ناگفته ها و حسرت های مهوش وقاری از مرگ محسن قاضی مرادی
سایر منابع:
سایر خبرها
دنبال بهترین قبر برای خودم بودم؛ 27 بار به اتاق عمل رفتم
کاری دوست داری بکن یک ماه بیشتر زنده نیستی؛ برای کسی که در اوج شادی و رفاه بود این اتفاق بسیار سخت است آن موقع با خدا قهر کردم به خدا گفتم مگر من برای بنده هایت کار نکرده ام پس چرا من؟ یک ماه کارهای خیریه را کنار گذاشتم. دنبال بهترین قبر برای خودم می گشتم همه چیز را تمام شده می دیدم در همان زمان پدر معنوی من علی حاج کاظم گفت اگر می خواهی بمیری بلند شو برو کف خیابان بمیر هر جا بمیری شهرداری تو را ...
نقد در سینما بی در و پیکر شده است
که نوشته هایشان چنان تأثیری روی فیلمساز داشته باشد بسیار معدود هستند، البته منظورم منتقد مکتوب است، نه شوهای تلویزیونی که به اسم نقد برپا می شود! در حال حاضر حتی خیلی بعید می دانم فیلمسازان جوان زیاد نقد بخوانند چون کلا حساسیت ها نسبت به نقد کم شده است. با این حال نقد خوب هم گاهی می بینیم ولی نوشته فوق العاده، اثرگذار و ماندگار مانند نوشته های پنجاه سال پیش دکتر وجدانی را نه! که اگر نقد فوق العاده ...
اسیدپاشی زن روی شوهر سرایدار بخاطر مخالفت با مهاجرت!
جوان ادامه داد: چند روز قبل در خانه خوابیده بودم که یک دفعه جسمی سخت به سرم خورد وقتی چشم هایم را باز کردم، شادی را دیدم که چکش به دست دارد و به من حمله کرده است. هنوز گیج ضربات چکش بودم که یک دفعه شادی مایع داخل ظرفی را روی من ریخت. ناگهان سر و صورتم آتش گرفت وتمام صورتم می سوخت. فریاد زدم و کمک خواستم، با صدای من همسایه ها به خانه مان آمدند و به اورژانس زنگ زدند اما همسرم در ...
طلاق بخاطر اختلاف سن
زندگی مان مخاطره ایجاد کند... سیاوش به یکباره حرف های پریسا را قطع کرد و گفت: می بینید جناب قاضی در همه مسائل خودش را عقل کل می داند. چه ایرادی دارد که ما در میهمانی های دوستان مجردمان شرکت کنیم؟ آنها دوستان من هستند و من نمی توانم آنها را کنار بگذارم. البته شاید همسرم به خاطر اینکه من خیلی از او جوانتر هستم دوست ندارد با هم در جمع های دوستانه حضور پیدا کنیم. در این لحظه پریسا ...
روایتی از مواجهه همسر مدافع حرم با تکه های جگر همسرش! + تصاویر
دانم کجا بردندش، با هم می رویم. نمی خواستم به او اعتماد کنم، اما چاره ای نداشتم. گفتم قول بده که من را پیش همسرم ببری. گفت: مطمئن باش می برمت. روز عید غدیر، چون مادرم سید است هر سال عیدی و تبرکی به همه می دهد. آن سال مقداری تربت امام حسین را هم روی عیدی هایش گذاشته بود. من این تربت را به این نیت برداشتم که به محمدآقا بدهم تا روی زبانشان بگذارد و حالشان بهتر بشود. به خانم ...
متهم به قتل همسر: به خاطر دخترانم مرا ببخشید
به من نمی دهد. آنقدر عصبانی شدم که گفتم همین امروز طلاقت می دهم حتی به چند دفترخانه هم رفتیم، اما همه جا تعطیل بود. همسرم وقتی دید دیگر به ماندنش اصرار نکردم خیلی عصبانی شد و چاقو کشید. دختر یک سال و نیمه ام ترسیده بود و گریه می کرد. همسرم به من و خانواده ام فحاشی کرد و من هم از شدت ناراحتی چاقو را از او گرفتم و چندین ضربه به او زدم که جان باخت. از کاری که کرده بودم پشیمان شدم. به همین ...
حمزه یگانه معتقد است که آموزش آنلاین برای سبک جز مناسب است
...> این آهنگساز درباره سایر فعالیت های خود عنوان کرد: من مشغول تدریس آنلاین هستم. تا پیش از کرونا اصلاً باور نداشتم می توان موسیقی را هم به صورت آنلاین آموزش داد چون معتقد بودم همه چیز باید حضوری اتفاق بیفتد ولی الآن حس می کنم آموزش آنلاین برای سبک جز آموزش خوبی است. یگانه در پایان گفت: خوشبختانه هنرجویانی هم که در کلاس ها شرکت می کنند از کیفیت کلاس های آنلاین راضی اند و از نقاط مختلف برای من پیام می گذارند. من در حال حاضر کلاس های آنلاین خودم را بیش از کلاس های حضوری دوست دارم. ...
گاسپرینی: سوپرلیگ امثال آتالانتا را نابود می کرد/ به خودم گفتم دیگر دلیلی ندارد بجنگیم
هم نجات دهد، چون تیم کوچکی هستیم. روز دوشنبه هفته پیش مطمئن بودم که همه چیز تمام شده است. فصل را تمام شده دانستم و گفتم دیگر چه دلیلی دارد که بازی کنیم؟ برای لیگ قهرمانانی که دیگر وجود نداشت تا رؤیای ما را برای بازی با رئال مادرید، لیورپول و پاری سن ژرمن محقق کند؟ در آن صورت فقط باید امیدوار می بودیم که ما را به تورنمنت شان دعوت کنند. انتهای پیام/ ...
کانتونا: پشیمانم که به آن هوادار محکم تر لگد نزدم
." دیوید بکام، کاپیتان سابق یونایتد و تیم ملی انگلیس، نیز در این فیلم می گوید که از تصمیم کانتونا به خداحافظی بسیار ناراحت شده بود. کانتونا در این باره گفت: "من عاشق فوتبال بودم. عاشق این آتشی بودم که در درونم شعله ور بود. عاشق آدرنالین بودم. بازی می کردم چون از بچگی این رویای من بود. وقتی این رویا تبدیل به عادت و روتین شد، دیگر بازی نکردم. می خواستم که به خودم، به هواداران و به همه وفادار باشم. و خیلی کارها برای انجام دادن در زندگی وجود دارد. من وقتی برای تلف کردن نداشتم. وقتش رسیده بود که توپ را به نسل بعد بسپاریم. ...
آبنبات هل دار طنزی برای دهه شصتی ها
ها می گذرد. راوی داستان پسربچه ای به نام محسن است که دیگران و حتّی خودش از شَرِ شیطنت هایش در امان نیستند. هرشب وقت خواب، به کار ها و شیطنت هایش فکر می کند و تصمیم می گیرد از فردا کار ها بد و ناپسندش را تکرار نکند تا دیگران دوستش داشته باشند. می خواهد مانند داداش محمّدش باشد. آقا و خوش اخلاق و دوست داشتنی ، اما فردا که از راه می رسد، قول و قرارهایش را فراموش می کند و گاهی حتی چُغُلی همکلاس هایش را ...
دروازه بان شگفتی ساز قرار است فوروارد بازی کند
قندی آمدم. بچه ی یزد هستم. ما در نیم فصل امتیازات زیادی را از دست دادیم. البته خوب بازی می کردیم و در هر بازی 5-6 موقعیت گل ایجاد می کردیم که از آنها استفاده لازم را نمی کردیم و از طرفی گل های بدی می خوردیم. به واقع بخت با ما یار نبود. از زمانی که آقای حسن زاده سرمربی تیم شده تیم منسجم تر شده. با تیم دوم فاصله داریم اما هفته به هفته پیش می رویم و امیدواریم در پایان فصل اتفاق خوبی برای همه اعضای تیم ...
پشت پرده عجیب تیم ملی فوتبال ساحلی فاش شد
ایجاد آرامش است! این حرف ها از سوی کسی مطرح می شود که وجودش برای تیم ملی همیشه حاشیه و درگیری داشت و بازیکنان در دوران برگزاری اردو به دو گروه تقسیم می شدند. عبداللهی هم چنین با اشاره به اتفاقی که سال ها قبل در دوران مربیگری داداش زاده در فاصله یک روز تا اعزام به جام جهانی ایتالیا رخ داد، گفت: دو سه ساعت مانده بود به پرواز تیم ملی، در حال پیرایش موهایم بودم که داداش زاده وارد اتاقم شد ...
بخشش مردی که همسرش را کشت
قلم | qalamna.ir : گروه حوادث: مردی که همسرش را به قتل رسانده و جسد او را تا دزفول حمل کرده بود، با رضایت اولیای دم از قصاص نجات پیدا کرد و به لحاظ جنبه عمومی جرم پای میز محاکمه رفت.قتل این زن یک سال قبل در تهران اتفاق افتاد اما متهم به قتل، خود را در دزفول تحویل مأموران داد و جزئیات قتل همسرش را روایت کرد. این مرد که خود به پلیس مراجعه کرده بود، گفت: من همسرم به نام زیبا را کشتم و ...
ناگفته های زندگی عاشقانه دو بازیگر
گاهی که تلویزیون روشن بود، چون می دانستم نمی تواند زیرنویس ها را با دقت بخواند خودم تندتند برایش می خواندم و حرف می زدم و تفسیر می کردم. دوست نداشتم متوجه شود که سرعت عمل قبل را ندارد و از این بابت خیلی خوشحالم که شاید خودش به آن شدت و حدت بیماری اش آگاهی پیدا نکرد. وی ادامه می دهد: البته همان طور که پزشکانش قبلا گفته بودند و سعی می کردند به من آمادگی بدهند، مطمئن بودم که شرایط بیماری اش به اینجا منتهی می شود؛ چون بیماری پارکینسون این طور نیست که ناگهان باعث از بین رفتن شخص شود، بلکه به تدریج توانایی های فرد را می گیرد؛ ولی باز، آدم به خودش ...
مردی بخاطر مواد مخدر کلیه اش را فروخت
وجودم جوانه زده است ! به طوری که مصرف مشروبات الکلی را کنار گذاشتم و مصرف شیره تریاک را آغاز کردم و دیری نپایید که به این ماده مخدر اعتیاد پیدا کردم. چند سال بعد برای تامین مواد مخدر به جمع آوری ضایعات و تکدی گری روی آوردم به طوری که به تن دختر سه ساله ام لباس های ژولیده و مندرسی می پوشاندم و در کنار خودم در خیابان می نشاندم تا مردم ترحم کنند و با پول صدقه آن ها بتوانم مواد مخدر تهیه کنم اما مدتی ...
مهربانی را از خودمان دریغ نکنیم
را پوست می کندم تا برای امشب سیب زمینی درست کنیم. بسته مواد غذایی را گذاشتم وسط پذیرایی. قبل از همه، دختر کوچک خانواده با کمی خجالت به سمت بسته مواد غذایی رفت و آن را وارسی کرد و بعد با هیجانی خاص، خودش را به مادرش رساند و گفت: ماکارونی هم دارد. و من مانده بودم که در مقابل این نیاز و این هیجان چه باید بگویم جز اینکه لبخندی بزنم و بگذرم. بعد از چند دقیقه خواستیم از خانه خارج شویم که دوستم ...
گپ و گفت با محمد بیات، صحاف دوره گرد محله پنجتن | شیرازه خدمت بر کتاب زندگی آقا محمد
این ماجرا به 2 سال قبل برمی گردد. همه شب های قدر مأمور توزیع کتاب دعای جوشن کبیر بین زائران بودیم. آن شب من افطار کرده بودم و غذای حضرت در کیف وسایلم بود. برای اولین بار به کسی زنگ نزدم. گفتم این غذا قسمت هر کسی باشد، خودش به سراغش می آید. بیرون یکی از صحن ها در رواقی ایستاده بود م. مرد بلندقامتی همراه با بچه ای به سمتم آمد و با لهجه ای که نشان می داد شهرستانی است، گفت: اینجا غذای حضرت ...
آیا فکر تنها بودن وحشت زده تان می کند یا حس خاص بودن به شما می دهد؟
.... فکر می کنم در تنهایی خودم خیلی احساس خوشحالی می کنم، چون با فاصلۀ چهار سال کوچک ترین فرزند خانواده بودم و بیشتر اوقات مرا با وسایلم تنها می گذاشتند. من خوی اجتماعی و خوشرویی را از پدرم ارث برده ام، اما همیشه فهمیده ام که خلوت انسان را طوری محروم می کند که خلاق تر می شود. گاهی ممکن است در کنار دیگران بیشتر از وقتی که تنهایید احساس انزوا کنید. یکی از تنهاترین موقعیت هایی که در کارم ...
پاکبانی که عاشقانه پای شغلش ایستاد
پاره کنم؛ گفتم من برمی گردم و به حمید می گویم یک فرصت دیگر به زندگی مان بدهیم. بعد از این اتفاق به مشاوره مراجعه کردیم و تقریباً نزدیک به چهار سال است که کوچکترین بحثی باهم نکرده ایم؛ همین جا و در همین برنامه به خاطر تمام اتفاقات از حمید عذرخواهی می کنم. آمنه در پایان تاکید کرد: مشکلات مالی در زندگی همه وجود دارد، اما با قضاوت ها و حرف هایی که از روی دل سوزی به ما می زنید زندگی را برای ...
چرا مصطفی نجیب به سوریه رفت؟/ روایت خواندنی از ابوحامد و صدرزاده
خاطرات را بگویم چند باری برای ضبط خاطرات آمدند و وقتی کتاب منتشر شد برای خودم هم تازگی داشت که یک سری از حرف هایی که گفته بودم در کتاب وجود داشت و سانسور نشده بود. نجیب در ادامه در مورد این خاطراتی که گاهی احساس می شود نگفتنی است اما بودنش باعث جذابیت کتاب ها می شود، گفت: به نظرم اگر مشکل حفاظتی نداشته باشد، باید خیلی از موارد گفته شود و گرنه کتاب ها همه شبیه هم می شوند و این خوب نیست ...
بساط جایزه دادن به تیم نایب قهرمان را جمع کنید!
، الان در هتل بودیم و داشتیم خودمان را برای بازی پنجم آماده می کردیم. هر کسی باید اشتباهش را بپذیرد. خودم را هم در این باخت مقصر می دانم چون باید چیزی روی آن مطمئن بودم را با اصرار انجام می دادم. فقط مانده بود وارد زمین شوم و توپ را از متین بگیرم و نگذارم آن را گل کند، اما واقعا باید پای حرفم می ایستادم. به خاطر برخی ملاحاظات کوتاه آمدم و به همین خاطر خودم را نمی بخشم. البته درصد اینکه آن توپ هم گل ...
حمله دوباره چفرین به آنیلی با خودداری از رد احتمال مجازات سوپرلیگی ها
که درون ماشین لباسشویی انداخته شده ام. شنبه هفته پیش از کشور خودم هشت ساعت رانندگی کردم تا خودم را به سوئیس (مقر یوفا) برسانم. کلی حرف آماده کرده بودم که درباره اصلاحات (لیگ قهرمانان) بزنم و در سخنرانی ام می خواستم درباره همه چیز حرف بزنم. قبل از اعلام شکل گیری سوپرلیگ، چفرین با آنیلی به عنوان رئیس اتحادیه بازیکنان اروپا – سمتی از آن استعفا کرده است- درباره طرح جدید برگزاری لیگ قهرمانان ...
مخالف اجرای نقدی یارانه ها بودم اما امروز با قطع آن مخالفم
باره نوشتم. همانطور که می دانید پرداخت یارانه هدفمند نیست. همه یارانه دریافت می کنند فقط قیمت ها افزایش پیدا کرده است، اما هر چند در آن زمان، با پرداخت یارانه نقدی مخالف بودم ولی در حال حاضر که یک دهه در حال اجرا شدن است با قطع آن به دو دلیل مخالفم. نخست این که، عده زیادی که گرفتار مشکلات هستند الان وابسته به یارانه هستند. دوم اینکه، شرایط اقتصادی هم به گونه ای نیست که به همه ...
به بهانه نوید و فرشته؛ چند عشق آتشین آرتیستی
فرزند پسر بنام آیین دارد. مهوش وقاری و محسن قاضی مرادی محسن قاضی مرادی و همسرش مهوش وقاری هر دو از بازیگران پیشکسوت سینما و تلویزیون هستند که در اصل بازنشسته آموزش و پرورش بودند و به خاطر علاقه ای که به بازیگری داشتند پا به این عرصه گذاشتند. این زوج هنرمند سال ها عاشقانه کنار هم زندگی کردند و در برخی پروژه های سینما و تلویزیون هم هم بازی بودند. خانم وقاری در پنج سال پایانی زندگی همسرش بسان یک پرستار از او مراقبت کرد و همیشه و همه جا همراهش بود. ...
مصائب بازیگران بدون ماسک و واکسن کرونا
عوامل صحبت کردیم که بقیه سکانس ها را در فرصت مناسب فیلمبرداری کنیم. از کار آقای استادی هم حدود دو، سه سکانس باقی مانده و چون قبل از عید نتوانستیم کار را از سربگیریم قرار شد 15 فروردین امسال ادامه دهیم که شنیدیم حال ایشان خوب نیست و به دلیل ابتلا به کرونا شرایط خوب ندارند و حتی در کما هستند. اما بعد که خودم با ایشان صحبت کردم، متوجه شدم آنچه گفته شده بود شایعه است و ما این موضوع را در قالب یک خبری ...
دختر جوان: فریب پسر کوچه و خیابانی شدم
دختر جوان که به سبب مصرف مواد مخدر کاملا افتاده و فرسوده تر از سن و سال کنونی اش نشان می داد اوضاع و احوال زندگی خود را این گونه به کارشناس مشاوره پلیس شرح داد و گفت 15 ساله که بودم یکی از پسرهای محله پدری ام به نام محسن که گاه و بیگاه سر راه هم قرار می گرفتیم با ظاهرسازی های فریبنده و حرف های قشنگی که از آینده و خوشبختی می زد به دور از نگاه و نظارت والدین به من ابراز علاقه کرد و خیلی زود عقل و ...
مصائب بازیگران بدون ماسک و واکسن کرونا
خبری کردن موضوع، نتوانم ادامه همکاری را رد کنم. در این باره سعید شعبانی - کارگردان فیلم نعره سکوت - هم در باره این خبر به ایسنا توضیح داد: در حال حاضر 30 درصد فیلمبرداری ما باقی مانده و وقتی در روزهای ابتدایی شیوع کرونا مجبور به تعطیلی شدیم با عوامل صحبت کردیم که بقیه سکانس ها را در فرصت مناسب فیلمبرداری کنیم. از کار آقای استادی هم حدود دو، سه سکانس باقی مانده و چون قبل از عید نتوانستیم ...