سایر منابع:
سایر خبرها
گذاشتند که با طیب زد و بند کنند و وادارش کنند که بگه خمینی به من پول داده تا بارفروشها رو تیر کنم. آن روز در دادگاه، طیب رو به سرهنگ نصیری گفت: حرفهای شما درست؛ اما ما تو قانون مشتی گری با بچه های حضرت زهرا در نمی افتیم. من این سید رو نمی شناسم اما با او در نمی افتم. عاقبت هم دادگاه به اسماعیل رضایی، طیب حاج رضایی، من و حاج علی نوری حکم اعدام داد و به برادران کاردی و شمشاد و بقیه 10 تا 15 سال حبس ...
هم طیب نشست و گفت: حالا بیایید رأی بدهیم و خلاصه همه کسانی که آمده بودند به ابراهیم کریم آبادی رأی دادند. پس از رأی گیری بلند شد و گفت: اختیار خودمان، اختیار زن مان، اختیار بچه هامان، دست شماست. تو این مملکت هر کاری می کنند، بکنند، این را که می توانیم دست کسی نمی دهیم. این ماجرا که در اواخر کابینه زاهدی رخ داد، به خوبی نشان می دهد که لوطی گری و مشتی گری از اول در ذات مرحوم طیب بود آزادمرد ...
که پشت سر گذاشته است نام و بیشتر از نام آن چهره خندان و مهربان سمیه خیرالهی مامای روستا را خوب به خاطر دارد سمیه خیرالهی همان مامای مهربان و با مسوولیت روستا بود که هر گاه احتمال خطری در مورد زن بارداری را تشخیص می داد حتی روز تعطیل خود را نادیده می گرفت و راهی روستا می شد. این زن جوان یکی از همان زنان روستا است که بقا و تداوم زندگی مشترک آنها وابسته به آمدن یک کودک در زندگی شان بوده است ...
صدایی بغض آلود می گوید: دختر من که به کسی کاری ندارد که حالا مزاحمش شده اند. یکی از آن طرف می گوید: معلوم نیست در این اوضاع، این جانور از کجا سر و کله اش پیدا شده؛ پسر من هم دبستانی است. دو هفته پیش این موضوع در گروه درسی شان پیش آمد. یک نفر با پروفایلی که عکس یک عروسک دختر چشم درشت را داشت وارد گروهشان شد و بچه ها را تهدید کرد. همه شان ترسیده بودند آنقدر که پسرم شب ادراری گرفت و بعد من ...
در صفحه 78، داوید آرزو می کند جنگ هرچه زودتر تمام شود اما لحنی که دارد، برای یک کودک معصوم و بی خبر از مناسبات دنیا نیست: خدا کند که این جنگ هرچه زودتر تمام شود. اگر ادامه یابد، هیچ کس نمی تواند این جنگ و این شکنجه وحشتناک را تحمل کند. یکی از مسائل مشکوک دیگر در نوشته های داوید، مربوط به رفتن به شهر و خرید سیب زمینی است. به این ترتیب، سفارش داده می شود و محموله سیب زمینی هم چند روز بعد ...