند، پس کاری را که می خواهی انجام بده، ثابت کن می دانی داری چه کار می کنی. بخشی از مردم ...