سایر منابع:
سایر خبرها
اجنه دستور قتل همسرم را دادند
بعد که این اتفاق تکرار شد همسرم با من دعوا می کرد و می گفت تو دیوانه شده ای و باید خودت را به یک روانپزشک نشان دهی. در این مدت او دو بار قهر کرد و به خانه پدرش رفت، می خواست طلاق بگیرد. می گفت نمی توانم با یک مرد بیمار زندگی کنم. دفعه آخر دو هفته قهر کرد و مرا با بچه ها تنها گذاشت که من مجبور شدم برای نگهداری از بچه هایم پرستار بگیرم. وقتی همسرم به خانه برگشت دوباره اجنه به من گفتند ...
زن جوان: دیگر تحمل خیانت های همسرم را ندارم
! اگر تو هم در زندگی من نباشی، زنان دیگر جای تو را خالی نخواهند گذاشت! به ناچار حقیقت های پنهان زندگی ام را با مادرم درمیان گذاشتم، اما او مرا دعوت به سازش کرد و گفت: اگر طلاق بگیری کسی را نداری که از تو حمایت کند. آن روز در کمال ناباوری مادرم به من گفت که پدرم نیز از مدت ها قبل با زن دیگری رابطه دارد و او برای حفظ آبروی خانوادگی سکوت می کند! مادرم همچنین گفت اگر طلاق بگیری چگونه در این ...
دعای حضرت موسی( علیه السلام ) هنگام فرار از فرعون چه بود؟
شیعه نیوز : پاسخ اجمالی قرآن کریم در این باره می فرماید هنگامی که مردی(مؤمن آل فرعون) از دورترین نقطه شهر که مرکز استقرار فرعونیان بود، با شتاب به سوی موسی آمد و گفت ای موسی! سران قوم در مورد تو مشورت می کنند تا تو را بکشند، پس فوراً از این جا خارج شو، موسی از شهر خارج شد در حالی که می گفت: رَبِّ نَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ ؛[1] پروردگارا! مرا از این قوم ظالم و ستمگر نجات ده ...
رحمت و مهربانی خداوند نصیب کدام بندگان می شود؟
اندازند تا نهنگ با مشغول شدن به او از حمله به کشتی دست بردارد، هر سه بار قرعه به نام یونس افتاد؛ یونس گفت: منظور از حمله نهنگ من هستم، مرا در کام او بیندازید. هنگامی که او را در کام نهنگ انداختند خدا به نهنگ وحی کرد که من یونس را رزق و روزی تو قرار نداده ام؛ استخوانی از او مشکن و گوشتی از او نخور. نهنگ یونس را با خود در دریا به این طرف و آن طرف می برد و یونس هم در تاریکی شکم نهنگ و تاریکی شب و تاریکی ...
اگر خداوند دیدنی نیست؛ چگونه در آیه 55 سوره بقره، خدای نادیدنی برای موسی( علیه السلام ) و قوم بنی ...
که موسی به میعادگاه ما آمد، و پروردگارش با او سخن گفت، عرض کرد: پروردگارا! خودت را به من نشان ده، تا تو را ببینم! گفت: هرگز مرا نخواهی دید! ولی به کوه بنگر، اگر در جای خود ثابت ماند، مرا خواهی دید! اما هنگامی که پروردگارش بر کوه جلوه کرد، آن را همسان خاک قرار داد و موسی مدهوش به زمین افتاد. چون به هوش آمد، عرض کرد: خداوندا! منزهی تو (از این که با چشم تو را ببینم)! من به سوی تو بازگشتم! و من نخستین ...
دعا جهت برآورده شدن حوائج
تسلیم آن هستم، و به هرچه که تو بدان خشنودی، خرسندم، پروردگارا، مقصودم از این [روی و اسماء و صفات – گرامی ات و رضای تو و ]دار آخرت می باشد، در حالی که در این باره هم از تو هراسانم و هم به سوی تمایل و رغبت دارم. پس مرا بر همین [اعتقاد] زنده بدار، و هنگامی که می میرانی بر همان بمیرانم، و بر همان [در قیامت ] مبعوثم بدار، و اگر در گذشته تقصیر و کوتاهی از من سرزده [از آن ] به سوی تو توبه می نمایم، و نسبت ...
زیارت امام حسین(ع) در روز دوشنبه+ ترجمه و صوت
، وَنَهَیْتَ عَنِ الْمُنْکَرِ، وَعَبَدْتَ اللّٰهَ مُخْلِصاً، وَجَاهَدْتَ فِی اللّٰهِ حَقَّ جِهادِهِ حَتَّیٰ أَتَاکَ الْیَقِینُ، فَعَلَیْکَ السَّلامُ مِنِّی مَا بَقِیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهَارُ، وَ عَلَیٰ آلِ بَیْتِکَ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ؛ سلام بر تو ای فرزند رسول خدا، سلام بر تو ای فرزند امیرمؤمنان، سلام بر تو ای فرزند سرور زنان جهانیان، گواهی می دهم که تو نماز را به پا داشتی و ...
آیا یکی از فرزندان حضرت داوود( علیه السلام ) به نام ابشالوم علیه حکومت پدرش، قیام کرد و سرانجام به دستور ...
...> بعد از آن، ابشالوم عرابه ای با چند اسب برای خود تهیه کرد و پنجاه نفر را استخدام کرد تا گارد محافظ او باشند. او هر روز صبح زود بلند می شد، کنار دروازه شهر می رفت و در آن جا می ایستاد. هر وقت کسی را می دید که برای رسیدگی به شکایتش می خواهد پیش پادشاه برود، او را صدا زده، می پرسید: که از کدام شهر است و چه مشکلی دارد. بعد به او می گفت: بلی، شکایت تو بجا است؛ ولی افسوس که پادشاه کسی را ندارد تا به ...
743 / شهید معراج سرخوش نهاد: زیستی زینب گونه و شهادتی حسین گونه را انتخاب کنید
امام خمینی و با سلام به ارواح طیبه شهدای گرانقدر از صدر اسلام تاکنون. هر انسانی روزی با این دنیای پر از فریب و نیرنگ وداع خواهد گفت ولی خوشا بحال برادران و خواهرانی که زینب گونه زیستند و حسین گونه شهید شدند. مادرم صفات اخلاقی من حاصل روش تربیتی صحیح شماست. از تو خواهش می کنم پس از شهادت من دو رکعت نماز بخوانی و از ته دل از خدا برایم طلب مغفرت کنی مادرم مرا حلال کن می دانم که غم ...
محتوای گفت و گوی میان حضرت خضر ( علیه السلام ) و حضرت موسی ( علیه السلام ) در مورد حزن و اندوه اهل بیت ...
) در جواب، نامه ای به این شرح مرقوم فرمودند: وقتی موسی آن عالم را در جزیره ای از جزایر ملاقات کرد، و به او سلام نمود، او از موسی پرسید: تو کیستی؟ موسی گفت: من موسی بن عمران هستم، همان که خداوند با او تکلم نموده، آمدم تا علمی از تو فرا گیرم که رشد و هدایت بیابم، او گفت: تو طاقت همراهی مرا نداری، سپس آن عالم از مصائب آل محمد ( علیه السلام ) برای موسی سخن گفت تا آن جا که هر دو به شدت گریستند، سپس آن ...
مرد همسرکش: اجنه دستور قتل دادند
و11 ساله اش در طبقه دوم زندگی می کنند. ساعتی قبل فرزندانش را به طبقه پایین آورد و گفت همسرش را به قتل رسانده است و برای کشیدن سیگار از خانه بیرون رفت. بدین ترتیب مأموران بهرام را به عنوان مظنون به قتل تحت تعقیب قرار دادند تا اینکه دقایقی بعد وقتی قاتل به قتلگاه بازگشت دستگیرش کردند. متهم صبح دیروز برای تحقیق به دادسرای امور جنایی تهران منتقل شد و به قتل همسرش اعتراف کرد. متهم ...
خواندن آیه 89 سوره مبارکه انبیاء: رَبِّ لا تَذَرْنی فَرْداً وَ أَنْتَ خَیْرُ الْوارِثینَ که دعایی از ...
خواند [و عرض کرد]: پروردگار من! مرا تنها مگذار [و فرزند برومندی به من عطا کن] و تو بهترین وارثانی . در روایات وارد شده است، اگر کسی خواهان فرزند باشد، بعد از نماز جمعه دو رکعت نماز با رکوع و سجود طولانی بخواند،[2] آن گاه پس از تمام شدن نماز بگوید: اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِمَا سَأَلَکَ بِهِ زَکَرِیَّا إِذْ قَالَ رَبِ لا تَذَرْنِی فَرْداً وَ أَنْتَ خَیْرُ الْوارِثِینَ اللَّهُمَّ هَبْ لِی ...
حجاب پزشکی یک بارمصرف برای نخستین بار درانگلیس
گزارش کامل از گزیده خبرهای امروز تابنا ک با تو را با کلیک بر تیتر آن بخوانید . حجاب پزشکی یک بارمصرف برای نخستین بار در انگلستان ازدواج درمانی ؛ راهکاری برای مشکلات زناشویی وحشت فوتبالیست معروف از شیطنت پسرش هنگام تبریک کریسمس مرد ثروتمند برای مراسم ازدواج پسرش فقرا را دعوت کرد+عکس سرقت لیموزین 2.8 میلیون دلاری استالین +عکس شهری عجیب که تنها 2 نفر ساکن آن هست ...
آنچه در قرآن کریم، در مورد زندگی حضرت موسی( علیه السلام ) آمده، با آنچه در تورات نقل شده است، همخوانی ...
عبریها صدا زنم تا این پسربچه را برایت شیر دهد. [15] دختر فرعون هم قبول کرد. در قرآن نیز این گونه آمده: مادر موسی به خواهرش گفت: "به دنبالش برو!" او نیز از دور و مخفیانه به دنبال برادرش بود .[16] در آن هنگام که خواهرت به نزدیک کاخ رفت و گفت: آیا دایه ای نشانتان بدهم؟ این گونه تو را به مادرت بازگرداندیم، تا چشمش روشن شده و اندوهش زدوده شود! .[17] 2. خروج موسی( علیه السلام ) از ...
چرا حضرت موسی( علیه السلام ) به جای درخواست رفع مشکل گویش، از خدا درخواست کرد که حضرت هارون( علیه السلام ...
. وَ یَسِّرْ لِی أَمْرِی . خدایا امر رسالت را بر من آسان گردان تا بتوانم به راحتی امر تو را اجرا نمایم، و این مسئولیت سنگین را آسان به سرانجام برسانم. 3. وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِی یَفْقَهُوا قَوْلِی ؛ و گره از زبان من بگشای، تا گفتار مرا بفهمند. در این خواسته سوم، موسی( علیه السلام ) گشودن گره زبان را مطرح می کند. منظور از عقده و گره، آن عقده ای است که نمی گذارد مردم سخنانش را ...
آیا حضرت موسی برادر خود هارون را کشت؟
صاحب این خانه آمده و با ما دعوا کند، موسی فرمود: نترس من با تو هستم. هارون به برادرش گفت: تو نیز با من بخواب. هنگامی که هر دو خوابیدند، هارون قبض روح شد. .... هارون از دنیا رفت و با همان تختش به آسمان برده شد. پس از آن، حضرت موسی بدون برادرش به سوی بنی اسرائیل بازگشت؛ بنی اسرائیل به او گفتند تو هارون را کشتی؛ به دلیل این که ما او را دوست می داشتیم. موسی گفت: وای بر شما؛ آیا شما فکر می کنید من ...
خادم الشریعه: مقایسه من با تختی درست نبود
مختلفی گفته می شود. بعضی ها معتقدند شطرنج از هند آمده و بعضی ها ایران. ولی مهم این است که قدیمی ترین مهره ای که پیدا شده در ایران بوده است. اولین بار چطور شد که از شطرنج خوشتان آمد؟ صادقانه بگویم حضور من در شطرنج خیلی تصادفی بود. من از همان کودکی عاشق ورزش بودم. تنیس و بسکتبال را خیلی دوست داشتم، اما وقتی یکی از همکلاسی هایم به کلاس شطرنج رفت، من هم با اصرار خانواده ام را راضی کردم من ...
روایت یک آدم ربایی و ردپای خاوری درحیف ومیل سهام سیمان
به گزارش پایگاه خبری، تحلیلی میرملاس به نقل از گروه حقوقی و قضایی خبرگزاری فارس-مرضیه سعادت: وقتی گفت که می خواهد در مورد یک ماجرای آدم ربایی صحبت کند، ابتدا باورش برایم سخت بود، مگر می شود به راحتی کسی را ربود و قِسِر در رفت. این پرونده عجیب با کش و قوس های فراوانِ 10 ساله حالا [...] به گزارش پایگاه خبری، تحلیلی میرملاس به نقل از گروه حقوقی و قضایی خبرگزاری فارس-مرضیه سعادت: وقتی گفت که می خواهد در مورد یک ماجرای آدم ربایی صحبت کند، ابتدا باورش برایم سخت بود، مگر می شود به راحتی کسی را ربود و قِسِر در رفت. این پرونده عجیب با کش و قوس های فراوانِ 10 ساله حالا به سرانجام رسیده است، پرونده ای که با سرمایه گذاری در یک شرکت سیمان در خرم آباد کلید می خورد و بعد به آدم ربایی ختم می شود. قصه این آدم ربایی از آنجا آغاز می شود که کارشناس سرمایه گذاری بانک سپه مأمور می شود که با شرکت سیمان خرم آباد وارد یک قرارداد شود، اما به ناگاه متوجه حیف و میل چند ده میلیاردی شده و در پی پیگیری این ماجرا، هنگام خروج از خانه پس از ضرب و جرح شدید، ربوده می شود و اسناد و مدارک دادگاهی که علیه شرکت به همراه داشته به سرقت می رود؛ تاج محمد قجاوند همان کارشناسی است که در سال 88 توسط آدم ربایان ربوده می شود و پس از 10 سال با حکم آیت الله رئیسی، رئیس قوه قضائیه، پرونده اش به دیوان عالی رفته و حکم جلب آدم رباها را می گیرد. وی در ادامه به تشریح ماجرای ربوده شدن خود می پردازد. – خودتان را معرفی کنید و بگوئید چه شد که سرنوشت تان به ماجرای آدم ربایی ختم شد؟ -تاج محمد قجاوند هستم؛ 25 سال است که در رشته سرمایه گذاری فعالیت کرده و دوره هایی را در داخل و خارج از کشور دیده ام و با روند سرمایه گذاری در کشورهای مختلف آشنا هستم و شاید به همین دلیل بود که معاونت کل سرمایه گذاری بانک سپه را به من سپردند و بعد از 5 سال هم رئیس برنامه ریزی کل سیستم بانک سپه شدم.در طول فعالیتم چندین هزار طرح کوچک و بزرگ و حدود 15 طرح سیمان را با موفقیت در زمان جنگ به سرانجام رسانده و زمانی که هیچ کس انگیزه سرمایه گذاری نداشت، آقای مجید قاسمی رئیس وقت کل بانک مرکزی روی من حساب ویژه ای داشت و می گفت که طرح هایی را که مردم انگیزه سرمایه گذاری ندارند را شما انجام دهید. من علاقمند به این کار بودم چون رشته ام بود. در طرح بیمارستان قلب تهران، مسئول کل پروژه بودم و علی رغم تحریم های بسیار شدیدی که در سیستم بانکی وجود داشت ما از طریق فاینانس، دهها میلیون دلار فاینانس را از بانک های خارجی گرفتیم. *** پای خاوری چگونه به ماجرای سیمان رسید؟ در سال 83، آقای محمودرضا خاوری مدیرعامل وقت بانک سپه بود در جلسه ای که در هیأت مدیره بانک داشتم، به بنده پیشنهاد داد حالا که بازنشسته شده ام و چندین ماه است که مشاور سرمایه گذاری 10 طرح سیمان هستم،در خرم آباد و در یک طرح سیمانی مشارکت کنم.من هم قبول کردم حتی با کارمزد کم کار کنم. *** بعد از یکی، دو ماه طرح شرکت سیمان خرم آباد سهامی خاص با مدیرعاملی محمد خدری تصویب شد، 26 میلیون یورو ارز به پروژه اختصاص دادند به نسبت 90 درصد سهم بانک، 10 درصد آورده متقاضی که گشایش اعتبار در سال 83 انجام شود. در رابطه با بودجه ریالی نیز به اندازه کافی اعتبار تصویب کردند به میزان 200 میلیارد ریال، یعنی در آن موقع طرح های سیمان با همین مبلغ حدود 60 درصد هزینه سرمایه گذاری را پوشش می داد و 40 درصد هم باید مشتری به تدریج می آورد. آقای خدری روزی پیشم آمدو گفت که آقای خاوری گفته ما به شما مراجعه کنیم و شما کمکمان می کنید، یعنی آقای خاوری ایشان را تأیید کرد و من به او اطمینان کردم، حتی یکی از مسولان وزارت صنایع هم به من تضمین داد که این شخص، آدم بدی نیست و می توانم به او کمک کنم. *** در نتیجه اواخر سال 84 بود که من مشاور شرکت شدم. اما دیدم که خبری از سرمایه گذاری و فروش مال و اموالی که گفته بود نیست و وقتی از او پیگیری می کردم می گفت: اینطور نیست، چیزی برای فروش ندارم، با این حال برای سرمایه گذاران شرط گذاشتم با اینکه آورده تان کم است اما باید سالم حرکت کنید و اعتماد مردم را جلب کنید؛ گفت: می خواهم سلامت حرکت کنم و در نتیجه با توجه به اعتمادی که در آن موقع به مشارکت های عمومی بویژه در طرحهای سیمانی وجود داشت، در سال 85 پذیره نویسی انجام شد. *** بانک چرا استعلامات لازم را نگرفت؟ بعد از رفتن خاوری به کانادا، آقای درخشنده مدیرعامل وقت به استاندار لرستان نامه ای نوشت و در ان تاکید کرد که مجری طرح فاقد توانایی فنی و اجرایی است و متقاضیان 11 برابر سرمایه ارزش افزوده واهی در سرمایه شرکت ایجاد کرده اند، اما با وجود این حرف ها، استاندار با تاکیدات فراوان اعلام کرد طرح اجرا شود و با امضای آقای خدری پول مصرف شد؛ البته نه در جای خود! چه میزان از سهام مردم حیف و میل شد؟ در ابتدا که پذیره نویسی انجام شد استقبال مردم زیاد و در مدت کمتر از دو ماه، بیش از 100 میلیارد ریال، مردم پول آوردند و 100 میلیارد ریالی که هدف گذاشته بودیم ظرف کمتر از دو ماه محقق شد. مردم با علاقه شدید هجوم آوردند و سهام را خریدند چراکه می دانستند سیمان اگر گران شود، سود آن فردا 10 برابر خواهد شد.در نتیجه استقبال شدیدی شد و مردم 700 میلیون تومان هم اضافه پول ریختند تا اینکه من یک دفعه دیدم که بعد از دو ماه در روزنامه رسمی آمده 17 میلیارد و 100 میلیون تومان سرمایه ثبت شده به جای 10 میلیارد و 700 میلیون تومان. در نتیجه تفاوت 6 میلیارد و 400 میلیون تومانی پیش آمد و پرسیدم این رقم را از کجا آورده اید.پاسخ داد: من نوکر نیستم و 6 میلیارد و 400 میلیون تومان برای خود و خانواده ام سهام منظور کرده ام یعنی باید 38 درصد سهام دست من و خانواده ام باشد. می گفت براساس نظر کارشناس، نزدیکی به جاده، معدن کشف نشده و مجوزهایی که گرفته بود مانند امتیاز بانک و وام،این رقم سهم خودش می شود که برای خود و خانواده منظور کند. عذر بدتر از گناه اینکه سرمایه ثبت شده پرداخت نشده اولیه را که یک روزه با خودش برده بود از پول پذیره نویس ها برمی دارد که چک های آن هم وجود دارد. آیا سازمان بورس نظارتی نکرد؟ من آن موقع گفتم 300 هزار تومان برای خودم و 300 هزار تومان هم برای پسرم سهام خریدم که در روز مبادا از حق مردم دفاع کنم، من منصفانه و سالم کار کردم و گفتم شما تخلف کردید با 6 میلیارد و 400 میلیون تومان و 38 درصد سهام؛ البته آن موقع هنوز شرکت در بورس نرفته بود و سازمان بورس هم نظارت نداشت شاید اگر در بورس بود این اتفاق نمی افتاد. *** خدری در نهایت تمام سرمایه گذاری اولیه (سرمایه ثبت شده اولیه) که 820 میلیون تومان بود از حساب پذیره نویس ها برداشت و فکر کرد این پول ها حراجی است و خرج کرد.در پی اختلاف پیش آمده به دادگاه خرم آباد شکایت کردم، با استاندار نیز صحبت کردم و گفت که شکایت کن. دادگاه شعبه هشتم خرم آباد این شرکت را باطل کرد و اعلام کرد پول پذیره نویس ها باید برگردد که آن موقع قسمتی از پول پذیره نویسان برداشت برای مصارف غیر ضرور هزینه شده بود و مابقی در بانک بود. استاندار خرم آباد در خیابان فلسطین با من جلسه ای گذاشت و گفت که شما قادر نخواهید بود از طریق مراجع قضایی این شرکت را باطل کنید، گفت: شنیده ام در شعبه دوم دادگاه تجدید نظر استان لرستان با یک جمله این پرونده را به هوا می برند. گفتم: آن یک جمله چیست؟ گفت: چنین مطرح شده که شما ذینفع نیستید. در نتیجه این حکم سال 88 در دادگاه بدوی صادر شد که این شرکت باطل است. پرونده به دادگاه تجدید نظر رفت و بعد از یکماه اعلام شد، به دلیل اینکه آقای قجاوند در مرحله سهامی خاص ذینفع نیست و سهامدار نیست و هر فعل و انفعلاتی که انجام شده در زمان سهامی خاص اتفاق افتاده چون سهام شرکت سهامی خاص هم متعلق به آقای محمد خدری و خانواده بوده بنابراین آقای قجاوند ذینفع به حساب نمی آید. در حالی که دادگاه بدوی با استدلالات قوی و با توجه به دادخواست اینجانب و سهام دار بودن در مرحله سهامی عام شرکت سهامی عام را به دلیل تخلفات عدیده و عدم تکمیل سرمایه باطل اعلام کرده بود. تهدیدها از چه زمانی آغاز شد؟ قبل از صدور رای از سوی قاضی، در مرحله دادگاه بدوی، به خانه ما زنگ زدند و تهدیدم کردند که بروم و رضایت بدهم اما من گفتم که هدفم نجات دادن 46 هزار سهامدار است و شکایتم را پس نمی گیرم در نتیجه آنها گفتند پس چند روز دیگر نتیجه را خواهی دید. *** ماجرای آدم ربایی را تعریف کنید؟ یک روز که با آژانس می خواستم بروم دیدم که سه نفر چماق به دست به سمتم آمدند تا من را بترسانند، به راننده آژانس هم گفتند که زود این را به ما بده و راننده هم ترسید و گفت که این برای شما و من را تحویل این افراد داد. من را با ماشین خودشان بردند، اینها مرا در ماشین پژو جی ال ایکس گذاشتند و چشمم را بستند. آن موقع 62 سالم بود، کارت هم نشان دادند که نیروی اطلاعاتی هستند در حالی که اسناد جعلی درست کرده بودند. خلاصه در ماشین به قدری چشم مرا فشار دادند که قرنیه چشمم ترکید و خون سرازیر شد و مرا در باغ به یک درخت بستند و من متوجه نشدم که کجا مرا بردند، دو نفر مرا نگه داشته بودند و یکی از آنها من را می زد، چشمم همچنان بسته بود. دو تا چماق بسیار شدید به پای راست و دو تا به پای چپ و دو تا هم به دستهایم زدند و آخرین چماق هم که قرار بود به سرم بزنند تا ضربه مغزی بشوم و بمیرم قبل از زدن، یکی از آنها گفت که ما آن 50 میلیون تومانی که قرار بود به ما بدهند را نگرفته ایم و تنها 5 میلیون تومانش را داده اند. 45 میلیون تومان طلبکاریم پس هرموقع پولمان را دادند می رویم و در دفترش خفه اش می کنیم. پس آخرین چماق را به جاهای زخمی ام زدند که خون زیادی فوران کرد. در آخرین لحظه قبل از اینکه بیهوش بشوم، تماس تلفنی گرفتند و گفتند که آقای خدری کیفش را بگیریم یا نگیریم، در کیفم هم مدارکی بود که می خواستم به دادگاه تجدیدنظر بروم. مدارک را از من گرفتند اما خوشبختانه موبایلم را نگرفتند، من در حالت نیمه اغما بودم و خون زیادی از بدن من خارج شده بود که خودم را سینه خیز به جاده رساندم و در آنجا خانم مسنی حدود 60 ساله، به آمبولانس زنگ زد و من را به بیمارستان بردند. شکایت کردید؟بازهم تهدید شدید؟ بعد پرونده وارد مرحله آگاهی شد و به دادگاه جنایی شکایت کردیم، پلیس آگاهی ناجا در خیابان شاپور گفتند که شماره ماشین را گرفتید؟ گفتم که نه، من چشمم بسته بوده و در وضعیتی نبودم که شماره ماشین را بردارم. گفتم اگر ببینم می شناسم، به هرحال چند روز بعد، فردی از آدم رباها که بعدا ردیابی شد از گچساران با من هر روز تماس می گرفت و می گفت که اگر 10 میلیون تومان به او بدهم می آید و همه چیز را به دادگاه می گوید.حتی آقای خدری هم به منزل من زنگ زد و گفت: این اول قضیه است. اگر طرح من منحل شود و رأی صادر شود من هر کاری را بتوانم بر علیه تو و خانواده ات انجام می دهم. متاسفانه رأی به نفع او صادر شد. من دیگر مأیوس شده بودم. از این پرونده حدود سه سال گذشت و نتیجه ای عاید نشد تا اینکه قاضی پرونده عوض شد، یک جوان حزب اللهی بود و پدرش هم یکی از مسؤولین انتظامی قضات بود،یک روز مرا خواست و به من گفت: که من تازه آمدم و حدود یک هفته به من وقت بده تا انشاءالله ردپایی پیدا کنم. *** چه زمانی دوباره پرونده به جریان افتاد؟ بعد از یک هفته این قاضی جوان( رضوان فر) با من تماس گرفت،رفتم پیشش و به من گفت که اگر من در 24 ساعت آینده آدم رباها را پیدا نکنم، از قوه قضائیه استعفا می دهم. برای اینکه من دو، سه ماهی بیشتر نیست که به اینجا آمده ام و حقوقم هم زیاد نیست، می روم ولی باید عدالت رعایت شود. قاضی بعد از 24 ساعت به من زنگ زد و گفت که یک موتورسوار شما را تعقیب می کرده، من شماره موتور را پیدا کرده ام و از جهت اطلاع حتی افسر پرونده را هم عوض کردم و الان از آگاهی خواسته ام یک فرد ستوان، کار پرونده شما را انجام دهد. بنابراین قراری صادر کرد که این موتورسوار را که هر کجای ایران باشد پیدا کنند، 3، 4 روز طول نکشید که به من گفتند آدم ربای شما را گرفته ایم، موتورسوار، مدیر سهام شرکت سیمان خرم آباد بود و در همسایگی محل کارم در شرکت سیمان خرم آباد مشغول به کار بود، در نتیجه سرکرده آدم رباها نیز شناسایی شد که سابقه چندین فقره آدم ربایی، سرقت، تجاوز به عنف و غیره داشت و دو نفر از آدم رباها در حال فرار به خارج از کشور توسط نیروهای مخلص و متعهد ناجا دستگیر شدند، در نتیجه خودش (محمد خدری)، برادرش (داوود خدری) و مدیر سهام (نوید بخشی) گناهکار شناخته شدند و پرونده به دادگاه بدوی رفت. *** به دادگاه بدوی رفتم که در آنجا با یک قاضی صالح روبرو شدم، روزی که در وقت ناهار برای پیگیری پرونده ام رفتم، دیدم ماست و نان تلیت کرده، گفتم که قاضی نباید این غذا را بخورد، اما وی گفت: قاضی که پشت میز قضاوت حضرت علی(ع) نشسته باشد باید این غذا را بخورد تا گرمی نکند و رأی نادرست ندهد، آن روز قاضی گفت که در حقم ظلم شده و پرونده ام را خوانده و سعی می کند رأی عادلانه صادر کند. از حکم آدم رباها بگوئید؟ همه متهمان را محاکمه کردند و بعد از یک ماه، حکم 51 سال زندان برایشان صادر شد. احکام این سه آدم ربا اینگونه بود که هوشمند رحمانی متهم ردیف اول 15 سال زندان در خصوص آدم ربایی، 15 سال حبس تعزیری و در خصوص سرقت شان یک سال حبس تعزیری و 50 ضربه شلاق و در خصوص مشارکت و ایجاد صدمه بدنی 91 روز حبس تعزیری محکوم کردند. متهم ردیف دوم و سوم نیز به 15 سال زندان محکوم شدند اما چون سابقه کیفری نداشتند حکمشان را به 10 سال زندان تخفیف دادند. در رابطه با برادران خدری و رئیس سهام شان حکم 5 سال حبس صادر شد و مجموعاً 51 سال زندان با جزای نقدی و شلاق رأیی بود که داده و گفته شد که آدم ربایی مسلحانه (اسلحه سرد)، برنامه ریزی شده و به صورت گروهی و باندی بوده است. چرا ورق برگشت و آدم رباها آزاد شدند؟ اما در دادگاه تجدیدنظر تمام زحمات قضاتی که سایه حضرت علی(ع) بالای سرشان بود به هدر رفت.در دادگاه تجدیدنظر حکم متهمان ردیف اول، دوم و سوم 5 سال شد به این دلیل که اینها سابقه کیفری ندارند در حالی که یکی از آنها چندین فقره آدم ربایی داشت؛ آقای خدری هم از تمام اتهامات مبرا شد و برادرش نیز به دلیل سرقت 10 میلیون ریال جریمه شد. بنابراین رئیس گروه و سرباند آدم ربایی کلاً تبرئه و آزاد شدند و حکم متهم ردیف سوم که رئیس سهام بود از 5 سال حبس به یک سال زندان تغییر کرد. *** پرونده چه زمانی به دیوان عالی رفت؟ اواخر سال 93 و ابتدای 94 بود که مراحل اعاده دادرسی و مسائل کارشناسی تمام شده بود اما پرونده به دیوان عالی کشور نمی رفت. حتی بررسی قضایی هم انجام شده بود، کارهای کارشناسی هم شده بود شاید بیشتر از 300 بار پیگیری کرده بودم، هفته ای 2 تا 3 بار در این سه، چهار سال به دادگستری می رفتم اما نتیجه ای نداشت. *** چه شد که پس از چندسال حکم صادر شد؟ در نهایت امسال با آمدن آقای رئیسی، رئیس قوه قضائیه تحولی در پرونده ها رخ داد. 3، 4 سال بود که هر بار می پرسیدم پروندهام در چه مرحله ای است به من می گفتند یک ماه دیگر بیا؛ اما از زمان آمدن آقای رئیسی دو بار بیشتر تماس نگرفتم و به من گفتند که این پرونده را به اطلاع آقای رئیسی می رسانیم. بعد هم یکی از کارشناسان با من تماس گرفتند و گفتند پرونده من تا یک ماه آینده به دیوان عالی کشور می رود که همین هم شد بعد از یک ماه پرونده ام به شعبه 13 دیوان عالی کشور رفت. به وعده شان عمل کردند، سه ماه بیشتر پرونده در دیوان عالی نبود که به آن رسیدگی کردند و رأی دقیقی هم دادند. رأی دادگاه تجدید نظر نقض و رأی دادگاه بدوی تأیید و استوار شد. *** آدم رباها بازداشت شدند؟ حالا من به حقم رسیده ام اما اجرای حکم بسیار مهم است، قاضی حکم جلب محمد خدری را به اداره 8 پلیس آگاهی ناجا داده ، برادر این متهم نیز (داوود خدری) به خارج از کشور گریخته. سایر متهمان هم که در گچساران هستند و قانون پیگیر آنهاست اما متاسفانه بیش از چهل روز است اداره هشتم آگاهی با تمام اختیارات و اطلاعاتی که اجرای احکام به آنها داده هنوز موفق به دستگیری سر دسته آدم ربایان یعنی محمد خدری نشده اند. از نیروهای زحمت کش پلیس آگاهی استمداد می طلبم با توجه به اینکه چهل روز است که حکم جلب را دریافت کرده اند اما فقط یک بار فقط به منزل این متهم مراجعه کرده اند که آنهم 8 ساعت قبل از آنجا فرار کرده بوده. این فرد به راحتی هر روز به کارهای خلافکارانه اش ادامه می دهد و پلیس با توجه به امکانات فنی و مخابراتی می تواند به راحتی آن را دستگیر کند. *** در حال حاضر پس از این همه اتفاقات، به وزارت صنایع اطلاع دادم که این فرد(محمد خدری) آدم ربایی کرده اما در جلساتشان شرکت می کند، آنها توجهی نکردند. به نیروی حراست آنجا گفتم اجازه دهید که وی دستگیر شود اما اجازه ندادند و گفتند ایشان کارآفرین است. بله، چه کارآفرینی؟ نامبرده با پنج نفر هیئت مدیره فامیلی طی مدت پانزده سال طرح را اجرا نکرده است. اکنون وضعیت مالباختگان چگونه است؟ و 46 هزار نفر را نابود کرده است، اغلب این مالباختگان توان پیگیری مال از دست رفته شان را ندارند، رفت و آمد از خرم آباد به تهران برایشان سخت است، عده زیادی هم در این 10، 15 سال فوت شده اند، بقیه هم یا پیر شده اند یا به بیماری های سخت مبتلایند و توانایی مراجعه به دادگستری را ندارند و کسی هم به دادشان نمی رسد. صدها سهامدار در فضای مجازی از مقامات مسئول کشور استمداد کرده اند ولی تا کنون به مشکلات آنها رسیدگی نشده است. میلیارد ها تومان هم در حسابهای شرکت به زیان انباشته تبدیل شده و سیمان هم تولید نشده است و حکمی هم که در آن زمان صادر شد به دادگاه تجدیدنظر رفت اما نتیجه ای حاصل نشد. شرکت یاد شده هم ارز ریالی 400 میلیارد تومان هم به بانک بدهکار است و هر روز سهم بدهی سهامداران و شرکت اضافه می شود، ضمانت ها از بین رفته و ماشین آلات هم در صحرا خاک می خورد. بنابراین فقط از بانک ها می خواهم قبل از اعطای هر گونه تسهیلات به پروژه ها صلاحیت فنی، مالی و اخلاقی تسهیلات گیرندگان را احراز کنند. *** حرف آخر... از آقای رئیسی تشکر می کنم چراکه با اقدامش موجب شد تا فرشته عدالت که در این مدت گریان بود حالا دیگر لبخند می زند. من 10 سال بود که گرفتار شده بودم، خانواده ام پس از آدم ربایی با کوچکترین اتفاقی می ترسند و فکر می کنند آدم ربا به سراغ شان آمده، شاید میلیون ها تومان برای پیگیری پرونده ام هزینه کرده ام ، ده ها بار به خرم آباد، بهبهان و سایر شهرها سفر کردم اما اکنون با وجدانی آسوده زندگی می کنم و فقط می خواهم که سر دسته آدم ربایان و سایر اعضای باندش به سزای عملشان برسند و از پلیس متعهد آگاهی می خواهم مجدانه عملیات دستگیری و بازداشت تبهکاران جرایم مشدد را پیگیری کند و هرگز کوتاه نیاید. انتهای پیام/ درج شده توسط : ...
# علیرضا - فیروزجا
فیلم های آخرین مسابقه فیروزجا در شبکه های اجتماعی منتشر می شد و کاربرانی با هشتگ علیرضا فیروزجا درباره این مسابقه و تصمیم این استاد جوان شطرنج می نوشتند: فیروزجا نفر دوم این مسابقات شد. یه شگفتی کامل و همه ازش حرف می زدن / می زنن. خارجی ها بهش می گن فیرو و واقعاً افسوس برانگیزه که با پرچم ایران نبود و احتمالاً کلاً از ایران بره. تو این مسابقات، بالاتر ایستادن فیروزجا از هیکارو، برای من دور از ذهن ...
نگاهی نقادانه به شعر جواد محمدزمانی| جدال شعر منطقی با منطق شعر
...، پرده به پرده ماجراها را شرح دهد: لختی بیا به سایه ی این نخل ها رباب سخت است بی قرار نشستن در آفتاب لختی بیا و خاطره ها را مرور کن ای راوی حماسه، مرا غرق نور کن مهمان سفره های فراهم نمی شوی؟ عیسی شده ست طفل تو، مریم نمی شوی؟ بانو! بیا که سایه بیفتد به پای تو تلخ است اگر چه سایه نشینی برای تو ...
حنیف عمران زاده: به فرهاد در استقلال رکب زدند!
.... به او گفتند فقط برو. جالب اینجاست که در هیئت مدیره مانده. داشتن صندلی در استقلال به چه قیمتی آقای فتحی؟ یک وقتی هست یک نفر به تو فحش می دهد یقه اش را می گیری و او را می زنی ولی وقتی کل ایران به تو فحش می دهند، بابا ول کن برو دیگر. آخر ماندن به چه قیمتی؟! بعد از اینکه فتحی رفت یک پست برای او گذاشتی، اما وقتی خلیل زاده موقتاً جانشینش شد پست دیگری گذاشتی و نوشتی غلط کردیم، همان فتحی را ...
قتل برای 20 هزار تومان!
مسافر 32 ساله که از این اقدام راننده تاکسی تلفنی دلگیر شده بود با او به مشاجره پرداخت، اما این مشاجره لفظی بر شدت عصبانیت راننده افزود و او در حالی که چاقوی دسته زرد بزرگی را بیرون کشیده بود با چهره ای غضب آلود خطاب به مسافرش فریاد زداگر همین الان پولم را ندهی، با همین چاقو تو را می زنم. مسافر جوان که تصور نمی کرد، راننده پراید تهدیدش را عملی کند، در میان جملات مشاجره آمیز خود گفت: اگر ...
خونریزی سقط جنین، آیا رحمم پاک شده؟
سوال مخاطب نی نی بان: بارداری پوچ بوده، 3روز لکه بینی و دفع لخته های ریز ریز بدون درد داشتم، از امروز صبح خونریزیم بهمرا لخته های بزرگ اندازه کف دست شبیه ب جگر شروع ب دفع همراه با درد شدید بود، ک ی ایبوپروفن خوردم و بعدم زیر دوش آب داغ تا یکساعت موندم ک تو این مدت 2تا لخته کوچیک دیگه ازم دفع شد و دردمم بکل از بین رفت، بعدش دیگه خونریزیم خیلی کم شده و دردی ندارم.سوالم اینه همه چی دفع شده یا اثر ...
جانبازی که از زنده بگور شدن نجات یافت!
به گزارش جهان نیوز ، حسن شهادتی از جانبازان 65 درصد دوران دفاع مقدس متولد سال 1344 در کلاته رودبار در استان سمنان است که در جوانی برای دفاع از خاک و ناموس و ارزش های اسلامی به جبهه رفت و در آذر سال 1360 به درجه رفیع جانبازی نائل آمد. در ادامه خاطراتی از این جانباز را از زبان خودش می خوانید. آذر 1390 در شهر بانه مستقر بودیم. ما 120 نفر دامغانی بودیم که 20 تا 30 نفر آن ها کلاتی بودند ...
آیا محبت بیش از اندازه پیامبر اکرم( صلی الله علیه و آله و سلم ) به امام علی( علیه السلام ) و نیز حضرت ...
واکنش به این رفتارها ضمن بیان فضائل آن حضرت، محبت خود را نسبت به او ابراز می نمودند و دیگران را نیز به این امر ترغیب می کردند. از ابو سعید خدری نقل شده است؛ رسول خدا( صلی الله علیه و آله و سلم ) فرمود: علی را دوست بدارید؛ زیرا گوشت او از گوشت من و خونش از خون من است. خدا لعنت کند گروه هایی از امّتم را که پیمان مرا در حقّ او ضایع ساخته و وصیّتم را درباره وی از یاد بردند. آنان نزد خدا هیچ بهره ...
زیارت امام حسن(ع) در روز دوشنبه+صوت و ترجمه
صِفْوَةَ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَمِینَ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَا حُجَّةَ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَا نُورَ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَا صِرَاطَ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَا بَیَانَ حُکْمِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَا نَاصِرَ دِینِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا السَّیِّدُ الزَّکِیُّ؛ سلام بر تو ای فرزند فرستاده پروردگار جهانیان، سلام بر تو ای فرزند ...
پوشش نامتعارف آقای خواننده درکنار شیلا خداداد / عکس
به گزارش افکارنیوز ، شیلا خداداد با انتشار این عکس نوشت: آن دم که مرا مِی زده بر خاک سپارید زیر کفنم خمره ای از باده گذارید ان لحظه که با دوزخیان کنم ملاقات یک خمره شراب ارغوان بَرم به سوغات.
یه بی قرارم ؛ سینا سرلک
کد ویدیو دانلود فیلم اصلی کیفیت 480 کیفیت 284 از این که عاشق تو هستم از این که تو رو میپرستم من عاشق یه عشق سادم ببین چه پیشت بی ارادم کنارتم تو خواب و رویا با تو چه ساده میشه دنیا بیا که از نبودن تو یه عاشقم یه بیقرارم یه عاشقم یه بیقرارم تو این شبای بیقراری از حال من خبر نداری بگو کجای قصه ی ما یه حرف ...
برخلاف خواص لغزیده، ملتی در رکاب رهبر بود
اکبر بود برخلاف خواص لغزیده ملتی، در رکاب رهبر بود چشم دل دید، دیدنیها را صاحب امر، یار و یاور بود از خواب گران خیز : ابلیس ندیدی، به درون تو خزیده؟ شیطان به نهانخانه تو خانه گزیده او بذر ریا کاشته، در عمق وجودت او رخنه نموده به قیام و به قعودت آن رانده ز درگاه خدا، با تو نشسته آن مکر نهان راه خدا، روی ...
نامحدود ؛ عماد طالب زاده
کد ویدیو دانلود فیلم اصلی کیفیت 480 کیفیت 284 دیدمت و دلم و توی یه لحظه از دست دادم با هر کسی یجوری ولی با تو صاف و سادم کاش بگی که چی می خوای میدونی که من آمادم می دونستم زندگیم با تو خیلی بهتر میشه گفته بودم به دلم آخرای تنهایی شه شک ندارم که برام می مونی تا تا همیشه دنیام و میدم تا تو پیشم بمونی ...