پشت پرده خواستگاری از دختران معلول
سایر منابع:
سایر خبرها
دخترتهرانی خواستگارش را دزدید
نامربوط زد که موجب به هم خوردن مراسم شد. آنجا بود که فهمیدم نمی توانم با امین ازدواج کنم و خوشبخت شوم. به همین خاطر رابطه ام را با او قطع کردم اما امین دست بردار نبود و مدام برایم مزاحمت ایجاد می کرد. وی ادامه داد : مدتی بعد با یکی از خواستگارانم نامزد کردم اما وقتی امین متوجه این ماجرا شد مزاحمت هایش را بیشتر کرد .برادرم و نامزدم که به ماجرا پی برده بودند ، از من خواستند تا با امین ...
سهیلا منصوریان: مسئول حراست گفت علی دایی هم بیاید اجازه نمی دهم وارد شود
دفتر حراست برویم آنجا مشکل را حل کنیم. به مامور گفتم شما فکر کن این اتفاق برای دختر یا خواهر خودت افتاده . در دفتر حراست به نتیجه نزدیک نشدید؟ به دفتر حراست رفتیم و بحث که می کردم، گفتم آقا شما راحت می توانستی بگویی خواهر من کارتت تمدید نیست، این بار برو تمرین کن ولی سری بعد حتما کارتت را تمرین کن. من می آیم با شما بحث کنم؟ یا می گفت شما باید 30 هزار تومان کارت بکشی بعد وارد ...
دختر کوچک شاهد قتل پدر!
دانست چرا که بیشتر اهالی آن روستا به مواد مخدر سنتی اعتیاد داشتند. تا این که پدرم به همراه پسرعمه ام به جرم حمل مواد مخدر دستگیر و زندانی شد. مدتی بعد، وقتی دوران محکومیت آن ها به پایان رسید و از زندان آزاد شدند، مادرم از من خواست خودم را برای مراسم بله برون آماده کنم چرا که پدرم تصمیم گرفته بود مرا به عقد پسر خواهرش در بیاورد. سعید حدود 11 سال از من بزرگ تر بود، ولی به دلیل همین ارتباطات خاص آن ...
ریحانه پارسا موفقیت خود را مدیون بلند پروازی خود می داند + عکس جدید
...> ریحانه پارسا از طریق دستیار کارگردان به این پروژه معرفی شد و تست بازیگری داد و به گفته ی خودش از میان 250 نفر برای این نقش انتخاب شد. او در مصاحبه ای در این باره گفت: "خداروشکر توانایی های من به چشم کارگردان و نویسنده آمد. همیشه در زندگی بلند پرواز بودم و فکر می کنم از همین رو چنین موقعیتی برایم پیش آمد." پدرش شغل آزاد دارد و مادرش خانه دار است. او درباره پدرش گفت: "پدر سکوی پرش من است." وی ...
نامزدم با همه شماره هایی که به آنها زنگ زده ام تماس می گیرد تا یقین کند با دختر دیگری رابطه ندارم
تحصیل بدهم. با وجود این هیچ گاه به ازدواج فکر نمی کردم در واقع قصد داشتم بعد از اتمام تحصیلات و پایان خدمت سربازی، ابتدا شغل مناسبی پیدا کنم و بعد عاقلانه برای ازدواجم تصمیم بگیرم. اما فقط به خاطر یک لجبازی احمقانه سرنوشتم به گونه ای دیگر رقم خورد. پسر جوان آهی کشید و ادامه داد: من و پدرم اختلاف سلیقه زیادی با یکدیگر داشتیم و بر سر موضوعات بی اهمیت به مشاجره لفظی می پرداختیم. آن روز هم ...
5000 سکه مهریه ام حلال، جانم آزاد/ با شوهر دهن لق یک روز دیگر هم زندگی نمی کنم، همین 10 ماه بس است
. الان که به گذشته نگاه می کنم، با خودم می گویم ای کاش پیش از ازدواج زمان بیشتری را صرف شناختن امیر می کردم و عجولانه تصمیم نمی گرفتم. اما عشق چشمانم را کور کرده بود و فقط می خواستم هرچه زودتر زندگی مشترک با امیر را آغاز کنم. ولی حالا پشیمانم. دیگر نمی خواهم در کنار این مرد زندگی کنم. برای همین می خواهم 5000 سکه ای را که روز خواستگاری از طرف امیر به عنوان مهریه ام تعیین شدببخشم و از او جدا شوم. آن روز ...
بروم کلانتری بگویم زنم مرا می زند؟/نمی گویند تو با 100کیلو وزن چطور از زن 60کیلویی کتک می خوری؟
کامران از این بی احترامی ها و حتی دست بزن همسرش دل پری دارد و ادامه می دهد: از آن روز به بعد بر سر هر مسئله ای که اختلاف داریم، زنم با من درگیر می شود و اگر به قول خودش حرف هایم قانع کننده نباشد، من را به باد کتک می گیرد. در ضمن جلوی دختر کوچکم هم دیگر آبرویی برایم نمانده است، از بس همسرم با من بدرفتاری می کند. حتی یک بار وقتی سر دخترم داد کشیدم که چرا تکالیفش را انجام نداده با عجله به ...
کیوان خواستگار مادرم از بالکن اتاق خوابم به سراغ من آمد! / راز دختر جوان لو رفت
آشنا بوده و با هم رابطه داشته اند. سپس این زن به اداره آگاهی احضار شد و در جریان بازجویی ها در حالی که از فاش شدن راز جنایتی که شبانه در خانه اش انجام شده بود رنگ به چهره نداشت لب به اعتراف گشود و مدعی شد دخترش سارا عامل قتل بوده است. این زن در شرح ماجرا به کارآگاهان گفت: من و کیوان قرار بود با هم ازدواج کنیم. شب حادثه کیوان در منزل من بود و چون تازه شیشه مصرف کرده ...
روایت مددجوی کمیته امداد که حالا یکی از تولید کنندگان صندلی چرخ دار در کشور است | کاشف راز های پیش ...
را پشت سر می گذاشت. ازدواج می کند. صاحب 4 فرزند می شود اما به ناگاه، سال 89 همسرش را در پی ایست قلبی از دست می دهد. آن روزها را خوب به خاطر دارد. می گوید: دختر کوچکم یک ساله بود و پسر بزرگم پانزده ساله. ما زندگی خوبی داشتیم و زن و شوهر مهربانی بودیم و در فامیل، خوشبختی مان زبانزد بود اما بعد از فوت همسرم، 3 ماه از کمر فلج شدم و توانایی انجام هیچ کاری را نداشتم. نمی توانستم راه بروم ...
عشقی که در آسایشگاه روانی،زن و مرد را به هم رساند،با قتل تمام شد/زن 4بار و مرد2 بار ازدواج کرده بودند
ای نداشت، من نمی خواستم با او زندگی کنم. از 315 سکه مهریه 50 سکه به او دادم و طلاق گرفت. بعد از رفتن همسر اولم رابطه ام با بهار بیشتر شد و یک سال قبل با او ازدواج کردم. چرا او را به قتل رساندی؟ هنوز مدتی از زندگی مان نگذشته بود که یکی از دوستان بهار راز بزرگی را از زندگی او برملا کرد. بهار 4 بار ازدواج کرده بود و به من گفته بود که دوبار ازدواج کرده است. از این موضوع خیلی ناراحت شدم و ...
ماجرای یک طلاق توافقی/نه مرد موافق طلاق است،نه زن!/همسرم وسواس دارد و حاضرنیست به من دست بزند
بیاید با خودش گفته بود؛ حالا که در یک اداره کار می کنم، حالا که از مرز 30 سالگی گذشته ام، حالا که کسی پیدا شده که شرایطم را درک می کند، چرا ازدواج نکنم؟ حتی با خودش قرار گذاشته بعد از مستقل شدن به عنوان آخرین فرزند، پدر و مادرش را تنها نگذارد. مهتاب هم راضی شده بود که در خانه پدرشوهر زندگی مشترک را شروع کنند. جشن مفصلی برگزار شد و عروس و داماد به آشیانه خود قدم گذاشتند. تا سه سال اول به جز همان ...
دردسرهای مستانه (4): غیبت ناگهانی منصور
در دانشگاه و ازدواجش با منصور که مردی فهمیده و تحصیل کرده است و از سوی دیگر نگرانی به خاطر دور شدن از خانواده و پدر و مادر. همین حس دو گانه باعث شده که مستانه یک وقت هایی در اوج خوشحالی، نگران می شد و یک زمان هایی هم در اوج نگرانی، خوشحال می شد. گاهی هم با خودش می گفت: ای کاش همه چیز با هم اتفاق می افتاد و پدر و مادرم هم کوچ می کردند و می آمدند تهران. در این میانه، چیزی که خیلی به ...
هنرمندان معروفی که کرونا گرفتند | از آمیتاب باچان تا لیلا بلوکات
نوشت از آنجایی که عادت ندارم جز شادی و خبر های خوب چیزی منتشر کنم، خواستم بگم که رو به بهبودی ام. رهنما که مدتی پیش ماجرای درگیری اش با سیروان خسروی و صدور حکمش خبرساز شد، به مخاطبانش گفت که از تجربیاتی که طی این روز ها به دست آورده است، در لایوهایش بیشتر صحبت خواهد کرد. درد نگار به جان بهرام افتاد اول آهنگ نگار دردِت به جونوم ش منتشر شد و بعد خبر ابتلای خودش به کرونا. ابتلای ...
رزمنده ای که همراه قاتل دو فرزندش به جبهه رفت
: "طوبی حالا که می خواهی بروی پس خدیجه را هم با خودت ببر" ولحظاتی بعد خدیجه یکسال و نیمه باچادرنماز برپشت طوبی بسته می شود ودو دختر همراه پدر راهی تظاهرات می شوند، چیزی نمی گذرد که دژخیمان رژیم منحوس پهلوی باگاز اشک آورو تیراندازی به مردم حمله می کنند، دراین اثناء طوبی که پدر را درانبوه فشار جمعیت مردم هراسان گم کرده بود درحالی که خدیجه را بردوش داشت به سوی کوچه بن بستی می گریزد و وقتی درب چوبی خانه ...
کریمیان: گفتند سرمربی شوی می سوزی
، دیگر جالب نیست به عنوان مربی همان جا باشی. شاید در خارج این اتفاق زیاد بیفتد اما شرایط فوتبال ما متفاوت است. به هر حال من هدفم فقط کمک به تیم بوده. 2 تا مربی عوض شد که من به خاطر اینکه تیم لنگ نماند، قبول کردم سرمربی باشم. نمی دانم اسمش را می شود از خودگذشتگی گذاشت یا نه اما خیلی ها به من گفتند به عنوان مربی کار خودت را انجام بده و سال ها در تیم بمان. حتی گفتند سرمربی شوی، می سوزی اما من فقط می خواستم کمک کنم. بمن اول راه هستم و می توانم تجربه های زیادی به دست بیاورم. وقت یاد گرفتن است. شاید 40، 50 سال هم مربیگری کنم . ...
جنایت ژاپنی
دختر تماس های مختلفی با شماره های دختر می گیرد و از همین طریق با چهار نفر از دوستان دختر ارتباط برقرار می کند. از اینجا به بعد، داستان از منظر هر کدام از این چهار نفر روایت می شود و داخل زندگی هر کدام شان می رود که فوق العاده است. یا در همین کتاب ورطه ، مردی در شرکتی که کار می کرده عاشق زنی می شود. اینها با هم ازدواج می کنند و بعد از مدتی مرد در دام قمار می افتد. این مرد در قمارخانه عاشق یکی از ...
محاکمه مردی که چشم جوانی را کور کرد
من می خواستم کیف را بدزدم، حالا که ندزدیده ام و متهم و دوستانش هم من را زده اند. اگر آنها من را رها می کردند، فرار می کردم و می رفتم؛ ولی رهایم نکردند و باعث شدند چشمم کور شود. این اتفاق زندگی من را نابود کرد. آینده ام تحت تأثیر قرار گرفته است؛ حالا دیگر نه می توانم شغل درستی برای خودم پیدا کنم و نه دختری حاضر می شود با نقص عضوی که دارم، با من ازدواج کند. من شغل خوبی داشتم که به خاطر کوری چشمم شغلم ...
اثر انگشت قطع شده پای قولنامه!
آن که به سوالات تخصصی سروان عظیمی مقدم (افسر پرونده) پاسخ داد، در تشریح سرگذشت فلاکت بارش گفت: وارد 20 سالگی شده بودم که با دختری نوجوان ازدواج کردم. دو سال نامزد بودیم، اما در همین مدت آرام آرام اختلافات من و همسرم شروع شد. بیکاری و بی پولی من به این اختلافات دامن می زد. با وجود این، بعد از گذشت دو سال از برگزاری مراسم عقدکنان، بالاخره زندگی مشترک مان را در میان هیاهوی همین ...
رفیقم سارا
دنبال کار و شبا برای خواب فقط می خوام ازش استفاده کنم. تازه 30 متر هم برام زیاده! فقط به سارا نگاه می کردم. چنان با آب وتاب از آن خانه نمور تعریف می کرد که اگر کسی نمی دانست، فکر می کرد او یک دختر بدبخت و از یک خانواده فقیر است. نمی توانستم باور کنم. سارایی که دختر یکی از مدیران ارشد وال استریت بود و تا امروز در بهترین شرایط زندگی می کرد، حالا به این اوضاع وحشتناک تن داده باشد. دنبال کار ...
آجیلی:فوتسال دوست داشتم، اما بسکتبالیست شدم
کارتونی هم می داد شهر آجیلی ها با شخصیت های آقای فندق و آقای هویج و تا دورۀ راهنمایی که معلمان می گفتند خودتونو معرفی کنید ساغر رو بلند می گفتم آجیلی را خیلی کوتاه و سریع. این کار رو بدترش می کرد. معلم می پرسید حاجیلی؟ حاجیلو؟ ... می گفتم نه آجیلی. بعدش همه می زدن زیر خنده . از سوم راهنمایی که آجیل روز به روز گرانتر شد، دیگر خجالت نکشید تا امروز که ساغر آجیلی را با هم و بلند فریاد می زند ...
خودم از ترابی خواستم پنالتی بزند/ بحث آقای گلی در پرسپولیس نداریم
من بزنم اما چون در آن دقیقه خاص پنالتی شد و این پنالتی روی من به انجام شد و از آن جایی که من یک استارت چند متری زده بودم به همین دلیل در آن شرایط وضعیت خیلی خوبی برای زدن پنالتی نداشتم تا پنالتی را بزنم. البته باید اتفاق جالبی را بگویم و آن اینکه بعد از اینکه روی من پنالتی شد مهدی ترابی بالای سر من آمد و خواست حال من را بپرسد اما من تا او را دیدم گفتم تو پنالتی بزن که خوشبختانه پنالتی خوبی هم زد ...
ماجرای زن تازه مسلمانی که قرآن وسیله شفای بیماری اش شد
احساس کردیم که آن ها تصمیم ما را درک نمی کنند. در واقع، هنگامی که آن ها سرانجام یک سال بعد از ازدواج ما فهمیدند، بسیار ناراحت شدند. طبیعتاً من به بسیاری از دوستی ها پایان دادم و به روشی که قبلاً داشتم، در مراسم خانوادگی شرکت نکردم. مخالفت کردن با همه بسیار استرس زا بود، اما احساس آرامش را به من داد. "این به چالش کشیدن در حالی است که شما توسط خانواده از ادیان مختلف احاطه شده اید". من و همسرم 5 سال ...
مدیر یعنی کفاشیان؛خنده خنده شد نایب رییس آسیا
نیست و می تواند شما را درگیر کند. هرکسی که باشید باید در خانه بمانید و توصیه ها را جدی بگیرید.من آنقدر درد داشتم که دلم می خواست بمیرم احسان حدادی از آخرین شرایط خودش می گوید: اردوی کیش تمام شد و خدا را شکر یک اردوی بسیار خوب بود.بعد از شکست دادن کرونا سعی کرده ام که بیشتر حواسم به خودم باشد.قبلا هم گفتم سلامتی مهمتر از ورزش کردن است.با این حالا ممکن است المپیک برگزار شود و ما ورزشکاران ...
زندگینامه خصوصی بهرام افشاری قد بلندترین بازیگر سینما+تصاویر
دوربین بعد از تئاتر در خرداد سال 1392 وقتی 26 ساله بود تجربه کوتاهی را در فیلم عصابنی نیستم به کارگردانی رضا درمیشیان در سینما به دست آورد. شهرت او سپس از طریق احمد مهرانفر در دی ماه 1392 برای بازی به سریال پایتخت دو معرفی شد که با نقش بهتاش فریبا بسیار دیده شد. سریال پایتخت 2 به کارگردانی سیروس مقدم ساخته شده در سال 1391 و اکران در نوروز 1392 ...
داستان کوتاه یک بازنده
. تو اون مدت فقط یک بار سرم رو بالا آوردم تا دخترهایی که روبرومون نشسته بودن رو ببینم. اون هم از سر خجالت به ثانیه نکشید. البته دلیل اصلی این رفتار نگرانی من درباره احساس امنیت و آرامش اون دوتا دختر بود. با خودم فکر می کردم اگر بخوام مستقیم یا چندباره بهشون نگاه کنم، باعث آزارشون میشه. یه مقداری سعی می کردم مودبانه تر از حالت عادی غذا بخورم بعد از حدود نیم ساعت، غذاشون تموم شده بود و ...
دردسرهای مستانه (3): خواستگاری، وعده های قشنگ و ... مبارکه!
. منصور: راستی شنیدم امروز کنکور داشتید، چطور بود؟ مستانه: خوب بود. منصور: چقدر خوب! پس فکر می کنید قبول بشید. مستانه: بله فکر کنم قبول بشم. منصور: حالا چه رشته ای می خواید بخونید؟ مستانه: همیشه دوست داشتم پزشک بشم، فکر می کنم رتبه ی بالایی بیارم و قبول بشم. منصور: چقدر عالی! پس می تونم همه جا پز بدم که خانمم دکتره. ...
سکانسی از یک ناممکن + تصاویر
(بدون دست و پا از مُچ) با معلولیت به دنیا آمده ام، البته جز مسائل و نگاه های متفاوت جوامع، مشکلی با این وضعیت ندارم و خدا را شاکر هستم که به همه اهدافم رسیده ام. اراده ای به سختی کوه به گفته خودش در راه رسیدن به آرزوهایش لجباز است و برای تحقق آنها کوتاه هم نمی آید و معتقد است کوتاه آمدن کار آدم های بزرگ است ولی او همچنان در بازی رویا و آرزو مثل کودک است، کودکی لجباز که تا به ...
جشن تولد لاکچری نیوشا ضیغمی در خانه لوکسش + عکس
.... مخالفت پدر و مادر نیوشا ضیغمی برای بازیگری: وقتی می خواستم وارد بازیگری شوم مادرم مخالفت نمی کرد ولی آن دید مادرانه نسبت به آینده من را در نظر می گرفت اما پدرم با بازیگر شدن من زیاد موافق نبود. پدرم اصولا کارهای علمی را دوست داشته و دارد و ترجیح می داد من پزشک یا مهندس شوم تا بازیگر! وقتی وارد این عرصه شدم و با کار آقای جوزانی شروع کردم و پس از آن هم بلافاصله وارد سینما ...
مد جدید خواستگاری
خواستگاری برای معارفه عروس و داماد به یکدیگر بود و امروز در این مراسم والدین دختر و پسر به هم معرفی می شوند! اوایل کنار آمدن با این نوع ازدواج ها برای والدین و حتی اطرافیانشان هم سخت بود اما حالا با گذشت چند سال از ازدواج های جدید، برخی خانواده ها با آن کنار آمده اند و البته برخی دیگر همچنان از موضع خود کوتاه نیامده اند و همچنان با انتخاب فرزندانشان مشکل دارند! اما این روز ها با سبک خاصی از ...
اول ماکس بزن بعد برو!!!
جلوی در کنار کشیدم و گفتم... - خیلِ خب بی بی، پس یه لحظه صبر کنین... بی بی کمی صبر کرد که با ماسک روبرویش ایستادم... - بیا بی بی جون، اینو بزن رو صورتت... بی بی چپ چپ نگاهم کرد... - بیا برو کنار بینم دختر من اَ ای قرتی بازیا خوشوم نیا... - خوشم نمیاد چیه بی بی؟ ماسکه بی بی، مگه چیه؟ - ماکس، ماکس، هی دیه بعد پیری ماکس نزدم ...