سایر منابع:
سایر خبرها
قتل همسر در رودخانه؛ شوهر انکار کرد
... در ابتدای جلسه رسیدگی به این پرونده قاضی دهقان نماینده دادستان متن کیفرخواست را بیان کرد سپس پدر و مادر مقتول در جایگاه قرار گرفتند و به قضات گفتند: دخترمان فریبا پنج سالی بود که با فرید ازدواج کرده بود او در این مدت بارها مورد ضرب وشتم شوهرش قرار گرفته وبا حالت قهر به خانه ما می آمد اما همیشه سعی می کردیم او را آرام کنیم تا به زندگیش برگردد فکر می کردیم بالاخره این اختلاف ها حل می شود... تا ...
پایان تلخ فرارزن متاهل با مرد غریبه
خوابیدیم تا این که یک روز از خواب بیدار شدم و دیدم بهروز طلاها و پول ها را برداشته و مرا در چادر رها کرده است. حامد بعد از شنیدن حرف های شیوا گفت که دیگر حاضر نیست به زندگی با او ادامه دهد. من به او حق می دهم و خودم را مقصر این اتفاق می دانم؛ چون ازدواج حامد و شیوا به دلیل اصرارهای بی جای من شکل گرفته بود و باعث شدم زندگی دخترم و آینده اش خراب شود. ...
داستان پلیسی؛ نمی خواهم زنده بمانم
خانه و زندگی اش را ول کرد و رفت همان موقع ها پدر و مادر او هم مردند.گاز گرفت شان.واقعا زن بدبختی بود.پیشانی سیاه.خیلی زجر کشید تا لاله را بزرگ کند من که نبودم خودش اینها را برایم تعریف کرد.من دو سال است که با ماه چهره همسایه شده ام.لاله دختر قشنگی بود تازه دبیرستان را تمام کرده بود که غیبش زد.معتاد شده بود.این کوفتی ها که تازه مد شده،اسمش یادم رفته از انها می کشید بعد هم از خانه فرار کرد ماه چهره ...
بازداشت 3 مرد در پرونده باران کوچولو
جوان ادامه داد: من در کشتارگاه کار می کنم و ماهی یک میلیون و 100 هزار تومان حقوق می گیرم. من سال ها قبل از کابل به ایران آمدم و همین جا بزرگ شدم و ازدواج کردم از تمام دنیا بجز سه تا بچه چیزی ندارم. وضع مالی ام خوب نیست که بگویم به خاطر پول بچه را دزدیده اند. دشمنی هم ندارم که برای انتقامگیری باشد. بچه ام زیبا بود او را ربودند تا به فروش برسانند شاید هم کلیه هایش را بخواهند بفروشند. ...
جانباز ارمنی که شناسنامه اش به عنوان شهید باطل شد
مورد حملات تروریستی و خرابکارانه قرار می گرفت و مسئولیت ما پاکسازی و تأمین امنیت شهر بود تا شهروندان بتوانند دوباره به خانه های خود بازگردند. بعد از چهار ماه خدمت در این شهر، به خط مقدم (منطقه شرهانی در خاک عراق) اعزام شده و در پست بیسیم چی فعالیت کردم. تنها، یک ماه و چند روز به پایان خدمتم مانده بود که اسیر شدم. آن روز را خوب به یاد دارم؛ 21 تیرماه 1367 درعملیات تک عراق، درون یک حفره روباهی ...
زنی که در 25ثانیه دختربچه را ربود
عادی صحبت می کرد و از من خواست بگویم که در چه زمینه ای می خواهیم کمکمان کند. می گفت: پوشاک یا خوراک؛ که من گفتم بچه ها بیشتر لباس نیاز دارند و بهتر است برای آن ها لباس خریداری شود. آن هم بعد از گرفتن اسم و مشخصات من و بچه هایم رفت و گفت که دوباره برای کمک برمی گردد. روز شنبه ششم بهمن ماه بود که دوباره برگشت. زنگ در خانه مان را زد و وقتی در را باز کردم، گفت که پول آورده تا با هم برویم ...
بازداشت 3 مظنون در پرونده ربودن باران 3 ساله
...: فقط تصمیم دارد برای باران و دختر دیگرم لباس بخرد وحتماً باید دو دخترم همراه ما باشند. زنگ زدم خواهرم، باران را آورد که پسر 9 ساله ام از راه رسید. او هم همراه ما شد، اما زن ناشناس گفت که بازار شلوغ است و بهتر است او در خانه بماند، اما پسرم اصرار می کرد و زن میانسال درنهایت او را همراه دختر هفت ساله ام به بهانه اینکه شلوار و لباسشان را عوض کنند به خانه مان فرستاد و بعد از آن بلافاصله تاکسی ...
لباسی را می پوشم که همکلاسی ام دوخته
توان دانش آموزان باشد تولید می شود و در اختیار مدارس شهرستان زهک قرار می گیرد. ساره یکی از دخترهاست. ساره 15 ساله درس خواندن را دوست دارد. در روستا خیلی دخترها زود ترک تحصیل می کنند و در خانه می مانند. بعضی ها ازدواج می کنند و بعضی هم نه. خواهرهای ساره زود ازدواج کرده اند. خودش می گوید تا درسم تمام نشود، شوهر نمی کنم: من خودم خیاطی دوست دارم. یعنی قبلاً نمی دانستم دوست دارم اما وقتی یاد ...
5 قهرمان به یاد ماندنی
فیلم پرویز را مجیدبرزگر ساخته است. در این فیلم پرویز مردی است پنجاه ساله که همیشه با پدرش در شهرک آتی ساز تهران آرام زندگی کرده است. وقتی پدر پرویز، که تصمیم به ازدواج گرفته از او می خواهد خانه را ترک کند، پرویز ناگهان خود را در جهانی جدید و بیگانه می یابد. او تصمیم می گیرد به پدر و اهالی شهرک نشان دهد که نمی توانند به این آسانی او را از زندگی شان حذف کنند. فیلم پرویز، یکی از بهترین نمونه فیلم های بررسی شخصیت است. کاراکتر پرویز با ظرافت هر چه تمام تر ساخته شده و از نظر شخصیتی، پرداخت کاملی دارد و برگ برنده فیلم است. تحول شخصیت پرویز در طول فیلم و تبدیل او از یک آدم بی آزار به موجودی ...
دردگویه های مادر باران کوچولو که توسط زنی ربوده شد+عکس
شنبه ششم بهمن ماه بود که دوباره برگشت. زنگ در خانه مان را زد و وقتی در را باز کردم، گفت که پول آورده تا با هم برویم خرید کنیم. من و باران هم با آن زن رفتیم. وقتی برای باران چند لباس خرید، به من هم گفت که به مغازه مانتوفروشی برویم تا برای من هم یک مانتو بخرد. به مغازه مانتوفروشی در میدان خراسان رفتیم و وقتی من برای پرو داخل اتاق شدم، چند ثانیه بعد باران را صدا زدم تا پیش من بیاید، ولی فروشنده گفت آن ...
زندگی مشترک مان بعد از طلاق شروع شد
سروصدایشان را برای همیشه تمام کنند و حتی یکبار هم این کار را انجام داده اند. اما در این 27 بار تلخ چه گذشته است؟ آقای محمدی جواب می دهد: خیلی اوقات شب ها که خانه می آمدم عصبانی می شدم و پیش می آمد که همسرم را حسابی بزنم بعد صبح ها که بیدار می شدم و سرکار می رفتم می فهمیدم که همه در خانه ما جمع می شدند و کار به مشاجره می رسید و تصمیم به طلاق گرفته می شد. یکبار هم مجبور شدم برای اینکه غائله بخوابد ...
سیاست های غلط دولت ها چراغ صنعت فرش را خاموش کرد/ تار و پودی در پیچ و خم فراموشی!
فرش های دستباف بوده است. انتظارات تامین اجتماعی از بافندگان قابل اجرا نیست مریم شاه مهدی که هشت سال در رشته فرش و تابلوفرش کار می کند، می گوید: هر روز که پیش می رود با افزایش قیمت مواد اولیه مواجه هستیم؛ در تولید کلی و عمده هزینه ها کمتر می شود اما تک کار گران تمام می شود. وی می افزاید: امروز دیگر خریدار آنچنانی برای محصولات ما نیست و کسانی که در این رشته کار می کنند ...
این دختر دانشجو پدر تهرانی اش را به سمت طناب دار هل داد (+عکس)
مانتو بخرم اما به او گفتم دست نگه دارد تا بعد از پرداخت شهریه دانشگاه بچه ها برایش مانتو بخرم اما از این موضوع ناراحت شد. وقتی به خانه برگشتیم او بار دیگر حرف خرید مانتو را پیش کشید و عصبانی شد. صبح روز بعد نیز دعوا را از سر گرفت. وقتی درگیری بالا گرفت، به اتاق رفت و در را قفل کرد. من قفل در را شکستم و وقتی وارد اتاق شدم که در بالکن باز بود و پرده آن کنده شده بود. من از بالکن داخل حیاط را دیدم متوجه ...
نگرانی برای کودک همسری
تأمین می شود. این از نظر خانواده خوب است اما از هر دختری که بپرسی می گوید در خانواده خودم می ماندم و یک لقمه نان می خوردم بهتر بود. بعضی از دختران 15 ساله به ازدواج علاقه دارند، چون ناآگاه اند و از سختی های این راه بی خبر و اطرافیان شان خانه شوهر را افتخار و جایگاهی برای رسیدن به آرزوها توصیف می کنند. اما بعضی ها مثل من با تمام وجود مقاومت می کنند ولی سودی ندارد. من چند ماه اعتصاب غذا کردم، شبانه روز ...
وقتی امام(ره) در مقابل یک روحانی بپاخواست
اشاره کنم که در سراسر زندگی حضرت علی (ع) و حضرت زهراء (س) دیده می شود، به این معنا که تمام ارکان خانواده از پدر و مادر گرفته تا فرزندان سعی شان بر این باشد که به دنبال رضای خدا باشند، یعنی ببینند خدا چه چیزهایی را دوست دارد إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ همان ها را دنبال کنند و ببینند خدا چه چیزهایی را دوست ندارد إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ پس به طرف آنها نروند. وقتی پیغمبر اکرم (ص) بعد از ازدواج ...
روزنامچه فجر: یک کارگردان نامحترم +تصاویر
سرویس فرهنگ و هنر مشرق - ویژه نامه جشنواره فجر 37 - / سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر از 9 بهمن ماه با برگزاری آئین افتتاحیه بصورت رسمی کار خود را آغاز کرد و جشن سال جدید سینمای ایران فرا رسید. همانند سال های گذشته، مشرق در ایام برگزاری جشنواره، نقدهای مختلف و متنوعی از منتقدان و صاحب نظران این حوزه را بر فیلم های در حال اکران منتشر خواهد. همچنین برای هر روز اکران، گزارشی با عنوان روزنامچه فجر به ...
خاطرات یک رزمنده دوران انقلاب
یک عالم بود و به تبع با مادر من در ارتباط بود و با هم دوست بودند. بعد از این ازدواج این دوستی مستحکم تر شد یعنی ازدواج پدرم با مادرم و هم ازدواج حاج سیدجواد با دختر آقای میردامادی. آقای میردامادی بسیار انسان ارزشمندی بود و در جریان مبارزه با کشف حجاب و مسجد گوهرشاد ایشان نقش مهمی داشت. در جریانات 15 خرداد، ارتباطات من هم با آیت الله سیدعلی خامنه ای زیاد شد و ایشان آن زمان جزو ...
مرگ مادر بعد از شرط 100 میلیونی
خانه خواهر کوچکم بود و من به او سر می زدم. آخرین بار که به آنجا رفتم متوجه شدم که مادرم را به بیمارستان برده اند. از این که موضوع را به من نگفته بودند گلایه کردم و خواهرم گفت: نمی خواسته مرا نگران کند. مادرم بعد از 10 روز کما از دنیا رفت. با مرگ او؛ خواهرم خواستار 100 میلیون تومان پول مادرم و اجرای شرطش شد. او ادامه داد: از آنجایی که ماجرای بستری شدن مادرم از من پنهان شده بود به او شک کردم. شک من ...
توصیه یک قهرمان زرتشتی: ارزش خاک ایران را بدانیم
...> 18 مرداد ماه سال 1366 به خدمت سربازی اعزام شدم. دوره آموزشی را در مرکز آموزشی 01 تهران گذرانده و دوره های درجه داری، گشتی رزمی و شناسایی را سپری کردم. آبان ماه 1366 به لشکر 16 زرهی منتقل و بعد از یک هفته به منطقه عملیاتی جنوب (ابوغریب) اعزام شدم. از آنجا که دوره درجه داری دیده بودم، مدتی در طول روز روی خط بودم و شب ها برای کمین یا گشتی جلوتر از خط می رفتیم. بعد از آن در همان خط، منشی گروهان نیز ...
درست نیست امامان جمعه در همه مسائل ورود کنند
سوار است و مشخصات شخصی خودتان توضیحاتی ارائه دهید. به گزارش روز نو : پیله سوار بوده که به مرور زمان به بیله سوار معروف شده و به معنای اسب سواراست. بنده نیز متولد 31 مرداد 48ازشهرستان سراب هستم. سال 66چندماهی به جبهه رفتم و بعد ازاینکه دبیرستان راتمام کردم وارد حوزه علیمه معصومیه قم شدم. پدرم کشاورزومادرم خانه داراست. ازدوره جوانانی وزمانی که محصل بودم همیشه دغدغه این را داشتم که چرا ...
وقتی ملکه ایران همجنس باز بود!/ نجار سوئیسی دوست پسر زن اول مملکت
مردان و زنان یکدیگر را در حضور هم می بوسند و خیلی صمیمانه با زنان یکدیگر در حضور هم می رقصند، سخت تعجب می کرد، ولی هنوز غرق در تعجب بود که کندی هم چند دور با فرح رقصید و محمدرضا هم درحالی که دست هایش را دور کمر ژاکلین حلقه کرده بود با او رقصید. (22) چند سال بعد در آستانه انقلاب، همین موضوع تکرار شد. فرح با کارتر در شب ژانویه (11 دی ماه 1356) در کاخ نیاوران رقصید و همین مسئله یکی از شعارهای مردم ایران در تظاهرات روزانه آنها شد. منبع : حامیان ولایت ...
چهاردهمین ماه بهمن با "شبی که ماه کامل شد" رویت شد
نسب بودند و حتی سابقه جنگ با استعمار را هم داشتند از این موضوع بسیار ناراحت بودند که چرا باید به خاطر یک عضو این طایفه چنان نگاهی به ایشان وجود داشته باشد و خواسته ایشان این بود که عملکرد یک نفر به کل این طایفه تعمیم داده نشود. سازنده فیلم در خصوص سختی های تولید اثری با این پروداکشن عظیم گفت: بعد از 2 تا 3 سال فیلم نساختن یک آدم دیگه ای شدم، من خیلی خیلی فیلم زنانه ساخته ام و نباید ...
اینجا هنوز همسایگی نمرده است
...> برایم خواهری کردند با شدت گرفتن علائم اسکیزوفرنی همسرم مدام ترس این را داشتم که به دلیل نفرتش از بچه ها آسیبی به آن ها برساند. بالاخره تصمیمم را گرفتم و با گواهی های پزشکی و مدت ها رفت وآمد به دادگاه خانواده از او جدا شدم. اما این تازه اول مشکلات بود. صاحب خانه ها به زن تنهایی که دو بچه ها معلول داشت به راحتی خانه نمی دادند. تنها شدم اما هنوز امید داشتم. خدا صدایم را شنید و همسایه ...
ساواک به من درخواست همکاری داد که رَد کردم
که به من گفت ما پول به هیچ فردی نمی دهیم راه می دهیم. تو چای فروش هستی ما می گویم تو به ارتش چای بدهی. من قبول نکردم گفتم بگذارید در قبرستان زندگی کنم. به همین دلیل هم دستگیر شدم. **ایرنا: این اتفاق در چه سالی بود؟ ***عبدخدایی: من در 1347خورشیدی یک بار بازداشت شدم. کمالی شکنجه گر معروف ساواک از من بازجویی کرد بعد از انقلاب هم اعدام شد. **ایرنا: به چه دلیل بازداشت شدید ...
در جست و جوی باران چشم آبی
در چه زمینه ای می خواهیم کمکمان کند. می گفت پوشاک یا خوراک. که من گفتم بچه ها بیشتر لباس نیاز دارند و بهتر است برای آنها لباس خریداری شود. آن هم بعد از گرفتن اسم و مشخصات من و بچه هایم رفت و گفت که دوباره برای کمک برمی گردد. روز شنبه ششم بهمن ماه بود که دوباره برگشت. زنگ در خانه مان را زد و وقتی در را باز کردم، گفت که پول آورده تا با هم برویم خرید کنیم. من و باران هم با آن زن رفتیم. وقتی برای ...
نگرانی برای کودک همسری
را در شناسنامه ام بنویسند و فقط اسم من در شناسنامه ایشان رفت. برای همین توانستم به مدرسه دخترانه بروم و ادامه تحصیل بدهم. اما چند نفر از مردها چنین اجازه ای را به همسران شان می دهند؟ بسیاری از دوستان هم سن من با هوش بالا، که در آن سن ازدواج کرده بودند، نتوانستند درس بخوانند و کلی هم آسیب و آفت را در زندگی شان تحمل کردند. خود من هم مشکلات روحی و جسمی بسیاری را دچار شدم. یک بار از مجله ای زنگ زدند ...
روایت عبدخدایی از تئاتری که با نظارت رهبر انقلاب اجرا شد
. پدر و مادرم ارتباطی با پدر و مادر آقای خامنه ای داشتند. حاج سیدجواد خامنه ای رفیق پدر من بود. ایشان هم تبریزی بود و مهاجر مشهد بود، مادر ایشان هم دختر آیت الله سید هاشم میردامادی معروف به نجف آبادی بود. ایشان دختر یک عالم بود و به تبع با مادر من در ارتباط بود و با هم دوست بودند. بعد از این ازدواج این دوستی مستحکم تر شد یعنی ازدواج پدرم با مادرم و هم ازدواج حاج سیدجواد با دختر آقای میردامادی. ...
زندگی مشترک مان بعد از طلاق شیرین شد
برای همیشه تمام کنند و حتی یکبار هم این کار را انجام داده اند. اما در این 27 بار تلخ چه گذشته است؟ آقای محمدی جواب می دهد: خیلی اوقات شب ها که خانه می آمدم عصبانی می شدم و پیش می آمد که همسرم را حسابی بزنم بعد صبح ها که بیدار می شدم و سرکار می رفتم می فهمیدم که همه در خانه ما جمع می شدند و کار به مشاجره می رسید و تصمیم به طلاق گرفته می شد. یکبار هم مجبور شدم برای اینکه غائله بخوابد ماشینم را ...
شهادت دختر علیه پدر در ماجرای مرگ مرموز مادر
. در ادامه اولیای دم درخواست قصاص کردند. دختر مقتول به عنوان تنها شاهد حادثه در جایگاه قرار گرفت و گفت: روز حادثه خواب بودم که با سروصدای پدر و مادرم بیدار شدم. دیدم پدرم لباس مادرم را گرفته و دور اتاق می چرخاند. ترسیده بودم و از پدرم خواستم مادرم را رها کند که ناگهان او من را هل داد. به اتاق رفتم. در ادامه درگیری پدر و مادرم به سمت بالکن کشیده شد و مطمئنم که پدرم مادرم را کشته است. مادر ...
سرطان هرگز ایستگاه آخر نیست!
و پلاکت قرار گرفت و به عفونت های حادی مبتلا شد. پدر و مادر و برادر کوچکش در تمام مراحل بیماری و درمان در کنار سوفیا بودند و همین به او دلگرمی می داد تا زودتر به زندگی عادی برگردد. مدت ها به خاطر بیماری از دوستان و مدرسه دور بود و با ماسک روی صورتش باید از خانه بیرون می رفت و تقریبا در خانه حبس شده بود و همین ها افسرده اش کرده بود. اما درمان ها سرانجام نتیجه داد و روند بهبودی سوفیا آغاز ...