دختر فراری که از سرنوشت رومینا گریخت / آهو: امام رضا (ع) ضامنم شد
سایر خبرها
زوج جوان: زندگی ما مثل فیلم ترسناک است!
سمت کمد دیواری رفتم،دیدم شوهرم گوشه کمد چمباتمه زده.داشتم از ترس سکته می کردم و جیغ کشیدم.رضا با حالت وحشت زده از من دور شد و می گفت تو رو خدا منو نکش و از خانه به حالت فرار بیرون رفت.همسایه مان صدایم را شنید و به خانه ما آمد، اما رضا رفته بود.موضوع را به او گفتم و شب که رضا به خانه برگشت خیلی عادی با من خوش و بش کرد.وقتی دلیل کار صبح را از او پرسیدم طوری حضورش را در خانه انکار کرد که من یک لحظه به ...
تصادفی که قاتل را به دام انداخت
قتل زدی؟ من با سروش مشکلی نداشتم آن شب مست بودم، واقعاً متوجه نشدم چکار کردم. من با پسر شریکم دعوایم شده بود. انگیزه دعوایت با پسر شریکت چه بود؟ به او گفتم که برود خانه و من در مغازه هستم و نیازی به حضور او نیست. اما گفت می ایستد. سر همین مسأله باهم دعوایمان شد و من چاقویی را که داخل مغازه میوه فروشی بود برداشتم و ضربه ای به او زدم. فکر کنم سروش برای وساطت آمده بود ...
شب شهادت عباس با روضه علقمه سحر شد+ تصاویر
امکانات داشته و نداشته اش چنگی به دل نمی زند. به زحمت موفق به تماس با برادر شهید عباس دبیقی می شویم. از این که یاد و نام برادرش بعد از چند سال دوباره زنده شده متعجب است. از حال و روز پدر و مادر جهادگری که شهادت در راه محرومان نصیبش شد، می پرسیم و حمید دبیقی پسر ارشد خانواده راوی روزهای سخت زندگی والدین پیرش بعد از شهادت عباس می شود: شغل پدرم بنایی است. کمی پیش از این که عباس به گروه های جهادی ...
لطفا با فرزند خود درد دل نکنید!
. اصلا دختری که در خانه پای حرف های دیگری نمی نشست، انگار به بخشی از وظایفش جنسیتی اش عمل نمی کرد. دوستی که حالا در آستانه چهل سالگی است می گوید: مادرم همیشه به من می گفت تو پسر پدرت هستی، چون همیشه دوست داشتم با پدرم بروم مغازه تا اینکه با او بروم مهمانی. حالا همان دختر ازدواج کرده است و آن قدر غصه و حرف نگفته دارد که آرزو می کند مانند مادرش دختر دیگری در خانه داشته باشد، برایش از روز های ...
سرقت برای فرار از ازدواج
نکردم چرا که باید از روستا دور می شدم. از آن روز به بعد و با تقسیم پول احشام سرقتی، من از همدستانم جدا شدم و به مکان دیگری رفتم و به خلافکاری های خودم ادامه دادم، ولی دو سال قبل ناگهان به آخر خط رسیدم و خودم را موجودی درمانده و بدبخت یافتم. هیچ چیزی نداشتم و با بدبختی و فلاکت روزگار می گذراندم تا این که شبی خداوند دستم را گرفت و راه توبه را نشانم داد. همان شب توبه کردم و دست از کار های ...
آخرین خبر از پرونده قتل ریحانه عامری به دست پدر در روز چهلم این جنایت خانوادگی + فیلم
و سپس به اتاق خوابش می رود. همان شب مادرم به پدرم می گوید اگر آن کار را نکرده بودی می توانستی غیرت خودت را نشان دهی و به دیر آمدن ریحانه اعتراض کنی که پدرم در آن صحنه به مادرم می گوید می خواهی ریحانه را بکشم؟! مادرم می گوید نه! شما پدر و دختر آخر سر مرا سکته می دهید. مادرتان در صحنه قتل حضور داشت؟ نه، مادرم ساعت 4 صبح برای تعویض پلاک از خانه خارج شده بود. ...
گفتگو با زنی که همسرش را کشت و خانه را به آتش کشید
را در روستا بودم و بعد برای ادامه تحصیل به مدرسه شبانه روزی در چکنه رفتم. چرا ادامه تحصیل ندادی؟ ازدواج کردم! هنوز اول دبیرستان را تمام نکرده بودم که پسر دایی ام عاشقم شد. تو هم او را دوست داشتی؟ نمی دانم! نه می توانم بگویم دوست داشتم و نه می توانم بگویم او را دوست نداشتم! زمان ازدواج چند ساله بودی؟ 15 سال داشتم. فرزند ...
مرگ دردناک عرفان 2 ساله روی دستان مادرش / عقرب گزیدگی در اندیکا + عکس
تنگ آب زر شهرستان اندیکای خوزستان کز کرده است. در یک دستش پیراهن عرفان را نگه داشته و در دست دیگرش اسباب بازی پسرک را که آن را خیلی دوست داشت. از صبح چهارشنبه که پسر دو ساله اش ناخوش شد، ورق زندگی برایش برگشت و هنوز مرگ عرفان را باور ندارد. حال پسرک تا شب قبل خواب بود و هنوز صدای بازی کردن و شیرین زبانی اش در ذهن مادرش می پیچد. مادر عرفان در مورد روز حادثه گفت: صبح ...
مرگ مرد بدهکار زیر چرخ های خودروی طلبکار
در کارگاه حبس کرده بود اما جواد پس از کتک زدن یکی از کارگرها فرار کرد و بعد هم این اتفاق افتاد. صبح دیروز متهم و همدستانش در شعبه دوم دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه ایستادند. در ابتدای جلسه دادگاه پدر و مادر مقتول از طرف خود و نوه صغیرشان برای متهم ردیف اول پرونده درخواست قصاص کردند. اما وقتی متهم در جایگاه ایستاد منکر اتهاماتش شد و گفت: من یک کارگاه تولیدی داشتم و جواد هم از ...
درددل دوستانه با جنایت پایان یافت
، پنهانی از پشت بام همسایه خودم را به خانه می رساندم و صبح دوباره از خانه بیرون می زدم. چه شد که خودت را معرفی کردی؟ پلیس در تعقیب من بود و می دانستم دیر یا زود دستگیر می شوم. از طرفی از عذاب وجدان حتی یک شب نخوابیدم. وقتی فرار را بی فایده دیدم، تصمیم گرفتم که خودم را معرفی کنم. همیشه با خودت چاقو حمل می کنی؟ چون من زیاد از پاتوق خلافکاران رد می شوم، از ترس اینکه یک وقت هایی خفتم کنند، برای دفاع از خودم چاقو داشتم. نمی دانستم چاقویی که برای دفاع برداشته بودم، رفیقم را به کشتن می دهد. ...
روایت یک شاهد عینی از حمله منافقین به شهرهای مرزی/ درهای دنیا را به روی قلبم بستند
سرپل ذهاب گذشته بودند و به اسلام آباد رسیده بودند. من مانده بودم این طرف، شوهرم آن طرف. دیگر راهی نبود که به اسلام آباد و ماهی دشت برسم. فکر اینکه دیگر رحمان را نبینم، دیوانه ام می کرد. روی زمین نشستم و گریه کردم. به کفراور برگشتیم. خانوادۀ زن برادرم دوباره مرا به خانۀ خودشان بردند. شب توی کفراور ماندم. تا صبح خواب به چشمم نیامد. فکر های مختلف داشت دیوانه ام می کرد. با خودم می گفتم: نکند ...
آزار گروهی دختر 14 ساله در مقابل پدرش! / مرد افغان ضجه می زد
زنان و دختران، اموالشان را ربوده و پس از سوزاندن قرآن و خانه هایشات فرار می کنند. تاکنون مسئول طالبان این جنایات را به عهده نگرفته است. به گفته بک منبع آگاه منبع چهار تن از اعضای طالبان شب گذشته وارد خیمه تابستانی فردی به نام خدای نور شده و در مقابل او و سایر خانواده اش دختر 14 ساله شان را مورد تجاوز وحشیانه گروهی قرار دادند. در حال حاضر رسیدگی به این پرونده آغاز شده است. ...
از کرونا بیشتر از گرسنگی نمی ترسیم!
روی؟ گفت سواد خواندن و نوشتن دارم و می دانم که ویروس کرونا خطرناک است و شهر در اوایلی که کرونا آمده بود، قرنطینه شد. قبل از کرونا ما اصلاً زباله گردی نمی کردیم، همین پارسال توی اسفند بعد از کرونا قبل از اینکه بیایم زباله گردی کنم، دستمان خیلی خالی بود، یک روز هیچی در خانه نبود بخوریم، یعنی از شب قبل شام نخوردیم، فردایش هم صبحانه و ناهار نخوردیم. شب که شد ضعف کردیم. مامان به من و خواهرم و داداشم گفت ...
تابستان همراه با فیلم های تلویزیونی / از "آن سوی آتش" و "مهاجر" تا "لانه خرگوش" و "بچه های آسمان"
با شکایت عبدالحمید به زندان می افتد. در این فاصله عبدالحمید بابت فروش خانه پدری پول خوبی از شرکت نفت می گیرد و همچنین به عنوان نگهبان مشغول کار می شود. حالا حمید آزاده شده و برای کسب سهم خود به سراغ عبدالحمید می رود. او نیز به عنوان کارگر حفاری مشغول کار می شود و به آسیه، دختر لال شیر فروش، دل می بندد. عبدالحمید از علاقه نوذر به آسیه خبردار می شود و برای آن که از شر نوذر خلاص شود، از مادرش می ...
اعترافات تکان دهنده پسر مشهدی به قتل مادر
کارد آشپزخانه او را چاقو چاقو کردم. درست یادم نیست اما روی گردن، قفسه سینه و دست هایش با چاقو ضربه زدم. ابراهیم تبر ادامه داد: آن شب در کنار جسد غرق در خون مادرم تا صبح بیدار ماندم و داخل اتاق راه رفتم. صبح تلویزیون را داخل کارتنش گذاشتم و از خانه فرار کردم. چون می دانستم بقیه اعضای خانواده با مادرم تماس می گیرند گوشی تلفن همراه او را هم با خودم بردم اما آن را داخل یک تاکسی جا گذاشتم ...
تاراج دست و گیسو
دکل برق فشار قوی روستا که نزدیک خانه امینه است اصابت می کند و انفجار مهیبی رخ می دهد. او، پدر و خواهرش مجروح می شوند؛ اما جراحت امینه شدید است. سیم های برق بریده و روی او افتاده اند؛کابل برق رگ های دستش را پاره کرده؛ یکی از همسایه ها که ساکن اهواز و اتفاقا آن روز برای سرکشی به اقوامش به روستا آمده؛ وقتی صحنه و وضعیت امینه را می بیند به سرعت او را سوار وانتش می کند و به اهواز می آورد. ...
بخش های سانسور شده دورهمی بهزاد فراهانی
به گزارش راهبرد معاصر بخش های سانسور شده دورهمی بهزاد فراهانی باعث شده است تا مردم سوالاتی در باره نحوه پخش و ضبط برنامه دورهمی با حضور بهزاد فراهانی مطرح کنند. در برنامه شب گذشته دورهمی بهزاد فراهانی درباره خانواده هنری خود صحبت کرد و گفت: پدرم تعزیه خوان خوبی بود؛ پدر همسرم هم بزرگترین عکاس دهه 20 بود. در خانه ما همیشه هنرمندان رفت و آمد داشتند و این موضوع بر ادامه مسیر هنری فرزندانم تاثیرگذار ...
پسرجوان برادرش را به خاطر همخوابی با دختر همسایه به قتل رساند
دوست شده بودم و ما گاهی باهم قرار می گذاشتیم و چند دقیقه ای صحبت می کردیم. روز حادثه در حال گفت وگو با دختر مورد علاقه ام بودم که برادر کوچکم بازیگوشی می کرد و مدام مزاحم ما می شد. من چند بار به او تذکر دادم که بیرون برود و مزاحم نشود. اما او همچنان بازیگوشی می کرد. من که از این بابت خیلی ناراحت و عصبی شده بودم خیلی سریع به سویش حمله ور شدم و با عصبانیت سرش را گرفتم و به دیوار کوبیدم ...
اخبار حوادث امروز (4 مرداد 99) از برادرکشی بخاطر برهم زدن خلوت با دختر همسایه تا محاکمه عاملان جنایت ...
اعترافات دختر جوان به قتل پسری در چاه معاون اجتماعی فرماندهی انتظامی استان فارس گفت: یک دختر 20 ساله که پسر جوانی را با انداختن به چاه، کشته است، دستگیر شد. معاون علمی و فناوری رئیس جمهور خبر داد: داروی کرونا 3 هفته دیگر در ایران معاون علمی و فناوری رئیس جمهور گفت: شرکت های دانش بنیان در حوزه تأمین داروی بیماران کرونایی هم خوب عمل کردند و چند نمونه از آنها ...
محاکمه عاملان جنایت هولناک خانوادگی در کوچصفهان رشت/ قتل عام 5نفر برای ارثیه
کارگری کند و بتواند کارگاه خودش را بزند. او ادامه داد: از چند روز قبل از شب جنایت دوست و همکلاسی خواهرم به نام سارا میهمان ما بود. بعدازظهر روز حادثه اعضای خانواده ام به همراه دوست خواهرم برای تفریح بیرون رفتند. همان موقع به فکر اجرای نقشه ام افتادم. با حمیدرضا تماس گرفتم و خودش را به خانه ما رساند. او را در یکی از اتاق ها مخفی کردم. حدود ساعت 8 شب بود که خانواده ام برگشتند. خواهرم و ...
روایتی از جدال با کرونا
اگر همان روز که دچار شکم درد شده بودم تست کرونا می دادم هم مثبت بودم. قرنطینه خانگی و رفت و برگشت بیماری حالا 4 هفته از زمانی که تست کرونای مینا مثبت شده می گذرد. او که در تمام این مدت در خانه قرنطینه بوده، می گوید: این بیماری رفت و برگشت دارد، یعنی در شرایطی که احساس می کردم کاملا خوب شده ام و حتی دلم می خواست از خانه بیرون بروم و سرکار برگردم دوباره یکی دو تا از علائم بر ...
مرد سینمای ایران در 63 سالگی پدر شد / زن بازیگرش 34 ساله است + بیوگرافی وعکس
...> سارا صوفیانی با نام کامل سارا ناز پرور صوفیانی بازیگر زن سریال روزهای بی قراری در روز 26 فروردین ماه 1364 در شهر مشهد در یک خانواده 6 نفره متولد شد و اکنون 34 ساله می باشد. سارا دختر یکی یکدونه و ته تغاری خانواده است و سه برادر بزرگتر از خودش دارد. پدرش دبیر ریاضی و مادرش خانه دار است. سارا صوفیانی از رشته دکترای تاریخ اسلام فارغ التحصیل شده است و همچنین رتبه 2 فوق لیسانس ...
مراسم عروسی کرمانج های خراسان شمالی به روایت تاریخ
داماد حالا عروس به منزل داماد رسیده است. بوی اسپند، شادی مردم، دست زدن و شوق و هلهله، عروس از اسب پیاده نمی شود، باید ابتدا پدر داماد هدیه ای به او بدهد. این هدیه می تواند یک یا چند راس گوسفند باشد. سر شب پس از عروسی، خانواده داماد از خانواده عروس دعوت می کردند و مهمانانی از طرف خانواده عروس و داماد گرد می آمدند و کفگیر را به دست عروس می دادند که آن شب، به شب کفگیر به دست معروف است و عروس از فردای آن شب وارد امور خانه و خانه داری و جریان عادی زندگی می شود و به این شکل است که یک زندگی با تمام سادگی و به دور از زرق و برق و تجملات برگزار می شود. انتهای پیام ...
گفت وگوی خواندنی تسنیم با خانواده شهید حافظ امنیت کشور/ روایتی از ولایتمداری شهید امیدی
دیگران به بازار رفتیم. بقیه مدام از بنده جویای حال قربانعلی می شدند و من که از همه جا بی خبر بودم می گفتم: مرخصی گرفته و در مسیر بازگشت به شهرکرد است . وی اظهار کرد: تا شب خبری از همسرم نشد خیلی نگران شدم و برای پرس و جو به منزل پدر شوهرم رفتم، که کوچه شلوغ به نظر می رسید کم کم، به بنده گفتند قربانعلی به ماموریت رفته در آن ماموریت مجروح شده و قرار است پای او قطع شود و اجازه بنده نیاز است و با ...
دوئل مرگبار 2 زباله جمع کن بر سر یک تکه سیم
حالی که چاقوی خونینی در دست داشت، از محل فرار کرد. ضارب که به نظر می رسید مرد میانسالی است، چند متر آن طرفتر هنگام فرار با خودروی سواری تصادف کرد و در حالی که از ناحیه سر و دست و پا به شدت زخمی شده بود، از روی زمین برخاست و به فرار خود ادامه داد. پس از این رهگذران به سراغ مرد زخمی رفتند و وقتی دیدند او خونین و روی زمین ناله می کند، موضوع را به مأموران پلیس خبر دادند و بعد پیکر خونین او را با ...
آزمون به وقت کرونا
غیبت؟ مگر کشک است! گاهی در یک لحظه تهدید ها تبدیل به فرصت می شود. کاری که پدر در آن لحظه کرد عجیب و باور نکردنی بود. در یک چشم به هم زدن لحنش را به یک پدر غمگین تغییر و نگران ادامه داد: دخترم مشکوک به کروناست. آنقدر واقعی نقش بازی کرد که پریدن مدیر از سر ترس را از پشت تلفن احساس کرد ولی کرونا از او زبل تر بود. برای اثباتش در وجود دختر باید گواهی پزشک یا نتیجه آزمایش رو می کرد ...
روایتی از زندانیان جرایم غیرعمد که در روز های شیوع کووید 19 طعم آزادی را می چشند
، زمان به اندازه یک عمر برایم گذشته است. بچه کوچکم نوزاد بود که زندان رفتم، حالا که برگشته ام، من را عمو صدا می زند. فقط خدا می داند که به من و خانواده ام چه گذشته است. دعا کنید کمک خیران شامل حال من هم بشود تا به زندگی برگردم و مثل گذشته نان آور خانه ام باشم. الان همین روز ها که به طور موقت به خاطر کرونا آزاد شده ایم، ام دی اف کاری چند ساختمان را انجام داده ام. شاید باورتان نشود، ولی من از تمام نشدن ...
آیا نیروهای بارزانی، برادرزاده باردار صالح مسلم را تحویل دستگاه اطلاعاتی میت ترکیه دادند؟
گروه بین الملل : دالیا محمود مسلم ، برادرزاده صالح مسلم است که به رهبری کردهای سوریه که اداره خودمختاری را در سوریه به راه انداخته اند، نزدیک است. به گزارش بولتن نیوز، محمود مسلم، پدر دالیا اعلام کرد دخترش که شش ماه قبل برای درمان به کردستان عراق رفته بود، بازداشت و به مسؤولان ترکیه ای و دستگاه های اطلاعاتی شان تحویل داده شد. وی در فیسبوک نوشت: دخترم آماده بازگشت به سوریه ...