بازتاب مظلومیت فرزندان ایران در شهادت یک رزمنده جوان
سایر منابع:
سایر خبرها
ذکاوت شهید پوراسماعیلی برای روحیه بخشی به رزمندگان/ شوخی دوستانه با شهید احمد کاظمی
مجروح برخوردیم. پیش خودم گفتم: نیرو ها تا اینجا پیش روی کرده اند! کمی جلوتر رفتیم تا رسیدیم به یک سو. از ماشین پیاده شده وارد یکی از سنگر ها شدم. ناگهان دو عراقی را در سنگر دیدم، معطل نکردم و هر دو را به هلاکت رساندم. کم کم بقیه عراقی ها در سنگر های دیگر متوجه قضیه شدند. سرم را از سنگر بیرون آوردم تا موقعیت را برای دور زدن ماشین بسنجم، بعد سریع سوار ماشین شده و دور زدم. عراقی ها مرا به ...
روایتی از شهادت مظلومانه کودکان در بمباران تهران
به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس ، انتشارات مرز و بوم در صفحه اینستاگرامی خود خاطره ای از فاطمه باقی زاده پیرامون بمباران خیابان اقبال لاهوری تهران در 17 اسفند 1366 را روایت کرد که در ادامه می خوانید. حامله بودم. پشت چرخ خیاطی نشسته بودم، دیدم صدایی آمد. صدا آن طوری که بعد از انفجار می شنوی نبود. نزدیک آدم که موشک منفجر می شود صدا خیلی کمتر است. دیدم دریچه کولر از بالای سرم رد شد ...
تو راست می گفتی، کاش آزاد نمی شدیم!
جان من و مرتب با کابل به سر و صورت و بدنم می زدند. یک لحظه یاد بچگی هایم افتادم که وقتی ما را کتک می زدند می رفتیم پشت یک نفر پناه می گرفتیم که کمتر کتک بخوریم. من هم رفتم پشت یکی از آنها تا جان پناهی برایم باشد و کمتر کتک بخورم، اما او جا خالی داد تا به داخل گودال آتش بیفتم و درحالی که داخل گودال آتش می افتادم، دست هایم را به لبه های پرتگاه بلند کرده و ایستادم و حالا از طرفی نیمی از بدنم تا کمر ...
سفر ابدی صاحب حجره شماره دو /آخوند آرپی جی زن را بشناسید
حیات باز نمی گردد. من در این حالت، یاد حرف امام افتادم و از خدا خواستم که تا آخر عمر انقلابی بمانم. برای سرم جایزه تعیین شده بود رفته بودم مهاباد، امام گفته بود که مهاباد را باید حفظ کنید، چون زمان شاه هم یک بار اعلام استقلال کرده بود. یکی مهاباد بود و یکی هم خود سنندج بود. این دو تا شهر رادیو و تلویزیون داشتند، امام بر این دو شهر توجه خاصی داشت و ازاین رو من را به این منطقه ...
شهیدی که فیلم شهادتش را بازی کرده بود!
می گفتیم: سید آخرش شهید شدی؟ که او هم نگاه می کرد و می گفت: ان شاءالله، ان شاءالله. بعد از چند سال با اعزام سید برای ماموریتی به منطقه شادگان اهواز وی به دست اشرارمسلح به شهادت رسید. من زمانی که این خبر را شنیدم شوکه شدم. او بر اساس خصوصیاتی که داشت برای ایفای نقش انتخاب شد. حالا در واقعیت این اتفاق برای او افتاد که این نه تنها برای من بلکه برای همه همکاران و کسانی که در جریان ضبط این نماهنگ ...
اس ام اس و پیام تسلیت شهادت امام محمد باقر (ع)
زهرا (س) و یادگار کربلا، امام محمد باقر (ع) تسلیت باد ******** زهر ستم زد شرر به پیکر اطهرش تو آگهی ای خدا چه آمد بر سرش به گوش اهل ولا می رسد این زمزمه ز کینه پرپر شده دست گل فاطمه... شهادت پنجمین اختر تابناک امام محمد باقر (ع) تسلیت باد ******** شاهد کربلا و عاشورا، شکافنده علم و مولای مهر به شهادت رسید شهادت امام محمد ...
روایتی از حضور خانواده شهدای مدافع حرم البرز در باغ عرفان
متوجه می شدم که کسی پائینِ پایَم است. چَشم باز می کردم و می دیدَم مجید است. می خواهَد کَفِ پایَم را ببوسَد بعد بِخوابد، بااینکه مخالفت می کردم آخَر کارِ خودَش را می کرد... خانم تقوایی فیلمبردارمان گفت: تا الآن چند ضبط داشته ام و به یک نتیجه رسیده ام، شهدا در سه چیز مشترک بودند! نماز اول وقت، احترام به والدین، دائم الوضو بودن. گوشه ای از باغ بَساطِ بازی پَهن بود. بینِ پدران و برادرانِ شُهدا ...
خداحافظی بغض آلود حاج رضایی با رفیق دیرینه
این فیلم را به دنیای فوتبال و اتفاقات آن ارتباط داد: من یادم است فیلمی به نام تیرانداز چپ دست از آرتور نیومن دیدم که او باید در آخرین سکانس برای کشتن دوست خود اسلحه می کشید. وقتی تیراندازی انجام شد، پل نیومن به زمین افتاد. در آن لحظه انگار طاق سینما روی سرم ریخت و وقتی تلخی بیشتر شد که فهمیدیم جلد اسلحه او خالی بوده است. همین صحنه را ببرید به پنالتی ها. یک نفر در مقابل یک نفر. این شور و ...
گفت وگو با"مهدی شامحمدی" کارگردان مستند "هجده هزارپا" فیلم سازانقلابی یعنی این؛ هرجا مظلومی باشد، برایش ...
روایت متفاوتی از جنگ 8 ساله با عنوان "زیر خاکستر" ساختم که در جشنواره های فیلم مقاومت، رشد و ره آوردِ سرزمین نور، مورد توجه قرار گرفت و از آن زمان تا پایان سال 1387 در روایت فتح به ساخت فیلم مستند با عناوین نویسنده، کارگردان و تدوینگر مشغول به فعالیت شدم. این فیلم ها گزیده ای از این فعالیت های من در حوزه فیلمسازی مستند است: آقا سعید تلالو یک نگاه، مجموعه مستند یادگاران، جای خالی یک عک ...
شناخت امام محمد باقر علیه السلام
به گزارش بولتن نیوز ، حجه الاسلام والمسلمین علیرضا توحیدلو در یادداشتی نوشت: حضرت امام محمد باقر علیه السلام در روز اول رجب یا به روایتی سوم صفر سال 57 هجری قمری در مدینه منوره چشم به جهان گشود و هفتم ذی الحجه سال 114 هجری قمری، در سن 57 سالگی در این شهر مسموم و به شهادت رسید. پدر ارجمندش حضرت امام سجاد پسر امام حسین علیهم السلام و مادر گرامیش ام عبدالله، فاطمه دختر امام حسن مجتبی علیه ...
آقای صدر، همان موقع که می خواستید، رفتید
با بریده ی روزنامه های ورزشی درست می کردیم. صد ها عکس و تصویر ریز و ریزتر، قاطی پاطی، لابه لای هم. انگار یک نوجوان پر از شوق و هیجان هرچه از هرجا دیده و دوست داشته بریده و بعد بدون دقت، ترتیب یا ارزش گذاری، هرجا دلش خواسته یا جای خالی پیدا کرده چسبانده و بعد عکس بعدی و تصویر بعدی. گوشه های بعضی از عکس ها رفته بود زیر تصویر دیگری، یا از کناره ی بدن یکی کلّه ی کس دیگری زده بود بیرون. آ ...
روایت دسته دختران از 10 روز اول جنگ در خرمشهر/ حسین سلیمانی: این فیلم عجیب است!
رفت و ایده از اینجا آمد. داستان چند جوانی است که به کما می روند و در واقع در عالم برزخ ارواح تصمیم می گیرند اینها برگردند تا اشتباهاتشان را جبران کنند. سریال جذابی بود. او افزود: سال بعد یکی از پرمخاطب ترین سریال های ماورایی تا به این لحظه ساخته شد. سریال او یک فرشته بود با بازی مرحوم حسن جوهرچی و بهاره افشاری که آقای افخمی این سریال را ساخت. حسن جوهرچی نقش فردی را بازی می کرد که در صحنه ...
وداع با روایتگر شیرین خاطرات
: پدرم ارتشی و مهندس بود و پنج فرزندش در گوشه کنار ایران به دنیا آمدند. مثلا من در مشهد به دنیا آمدم؛ ولی شش ماهه که بودم به تهران برگشتیم و کمی بعد به سنندج رفتیم و بعد هم راهی کرمانشاه شدیم. زمانی که در کرمانشاه بودیم خانه سازمانی مان وسط دشتی فراخ نزدیک کوه ها بود. روزها را معمولا در کوه و دشت بازی می کردیم. بومی ها سوار بر اسب و قاطر از آنجا رد می شدند و ما می ایستادیم به نگاه کردن و دنبالشان دویدن ...
نام آخرین فرزندم را به یاد برادرش علی گذاشتم
طور که به ما خبر دادند، چون پیکرش پیش روی دشمن در منطقه چزابه جا ماند و همرزمانش نتوانسته بودند شهدا را با خود به عقب بیاورند، پیکر علی سه ماه مفقود الاثر بود. من و پدرش در سه ماه چشم انتظاری خدا می داند چقدر سختی کشیدیم. به خیلی جا ها می رفتیم تا شاید از فرزندمان خبری به دست بیاوریم. در آن سه ماه هر کس یک حرفی می زد. یکی می گفت ما دیدیم علی به کربلا رفت. یکی می گفت برمی گردد. یکی می گفت شهید شده ...
بازنشر | دعای امام خمینی (ره) برای حجت الاسلام اقبالیان چه بود؟
تجدید وضو را بهانه کردم؛ فکر می کردم که دستشویی در حیاط خانه باشد و از آنجا به سمت کوچه فرار می کنم و خود را به راننده ام می رسانم و... . یک دفعه گفتند دستشویی در همین طبقه است. من رفتم داخل دستشویی و شیر آب را باز کردم و در این حین، بی سیم زدم و همکارانم را مطلع کردم. نیروها سریع خود را رساندند و پیگیر من شدند. وقتی آن ها مشاهده کردند که نیروها دارند می آیند، دستشویی را به رگبار بستند و من در گوشه ...
Veteran Mohammad Fassihi Dastjerdi
که مجروح شدم تا دو روز بیهوش بودم. بعد از آن هر وقت می خواستم غذا بخورم، پرستاری می آمد و پنبه در بینی من می گذاشت. به خاطر ضربه شدیدی که به سرم خورده بود، هر وقت می نشستم از بینی ام آب جاری می شد. دکتر ها با دو سرنگ بزرگ از نخاع کمرم آب گرفتند تا اینکه آبریزش بینی ام قطع شد. بعد چشم هایم را معاینه کردند و فهمیدند عصب یکی از چشم هایم قطع شده است و دیگر بینایی ندارم. بعد دکتر اعرابی که دکتر معالجم ...
انتقاد مجید انتظامی از رفتار زشت تلویزیون و برخی نامزدهای انتخابات برای سرقت آثارش!
کنند به سینما رفتم. پایین جا نبود و مجبور شدم به بالکن بروم. وقتی نشستم بغل دستم علی حاتمی بود. احوالپرسی کردیم و فیلم را با هم دیدیم. حین تماشای فیلم، دیدم علی حاتمی دو، سه دفعه هی به پایش می زند. من هم هی عرق می کردم و با خودم می گفتم که یعنی کار اینقدر مزخرف است که او اعصابش خرد شده؟! به تیتراژ آخر که رسید، دست من را گرفت و گفت: مجید عجب موزیکی است، خیلی زیباست! اصلا آن لحظه باورم نمی شد، گفتم ...
حسرت انار در اسفند
کمی سبک بشوی! منی که بغض فرو خورده در گلو شده ام! *********************** مرضیه باشتنی * چیزی شبیه نطفه یخ مغز خسته ام در خویش می تند به تماشا نشسته است میلش ویار خاطره ها و کتاب هاست پرونده گذشته که هرگز نبسته است برفی سپید روی سرش رد خون به دل از گرم و سرد اینهمه اضداد خسته است پیر است فصل آخر تقویم خاکی است ...