سایر منابع:
سایر خبرها
نوری که از حسین(ع) می تراود+فایل صوتی
نوع زندگی، (توانایی) پاسخ این سؤال را ندارد، ولی زندگیاش را سپری کرده است، اگرچه ھر روز ھزار خون دل نخورده و احساس ناگواری ننموده است. شما در اصول زندگی، یک تعھد اجتماعی دادهاید که در تجاوز به یکدیگر نباید افراط کرد. این نوعی افراط است که(دشمنان حسین در آن روز دچار شدند). (حسین گفت) اگر من با شما می جنگم، شما با زن و بچه من چه کار دارید؟ چرا آن ها را می ترسانید؟ با نیمه جان بلند شده و ...
سرگذشت زنی که هپروت را بر 4 فرزندش ترجیح داد
...> کی ازدواج کردی؟ 15ساله بودم که با کتک های پدر و نامادری ام، با پسرعمویم ازدواج کردم. عمویم از دنیا رفته بود و پدرم می گفت عقد پسر عمو و دخترعمو را در آسمان ها بسته اند.چه کسی بهتر از هومن؟! از طرف دیگر مادرم که از پدرم جدا شده بود، می گفت من دل خوشی از جاریم ندارم، سارا باید عروس خواهرم شود. سرانجام در دعوای پدر و مادر، پدر پیروز شد و با هومن ازدواج کردم، در حالی که هیچ یک از ...
پنهان شدن قاتل خواهر در کمپ شیشه ای ها
بی گناه آغاز شد.رسول 26 ساله که باور نداشت تنها خواهرش را با دستان خودش به قتل رسانده با ناباوری به پلیس گفت: ساعت 3 شب 27 مهرماه خیلی شیشه کشیده بودم و در حالت عادی نبودم، برای بهتر شدن قرص خوردم ولی حالم بدتر شد تا صبح بیدار ماندم وقتی وارد خانه شدم نمی دانم چه شد که به خواهرم حمله کردم. هیچ اختلافی با هم نداشتیم خیلی پشیمانم. این قاتل خواهرکش صبح دیروز در غیاب بازپرس پرونده، پیش روی بازپرس ...
اسیدپاش: خواستم زیبایی زنم از بین برود!
ماموران در محل، آنها با صورت سوخته زنی روبه رو شدند که از سوی شوهرش مورد اسیدپاشی قرار گرفته بود. این زن که اهل افغانستان بود، برای مداوا به بیمارستان منتقل شد. همچنن شوهر وی نیز که پس از این حادثه از خانه شان فرار کرده بود، تحت تعقیب پلیس قرار گرفت. شنبه شب گذشته زمانی که برای برداشتن لباس ها و وسایلش، به خانه دخترش رفته بود، خیلی زود در تله ماموران گرفتار شد. دختر این مرد، پس از دیدن پدرش با پلیس ...
قتل مزاحم تلفنی نوعروس در روستا
به خانواده ام اطلاع دادم. از آنها خواستم به خواستگاری این دختر بروند. با اصرار من مراسم خواستگاری برگزار شد. تنها شرط پدرش این بود که هر چه سریع تر به خدمت سربازی بروم. با موافقت هر دو خانواده، عقد کردیم. بلافاصله به سربازی رفتم و با آرزوهای زیادی که داشتم خدمت سربازی را بخوبی انجام دادم تا هر چه زودتر برگردم. روزهای خوب و شیرینی را پشت سر گذاشتیم. پنج ماه از دوران قشنگ نامزدی مان گذشت. به ...
خط قرمز آقا، تعصب بود
با مرحوم محمدعلی صدوقی، فرزند آیت الله محمد صدوقی، ازدواج کرد که حاصل این پیوند سه فرزند دختر و یک پسر است. در سالروز رحلت آیت الله سیدروح الله خاتمی، با او به گفت وگو نشستیم تا کمی بیش از گذشته از خصوصیات اخلاقی و رفتاری پدر بگوید. آخرین خاطره و تصویری که از مرحوم آیت الله خاتمی دارید، ذکر می کنید؟ شبی که فردای آن، پدرم فوت کردند، در کنار ایشان بودم. آخرین تصویری که من از ایشان ...
هنرمند سقزی، در بوکان درخشید در مریوان به اوج رسید
...؛ نازیلا امینی را به مخاطبان ما معرفی می کنید؟ *نازیلا امینی یک دختر شاد و پر انرژی که به هنر خیاطی مشغول است ودوست دارد که اطرافیان همیشه ازش راضی باشند، البته بعضی وقتها هم یه خیاط بد قول است که غالبا مشتریان صداشون در میاد اما در کل راضی بیرون می روند. کردپرس؛ نازیلا امینی به مانند یک بازیگر تئاتر چگونه معرفی می کنید؟ * نازیلا امینی بازیگر و طراح لباس که همیشه تلاش کرده است که تماشاگراش از سالن یا محل اجرا راضی بیرون بروند و برای یاد گرفتن همیشه آماده است و مطمعن است که خیلی چیزها است که باید یاد بگیرد و دوست دارد خیلی حر ...
اشعار روز دهم محرم؛ حضرت سیدالشهدا (ع)
بود که در دل هر یک به جان فتاد گلهای نو شکفته چو دیدند پایمال هر یک چو عندلیب در آه و فغان فتاد دختر به جستجوی پدر، زن به فکر شوی مادر به جسم کشته ی پور جوان فتاد زینب چو دید جسم برادر به ناله گفت یا رب کسی به روز چنین میتوان فتاد؟ خویش از شتر فکند، بر آن جسم چاک چاک مانند عندلیب که در بوستان فتاد رو کرد سوی یثرب و میگفت ...
قاطعیت در انتخاب مدیران
تصویب نهایی به مجلس فرستاد و البته باید بگویم که هیچ یک از نمایندگان شرق استان با اصل موضوع مخالف نبودند اما بحث ها و اختلافاتی وجود داشت . روز طرح استان گلستان در صحن علنی برای ما روز پر التهابی بود گر چه من نماینده نبودم اما ارتباط خوبی با اکثر نمایندگان داشتم و سعی در توجیه نمایندگان در ضرورت تصویب لایحه و اثرات مثبت استان جدید در آینده برای کشور می نمودم و با انصاف بگویم، در مجلس شاهد ...
اشعار روز نهم محرم؛ حضرت ابوالفضل العباس(ع)
...> خارج از این شعور حساب و کتاب ها مشک پر آب بر سر دستت گرفته ای در انتظار آمدن تو رباب ها امّا چه زود صحنه به هم خورد و می شوند شرمنده ی زلال نگاه تو ... آب ها (علیرضا لک) وقتی برای نام تو تصویر می کشم باور نمی کنم که فقط شیر می کشم تو شیر بیشه ای و برای جواب خلق عباس را به صفحه ی تفسیر می کشم دائم نگاه مهر تو ...
اشگ شوق در آغوش گرم مادر بعد از 24 سال
. آن موقع مسئولان بیمارستان قصد داشتند از طریق اداره سرپرستی نوزاد دختر را به خانواده ای بدهند اما آنها نتوانستند اسناد ضمانت را فراهم کنند. وقتی برای دیدن دختر دو روزه به بخش زایمان رفتم در نگاه اول مهرش به دلم افتاد. پیرمرد که تحت تاثیر صحنه رسیدن مادر و دختر پس از 24 سال به به هم قرار گرفته بود، ادامه داد: چندسالی بود که ازدواج کرده بودم اما بچه دار نمی شدم. کم کم نگاه های سنگین فامیل ...
فرزندان، پدر اسیدپاش را به باد کتک گرفتند
همسرم را داشتم اما چون شناسنامه نداشتم موفق به این کار نشدم. من به همسرم شک داشتم و شنیده بودم اسید چهره او را زشت خواهد کرد. با پنج هزار تومان یک لیتر اسید خریدم و وقتی زنم خواب بود روی صورت و چشم هایش اسید پاشیدم. باقی مانده اسید را هم در سطل زباله خیابان خالی کردم. مرد اسیدپاش گفت: با این زن پس از طلاق دادن دومین همسرم ازدواج کردم و از وی 7 فرزند دختر و پسر دارم. وقتی از خانه فرار کردم ...
ارمغان های ازدواج دانشجویی برای زوج های جوان
: من از سال های اول دانشجویی با دفتر نهاد رهبری در ارتباط بودم و تبلیغات ازدواج دانشجویی را زیاد دیده بودم. وقتی متاهل شدم، با همسرم تصمیم گرفتیم در این جشن شرکت کنیم. از آنجا که هر دو اهل مشهد بودیم، ستاد ازدواج دانشجویی، ما و دیگر زوج های مشهدی را به شمال کشور برد. سفری خوب و به یادماندنی بود. کارگاه های آموزشی خوبی هم در این سه روز برای زوج ها برگزار می شد. آقای میرجلیلی می ...
تاریخ نگاری اولین اقدام موثر در حفظ آثار دفاع مقدس/ لحظه به لحظه تا فتح الفتوح والفجر 8
.... ای شاهدِ در دو عالم! تو خود، بهتر می دانی که همیشه از عذاب آخرتت خوف داشتم و به رحمت تو امیدوار. ناامید نیستم. همیشه حرف دل من این بود که روزی در بین علما، صلحا و به ویژه، شهدا آبرویی کسب کنم و سرافکنده نباشم. خدایا! مرا ببخش تا دوباره بنده ای باشم که تو را بندگی کنم. زمانی که به فکر گناه بودم متاسفانه به فکر عقوبت آن نبودم که چنین اعمال زشتی از من سر زده ...
دیدار مادر و دختر پس از 24 سال
اختلافاتی که این زوج داشتند، ششمین فرزند مینا در آستانه تولد قرار گرفت. یک روز سرد زمستانی بود که مینا به بیمارستان منتقل شد. شوهرش تا بیمارستان همراهش بود اما رفت و دیگر دنبالش نیامد. همان موقع بود که مینا تلخ ترین تصمیم زندگی اش را گرفت. می دانستم که بچه ام دختر است. خیلی هم دوستش داشتم. من مادر سنگدلی نیستم. وقتی او را در بیمارستان رها کردم شب و روز گریه می کردم. در حسرت دیدار دخترم پیر شدم ...
صابر ابر هر روز محبوب تر از دیروز
جای پای من خالی است؟ پس این همه انرژی و تصورات ایده آل کجا می رود و تکلیفش چیست؟! همین کارهای دیگری که می کنم [می خندد]. مثلا تئاتری باشد که ازش لذت ببرم. از اول امسال که می دانستم قرار است بروم سیر نمایش کالیگولا نمی توانستم بگویم چه حالی داشتم. سال 89 که کالیگولا را بازی کردم به دوستانم می گفتم هیچی دیگه نمی خوام. مگر چه می خواستم یا قرار بود چه اتفاق دیگری برایم بیفتد؟ می ...
تصاویر/ ببخش که دیر به میهمانی دردهایت آمده ایم
مازنی خبر / حسین احمدی - رقیه توسلی : " اِروِت " را نشنیده بودم. نمی دانستم در همسایگی شهرم ، به این نام ، روستایی باشد... اصلا خیلی چیزها را نمی دانستم... مثلا این را که با یک آدرس قرار است به خانه ای از " چهاردانگه " گره بخورم که عاشقانه ی متلاطمی دارد. نمی دانستم قرار است از جنگل و رودخانه بگذرم ، از پاییزی که لابه لای درختان انبوه جا خوش کرده تا مرا میهمان سرای آباد تو کند ، بانو جان ...
90/ نه برانکو را قبول دارم نه در موردش حرف می زنم
کنیم؟ کدام مراسم؟! 90: همان مراسمی که شما دعوت بودید اما اجابت نکردید و به هیات پروین در لواسان نرفتید؟ کی گفته من دعوت بودم من نه از زمان این مراسم اطلاعی داشتم نه مکان برگزاری این مراسم را می دانستم و نه دعوت شده بودم. چطور مگه کسی مدعی شده که من را به این مراسم دعوت کرده اند و نرفته ام. 90: بله مدعی شده اند شما جزو مدعوین این مراسم بودید؟ ...
طاهره صفارزاده؛ شاعر زنانه های جدی و عدالت خواهانه
چهلمین روز درگذشت پدر برگزار شد . سرودن شعر در 13 سالگی با مرگ پدر و مادر، طاهره و خواهر و برادرانش تحت کفالت مادربزرگ قرار گرفتند؛ مادربزرگی که چشم پزشک و شاعر بود و ذوق ادبی خود را به نوه کوچکش هم منتقل کرده بود. طاهره در کرمان به مدرسه رفت و تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را در این شهر سپری کرد. اولین شعری که او گفت در 13 سالگی بود و بینوا و زمستان نام داشت. استاد باستانی ...
امپراطوری اپ (فصل پنجم/ بخش اول)
اصلا نمی دانستم درباره ی چه حرف می زنم. اما به فکرم رسید که حتما راه حلی برای این مساله هست و باید همه ی راه ها را بررسی کنم. همان روز، برای ادامه ی روند درمان ا م به ورمونت پرواز کردم و به خانه ی پدری ام رفتم. در حالی که بخاطر مکالمه ای که چند ساعت پیش داشتم حسابی حالم گرفته شده بود، شماره ی جدید مجله ی مک ورلد (Macworld) که کلی مقاله در باره ی اپل و راهنمایی درباره اپ ها دارد را خریدم ...
قتل به خاطر ارث و میراث
متولد هند هستم و در آنجا زندگی و تحصیل کردم. بعد از اینکه تحصیلاتم را در هند به پایان رساندم به کانادا رفتم و زندگی ام را در آنجا شروع کردم. ازدواج کردم و بچه دار شدم. مدتی قبل برای سرزدن به خانواده ام به ایران آمدم و متوجه شدم خواهرم قصد دارد ارثیه پدری ام را از من بگیرد و همه اعضای خانواده هم با او همکاری می کنند. همه به من می گفتند تو اشتباه می کنی، درحالی که من اطمینان داشتم خواهرم ...
قتل دختر جوان با شلیک گلوله
...: مدتی قبل با نرگس آشنا و به او علاقه مند شدم. ما مدتی طولانی با هم دوست بودیم و قصد داشتم با او ازدواج کنم، اما نرگس کاری کرد که از دستش به شدت عصبانی شدم. او همه رؤیاهایم را از بین برد و باعث شد بعد از آن به هیچ چیز غیر از انتقام گرفتن فکر نکنم. به همین دلیل روز حادثه درحالی که به شدت خشمگین بودم گلوله ای به وی شلیک کردم و وقتی مطمئن شدم نرگس فوت شده است، به سرعت آن محل را ترک کردم. من ردی ...
دخترم از پدرش شکایت کرده است!
را فروخت. حتی زمینی را که متعلق به خودم بود به پیشنهاد شوهرم فروختم و پولش را به او دادم تا برای آزادی همسرم هزینه کند، اما او نه تنها وکیلی نگرفته بود بلکه مرا در حالی به همراه 2 فرزندم از خانه اش بیرون کرد که فرزند سومم را باردار بودم. خانواده خودم نیز هیچ حمایتی از من نکردند. وقتی دوباره نزد پدر شوهرم بازگشتم او به بهانه اعتیادم با کتک مرا بیرون کرد. از آن روز به بعد به همراه ...
دیدار مادر و دختر پس از 24 سال
میانسال مقابل قاضی حسین پور قرار گرفت و گفت: من بازگشت دخترم را مدیون تلاش شما هستم. اگر تلاش های شما نبود شاید هرگز به دخترم نمی رسیدم. وی در شرح ماجرا گفت: 24 سال قبل وقتی نیلوفر را باردار بودم، شوهرم به خاطر جراحت جنگی دچار بیماری عصبی شد. بیماری اش هر روز بیشتر می شد و از اینکه باردار بودم، احساس ناراحتی می کرد. چهار پسر و یک دختر داشتم. در آن روز ها هزینه زندگی یک خانواده هفت نفره برای ما مشکلاتی ...
مردم می گویند ارتوپد ها سریع جراحی می کنند!
از کارحاجی راضی اند.الوندی هنگام ازدواجش با حاجی می دانست او شکسته بند است.او می گوید : حاجی بزاری دارد و درکنار حرفه پارچه فروشی یا بزازی شکسته بندی هم می کند. وقتی با او ازدواج کردم چون پسرخاله ام است می دانستم در خانه شکسته بندی هم می کند. همسر قلیچ خانی هم جزء کسانی بوده که توسط حاجی درمان شده است. او می گوید: یکی از انگشتان پایم سیاه شده بود.وقتی به دکتر مراجعه کردم گفتند باید ...
روایت یک روز زندگیِ دختری که قربانی اسید پاشی شد
همین خیلی دلم می خواهد بدانم آن لحظه ای که چشمش به آن پیراهن و شلوار صورتی رنگ، افتاده چه فکرها و خیال هایی که از سرش نگذشته، نمی دانم شاید دوباره به این فکر افتاده که چگونه باید بدن چروکیده پوست انداخته اش را رو به آینه نگاه کند، پس وقتی می بینم بی هیچ تمایلی هدیه اش را بر می دارد و می برد، درکش می کنم، خودم را می گذارم جای دختر بچه 7 ساله ای که تازه دارد با مفهوم زیبایی آشنا می شود... اما، نه! من ...
دلیل مجرد بودن بازیگر زن معروف! +عکس
.... به همین خاطر نباید به خاطر ترس از تنهایی یا اینکه سایر دوستان تان متاهل شدند و شما هنوز مجردید، تن به هر ازدواجی بدهید بلکه باید همچنان در مقام یک انتخابگر باشید. متاسفانه بعضی از خانم های ما بر اساس متر و معیارهای اشتباهی پای سفره عقد می نشینند. چه متر و معیاری؟ آنها نگاه مادی به ازدواج دارند و به این امید خانه بخت می روند که طرف مقابل شان آنها را به لحاظ مالی مورد حمایت ...
داستان 9 ماه حسرت برای ثبت نام درهنرستان
با گل تنور می ساخت و نان می پخت. من سه برادر و دو خواهر بزرگ تر از خودم داشتم و در محله ما مدرسه نبود؛ چون پدر و مادرم می ترسیدند اجازه ندادند که برادر و خواهرم مدرسه بروند و بعد ها برایشان معلم سرخانه گرفتند تنها من و برادر بزرگترم بودیم که به مدرسه رفتیم. از کلاس چهارم به بعد پدرم به او هم اجازه نداد به مدرسه برود تا کمک خرج خانواده شود. من چون دوست داشتم که درس بخوانم و می ترسیدم ...
طاهره صفارزاده؛ شاعر زنانه های جدی و عدالت خواهانه
چهلمین روز درگذشت پدر برگزار شد . سرودن شعر در 13 سالگی با مرگ پدر و مادر، طاهره و خواهر و برادرانش تحت کفالت مادربزرگ قرار گرفتند؛ مادربزرگی که چشم پزشک و شاعر بود و ذوق ادبی خود را به نوه کوچکش هم منتقل کرده بود. طاهره در کرمان به مدرسه رفت و تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را در این شهر سپری کرد. اولین شعری که او گفت در 13 سالگی بود و بینوا و زمستان نام داشت. استاد باستانی پاریزی ...
اخبار حوادث امروز 4 آبان در ایران
اسیدپاش آغاز شد و سر انجام ماموران در تماس فرزندان خانواده متوجه شدند مرد اسیدپاش ظهر شنبه به خانه خواهرش در جنوب تهران رفته است. با شناسایی خانه مورد نظر مرد 60 ساله دستگیر شد. با انتقال متهم به نام نظر به دادسرای امور جنایی او به اسیدپاشی روی همسرش اعتراف کرد و گفت:قبل از ازدواج با همسرم دوبار دیگر ازدواج کرده بودم و 9 فرزند دارم. زندگی خوبی داشتم تا اینکه به خاطر برخی از رفتارهای همسرم ...