سایر منابع:
سایر خبرها
پیمانه ای که سرریز شد
عقیدتی و سیاسی نیروی انتظامی قم را برعهده می گیرد. آنقدر در نیروی انتظامی خدمت می کند و واسطه بین علما و مردم می شود که آیت ا... فاضل لنکرانی به او می گوید: آقای اقبالیان! مردم آه و درددل شان را پیش ما می آورند و ما نقش دودکش مردم را داریم. ما هم به شما می گوییم و شما می شوید دودکش ما. بعد از این که نگارش کتاب تمام شد، تصمیم داشتم خاطراتش را تا فوت امام خلاصه کنم تا کتاب پرحجم نشود اما شهیدی به ...
ماجرای به کما رفتن راوی کتاب حجره شماره دو
دویدند و مرا صدا می زدند. بعد از چند لحظه دوباره از هوش رفتم و دیگر چیزی در خاطرم نماند. تا اینکه پس از یک هفته که پزشکان گفته بودند به احتمال نودونُه درصد از اتاق عمل زنده بیرون نمی آیم، به هوش آمدم. بر اساس این گزارش، حجت الاسلام ابوالقاسم اقبالیان یکی از شاهدان عینی است که در بسیاری از مقاطع حساس تاریخ انقلاب و دفاع مقدس حضور داشته و نقش آفرینی کرده است. همچنین با شخصیت های ...
ناگفته هایی از زندگانی امام محمد باقر (ع)/ نوشتاری از حجه الاسلام سید محمدباقر هاشمی شاهرودی
. وقتی حضرت وارد مسجد الحرام شد، شروع کرد بلند بلند گریه کردن. به او گفتم: مردم دارند شما را نگاه می کنند. ای کاش صدایتان را کم می کردید! حضرت فرمود: وای بر تو ای افلح! من صدایم را به گریه بلند کردم، بلکه خداوند نظر رحمتی به من بیندازد و فردای قیامت پیش خدا سربلند باشم. افلح می گوید: امام طواف کرد و سپس به پشت مقام آمد، نماز خواند و سر به سجده گذاشت. هنگامی که سر از سجده برداشت و رفت، به جایگاه او ...
مردی که با اخلاص و روحیه انقلابی حرکت می کرد
راه خدا و تکلیف وظیفه خودمان می دانستیم هر کاری از دستمان بر می آید انجام بدهیم. آقای محتشمی هم همیشه خدمت امام بودند و در پاریس کارهای دفتری امام را انجام می دادند و بعد از انقلاب هم در دفتر امام خدمت می کردند و فعالیت داشتند. انقلابی فکر کردن و باور و ایمان به حرکت امام مسأله بسیار مهمی است که یک عده افراد به عنوان یک تعهد دینی و وظیفه اسلامی، وظیفه خودشان می دانستند که برای این ...
روایتی از شهادت مظلومانه کودکان در بمباران تهران
بیا بچه هایت این زیر هستند. تا این را گفتند انگار یک تکان خوردم. دویدم رفتم سراغ مردها. دیگر نمی فهمیدم محرم هستند یا نامحرم. مرد ها را می گرفتم می گفتم اینجا را بکنید. یک آقایی پولیورش را کند انداخت روی سر من. می فهمید که حواسم سر جایش نیست. دستم خونریزی کرده بود، سوار آمبولانسم کردند. هر چه فریاد زدم بچه هایم، کسی گوش نکرد. توی آمبولانس که بودم، دیدم رفتگر محله مان را آوردند. گفتم ...
آقای محتشمی پور، ابوذر امام بود
صحبت ایشان پراکنده پخش شد و به گوش حضرت امام(ره) رسید و حضرت امام موضع گرفتند. امام به مهندس میر حسین موسوی نامه ای نوشتند و گفتند: در برخی از محافل دوستان ما یک حرفهایی با این مضمون می زنند که غلط است. استدلال حضرت امام این بود که اگر ما علاقمند به انقلاب باشیم و بخواهیم از انقلاب صیانت کنیم، باید اول نظام را صیانت کنیم. من یادم هست که آن نامه دست من افتاد و من خدمت آقای محتشمی پور رفتم. آن را ...
ماجرای مجروحیت حاج صادق آهنگران در حج خونین/ کنایه شرطه سعودی که بوی خون می داد
به گزارش گروه حماسه و جهاد دفاع پرس ، انتشارات مرز و بوم به مناسبت سالگرد حج خونین سال 66 روایتی از حاج صادق آهنگران درباره کشتار حاجیان ایرانی توسط ماموران آل سعود را منتشر کرده است که در ادامه می خوانید. آن سال در مکه بودم. در بعثه ی رهبری مشغول خواندن شعری بودم که یکی از دوستانم آمد و گفت: حاج صادق امروز اوضاع غیرعادی است. سعودی ها مثل هر سال نیستند. بلافاصله فؤاد کریمی آمد و گفت ...
اخلاق و فضائل امام محمد باقر(ع)
باقر العلم ای شکافنده ی علم، ای شکافندهی دانش. مردم مدینه – که به این راز آگاه نبودند – می گفتند: جابر (بر اثر پیری و ضعف نیروی اندیشه) هذیان می گوید. جابر در پاسخ آنان می گفت: نه به خدا هذیان نمی گویم و لیکن از رسول خدا(ص) شنیدم که می فرمود: تو به زودی مردی از خاندان مرا درک خواهی کرد که نام او نام من و شمایل او شمایل من است، علم و دانش را می شکافد من بر اساس پیشگویی پیامبر ...
تهمت دزدی اسلحه و قتل به مدافع حرم! + عکس
آوردمشان به خانه. بعد آمدند گفتند که شما را خواسته اند بیایید ایران. گفتم من بروم، زندگی ام نمی گذرد؛ بروم ایران کار کنم، بعد شما بیایید. بعد یکی از آن بنده خداهای پاکستانی گفت: نه؛ ما نمی گذاریم تو بروی ایران، بنشین همین جا، ما خودمان کار را یادت می دهیم و دستت را به یک لقمه نان می رسانیم. بعد این بندگان خدا باعث شدند که من این کوره چینی را یاد بگیرم. در عرض یک سال یاد گرفتم. درآمدش خیلی خوب بود. یعنی ...
شناخت امام محمد باقر علیه السلام
می گوید: در روز بسیار گرمی از مدینه بیرون رفتم، ابو جعفر محمد بن علی بن الحسین علیه السلام را دیدم، همراه با دو تن از غلامانشان یا دو تن از دوستانش از سرکشی به مزرعه خویش باز می گشتند؛.. با خود گفتم: مردی از بزرگان قریش در چنین وقتی در پی دنیاست! باید او را پند دهم. نزدیک آمدم و سلام کردم، امام در حالی که عرق از سر و رویش می ریخت با تندی پاسخم داد. گفتم: خدا ترا به ...
سفر ابدی صاحب حجره شماره دو /آخوند آرپی جی زن را بشناسید
متقی بود. ما در این حجره بودیم و این حجره پایگاه خبری و انقلابی بود. وقتی حضرت امام گفت که بسیج تشکیل شود، در ابتدا آقای یثربی، "هنگ طلاب" را تشکیل داد و من هم در ادامه گفتم که باید بسیج طلاب را شکل دهیم و در سال 58 پایگاه بسیج طلاب که پایگاه خبری و انقلابی بود، شکل گرفت. وقتی بسیج طلاب تشکیل شد، بعد از 9 ماه جنگ شروع شد. این حجره در مدرسه فیضیه قم بود. هنوز جنگ شروع نشده بود که من رفتم ...
توفیقات مقام معظم رهبری که از محضر پدرشان کسب کردند
. بنده آن وقت در قم بودم. تدریجاً در نامه هایی که ایشان برای ما می نوشت، این روشن شد که ایشان چشمش درست نمی بیند من به مشهد آمدم و دیدم که چشم ایشان محتاج دکتر است. مدتی ایشان را به دکتر بردم و بعد برای تحصیل به قم برگشتم، چون من از قبل ساکن قم بودم. باز ایام تعطیل شد و من مجدداً به مشهد رفتم و کمی به ایشان رسیدگی کردم و دوباره برای تحصیلات به قم برگشتم، اما معالجه پیشرفتی نمی ...
حجت الاسلام اقبالیان درگذشت
زار می شود. همچنین مجلس ختمی به همین مناسبت بعداز اقامه نماز مغرب و عشاء در همین تاریخ در مسجد امام حسن عسگری(ع) قم برگزار خواهد شد. قائم مقام سپاه امام علی بن ابی طالب (ع) و مسئول بسیج، جانشین معاونت آموزشی سازمان عقیدتی سیاسی ناجا، مسئولیت تبلیغات شورای مدیریت حوزه علمیه قم، مسئول کمیته نیروی انسانی و ستاد پشتیبانی جنگ در قم، مسئول حوزه نمایندگی ولی فقیه در دانشکده علوم و فنون ...
ناطق نوری: امام نوشت هیچ کس نمی تواند رأی خود را بر دیگری تحمیل کند؛ و خدا آن روز را هم نیاورد/ مشکل ...
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : حجت الاسلام و المسلمین علی اکبر ناطق نوری، از سران اولیه ی جناح راست جمهوری اسلامی و شخصیتی است که در سال 1364، مسئولیت وزارت کشور را به مرحوم حجت الاسلام و المسلمین سیدعلی اکبر محتشمی پور تحویل داد. به گزارش انتخاب به نقل از جماران، او که سال ها به عنوان ریش سفید جناح اصولگرا به ایفای نقش می پرداخت و منشاء اثر بود، امروز چندسال ...
از اشک من تا بغض رامین!
.... تلویزیون قرار شد مرا به این طرح بفرستد. من پیش مسعودی رفتم تا از ایشان خداحافظی کنم. مسعودی تا حرف مرا شنید گفت: ببین من در پیشانی تو روزی را می بینم که سردبیر این روزنامه شوی. در اینجا برای همیشه به رویت باز است. هر جا رفتی و دیدی ناراضی هستی بیا اینجا. خدا او را بیامرزد وقتی اواخر عمر برای یک کار خبری با او تماس گرفتم. گفت تو همان بهزادی خودمان هستی؟ و بعد همان جمله قبلی ...
استاد حسن سمندری برای درمان دخترش سازش را فروخت
...، توافقنامه ای را در این رابطه امضا کردم، چون احساس کردم بهترین مکان برای ساز استاد موزه موسیقی است. به هرحال نام پدرم در تاریخ موسیقی ماندگار شده و سازش هم باید ماندگار باشد. از طرفی مردم هم می توانند هر زمان بخواهند از دوتار پدرم دیدن کنند و اینطوری زنده یاد پدرم که استاد بنده بوده هم خوشحال خواهد شد. بیش از سه ماه در تهران بودم تا کلیه دخترم عمل شود و خب این سکونت چند ماه نیز ...
استاد حسن سمندری برای درمان دخترش سازش را فروخت
...، توافقنامه ای را در این رابطه امضا کردم، چون احساس کردم بهترین مکان برای ساز استاد موزه موسیقی است. به هرحال نام پدرم در تاریخ موسیقی ماندگار شده و سازش هم باید ماندگار باشد. از طرفی مردم هم می توانند هر زمان بخواهند از دوتار پدرم دیدن کنند و اینطوری زنده یاد پدرم که استاد بنده بوده هم خوشحال خواهد شد. بیش از سه ماه در تهران بودم تا کلیه دخترم عمل شود و خب این سکونت چند ماه نیز ...
تو راست می گفتی، کاش آزاد نمی شدیم!
بودم و شغل داشتم به استراحت و درمان پرداختم. اما با توجه به اینکه بعد بازگشت از اسارت، هم بیماری های فراوانی داشتم و هم مشکلات بسیاری برای خانواده به وجود آمده بود، روزهای سختی را سپری کردم. روزهایی که اگر چه همانند سختی ها، کتک ها و شکنجه های دوران اسارت نبود، اما پس از این همه سال اسارت و دوری از وطن، برایم سخت و غیرقابل تحمل بود. در این سال های پس از آزادی، همیشه به حرف هایی فکر کرده و می کنم ...
سیره و سبک زندگی اهل بیت(ع) را به درستی بشناسیم/ 11 فضیلت اخلاقی در نگاه امام محمد باقر (ع)؛ دکتر محمد ...
خواهم که او را ببخشد و اگر حرف تو نادرست باشد، از خدا می خواهم که تو را ببخشد. این نرم خویی و تواضع حضرت سبب شد تا آن فرد مسیحی مسلمان شود. شیوه امام محمد باقر (ع) در مناظرات سبحانی نیا به نمونه دیگری از اخلاق امام باقر(ع) اشاره کرد و گفت: راوی می گوید: دیدم حضرت در باغ بیل می زند و عرق از سر و روی ایشان جاری است. نزد ایشان رفتم و گفتم: اگر مرگت برسد در چه وضعی هستی؟ حضرت فرمود ...
انتقاد ناطق نوری از نوع اجرای دمکراسی در ایران؛ ابزارش را نداریم!
و به عنوان طلبه های تهرانی معروف بودیم. جامعه ای به نام جامعه محصلین علوم دینی تهران داشتیم و آقای محتشمی هم جزو آن بود. تا اینکه ایشان به نجف رفتند و ارتباط قطع بود و من هم در دوره ای که امام(س) نجف بودند به هیچ وجه عراق و نجف نرفته بودم. بعد از انقلاب ایشان با امام به تهران آمدند و به اعتبار سوابقی که با هم داشتیم، سلام و علیک معمولی داشتیم تا دورانی که بنا شد ایشان بعد از من وزیر ...
نماینده مردم قزوین در مجلس خبرگان رهبری: "تهذیب نفس" از ارکان شخصیتی طلبه در تراز انقلاب اسلامی است
و اساتید منحصر کنیم، عوامل دیگر هم در این امر نقش دارند اما نقش استاد حرف اول را می زند و جایگاه استاد بزرگترین عامل در تربیت طلبه است. امام جمعه شهرستان تاکستان تصریح کرد: همانگونه که رهبر معظم انقلاب فرمودند این نظام برای مقتدر بودن در همه عرصه ها، به حوزه علمیه توانمند و کار آمد نیازمند است، بنابراین باید جامعه علمی و دینی ما نیازها را به درستی شناخته و به موقع وارد عمل شود تا در ...
تقویت ارتباط میان مدیران استانی، مهم ترین رویکرد تحولی معاونت امور حوزه هاست
حوزه های علمیه خواهران و افق پیش روی حوزه های علمیه چیست؟ واقع مطلب، من با این نوع نگاه که بیاییم و تقطیع کنیم حوزه علمیه قبل و بعد، موافق نیستم. من معتقدم که ما باید فرایندی نگاه کنیم، یک پیوستار است که نقطه نزج ابتدایی حوزه علمیه خواهران یا مدارس علمیه خواهران قبل از انقلاب بوده، بعد از انقلاب به اقتضائات انقلاب اسلامی تشکل ساختار رسمی پیدا کرده و همین طور ادامه داشته و ...
دو سال رفوزه شدن در دبیرستان به خاطر عشق به نقاشی
هایش کار کردم. چنین بود که شاگرد اول هنرهای زیبا شدم. البته دانشکده را 12 سال طول دادم که سربازی نروم؛ تا این که مرا به زور بیرون انداختند. ببینید! نقاشی حرفه اصلی من بود ولی من هیچ کجا استخدام نشدم. فقط دو باری در دانشگاه درس دادم. یک بار رفتم دانشکده هنرهای زیبا که به انقلاب خورد و تعطیل شد. 2سال بعد از انقلاب هم مرتضی ممیز گفت بیا به دانشکده و استاد تصویرگری نداریم و شما زحمتش را بکش ...
راوی کتاب حجره شماره دو درگذشت
در مسیر جهاد و مبارزه می ماند. او در مبارزات انقلابی خود حضرت امام خمینی(ره) را پیش روی ود قرار داده و معیار شناخت افراد را میزان ارادتشان به ایشان می داند. خود او نیز سعی کرده با همین نشانه در مسیرش حرکت کند. حجره شماره دو تنها خاطرات شخصی یک مبارز انقلابی نیست، بلکه خلاصه ای است از تاریخ انقلاب و دفاع مقدس قم. زیرا راوی این کتاب در بیشتر اتفاقات مهمِ انقلاب در قم نقش مؤثر داشته و بعضی ...
نام آخرین فرزندم را به یاد برادرش علی گذاشتم
شهید علی فصیحی دستجردی 15 ساله بود که تصمیم گرفت به جبهه برود، اما چون سن کمی داشت، اجازه اعزام به او داده نمی شد. عاقبت موفق شد با شناسنامه یکی از دوستانش که دو سال از او بزرگ تر بود اقدام کند و نامش را در بین رزمندگان اعزامی ثبت کند. علی در 15 سالگی به جبهه رفت و خیلی زود برات شهادت را گرفت و در تاریخ اول اسفند 1360 آسمانی شد. آنچه در ادامه می آید گفت وگوی با ما سکینه خدامی مادر شهید است. ...
نماینده ولی فقیه در استان کردستان: در مسیر طلبگی ثابت قدم باشید | کاری کنید مردم به شما اعتماد کنند
... حجت الاسلام والمسلمین پورذهبی تأکید کرد: همچنین از طلاب درخواست داریم در مسیری که انتخاب کرده اند ثابت قدم و استوار حرکت کرده و با سخنان ناامید کننده بدخواهان خدایی ناکرده از ادامه تحصیل در حوزه دلسرد نشوند. نماینده ولی فقیه در کردستان گفت: شهیدان در هشت سال دفاع مقدس با تقوا و پرهیزکاری که داشتند، مسیر تهذیب و تقوا را طی کرده و شما طلاب نیز امروز باید ادامه دهنده راه شهدای عزیز انقلاب اسلامی باشید. انتهای پیام. ...
قسمت 16/ وزیر دادگستری دکتر مصدق را در حمام توقیف کردند!
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : سرویس تاریخ انتخاب ؛ اوایل آذرماه، یک روز یک آمبولانس بهداری ارتش جلوی در اطاق ما ایستاد و پس از لحظه ای آقای لطفی وزیر سابق دادگستری از آن پیاده شد. اثاثیه ی او را که عبارت از یک جامه دان، تشک و رخت خواب و بخاری نفتی و سبد میوه بود به اطاق کریم پور شیرازی انتقال دادند، زیرا لطفی به علت کبر سن و بیماری نمی توانست به تنهایی از عهده ی ا ...
راز بزرگ علی هاشمی
. احمد غلامپور را خواستم و گفتم آماده باش با هم سری به هور بزنیم. احمد هم حرف های باقری را زد. اما من همچنان به کار علی و نیروهایش اطمینان داشتم. این بار علی هر چه اصرار کرد نگذاشتم با ما بیاید. صورتم را پوشیدم و سوار بلم شدم و به همراه غلامپور و یک نفر راهنما حرکت کردیم. آنقدر با بلم جلو رفتیم که رسیدیم به خاکریز بین طلائیه و جزیره جنوبی، که این خاکریز دو منطقه را به هم وصل میکرد. من تردد ماشین های ...
فیلم| اولین واکنش مهرزاد دولتی به درگذشت همسرش حمیدرضا صدر
پدرم بودم. او خیلی سریع اقدام کرد و با مادرم رفتم لندن و عمل کردم. گفتند دیگر با مشکلی روبرو نخواهم شد. به ایران برگشتم و چند سال بعد با برادر کوچکم از ایران رفتیم آمریکا. نمی دانستم به خاطر گلویم باید تحت نظر باشم. مادرم بیشتر آن طرف بود ولی من خیلی دلتنگ پدرم بودم. بیست و یک ساله بودم. سال 1359 به ایران آمدم و بعد جنگ شد و من ماندم. البته بابت این اتفاق خیلی خوشحالم. از این که ده سال آخر عمر ...