درد و دل های دردناک یک ترنس:دکتر گفت پسرتان همجنس باز است !
سایر منابع:
سایر خبرها
گزارش مکتوب ... نانی که در " بساط " آجر می شود
خواهد شد. وقتی منزلت یک فرد به عنوان یک شهروند از بین برود، کرامت را تجربه نخواهد کرد و داغ ننگی بر پیشانی اش خواهد نشست که نه خود و خانواده اش، لذت یک زندگی شرافتمندانه را نچشد. کارشناسان مسائل اجتماعی معتقدند: برچسب زنی همواره با هدف سرکوب و ترد اجتماعی انجام می شود و در صورت تکرار، فجایع بزرگی را می تواند رقم بزند از جمله درونی شدن صفتی که برچسبش به پیشانی خورده. روان شناسان نیز ...
روایت حاجی های حج نرفته و طواف عشق
معنای اصطلاحی، نزدیک به یک دهه اسارت در اردوگاه های بعث آدمی که گفتم را از او ساخته بود و من دردهای او را زمانی دیدم که دود سیگار را در خلوت فرو می داد و قرص های رنگارنگ اعصاب و روان را بالا می انداخت، در عین حال او مرد عرق ریزان و پیشبرد کار بود به هر قیمت، تأخیر در پروژه و خوابیدن کار اگر برای همه به معنای استراحت بود برای حاجی به معنای توقف اساس حرکت زندگی بود، موج بود که آسودگی او عدمش بود ...
روایتی از شب های بدون ماه/ نسل جدید از لذت نان و پنیر خوردن محروم است
عوض شود، نباید تربیت فرزند تغییر یابد، چرا که من یک فرهنگی هستم و در مورد تربیت برخی از فرزندان گلایه دارم چون در زمان تدریس قرصی از کیف یک دانش آموز 10 ساله پیدا کردم که یک قرص اعصاب و روان بود و وقتی با او صحبت کردم متوجه شدم که پدر و مادرش شاغل هستند و غذایش به صورت سفارشی و تلفنی دم در خانه می آید؛ آن کودک پول داشت ولی مهر و محبت نداشت. نسل جدید از لذت نان و پنیر خوردن محروم است ...
کارت سوخت مصرف بنزین را روزانه 10 میلیون لیتر کاهش داد
قبل از عید این کار را انجام می داد اما الان 5 ماه از سال هم گذشته و ما 8 ماه را از دست دادیم و مصرف بالای سوخت را شاهدیم که میتوانستیم جلوی آن را بگیریم اما این کار را انجام نمی دهیم. این میزان مصرف قابلیت صادرات را داشت و قبل از اینکه ستاره خلیج فارس را بیاوریم ما بنزین وارد می کردیم و میزان ضرری که داشت به کشور وارد می شد مضاعف بود تا قبل از افتتاح ستاره خلیج فارس تمام این شواهد نشان می دهد که ...
مادر مخفی ام / رحم اجاره ای هم دارم؛ 25 میلیون تومان!
. برای آشنایی بیشتر با این موضوع با یک اهداکننده تخمک به گفتگو نشسته ایم که در ادامه می آید: مشخصات خودتان را بگویید و اینکه تاکنون چند بار اهداکننده تخمک بوده اید؟ 30ساله، متاهل و دارای یک فرزند پسر هستم. 2 بار تا کنون اهدای تخمک انجام داده ام و اکنون با روش رحم اجاره ای حدود 3 ماه است که باردار هستم. چگونه با روش اهدای تخمک برای اولین بار آشنا شدید؟ برای ...
زیباترین مجموعه متن و عکس پروفایل محرم نزدیک است
سبک نشد ابری شدم به پای تو باران شدم حسین ❖❖❖❖❖❖❖❖❖ عکس نوشته محرم نزدیکه ❖❖❖❖❖❖❖❖❖ ماه خون ماه اشک ماه ماتم شد بر دل فاطمه داغ عالم شد ❖❖❖❖❖❖❖❖❖ ❖❖❖❖❖❖❖❖❖ خوشا آن سر که سرمست حسین است خوشا آن دل که پابست حسین است به عالم آنکه زیر پرچم اوست به محشر نامه اش دست حسین است ...
مروری بر زندگینامه خودگفته آیت الله سیدرضا فیروزآبادی
نماینده بود، حتی یک ریال هم حقوق نگرفت. یک بار در مجلس وضو نگرفت و حتی یک استکان چای در مجلس نخورد، چون باورش این بود که نباید از پول بیت المال استفاده شخصی شود. تا اینکه یک روز از مجلس آمدند و گفتند که 25 هزار تومان از مجلس طلبکارید، چه کنیم؟ پدربزرگ تعریف می کرد که: با خودم فکر کردم که اگر پول را بگیرم و بیاورم خانه، آنقدر بدبخت و بیچاره دورم هست که یک قرانش نمی ماند، اگر نگیرم خرج ظلمه می شود! کلمه ...
علی دایی از درآمد همسرش تا دوستی علی کریمی گفت
نویسند خنده ام می گیرد. من نه در پنت هاوس زندگی می کنم و نه... من هر چه دارم همین است که می بینید و افتخار می کنم که نان بازوی خودم را خوردم و می خوردم در زندگی به کسی محتاج نیستم و اگر بتوانم دستگیری هم می کنم شاید باور نکنید اما یک بار نامه های ارسالی یک هفته مردم را بررسی کردم که اگر تمام زندگی ام را هم می فروختم باز هم توانایی تامین خواسته های مردم را نداشتم. * به نظر می آید علی دایی در ...
روند کاهشی مصرف شیشه و افزایشی گل
، حاضر بودم هرکاری کنم که وابسته مواد نباشم. 25 روزه اینجام. هیچ مشکلی ندارم. انگار زندگی تو بهشت رو تجربه می کنم. بعد از 25 روز صبح ها که از خواب بیدار می شم دیگه زیر متکا رو نگاه نمی کنم تا دنبال مواد بگردم. یک ساله که پاک شدم در کمپ افراد با سنین مختلف برای ترک حضور دارند از جوان گرفته تا حدود 60 سال. با مردی 60 و اندی ساله به صحبت می نشینم. چرا با این سن کمپ هستی؟ تا همین ...
فرهنگ ایثار و شهادت سندی برای تبیین ارزش های دفاع مقدس
، باید توجه داشته باشیم که 95 درصد از اهالی پکتیای بزرگ، پشتون و سنی حنفی مذهب هستند. آخرین بار هفته آخر اسفند ماه 1396 بود که بابا به ایران آمد و با هم ملاقات داشتیم. از آن زمان ایشان را ندیدم تا اینکه ساعت حدود دو عصر روز جمعه 12 مردادماه مادرم زنگ زد و گفت به مسجد حمله و پدرت هم مجروح شده است. مسجد مقابل خانه ما در افغانستان است و آن ها خیلی زود از ماجرا مطلع شده بودند. بعد از این تماس ...
غلامرضا صادقی: می خواهند دوبله را از بین ببرند/ هنرمندان بدانند خارج از کشور خبری نیست
دوبله راه ندادند." پاسخ می دهد:" وارد دوبله شدم چون این حرفه را دوست دارم"، این بحث قابل بررسی دیگری است. چون باید برویم ببینیم چرا راهش ندادند؟ گروه های دومی هم هستند که همه آنها می گویند: "آقا من رفتم کلاس های دوبله و دو میلیون تومان پول دادم و تعلیم دیدم، الان می خواهم خودم را محک بزنم، کجا باید برم؟ خوب جایی که درب آن باز است، درب های دوبله تحت نظارت انجمن بسته است، می روم با زیر ...
شربت سکنجبین را به کوکا کولا ترجیح می داد
حاتمی گفت درست است. علی حاتمی بیشتر به دنبال مواد و مصالح است. فیلمسازی نیست که به شیوه کامران شیردل در مکتب ایتالیا و نئورئالیسم درس سینما خوانده باشد و بعد شروع به فیلم ساختن کرده باشد؛ مثل مسعود کیمیایی هم نیست که بدون مکتب و مدرسه، از طریق فیلم دیدن فیلمسازی را آموخته باشد. تمام فیلم های کیمیایی از بیگانه بیا تا قاتل اهلی بازتاب سینما و ژانرهای وسترن و عاشقانه و موزیکال است که خودش به آنها علاقه ...
سینمای علی حاتمی؛ نمونه عینی و عملی سینمای ملی
چهارده سال پیش همون روز که ناهار دمی باقالی داشتیم، رخت نظام برتون بود. می خواستین برین باغ شاه. دکمه فرنجتون افتاده بود، گفتین ... حبیب آقا ظروفچی(جمشید مشایخی) : آقازاده خانم چشمش سو نداره، می شه دکمه فرنجمو بدوزین خانم خیاط؟ تو گفتی ... فروغ الزمان: خانم خیاط اسم داره ... مجید ظروفچی: خدا! چقدر دشمن داری... دوستات هم که ماییم، یه مشت علیل عاجز عقل، که تو به حقشون ...
من دنبال کتاب هایم نرفتم؛ آنها مرا پیدا کردند/ کار سفارشیِ مریض، سد راه نویسندگانِ متعهد
ات دامه پیدا کرد، علی الخصوص این که مادر شهید کتاب را خواند. من قبل از چاپ کتاب چون در تبریز نبودم و آقای یاری چند بار با مادر و پدر شهید مصاحبه داشتند فقط یکبار برای عرض احترام و عیددیدنی با پدرم به منزلشان رفتم؛ ابراز نکردم که می خواهم این کتاب را بنویسم و در حالت بازدید عمومی رفتیم ولی پدرم از آنها خواست که چند خاطره بگویند و من آنجا چند سوال پرسیدم و گذشت. بعدتر که کار نگارش تمام شد، با رسول آ ...
ردپای یک دختردردوئل مرگبار2 قمارباز
رو به من ادعا کرد که کاری به من ندارد و خواست تا از آن جا دور شوم و سپس دیدم که آن ها به جان هم افتادند و پا به فرار گذاشتم و بعد از آن شنیدم که سیامک به قتل رسیده است. وی افزود: وقتی از محل فرار کردم به سراغ حراست پارک رفتم و اطلاع دادم که جان دوستم در خطر است که آن ها خواستند به کیوسک کلانتری که در پارک بود بروم و ماجرا را بازگو کنم اما وقتی همراه پلیس به محل درگیری رفتم متوجه شدم که سیامک هدف ...
بازخوانی روایت من زنده ام
و یک عدد نان به ما می دادند. یک شب خواب دیدم که به جای حکمت که جوانی سیاه و قوی پیکر بود و هر روز از دریچه به ما غذا می داد، مادرم از دریچه برایم 40 قرص نان کنجدی گرم آورده و من اصرار داشتم که بیشتر نان بدهد و مدام می گفتم مادر غذایمان کم است و من گرسنه ام اما مادرم تکرار کرد ماهی یک نان فقط بخور. آن زمان که بیدارشدم و برای بچه ها خوابم را تعریف کردم، متوجه تعبیر خوابم نبودم اما درست بعد از 40 ...
سرنوشت دردناک زنی که با یک صیغه 2 ماهه به رئیس خود اعتماد کرد
...> چرا می دانستم، اما او می گفت که با همسرش مشکل دارد و او را دوست ندارد. حتی از لحاظ زناشویی او را تامین نمی کند. بعد هم گفت: اگر تو هم با این ازدواج موافقت نکنی، من حتما ازدواج می کنم، اما من تو را دوست دارم و... و با این حرف ها عقلم را از دست دادم و شیفته شهرام شدم. کجا با هم آشنا شدید؟ من برای کار به کارخانه او رفتم و در آن جا منشی شدم. از آن جا رابطه مان کم کم بیشتر شد. ...
وضعیت کودکان مناطق محروم
مادرش پای پیاده در خیابان ها دستفروشی می کرد تا هزینه زندگی فرزندانش را تأمین کند رضا با دوستان نابابش از مدرسه فرار می کرد تا در کوچه ها و خیابان ها شیطنت کند. او می گوید: پدرم بارها و بارها متوجه فرار من از مدرسه شد و مرا به مدرسه بازگرداند اما من باز هم فرار کردم تا اینکه مرا به یک کارگاه خیاطی سپرد. سختی کار در کارگاه باعث شد از ترک مدرسه پشیمان شوم. 10ساله بودم که به خانه علم رفتم و ...
شجاع ترین برادر دنیا را از دست دادم
، یاد روزی افتادم که در جبهه قامت بسته بود تا نماز بخواند. وقتی به قنوت رسید و دستش را برای دعا بلند کرد، دیدم چهره اش عجیب نورانی شده است. این طور نورانی شدن بچه ها خبر از شهادت قریب الوقوع شان می داد. چیزی که من آن لحظه نمی خواستم باور کنم و بعد ها متوجه شدم که رضا علائم شهادت را نشان داده بود. او رفت و من برادری را که مثل کوه به آن تکیه می کردم از دست دادم. گفت وگو از: فریده موسوی این مطلب نخستین بار در روزنامه جوان منتشر شده است. ...
گفتگوی صمیمی با دو نفر از رتبه های برتر کنکور 98 مریوان
رتبه بهتری بود. روش مطالعه و برنامه ریزی تحصیلی تان به چه صورت بود؟ من از تابستان پارسال مطالعه برای کنکور را شروع کردم اما به طور جدی از پاییز که مدرسه می رفتم درس خواندن را شروع کردم. به طور میانگین روزی 7 تا 10 ساعت مطالعه داشتم. اصلا علاقه ای به فیزیک ندارم با این حال درسی که در کنکور بیشترین درصد را زدم همین فیزیک بود. چون علاقه ای نداشتم و احساس می کردم در این درس ضعیف ...
کودکان کاری که در میانه راه تباهی پرکشیدند و ستاره شدند؛از حاشیه خیابان تا لیگ اسپانیا
مدرسه بازگرداند اما من باز هم فرار کردم تا اینکه مرا به یک کارگاه خیاطی سپرد. سختی کار در کارگاه باعث شد از ترک مدرسه پشیمان شوم. 10 ساله بودم که به خانه علم رفتم و درسم را ادامه دادم. به کمک جمعیت دوباره به مدرسه بازگشتم. کم کم وارد تیم فوتبال و کلاس های موسیقی و آواز شدم. حالا هر وقت استاد آوازمان نمی آید من به بچه ها درس می دهم. کلاس هفتم را با معدل 19 و نیم تمام کرده اما به دلیل شرط سنی نمی ...
بگذار جنگ تنها بماند
نزدیکی این موشک بود و شهید شد. این دوستم معن است. او هیچ وقت مدرسه را دوست نداشت و درگیر کار بود. آخرین روز ماه رمضان به من زنگ زد گفت بیا هتلی که کار می کنم، تا صبح بیدار بمانیم. ظهر روز بعد خواهرم گفت بیدار شو معن شهید شد. نزدیک خانه اش یک موشک افتاده بود. لباسم را پوشیدم و رفتم قبرستان، آن جا دیدمش که دو پا نداشت و آرام روی خاک خوابیده بود. احمد، علا، معن، قاسم، عبدالسلام. چطور می شود نام ...