سایر منابع:
سایر خبرها
جلوه های پاک دستی
...، دست به شمارششان هم نزده و دست نخورده تحویل داده اند. پول هایی که چندبرابر حقوق دریافتی شان بوده و خیلی هایشان نیازمند رسیدن چنین پول هایی بوده اند؛ اما از سر امانت داری و خدمتی که در راه امام رضا (ع) است، تمام و کمال به صاحبش برگردانده اند. یکی از همین پاک دست ها، محمدرضا برنا بود؛ پاکبانی که در ضلع شمالی بازار رضا (ع) کار می کند و سابقه اش در این کار به 7 سال می رسد. او یک روز درحین ...
فقط 20 روز کنار پسر 3 ماهه ام بودم
کنم تا نخستین مدال زندگی اش باشد. واقعا شرایط سختی در چند ماه اخیر داشتم چون صاحب فرزند شده بودم و 20 روز بیشتر پیش بچه ام نبودم. بعد از آن دیگر هر دوهفته فقط دوروز مرخصی داشتم. واقعا دلم برای آرشام تنگ شده و از همسرم هم تشکر می کنم که در این مدت پیش پسرم بود. دوری از خانواده سخت ترین کار برای ما ورزشکاران است؛ به ویژه اگر یک فرزند کوچک داشته باشید. الان هم لحظه شماری می کنم که برگردم و کمبودهای ...
جشنواره ها فرصت خوبی هستند تا نویسنده خود را بشناسد
چندین تندیس از وزیران فرهنگ و ارشاد اسلامی و آموزش و پرورش است. و نشریه فرهنگی سیاسی به نام لوار داریم و با همکاری اعضای خانواده آن را اداره می کنیم. سخن پایانی؟ در پایان به خانواده ها توصیه می کنم اگر در وجود فرزندانشان توانایی در نوشتن انشا، متن و یا شعر می بینند آنها را به انجمن های ادبی شهر خود ببرند، چرا که در انجمن های ادبی افرادی هستند که می توانند در شکوفایی استعدادهای فرزندانشان به آنها کمک کنند. انجمن های ادبی که زیر نظر اداره های فرهنگ و ارشاد اسلامی هستند آنجا همه چیز رایگان است هزینه ای دریافت نمی شود. پایان پیام/ 586 ...
وقتی در زندان مشهد بودم مردی غریبه از زنم فیلم ناجور گرفته بود/ به پسر 6 ساله ام شک دارم !
به گزارش مشهد فوری ،این ها بخشی از اظهارات مرد 45 ساله ای است که در پی یافتن راهکاری قانونی وارد کلانتری سیدی مشهد شده بود. او که ادعا می کرد زندگی اش در آستانه فروپاشی قرار دارد، درباره سرگذشت تلخ خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری گفت: در خانواده ای به دنیا آمدم که پدرم اوضاع اقتصاد ی مناسبی نداشت به همین دلیل همواره داشتن بسیاری از امکانات رفاهی برایم به یک آرزو تبدیل شده بود از سوی دیگر نیز به درس و مشق علاقه ای نداشتم و در ...
مدیر کاروان زیارتی زنم را به سمت خود کشاند / وقتی عکسهای دو نفره آنان را دیدم خشکم زد!
برگشتیم و از این ماجرا چند ماهی گذشت که متوجه رفتار مشکوک همسرم شدم. مثل سابق برای پسرمان وقت نمی گذاشت و به نظافت خانه هم نمی رسید. من هر روز برای کار باید به نیشابور می رفتم و وقتی به خانه بر می گشتم همسرم را مشاهده می کردم که بر روی مبل دراز کشیده و با تلفن همراهش کلنجار می رود. شاکی ادامه داد: وقتی به سمت او می رفتم با رفتاری که انگار نمی خواهد متوجه کارش شوم من را از خود دور می کرد ...
مردانی ایستاده بر سر آرمان و نشسته در پای سلطان
حاشیه نگاری زیارت جانبازان جنگ از حرم رضوی (ع) چندی پیش به همت یک شرکت هواپیمایی، تعدادی از جانبازان جنگ تحمیلی و خانواده هایشان برای زیارت، راهی حرم رضوی شدند؛ گزارش پیش رو حاشیه نگاری آن زیارت جمعی است. غرق در افکار خودم بودم و مشغول کار با موبایل که به روزمرگی این روزهایمان اضافه شده است، در گیر و دار این افکار که در زیارت از حضرت چه بخواهم، در زیر لب سلام مخصوص امام رضا ...
افشاگری و مصاحبه پسر مایکل داگلاس علیه پدرش: در هفت سالگی متوجه خیانت پدر به مادرم شدم / از نوجوانی در ...
درباره اوضاع صحبت کرد و من به عنوان یک کودک به معنای واقعی کلمه از پدرم دلسرد شدم." او ادامه می دهد: " مادرم به من گفت پدرت با شخص دیگری در ارتباط است به نظرت باید چه کار کنیم. این صحبت ها مسئولیت روانی بزرگی برای من در سن هفت سالگی ایجاد کرد." در سن 13 سالگی ، کامرون به مدرسه شبانه روزی رفت، جایی که برای اولین بار ماری جوانا را کشف کرد. به زودی ، او به سمت کوکائین حرکت کرد ، سپس ...
افسانه جباری؛ بانوی اول موتورسواری ایران
حضور در مسابقات هم فکر می کردید؟ اوایل به قصد تفریح به پیست شهران می رفتم، اما بعد از 6 ماه بیشتر موتورسوار ها می گفتند اگر در مسابقات شرکت کنی مقام می آوری و با اصرار آن ها راهی مسابقات شدم. روزی چند ساعت تمرین می کردید؟ هفته ای یک بار و فقط روز های جمعه به پیست می رفتم و هر بار 4 ساعت تمرین می کردم. موقع تمرین حواسم به موتورسوار های قدیمی بود و حرکات آن ها را ...
اظهارات تکاندهنده قاتل اجاره ای مشهد
زندان بودم که پدرم وکیل گرفت و من از زندان آزاد شدم! دو بار دیگر چرا به زندان افتادی؟ سال 92 به جرم درگیری با مامور انتظامی، شش ماه در زندان بودم. آن روز ماموران موتورسیکلت ها را متوقف می کردند من هم سوار بر موتورسیکلت بودم که مامور انتظامی قصد داشت، موتورسیکلتم را به پارکینگ بفرستد من هم با او درگیر شدم و ... آخرین بار نیز سال گذشته بود که نیروهای انتظامی از منزلم دو ...
عمه ای که برادرزاده 6 ماهه را به قتل رساند
بعد که از خواب بیدار شدم، پسرم نفس نمی کشید. وقتی مطمئن شدم مرده است به پیشنهاد خانواده شوهرم بچه را در همان حیاط خانه غسل دادیم و بعد هم در قبرستان یافت آباد دفن کردیم. یک هفته بعد از مرگ ابراهیم، خواهر شوهرم گفت به احتمال زیاد بچه بر اثر مصرف شیر خشک فاسد مرده است. او ادامه داد: در این مدت پیگیر علت مرگ پسرم نشدیم تا اینکه 32 سال گذشت و ما با خواهر شوهرم بر سر یک قطعه زمین در روستای ...
13 سال بیشتر نداشتم که به زور به عقد مردی 40 ساله درآمدم / خانه ام پاتوق افراد لاابالی شده بود
کرده بودم. خانه ام به مسافرخانه افراد هپروتی تبدیل شده بود که به ته خط رسیده بودند. در ازای دادن جا و مکان به افراد بزهکار روزگار می گذراندم و هر روز در تنهایی ام غرق می شدم و بعضی شب ها تا صبح از دوری فرزندانم شیون می کردم اما کسی صدایم را نمی شنید. وسایل زندگی و دار و ندارم یک موکت چرکین و یک چراغ با سیخ و سنجاق بود، البته چند ظرف کهنه هم از صدقه سری برخی همسایه ها داشتم. ...
درخونگاه نزدیک ترین فیلم به من است
نمی توانستیم در آن مانور دهیم. دوربین روی دست نداشتیم و باید مدام حرکت می کردیم. تراولینگ داشتیم و بیشتر لنزهامان تله بود. مجبور می شدیم داخل خانه از لنزهای واید استفاده کنیم که اصلاً چیز خوبی از آب در نمی آمد. این موضوع حال من را به هم ریخته بود. آخر سر یک لوکیشن در خیابان ری پیدا شد که با بی میلی داشتم راضی می شدم . یادم است که با منصور سهراب پور سر لوکیشن رفتیم و بچه های صحنه و دکور هم ...
شهربانو منصوریان: فقط 20 روز پیش پسرم بودم +عکس
، آن را به فرزندش تقدیم کرد و حالا برای جبران روز هایی که کنار پسر 3 ماهه اش آرشام نبوده، لحظه شماری می کند. در اردو های تیم ملی، قبل از روز مسابقه و بعد از آن بزرگترین دغدغه شهربانو منصوریان نوزادی بود که در خانه داشت. وقتی در چین بود، عکس همسر و فرزندش را منتشر کرد و بعد از قهرمانی هم از این 2 نفر تقدیر ویژه ای در صفحه اینستاگرام خود به عمل آورد. به همین بهانه دقایقی با ...
بهترین دوران زندگی ام در گیم نت گذشت/ خیلی وقت ها بالای منبر برای پیروزی تراکتور دعا کرده ام
.... اما در بازی اخیر تراکتور مقابل پارس جنوبی، ملبس رفتم تا به آنهایی که شایعه کرده بودند عباسپور خلع لباس شده است، پاسخ داده باشم. البته در بازی قبل از آن هم به استادیوم رفته بودم اما با لباس شخصی و تراکتور. انشاا... بعد از این در حد توان در استادیوم حضور خواهم یافت. معتقدم لباس به انسان ارزش نمی دهد بلکه ارزش انسان به فکر و رفتار و اندیشه اش است. انگار در اینستاگرام هم فعال ...
همسرم راز هولناکی داشت که با همدستی یک زن در آزمایشگاه 20 سال مرا فریب داد
نمی توانستم رازی را که همسرم با همدستی کارمند آزمایشگاه پزشکی 20 سال از من پنهان کرده بود باور کنم و تحمل آن برایم بسیار سخت بود که همسرم این همه سال مرا فریب داده بود. مرد 50 ساله در حالی که عنوان می کرد دیگر به چه کسی می توان اعتماد کرد! و چه کسی [...]
پیش بینی آیت الله قاضی از روزی که عکس امام بر روی اسکناس ها چاپ خواهد شد
، آزاد شوند. من تنها فرد غیر روحانی بودم که آزاد شدم. البته قبل از آزادی ما را به اتاق سرلشکر پاکروان رئیس ساواک بردند و او هم قدری تندی کرد و از در نصیحت وارد شد. یکی از روحانیون به نام حاج شیخ علی اصغر مروارید که در جمع آزادشدگان بود، پاسخ ایشان را داد و تقریباً منفعلش کرد. به قم آمدیم. منزلمان نزدیک منزل مرحوم آیت الله مرعشی نجفی بود. به لحاظ علاقه به والد اغلب آقایان به دیدار من حقیر ...
فریبا نادری: برای حضور در ستایش هول شدم!
روز بود و با جسارت به مسائل روز وارد شده بود، بنابراین کار را پذیرفتم و کارگردانی اش کردم. طرفدار پر و پاقرص ستایش بودم و وقتی به من زنگ زدند خیلی هول شدم! نادری در این باره که فکر نمی کردم روزی به عنوان قطب منفی این سریال باشم، اظهار کرد: روزی که به من زنگ زدند اصلا آنقدر هول شدم که حتی نقش را هم نپرسیدم و گفتم فقط نشانی دفتر را به من بدهید! حالا هم احساس می کنم ستایش3 شاخص ...
داستان کوتاه گربه سیاه اثر ادگار آلن پو
هم دور گردن حیوان دیده می شد. از دیدن این شبح چون آن را کمتر از آن نمی شود شمرد، نخست یکه خوردم و دچار ترس شدم. ولی بعد فکرم به یاری ام رسید. به یاد آوردم که گربه را در باغ نزدیک خانه به دار آویخته بودم. پس از به صدا در آمدن زنگ خطر آتش سوزی، باغ بی درنگ از جمعیت آکنده شده بود. لابد کسی از آن میان حیوان را از درخت جدا کرده بود و از پنجره بازی به داخل حجره ام انداخته بود. شاید این کار را ...
خداحافظی خانم مجری با تلویزیون پس از 20 سال خدمت/ عکس
پرداخت شد صارمی به شوخی اطلاع رسانی پرداخت یارانه ها را خاطره شیرین خبری اش عنوان کرد و گفت: وقتی خبر هایی از اختراع و توسعه عرصه های علمی نخبگان مان می خواندیم بسیار سر شوق می آمدم و خوشحال می شدم؛ مثلاً می گفتم برای فلان بیماری واکسنی کشف شده، ذوق می کردم. حتی به شوخی برخی اوقات گفته ام روز واریزی یارانه ها هم خوشحال می شدم که اعلام می کردم امروز یارانه ها واریز می شوند. هرچه بود ...
پمپ بنرینی که موکب شد!
) حرکت کردن و قدری قطع تعلق از دنیا نیاز داشتم. می خواستم حتی شده برای 40 روز، از خانه و خانواده و کار و ... دل بکنم و فقط با آقا (ع) حرف بزنم. بچه هایم را به خود اهل بیت (ع) سپردم و رفتم. 22 روز در راه بودم تا به مرز مهران رسیدم. یک شب آنجا ماندم و بعد به طرف نجف حرکت کردم. 9 روز طول کشید تا به حرم امیرالمؤمنین (ع) مشرف شدم. چند روزی در نجف ماندم تا هم استراحت و زیارت کنم و هم وقتم را ...
حسرت تاول های پایِ مردی از بصره
حاج اکبر بازوبند قافله دار خانواده بازوبندها از تجربه اولین سفرش بعد از باز شدن راه کربلا می گوید رژیم بعث عراق تازه سقوط کرده بود. تازه که می گویم یعنی یک سال از سرنگونی صدام می گذشت. همراه با کاروان زیارتی عازم کربلا شدیم. در دلم غوغا بود و بی تاب زیارت بودم. مردم عراق از درودیوار خودشان را برای زیارت به آستان سیدالشهدا می رساندند. سفر ما مصادف شده بود با اربعین امام حسین (ع). شلوغی ...
شهید زارع را با بدنی مجروح زنده به گور کردند
الفبای امدادگری دید و بعد راهی جبهه شد. تا سال 63 حضوری فعال در جبهه داشت و از طریق نامه با خانواده مکاتبه و ارتباط داشت. برادر شهید در خاطره ای از شهید می گوید: برادرم یک روز به همراه سه نفر از همرزمانش به خانه آمد. صبحانه را خوردند و خوابیدند. بعد برادرم با اشاره به کسی که مشغول راز و نیاز بود، گفت که او حاج حسین خرازی، فرمانده لشکر 14 است و هرجا باشد مناجات شبانه اش قطع نمی شود. به نفر ...
تجاوز جنجالی و فجیع دوست همسر به زن جوان + جزئیات
چند شب همسرم نیمه شب هذیان می گفت. او خیلی عصبی بود، گریه می کرد و می گفت: شهاب خجالت بکش. شهاب می کشمت. یک بار زیبا را بیدار کردم، اما هرچه پیگیر شدم چیزی نگفت. هربار شهاب به خانه ما می آمد، همسرم از منزل بیرون می رفت. بالاخره از همسرم پرسیدم شهاب به تو تعرض کرده؟ انکار کرد. گفتم من شهاب را می کشم. وقتی این حرف را زدم، زنم گفت: من بار ها به تو گفتم که شهاب آدم درستی نیست. با این کار ها پای من را وسط نکش. همین چیز ها هم باعث شد زنم از من جدا شود. ...
طعم تلخ محرومیت زیر دندان مردم تکاب
...> سال گذشته برای نخستین بار و بعد از 14 سال، از زمان فعالیت کارخانه های تولید طلا در تکاب، عوارض مالیات بر درآمد به حساب شهرداری این شهر واریز شده است تا برای نصب و راه اندازی کارخانه آسفالت و آسفالت خیابان ها و معابر عمومی تکاب هزینه شود. این دو معدن بزرگ علاوه بر اینکه سهمی برای تکاب ندارند، سالیانه فعالیت هایشان سبب تخریب گسترده طییعت، منابع آب وخاک این شهرستان و راه های مواصلاتی آن می ...
لیگ، تنور کشتی کشور را داغ نگه می دارد/ دبیر می تواند جزو مدیران موفق کشتی باشد/ کادرفنی کشتی آزاد ...
به گزارش گروه ورزشی خبرگزاری برنا؛ محمدحسن محبی، پیشکسوت کشتی از سوی علیرضا دبیر، رئیس فدراسیون کشتی به عنوان مشاور عالی منصوب شد. محبی در این باره به خبرنگار برنا گفت: من از گذشته تا به الان پله پله در بحث مربیگری جلو رفتم و از کمک مربی تیم جوانان به سرمربی جوانان و بعدها هم به سرمربیگری تیم بزرگسالان مشغول فعالیت شدم. در برخی اوقات علیرغم اینکه دوستان به من لطف داشتند اما تمایلی به ...
بابا ابراهیم
قرار گرفتن در آستانه روز وقف سراغ کسی رفتیم که مال، جان، کار و زندگی خود را وقف معلولان کرد تا لبخندی بر لبی بنشاند و دست کم توانی را قدرت بخشد. او ابراهیم هدایی، مدیر مجتمع آموزشی توانیابان است که بین وکیل آباد 59 و 61 واقع شده و از 20 سال گذشته تاکنون خدمات رایگان متعددی به معلولان ارائه کرده است. ابراهیم سال 1330 در اراک و خانواده ای مذهبی چشم می گشاید. پدرش ابوتراب هدایی است که 21 تألیف دینی ...