برخورد خاص سردار سپاه با جوانی که لباس های اَجق وَجق پوشیده بود
سایر منابع:
سایر خبرها
ممنوعه های تاریخی؛ از حمام دوشی تا فتنه گوشی
دیوار بکشید تا ماشین ها رفت وآمد نداشته باشند و مردم راحت شوند. حسن روحانی 10 خرداد 1393 در دیدار با کارکنان سازمان حفاظت محیط زیست اشاره مشابهی به ماجرای دوش حمام داشت: زمانی که بهداشت آمد، مردم فکر می کردند تشریفات است. حمام هایی را که به صورت خزینه بود، می خواستند دوشی کنند، چه بساطی به پا شده بود! عده ای می گفتند اگر لوله کشی شود، نصف دین از بین می رود، آن وقتی که در سال های 40-1339 ...
خدا علیرضا را هدیه داد و آسمانی کرد/ پایان انتظاری 30 ساله
عازم جبهه جنگ تحمیلی شد و سرانجام در آخرین ماه های جنگ در چهارم خرداد 1367 در شلمچه خبر شهادتش به ما رسید. مادر شهید 6 پسر و 2 دختر داشته که همگی را مؤمن، متدین و فرزندانی صالح می داند ولی قطعأ خداوند بهترین از هر نظر را در یک خانواده انتخاب و لباس شهادت برتنش می کند؛ مادر و عروس بزرگ خانواده از ویژگی های خاص او می گویند که مؤمن، متدین، اهل سه نوبت نماز جماعت، نماز جمعه و نمازشب، خوش ...
بازخوانی وقایع سال 88 در مناظره جنجالی تاجزاده و زاکانی
به گزارش خلیج فارس به نقل از فرارو؛ در ابتدای این مناظره مصطفی تاجزاده که طبق قرعه کشی انجام شده آغاز کننده مناظره بود، اظهارعقیده کرد: در مناظره قبل که درباره وقایع کوی دانشگاه در سال 78 برگزار شد به این نتیجه رسیدیم که نیروی انتظامی و لباس شخصی ها نقش مخربی داشتند و با دانشجویان برخورد بدی شد. مشروح مناظره را به نقل از ایسنا در ادامه می خوانیم: وی ابراز کرد: از خانواده ...
دفاع مقدس؛ سند وحدت و انسجام ملی
حضورش پنج سال طول کشید. این روزنامه در گزارشی دیگر با عنوان فرمانده خاکی جنگ حتی در عصبانیت می خندید در گفت وگو با همرزم سردار شهید حاج یدالله کلهر به مناسبت یکم بهمن سالروز شهادتش، آورد: یک روز به پیروزی انقلاب مانده بود که در بخش جنوبی پادگان حر، پای چپ یک جوان انقلابی گلوله می خورد. حاج محمود تنها که آن موقع 21 سال داشت، دست جوان مجروح را می گیرد و او را به کنج امنی هدایت می کند. نامش ...
فرمانده خاکی جنگ حتی در عصبانیت می خندید
یک روز به پیروزی انقلاب مانده بود که در بخش جنوبی پادگان حر، پای چپ یک جوان انقلابی گلوله می خورد. حاج محمود تنها که آن موقع 21 سال داشت، دست جوان مجروح را می گیرد و او را به کنج امنی هدایت می کند. نامش را می پرسد و پاسخ می شنود: یدالله کلهرم بچه شهریار. همین یکی، دو جمله باب آشنایی و دوستی این دو نفر را فراهم می کند. رفاقتی که تا زمان شهادت کلهر در یکم بهمن ماه 1365 ادامه می یابد. شهید کلهر ...
تسلیت فرمانده برای شهادت سربازش
به گزارش گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از کرمان در تشییع پیکر جانباز قهرمان جنگ سردار رجایی ،گروه های مختلف مردم، مسئولان و همرزمان وی حضور داشتند. مرحوم سردار حسین رجایی که بعد از مدت ها تحمل بیماری دار فانی را وداع گفت، سابقه طولانی حضور در عرصه های دفاع مقدس، دفاع از امنیت کشور و دفاع از اسلام در مقابل گروه های تروریستی را در کارنامه خود دارد. درپی درگذشت سردار ...
وقایع سال 88 به روایت تاجزاده و زاکانی| تاجزاده: ما طرفدار گفتگو هستیم، از بازجوها در اوین تا مقامات کاخ ...
آفتاب نیوز : +دومین مناظره میان مصطفی تاجزاده و علیرضا زاکانی بر سر مسائل انتخاباتی سال 1388 و وقایع بعد از آن آغاز شد. در ایتدای این مناظره مصطفی تاجزاده که طبق قرعه کشی انجام شده آغاز کننده مناظره بود، اظهارعقیده کرد: در مناظره قبل که درباره وقایع کوی دانشگاه در سال 78 برگزار شد به این نتیجه رسیدیم که نیروی انتظامی و لباس شخصی ها نقش مخربی داشتند و با دانشجویان برخورد بدی ...
دوستان تاج زاده کاری کردند پرونده قتل های زنجیره ای به گور برود
؟ گفت یقین می دانستم مجلس در اختیار اصولگرایان نخواهد بود و حضور من تاثیری نخواهد داشت. 100 نشریه کشور را با استناد به قانون دستگیری اراذل و اوباش قبل از وقوع جرم تعطیل کردند و علاوه بر آن باید بگویند که چرا تا کنون وضعیت لباس شخصی ها و جنایت هایی که مرتکب شدند، مشخص نشده است؟ آقای زاکانی دلیل این اقدامات را بگوید. زاکانی:تحقیق شورای امنیت که خوانده شد، مخدوش و باطل است به ...
آغاز دومین مناظره زاکانی و تاجزاده
دومین مناظره میان مصطفی تاجزاده و علیرضا زاکانی بر سر مسائل انتخاباتی سال 1388 و وقایع بعد از آن آغاز شد. به گزارش تابناک به نقل از ایسنا، در ایتدای این مناظره مصطفی تاجزاده که طبق قرعه کشی انجام شده آغاز کننده مناظره بود، اظهارعقیده کرد: در مناظره قبل که درباره وقایع کوی دانشگاه در سال 78 برگزار شد به این نتیجه رسیدیم که نیروی انتظامی و لباس شخصی ها نقش مخربی داشتند و با دانشجویان ...
وقایع سال 88 به روایت تاجزاده و زاکانی
به گزارش ایسنا، در ایتدای این مناظره مصطفی تاجزاده که طبق قرعه کشی انجام شده آغاز کننده مناظره بود، اظهارعقیده کرد: در مناظره قبل که درباره وقایع کوی دانشگاه در سال 78 برگزار شد به این نتیجه رسیدیم که نیروی انتظامی و لباس شخصی ها نقش مخربی داشتند و با دانشجویان برخورد بدی شد. وی ابراز کرد: از خانواده سعید زینالی عذرخواهی می کنم که اسمش را نبردم، او بیست سال است که معلوم نیست کجاست. ...
گذر نون.خ به احمدآباد مستوفی افتاد
...: مجری طرح: حسن مصطفوی، مدیرتصویربرداری: امیرمعقولی، صدابردار: محمد شاهوردی،طراح گریم: عباس عباسی،طراح صحنه: امین جهانی، طراح لباس: پگاه ترکی،دستیارکارگردان: مصطفی تنابنده، برنامه ریز: ساناز بصیر، عکاس: کوروش جوان، دستیار تولید: محمدرضا دلنوازی، مدیرتدارکات: مجید لعل سنجیان. اشتراک گذاری در: ...
شفا از امام رضا (ع) را هدیه کردم/ چون برادر من است، بیشتر تنبیه اش کنید!
از بسیجی ها برای من سخت است. وقتی نیرو ها تعویض می شدند، محمدیانی می گفت، من در چند ماه سیصد دوست و هم نشین جدید پیدا می کنم که به تک تک آن ها عشق می ورزم. بین بچه ها نباید فرقی گذاشت زمانی که در تدارکات بودم، برای نیرو های ثابت محدودیتی قائل نمی شدم و هربار که تقاضای لباس می کردند، به آن ها می دادم. یک شب حاج حسین صدایم زد و گفت، بیا برویم کمی قدم بزنیم ...
سردار رجائی شهیدی زنده بود که تا آخرین لحظه از مجاهدت دریغ نکرد
به گزارش خبرنگار حوزه سیاسیون گروه فضای مجازی باشگاه خبرنگاران جوان ، همزمان با انتشار خبر درگذشت سردار حاج حسین رجایی جانباز دفاع مقدس، سردار قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیام تسلیتی صادر کرد و در آن اظهار داشت سردار رجائی شهیدی زنده بود که تا آخرین لحظه ی عمر با برکت خود، آنی از مجاهدت در دفاع از اسلام، انقلاب و جمهوری اسلامی دریغ ننمود و بارها در صحنه های گوناگون ...
ایران در ایستگاه چهلم
به گزارش خبرنگار گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از کرمان ، در سال 1349 در خانواده ای مذهبی چشم به جهان گشود، هنوز سن و سالی نداشت اما دلش به اندازه ی دریا بود، فکرهای بزرگ بزرگی در ذهن داشت، 12 سالش که شد، عزم جنگ کرد، اما بخاطر سن کم، با مخالفت خانواده اش مواجه شد، دو سال برای رفتن به جنگ و جبهه تلاش کرد، در نهایت مثل تمام نوجوانان آن روزگار، بخاطر دفاع از میهن ، شناسنامه اش را دستکاری کرد ...
سالروز شهادت یک راوی توبیخی
متوجه شد. آتش سنگینی روی همان منطقه ریخت. وجب به وجب را می کوبید. برف ها با آتش عراقی ها آب می شد. توی چاله نیم متری بودند. دو سه بار حسن خواست بلند شود، حمید سرش داد زد که : بگیر بشین. چند دقیقه بعد، خمپاره خورد وسط چهارتایی شان. یک ترکش خورد بالای چشم حمید. افتاد جلوی پای حسن. سه تا ترکش زیگزاگی هم خورد توی سینه حسین و او هم افتاد کنار احمد. ستون از وسط دو نیم شد. بچه ها تلاش کردند ستون را ...