ماجرای پرستار داوطلب باردار و بخش بیماران کرونایی +عکس
سایر منابع:
سایر خبرها
حبس در خانه
شنیدن آمار های مرگ ومیر را برای خودم قدغن کرده بودم و نمی گذاشتم مخاطبان صفحه مجازی ام بفهمند من ترسیده ام یا از حبس برایشان می نویسم. این حبس اجباری به تمام کرده ها و نکرده های عمر سی و چند ساله ام فکر کردم. یک عذرخواهی به بعضی ها بدهکار بودم. بعضی ها را اشتباهی قضاوت کرده بودم. چند تا دروغ ریز و به قول معروف زنانه به همسرم گفته بودم و حالا هر کدام آتشی بود به جانم. روز های آخر حبسم به تلفن بازی و حلالیت گرفتن گذشت. هر که را می شناختم زنگ می زدم وکلی با او خاطره بازی می کردم ...
پرستاران در برزخ کرونا
شده است . سه روز کامل شیفت بودم نازنین غلامی پرستار بیمارستان پورسینای رشت است. او از جمله پرستاران فعال در بخش خصوصی است که در بحران کرونا به دلیل کمبود شدید نیرو در مراکز درمان دولتی به عنوان شرکتی داوطلب راهی بیمارستان دولتی شد. او از میان تمام بیمارستان های دولتی به مهم ترین سانتر کرونا در رشت و در عین حال شلوغ ترین بیمارستان آمد تا در کنار مدافعان سلامت قرار بگیرد. او یکی از ...
کرونایی ها زامبی نیستند/ بعد از 3 بار تست دادن باز هم کرونا مثبت بودم
. همان روز بانک تعطیل شد و کارمندان آزمایش دادند و برای بهبودی حال یکدیگر به قرنطینه رفتند که مبادا ناقل باشند. همسر من هیچگونه علائمی نداشت، بعد از گذشت 11 روز همه کارمندان آن بانک تست دادند و نتیجه همه مثبت اعلام شد. او روزهایی که همسرش در منزل قرنطینه بود و با نگرانی از خود و فرزندانش محافظت می کرد را شرح می دهد: به دلیل اینکه همسرم دیابتی هست بسیار دلواپسش بودم. او در آن مدت همه پروتکل ...
مرداب وحشتناک برای زن جوان در فضای مجازی!
گاه به عاقبت وحشتناک این ارتباط غیراخلاقی و شرم آور نمی اندیشیدم، خیلی زود تحت تاثیر کلمات عاشقانه اش قرار گرفتم و تعدادی از عکس هایم را برایش ارسال کردم، اما از همان روز به بعد ارتباط نادر با من بسیار کم شد به طوری که دیگر بیشتر اوقات به تلفن هایم پاسخ نمی داد. هنوز علت و انگیزه این رفتار او را نفهمیده بودم که به طور کلی ارتباطش را با من قطع کرد و تلفنش خاموش شد. چند روز بیشتر از این ...
فکر نمی کرد کرونا آن قدر نامرد باشد
کرونا گرفته ایم؟ گفتم من چند روز است به شما می گویم ما کرونا داریم. خلاصه آزمایش دادیم و معلوم شد همه مان کرونا گرفته ایم. اعضای خانواده یکی یکی بهتر می شدند اما حال حاج درویش مدام بدتر می شد. ریه های آسیب دیده اش انگار دیگر توان خلاصی از این بیماری را نداشت. تا این که 5 روزی در بیمارستان بستری شد، گفتند بیماری زمینه ای دارد و خطرناک است. حمیده خانم می گوید: من خوب شده بودم که حاج درویش ...
پرستاران برای جان بیماران از جان خودشان گذشتند
بیماری ریوی دارد . حق گو در این باره گفت: از ابتدای شیوع بیماری تاکنون این دل نگرانی و استرس وجود دارد که ما بیماری را از بیمارستان به خانه نبریم . وی افزود: بسیاری از همکارن مان فرزندانشان را به شهرستان یا خانه پدربزرگ و مادربزرگ ها فرستاده اند اما من و همسرم به صورت شیفتی دخترمان را نگه می داریم . وی با اشاره به موج دوم بیماری که یک هفته پیش از سرمان گذشت، گفت: در ...
تعارض بین حضانت، ولایت و شأن مادری
.... بسیاری از این مشکلات و خلاء های قانونی مواردی است که مادران با حضور همسر هم با آن روبه رو می شوند و قانون به تنهایی با مادر اجازه حل و فصل و ورود به آنها نمی دهد. اما درباره مادری که همسر او در قید حیات نیست گاهی این موانع نه متولی مشخصی برای حل و فصل دارد و نه راهکاری برای رفع آن پیش پای مادر گذاشته شده است. خانم پیرانی. شما چند وقت بعد از شهادت همسر بزرگوارتان برای اولین بار ...
گفتگو با استادی که روزگاری شاگرد اول مرکز پزشکی ایران بود
غیرت ما برخورد. با خود گفتیم که این ها دارند به ما پیام می دهند که اگر شما نروید، ما می رویم. در نهایت چهار پنج نفر از آقایان بلند شدند. شما هم جز افراد داوطلب بودید؟ بله. آن روز، جشن تولد پسرم بود. روز قبل یک کیک به قنادی شاهرضا در خیابان فلسطین سفارش داده بودم و قرار بود بعد از کلاس بروم کیک را بگیرم و به خانه ببرم. ولی چون قرار بود از بیمارستان به ایستگاه راه آهن برویم ...
روایت جهادگران از نجات بیمار کرونایی از خودکشی
احمد اقدایی که می رویم ، اولین جملاتش مخاطب خاص دارد؛ گروه های جهادی در موج اول کرونا با تمام قوا به میدان آمدند، اما در موج دوم حضورشان کمرنگ است، کرونا همان کرونا است، هم جنگنده تر و هم قوی تر. انگار خودش را مجهز کرده و با توان بیشتر برگشته است. اما نیروهای جهادی هنوز نیامدند.انشاالله همین روزها، همه بیمارستان ها خبر حضور نیروهای جهادی داوطلب را منتشر کنند و رفیقان جهادی ما یار کمکی ...
فعالیت های قرارگاه جهادی مهاجر در بیمارستان امیرالمؤمنین(ع)
به گزارش خبرگزاری بسیج استان مرکزی؛ پس از آغاز موج دوم شیوع ویروس کرونا و افزایش آمار ابتلا و بستری، بیمارستان امیرالمؤمنین (ع) - ریفرال کووید - با کمبود نیروی درمانی در بخش های مختلف مواجه شد. در تاریخ دوشنبه 23 تیرماه، مجوز حضور نیروهای داوطلب در بیمارستان سانتر کرونا توسط ریاست دانشگاه صادر شد. دانشجویان جهادگر به سرعت اعلام آمادگی کردند و 6 روز بعد فعالیتشان در این بیمارستان آغاز ...
مشق مهربانی زوج عاشق اردبیلی بر دیوار قلب بیماران/ سفیدپوشان محکم ایستاده اند
بیمارانی که مبتلا بودند و حالشان بهبود می یافت و در حال ترخیص بودند بسیار حال شور انگیزی است؛ برای هر پزشک و کادر درمان دیدن این لحظات و این که حال بیماری بهتر شده بسیار لذت بخش و غیرقابل وصف است. احمدی: خاطره تلخ و شیرین من هر دو مربوط به یک اتفاق است؛ فروردین ماه من در بخش اعصاب بیمارستان علوی بودم یک روز بیماری را به بخش ما منتقل کردند پسر جوانی که به تازگی ازدواج کرده و ساکن تهران ...
ماجرای دو پرستار شجاع که کرونا را شکست دادند
کرونا مبتلا شد، تا پای مرگ رفت اما با صدای زنگ تلفن دخترش به دنیا برگشت من که تا چند روز پیش در کنار دکتر، بیماران کرونایی را که حال شان وخیم بود اینتوبه می کردم، حالا این بار باید خودم منتظر لوله پلاستیکی می شدم که وارد مجرای تنفسی ام شود تا اکسیژن را به ریه هایم برساند. اما من با بقیه، یک فرق مهم داشتم! بارها در همین اتفاق، شاهد بودم افرادی اینتوبه شده بودند و برگشتی برایشان اتفاق نیفتاده بود ...
رویکرد جدید وزارت بهداشت برای مدیریت بیماری کرونا
نمی داند که پزشک و پرستار و پرسنل ما در آن لباس ها چگونه دو شیفت زحمت می کشند. از مردم تمنا می کنم در ارتقای رفتار بهداشتی تلاش کنند و از همه مسئولین اعم از نیروهای انتظامی، نظامی و قضایی می خواهم به یاری و کمک همکاران من در این شرایط سخت بیایند و نگذارند با شکستن پروتکل ها، بار روی دوش کادر درمان سنگین تر شود. وی ادامه داد: ما یک دستاورد تا اردیبهشت ماه در کاهش مرگ و میرها و موارد ...
تأثیرات مثبت پاندمی کرونا در آلمان و اروپا
را افزایش داد و پاداش هایی پرداخت کرد که البته محدود به حوزه مراقبت از سالمندان بود و موجب نومیدی بین پرستارانی شد که در شرایط سخت پاندمی به بیماران مبتلا کووید 19 در بخش مراقبت های ویژه رسیدگی می کنند. با این حال یوهان هینریش کلاوزن دانش آموخته الهیات معتقد است: از نظر من تأثیر مثبت این پاندمی وحشتناک، درک بیشتر ارزش کار مربیان مهد کودک ها، پرستاران و معلمان برای جامعه و قدردانی همگانی از ...
قتل وحشیانه فریبا در تهران / زنم با یک جوان سروسر داشت
، پدر فریبا درخواست قصاص کرد و در ادامه متهم برای دفاع از خودش به جایگاه رفت و گفت: چند روز قبل از اینکه او را به قتل برسانم، همسرم را با یک مرد در پارک دیدم پس از آنکه متوجه حضور من شد به همراه همان مرد سوار خودرو شدند و از آنجا رفتند. از کار همسرم بشدت ناراحت بودم و با طرح نقشه ای چاقویی تهیه کردم و به فریبا زنگ زدم و گفتم برایت انگشتر طلا گرفتم و می خواهم 3 میلیون تومان پول هم به تو بدهم و با این ...
احمد برای زنده ماندن 10روز فرصت دارد
هم درگیر شده بودند و احمد و مقتول بی آنکه گناهی داشته باشند وارد درگیری می شوند و در نهایت مقتول بر اثر اصابت ضربه چاقو به قتل می رسد و برادرم متهم به قتل می شود. خوب یادم هست که همان روز احمد به من زنگ زد و ماجرا را تعریف کرد و گفت که ضربه چاقو را او نزده، من هم از او خواستم به اداره آگاهی برود و خودش را معرفی کند و همه اینها را به مأموران بگوید. اما او رفت و دیگر برنگشت. تا اینکه بعد از چند روز ...
چشم انتظار حمایت خیرین هستیم زندگی بی درآمد با دو کودک سخت است
...: کوچک که بودم، یادم می آید که پدرم دکه ای داشت داخل شهر که لباس می فروخت. پدرم کلا دست و پاهاش مشکل داشت وبخاطر معلولیت نمی تونست کارگری کنه.از کوچکی که یادم می آید پدرم خیلی دست و دل باز ودل رحم بود. اگه می دید یکی از همسایه ها نیازی داشت و چیزی ندارند، اگه شده بود از شام ما میزد و به اونا می داد. به خاطر همینم که به همه کمک می کرد و پس اندازی نداشت. تا چند سال که دیگه قلبش مشکل پیدا ...
پنهان شدن شهرداری در سایه پیمانکاران شهری؛ سکوت و شانه خالی کردن شهرداری تا کجا ادامه دارد؟
به گزارش خبرگزاری موج، حادثه روز یکشنبه بوستان لاله که در آن نوجوانی 14 ساله به نام مهدی به خاطر دست زدن ناخواسته به تیر چراغ روشنایی پارک لاله دچار برق گرفتگی شده و چند ساعت بعد فوت کرد؛ باعث شد تا دوباره بحث ایمنی در بوستان ها در فضای مجازی و رسانه ها اوج بگیرد و مطرح شود. اینکه چه تضمینی برای ایمنی خانواده ها و کودکانی است که برای تفریح و ورزش به بوستان ها می روند یا اینکه در صورت بروز چنین ...
ناگفته های فرهاد اصلانی از "سفر به چزابه"
شدن در ذهنش می دید. به کارش اشراف داشت، تکلیفش در فیلم های جنگی با خودش خیلی روشن بود. یک روز قبل از شروع فیلمبرداری و در مرحله پیش تولید سر صحنه رفتم. تریلی ها در حال آوردن ادوات جنگی، تانک ها و ... به میدان بودند. خیلی آرام، خونسرد و مسلط بود. یکی دو ساعت بعد واقعا آن لوکیشن، تبدیل به میدان جنگ شد. در کنار جریانی که آن روزها در حوزه سینمای دفاع مقدس فعال بود و جنگ را شیک و شعاری نشان می داد ...
نویسنده آقازاده: پراید بیشتر از فراری در ذهن می ماند
تماشاگر را از این موضوع محروم کرد. همچنین ذهنیتی هم درباره بحث ممیزی وجود دارد که همه فکر می کنند مربوط به حجاب و لباس است اما برخی وقتها هم موضوعات عقیدتی پیش می آید که سوءتفاهم ایجاد می کند. شاید اگر 5، 6 قسمت دیگر با هم حرف بزنیم نظرم عوض شده باشد اما درباره موضوع سانسور حداقل تا اینجای کار تحت فشار عجیب و غریبی قرار نگرفته ایم. از روز اول می دانستیم چه شرایط سختی خواهیم داشت ...
روایت زندگی زنی که پسرش در جنگ و همسرش در مکه شهید شدند
. پدربزرگ، عموها و دایی اش زودتر رفته بودند. وقتی رسیدم محمود را دیدم که آرام در تابوت خوابیده است. با همان لباس خاکی بسیجی که آخرین بار در آغوش گرفته بودمش. تیر به پهلویش خورده بود؛ اما بخش اعظم پیکرش سوخته بود. چند شبانه روز آفتاب داغ بالای 40-50 درجه مهران، پوست تنش را خشک کرده بود. اما من یک قطره اشک هم نریختم. قول داده بودم. هر کس هم که می خواست گریه و زاری راه بیندازد، می گفتم: آروم باشید ...
کلوپ: گریه اجازه نداد با همسرم صحبت کنم
این اتفاق چگونه بود. یک لذت خالص! یک ثانیه بعد کاملا رها شدیم و سپس من شروع به گریه کردم. رفتم که به اولا(همسر کلوپ) زنگ بزنم. ده ثانیه پیش از سوت پایان بازی با خانواده ام تماس گرفتم که آنها نیز با هم بازی را می دیدند. گفتم همه شما را دوست دارم و گوشی را روی میز گذاشتم. به آنها گفتم که گوشی را روشن نگه دارند تا ببیند چه اتفاقی آنجا در حال رخ دادن است. سپس خواستم با اولا حرف بزنم اما نتوانستم. او پشت ...
دروازه شهادت هیچ وقت در کردستان بسته نشد
. همسرم هیچ وقت از مأموریتش در خانه حرفی نمی زد، ولی درباره آخرین مأموریتش بار ها و بار ها حرف زد و آنقدر گفته بود که می دانستیم چه زمانی قرار است به مأموریت برود. قبل از مأموریت با هم سفر شمال رفتیم. در آن چند روز، آقا جواد را طوری دیدم که در این چند سال زندگی مشترک ندیده بودم. در برگشت وقتی فهمید برادر بزرگترش از تهران آمده و خانه مادرشان است. گفت آن ها را دعوت کنیم تا قبل از رفتن همدیگر را ببینیم ...
دستانی که 60 سال پیش جراحی قلب کرد 19 مرداد 1399 ساعت: 14:5
گرفته بودم که زود جا نزنم و برای چیزی که می خواهم، بجنگم. سپید: و همان سال کنکور پزشکی شرکت کردید؟ بله. آن زمان دانشگاه تهران برای رشته پزشکی فقط 80 دانشجو گرفت و راستش را بخواهید، اول نشدم و نفر دهم شدم. سپید:مثل بقیه در کنکور شرکت کردید یا ویژگی های خانوادگی کمکتان کرد؟ من هم مثل بقیه کنکور شرکت کردم. آن زمان برای رشته پزشکی بعد از کنکور یک مصاحبه حضوری هم بود و چند نفر از ...
روزنامه نگار یعنی عاشق جان سخت
، هفته نامه، ماهنامه و... نوشته اید؟ در کار خبر، پیوسته در روزنامه خراسان بودم و یک روز هم قطعی کار نداشته ام! اولین عنوان کاری من در خراسان، موزّع روزنامه بود! سال 61، شش یا هفت ماه کارم هنگام تحصیل در سال آخر دیپلم، توزیع روزنامه بود. آن زمان هنوز در سال آخر دبیرستان درس می خواندم؛ و صبح اول وقت که بچه ها سر حال به کلاس می آمدند، من گاهی چرت می زدم یکی از معلم ها پرسیده بود چرا ناظمی گاهی ...
تعجب طیبه سیاوشی از قرار گرفتن اسمش در لیست امید
افراد بسیار شاخصی بودند و من می گفتم با وجود این چهره ها شانسی برای ورود من به قوه مقننه وجود ندارد. ولی به اصرار و تشویق افرادی که ذکر کردم در یک عصر سرد زمستانی به همراه یکی از دوستانم به فرمانداری رفتم . فکر کنم آخرین نفری که ثبت نام کرد خود من بودم چون بعد از ورود من در را بستند و گفتند مهلت ثبت نام تمام شده است. شما عضو فراکسیون زنان مجلس دهم بودید. از این فراکسیون برایمان بگویید ...
نیکوکاری به وسعت یک شهر
به گزارش ایسنا، روزنامه شهروند نوشت: بعد از انفجار مهیب سه شنبه شب، چهار آگوست (چهاردهم مرداد) در بیروت، خیابان ها و محلات اطراف، پر شده اند از زنان و مردان جوانی که برای کمک به بازماندگان و تمیزکردن به آنجا رفته اند. آنها خاک و آهن پاره و ضایعات را از خیابان جمع می کنند و برای ساکنان آن منطقه، مایحتاج می برند؛ همه به صورت داوطلبانه. جنی شقیر یکی از همین نیروهای داوطلب است که در روزهای گذشته تمام ...
برانکو: به زودی به فوتبال ایران برمی گردم
اش صحبت کنم. بسیار خوشحالم که همواره مورد لطف و توجه باشگاه های ایرانی بوده ام. این یک علاقه دوطرفه است. من هم علاقه زیادی به فوتبال ایران دارم اما الان تحت قرارداد فدراسیون فوتبال عمان هستم ولی این را می دانم به زودی به فوتبال ایران برمی گردم و دوباره کارم را در آنجا شروع خواهم کرد. روزی هم که از تیم ملی جدا شدم مطمئن بودم این اتفاق برایم می افتد و دوباره برمی گردم. هر چند سال ها به تاخیر افتاد ...
مهرداد اسکویی: سینایی از نامهربانی های سینما به شعر پناه آورد
چند روز گذشته بیشتر درباره وجه سینمایی خسرو سینایی صحبت شده است و اگر شما بخواهید از دریچه ادبیات و کتاب به زنده یاد سینایی نگاه کنید، او را چطور توصیف می کنید؟ من در زندگی حرفه ای خود به عنوان فیلمساز، پژوهشگر و عکاس خیلی با کتاب و کتابخوانی سر و کار داشتم و قبل از هفت سالگی و قبل از اینکه وارد مدرسه بشوم، آموزش الفبا دیدم و کتاب خواندن را شروع کردم. این را گفتم تا بگویم در همه این سال ها ...