افشاگری شوکه کننده ستاره آرژانتین
سایر منابع:
سایر خبرها
فلاح: بنا گفت برای جهانی نروژ انتخابی نداریم! / گفتم خوبت را هم می برم اما قبول نکرد
فرنگی کار وزن 97 کیلوگرم ایران پس از ترک اردوی تیم ملی گفت: با وجود قهرمانی در جام تختی که طبق اعلام فدراسیون جزو فرآیند انتخابی است، سرمربی تیم ملی به من اعلام کرد ساروی را بدون انتخابی به جهانی نروژ اعزام می کند. مهدی فلاح در گفتگو با ایسنا، درباره علت ترک اردوی تیم ملی کشتی فرنگی، اظهار کرد: دو روز پیش نزد محمد بنا رفتم و به او گفتم به من گفته بودید به تورنمنت بلغارستان بروم تا بعد از آن برای ...
ماجرای سربریده در اتاق یک امدادگر/ رزمنده ای که سقای رزمندگان نشد!
به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس ، تازه دیپلمش را گرفته بود که غائله کردستان شروع شد. برای همین خودش را از بیجار به پاوه رساند و این حضور، بهانه ای شد تا سال ها در خط مقدم جبهه به عنوان امدادگر داوطلب حضور داشته باشد. عزت قیصری بانوی رزمنده کردستانی خاطرات حضورش در عرصه مقاومت و حماسه را در کتابی به نام دادا ترسیم کرده که این کتاب از سوی نشر مرزوبوم منتشر شده است، در ادامه 2 برش کوتاه از این ...
سرنوشت عجیب اعجوبه جوان کشتی جهان
.... استیوسون که در خانواده ای کشتی گیر متولد شده بود، به افتخار دان گیبل، کشتی گیر دو بار قهرمان ملی از ایالت آیووا که در المپیک 1972 مونیخ در وزن 68 کیلوگرم طلا گرفت، نامگذاری شد. او از کودکی استعداد خود را نشان داد و در فنون خود در ساعت ها تمرین با برادرانش حرفه ای شد: "من از آنها کوچکتر بودم، بنابراین آنها بیشتر مرا شکست می دادند. اما داشتن برادرانی که قبل از شما این کار را انجام داده اند بسیار ...
از ماجرای جالب مسلمان شدن بانوی مکزیکی تا آموزه های والای انسانی در قیام عاشورا
: همیشه فکر می کردم دنبال چیزی گمشده هستم. کاتولیک بودم و درباره دین های مختلف تحقیق می کردم می خواستم بدانم دین های دیگر چگونه است و با مردم صحبت می کردم. دنبال آرامش بودم و اینکه بفهمم برای چه آمده ام و باید کجا بروم. از عالمان ادیان می پرسیدم که دینتان چیست و آن را برای من معرفی کنید. به نوع جواب دادن و رفتارشان فکر می کردم و توجه و دقت داشتم. وی افزود: این قضیه در زندگی ام ادامه داشت ...
عرض ارادت به امام حسین (ع)؛ سنت دیرین اقلیت های دینی آذربایجان غربی
عزاداری بودم یکی از هم محله های مرا به مسجد برای صرف احسان ونذری برد. وی ادامه داد: من که سالها به سختی غذا می خوردم و حتی بسیار اندک؛ وقتی سر سفره نذری روز عاشورا نشستم با میل بی نظیری غذا خوردم چنان که مردم محل متعجب شدند آن روز به دوستم گفتم من شفایم را از امام حسین (ع) گرفتم. میرزاخانی اظهارداشت: امروز پس از گذشت بیش از 20 سال از وقتی به دکتر رفتم و او عمر من را تنها سه روز ...
شهید مدافع حرمی که سکینه خوانی می کرد/ نمونه ای از تربیت در جوار مسجد و هیئت
ادر سرکن می خواهم ببرمت یه جایی، هیچ وقت مرا سوار موتورش نمی کرد، می گفت ناموسم را سوار کنم اگه اتفاقی بیفته چکار کنم. چند روز قبل بهش گفته بودم که مسجد کربلا می بره خیلی آرزو دارم برم. این مادر شهید ادامه داد: سوار موتورش شدم. اصغر من را برد برایم پاسپورت گرفت. باورم نمی شد. بعد یک چک از برادرم گرفت و رفت مسجد. چک را داد و اسم مرا برای کربلا نوشت. گفتم: مادر من خیلی آرزو دارم برم امام ...
گومس: گاسپرینی سعی کرد به من حمله فیزیکی کند/ او حتی یک عذرخواهی ساده نکرد
گاسپرینی من را از زمین بیرون خواهد کشید و این کار را هم کرد. در رختکن و بین دو نیمه اما گاسپرینی از محدودیت ها فراتر رفت و سعی کرد به من حمله فیزیکی کند. وی افزود: وقتی هم حمله فیزیکی وجود داشته باشد، غیرقابل تحمل است. بنابراین درخواست ملاقات با آنتونیو پرکاسی رئیس باشگاه را دادم و به او گفتم که هیچ مشکلی برای ادامه کار ندارم چون قبول دارم که اشتباه کرده ام و به عنوان کاپیتان تیم خوب ...
وقتی نام "اباالفضل" احساسات بازیگر تلویزیون را بر می انگیزد
آنجا از طریق تعزیه با لباده آشنا شدم. پورایمان در پایان به این نکته اشاره کرد که به خاطر نقش حارث حتی در مترو نزدیک بود کتک بخورد؛ او درباره این اتفاق چنین گفت: در مترو خانمی نزدیک بود مرا بزند؛ پسرش مرا شناخت و گفت سلام حال شما خوبه! مادر ایشان را شناختید. من مانع شدم و گفتم نیازی به معرفی نیست. نمی خواستم جلب توجه کند؛ معمولاً معذب می شوم. البته خانم سالخورده نگاهی کرد و نشناخت. ...
این جوان یک شبه؛ بازیگر نقش حضرت عباس (ع) شد/ زمانی: گفتم آقا یک نقش هم برای ما جور نکردی!
را به تصویر بکشد که آرزوی هر بازیگری است. زمانی با اینکه در این سالها نقش ها و سریال های بسیاری را در کارنامه کاری خود داشته است اما از ایفای نقش ماه منیر بنی هاشم طور دیگری سخن می گوید. ** آقای زمانی این اتفاق برای کمتر بازیگری رخ می دهد که در شروع فعالیت حرفه ای اش نقش خاصی به او پیشنهاد شود و بازی اش کند. بعد از گذشت 10 سال از بازی شما در فیلم روز رستاخیز هنوز شما را با نقش حضرت ...
عکس شوهر خیلی جوان لعیا زنگنه رونمایی شد !
وسط صحنه دیدم... بی نهایت احساس عجیبی بود، اصلا یک دنیای دیگری بود... یادم هست پلاتوهای آنجا – یعنی دانشکده سینما – تئا تر را تازه بازسازی کرده بودند و آنقدر حس غریبی بود که من می گفتم بچه ها کفش های مان را دربیاوریم برویم داخل... من 3،2 ماه بعد از ورودم به دانشگاه آنقدر شوکه شده بودم که می خواستم تغییر رشته بدهم. می خواستم بروم تدوین ولی حالا خیلی خوشحالم که در آن مقطع جای درستی قرار گرفتم. ...
بازیکنانی که به رئال مادرید نه گفتند: از لیونل مسی تا ستاره برزیلی!
...، اما نزدیک بود برای زندگی به مادرید بروم. اگر این اتفاق می افتاد، مسی را هم به رئال مادرید می بردم. این اتفاقات زندگی است. امروز مسی می توانست بازیکن رئال مادرید باشد. فلورنتینو پرز برخی از بزرگ ترین بازیکنان تاریخ فوتبال را در دوران گالاکتیکو جذب کرد، اما خرید لیونل مسی همیشه برای او دور از دسترس بوده است. تلاش ناکام رئال برای جذب نیمار رئال مادرید از زمان ...
شرط خائنانه منافقین برای آزادی اسرای ایرانی
عبور کردیم. من به آقایان گفتم: همین جا نگه دارید. شما همین طور این جا بایستید تا ما برویم و ببینم وضعیت چگونه است. ما از تنگه پایین رفتیم. من خیلی به آن قسمت مشکوک بودم، ولی وقتی رد شدم، چیزی ندیدم. ما به نزدیکی های شهر اسلام آباد رفتیم. حالا نگو که منافقین همان جا دژبانی گذاشته بودند. ما خیلی آرام شیشه ها را پایین کشیده بودیم که اگر صدایی است، بشنویم. گفتم: احمد! ماشین را خلاص کن. بعد همینطور آرام ...
یزدی: کم کاری بازیکنان باید اثبات شود
به گزارش "ورزش سه"، داریوش یزدی چند روز قبل مصاحبه ای در خصوص محمود فکری انجام داده بود که در این باره به خبرنگار ما گفت: من منظورم صحبت های فکری نبود، بلکه بحثم فضای ملتهب باشگاه استقلال بود و می خواستم با این صحبت ها از فضای ملتهب استقلال کم کنم که دیدم بعضی از دوستان ما یک مقدار کم لطف هستند و راجع به استقلال صحبت می کنند، در صورتی که اصلاً نباید صحبت کنند؛ به خصوص در شرایطی که وجود دارد و کم ...
اولین زن ایرانی در اسارت عراقی ها کیست؟
بعد رخ داد و چند روز پس از آن نیز انفجاری در یکی دیگر از مناطق بستان رخ داد که بسیار فجیع بود. دشمنان بمبی را در سبد یک کودک گذاشته بودند که منتظر پدرش بود و فاجعه بسیار دردناکی پس از این انفجار رخ داد. او افزود: پیش از جنگ این ناآرامی ها در بستان از سوی عناصر ضدانقلاب ایجاد شده بود تا فضای رعب و وحشت در شهر به وجود آید. در این زمان بود که من در بحبوحه ازدواج بودم و قرار بود ازدواج کنم ...
روایت آزاده ایلامی از دوران اسارت
این دوماه آنچنان فشار کم غذائی و کم آبی ما را آزار داده بود بکلی وزن بدن مان را از دست داده بودیم؛ به عنوان خاطره عرض کنم، یک روز اتفاق عجیبی افتاد، یک سرهنگ ارتش به اسم فیض اله آوردند در بند ما، فردی هیکلی و توانمند، از من سئوال کرد بچه کجا هستی، گفتم ایلام، گفت من هم کردم و بچه کرمانشاه و در قصر شیرین به اسارت در آمده بودم. فیض اله سرباز عراقی را صدا زد و گفت من گرسنه ام و چند فحش به صدام داد. آن ...
اسمم را با ماژیک روی دستم نوشتند/رضایت پای چوبه دار
. روز قبل از اجرای حکم وصیت نامه ام را نوشتم و از پدر و مادرم خداحافظی کردم. مغزم قفل شده بود و حتی نمی توانستم به چیزی فکر کنم. تا اینکه صبح مرا همراه 11 متهم دیگر پای چوبه دار بردند. وقتی پزشک زندان با ماژیک اسمم را روی دستم نوشت تا بعد از اعدام بتوانند جنازه را به راحتی شناسایی کنند، سرم گیج رفت. دیگر چیزی نمی دیدم. می خواستم از پله های چوبه دار بالا بروم که پدر عباس که تنها ولی دم بود، گفت فقط به ...
روایتی از اولین زن ایرانی در اسارت عراقی ها / مرگ باورنکردنی شوهر در کنار نوعروس
. دشمنان بمبی را در سبد یک کودک گذاشته بودند که منتظر پدرش بود و فاجعه بسیار دردناکی پس از این انفجار رخ داد. او افزود: پیش از جنگ این ناآرامی ها در بستان از سوی عناصر ضدانقلاب ایجاد شده بود تا فضای رعب و وحشت در شهر به وجود آید. در این زمان بود که من در بحبوحه ازدواج بودم و قرار بود ازدواج کنم. شخصی که قرار بود با او ازدواج کنم (سردار حبیب شریفی)، در آن زمان آموزگار بود، اما به دلیل ...
شفای کودک نابینا در موکبی اطراف حرم امام حسین (ع) + عکس
.... مادرش خیلی نگران بود و همواره به یاد علی اصغر (ع) حضرت حسین بن علی (ع) اشک می ریخت و از سیدالشهدا (ع) می خواست تا پسرمان را شفا دهد. شنبه به دلم افتاد تا به حرم امام حسین (ع) بروم و برای شفای فرزندمان دعا کنم. بعد از زیارت ارباب به موکبی که از آن رد می شدم، رفتم تا غذای نذری بگیرم. یک ظرف غذا گرفتم و به موکب دار آنجا مشکل فرزندم را هم گفتم و خواستم در دعاهایشان شفای فرزندم را هم ...
وقتی ذکر یا ابوالفضل (ع) نجات بخش آزاده خراسانی از شکنجه شد
.... فقط همین جمله را شنیدم و بعد از آن چند افسر که مرا با کابل می زدند، بلند کردند و یکی از آنها گفت: شکنجه کافی است بلند شو و به آسایشگاهت برو من که آن جمله بگذار امتحانش کنیم را شنیده بودم، بلند شدم و به سمت آشپزخانه رفتم. دوباره گفت: به تو گفتم برو آسایشگاهت! اما این بار هم به سمت درب خروجی رفتم و چیزی نمانده بود وارد سیم خاردارهای شوم که چند متر مانده به درب اصلی، که مرا برگرداندند و یقین پیدا ...
از اسارت در رمضان تا عزاداری در محرم
که افراد را به سطوح ابتدایی، متوسط و عالی تقسیم کرده بودم، هر فرد متوسط موظف بود به 5 ابتدایی درس دهد و هر عالی به 5 متوسط تا اینکه همه یاد گرفتند. بعد از آمدن مان هم 1600 نفر در کنکور پزشکی قبول شدند. علیئی ادامه داد: دلیل اینکه افراد در دوران اسارت از لحاظ علمی پیشرفت کردند این بود که آنجا در یک مکانی بودند که استاد و دانشجو باهم بودند و هر زمانی می خواستند از اساتیدشان سوال می کردند ...
عزاداری در اسارت
1359 تا مرداد 1369 در اردوگاه موصل یک و دو عراق در اسارت بودم. غروب روزی که به اسارت گرفته شدم، هوا تاریک شده بود. نیروهای عراقی با دو جنازه از سربازان خودشان و من به عنوان اسیر به پشت جبهه رسیدیم. از آنها آب خواستم برای وضو. گفتند آب نیست. روی زمین مرطوب تیمم کردم و گفتم: خدایا خودت قبول کن! بعد هم در آن صحرا و هوای تاریک شروع به نماز خواندن کردمو تا خواستم تکبیر نماز را بگویم، نیروهای ...
تمجید سعید آذری از جواد نکونام
...> نگران تکرار تجربه ذوب آهن در فولاد بودم برخلاف باشگاه، مدیریت شرکت فولاد در این مدت چندین بار تغییر کرد، این موضوع تأثیری روی کار شما داشت؟ بعد از رفتن مهندس علی محمدی شدیداً نگران شدم، چون تجربه بدی در ذوب آهن در زمان رفتن آقای مهندس ایمان و آقایان سعد محمدی و مهندس صادقی داشتم، مخصوصاً بعد از رفتن مهندس احمد صادقی در باشگاه ذوب آهن بسیار اذیت شدم. تغییر پیاپی مدیران شرکت فولاد ...
عزاداری در اسارت/هرچه دارم از برکت خدمت به حضرت معصومه(س) است
و چطور شد که مسیر زندگی شما به این سمت رفت؟ اوایلی که می خواستم به جبهه بروم سن کمی داشتم و رضایت پدر شرط بود و پدرم اجازه نمی داد؛ من هم به خاطر شوق زیادی که داشتم دو بار اقدام به فرار کردم که به جبهه بروم که یک بار در ایستگاه راه آهن قم من را برگرداندند و یک بار هم در اهواز. بعد از این دو مرتبه که موفق به جبهه رفتن نشدم فعالیت خود در بسیج را ادامه دادم و کارهای جهادی و ...
شنیدنی از باعث شهادت علی اصغر ع
شده و می شود. آن صحنه تقابل حرمله با مختار و یادآوری اتفاقات جانسور کربلا؛ لحظاتی این سکانس را با هم ببینیم. موقعی که این پلان ها را می گرفتند نمی دانستم این داستان پیش می آید. واقعاً نمی دانستم آنقدر این پلان ها در آینده مورد توجه قرار خواهد گرفت. در آن زمان خودم به عنوان یک بازیگر روی خودم خیلی کار کرده بودم تا به آن حس موردنظر برسم، طوری که مورد قبول باشد. بخش زیادی از آن نگاه حرفه ...
نوراللهی بجای وسوسه پول، مدیران پرسپولیس را مقصر جدایی دانست!
.... دوست داشتم زمانی پیراهن پرسپولیس را از دست بدهم که فوتبال را کنار می گذارم. می خواستم همان روزی که چهار گوشه زمین را بوسیدم و خداحافظی کردم، روز پایان کارم با پرسپولیس هم باشد، اما آنطور نشد که می خواستم. برای گرفتن این تصمیم سخت، بسیار کلنجار رفتم، بسیار مردد بودم و البته، بسیار بسیار بسیار منتظر. منتظر اینکه شاید یک نشانه ای ببینم از خواستن و به آن پاسخ مثبت بدهم، ولی هرگز این نشانه ظاهر ...
پیام خداحافظی نوراللهی با هواداران پرسپولیس/ بازهم بهانه همیشگی جدایی!+ عکس
که چهار گوشه زمین را بوسیدم و خداحافظی کردم روز پایان کارم با پرسپولیس هم باشد اما آن طور نشد که می خواستم. برای گرفتن این تصمیم سخت بسیار کلنجار رفتم، بسیار مردد بودم و البته بسیار منتظر، منتظر این که شاید نشانه ای ببینم از خواستن و به آن پاسخ مثبت بدهم ولی هرگز این نشانه ظاهر نشد. شاید حضور دوباره مدیربرنامه های من در باشگاه و انتظار برای به نتیجه رسیدن مذاکراتی که هرگز به پایان نرسید. ...
پیام خداحافظی نوراللهی با هواداران پرسپولیس/ بازهم بهانه همیشگی جدایی!+ عکس
که چهار گوشه زمین را بوسیدم و خداحافظی کردم روز پایان کارم با پرسپولیس هم باشد اما آن طور نشد که می خواستم. برای گرفتن این تصمیم سخت بسیار کلنجار رفتم، بسیار مردد بودم و البته بسیار منتظر، منتظر این که شاید نشانه ای ببینم از خواستن و به آن پاسخ مثبت بدهم ولی هرگز این نشانه ظاهر نشد. شاید حضور دوباره مدیربرنامه های من در باشگاه و انتظار برای به نتیجه رسیدن مذاکراتی که هرگز به پایان نرسید. ...
قتل وحشتناک در یک خانواده کر و لال تهرانی / قاتل با لباس زنانه فرار کرد
. دیگر نمی توانستم رفتار های او را تحمل کنم به همین دلیل تصمیم به قتل او گرفتم. ماجرا را با شوهر خواهرم در میان گذاشتم و او قبول کرد که پویا را به قتل برساند. او ادامه داد: روز حادثه با نقشه قبلی شوهر خواهرم، پویا را به قتل رساند و بعد هم لباس زنانه به تن کرد و از خانه خارج شد. با فرار او من سناریوی میهمان های ناشناس را مطرح کردم. اول می خواستم ماجرا را خودکشی جلوه دهم که موفق نشدم. با ...
روایت رییس سامانه 4030 از هشت سال اسارت در اردوگاه های بعثی/مادرم گفت: هر کاری می کنی، فقط اسیر نشو!
شده بودم. می دانستم جبهه جای راحتی نیست. اعزام من در فصل زمستان بود و هوا هم در اهواز تا دلتان بخواهد سرد بود. ما هم لباس گرم به اندازه کافی نداشتیم و اذیت می شدیم. طبیعی است که چنین شرایطی برای همه و به ویژه رزمندگان کم سن وسال سخت بود، اما فضای معنوی که آنجا حاکم بود و همنشینی با جوانان نورانی، سختی ها را هم برایمان شیرین می کرد. باور کنید بعد ها با تمام امکانات و راحتی ها در زندگی، دیگر آن ...
روایت مداح اردبیلی از تحریف شعر انقلابی اش توسط رسانه های خارجی/ مضمون را 180 درجه چرخاندند!
اشعارم به مسائل روز جامعه با بصیرت، سلامت، ذکاوت و کیاست حسینی و ولایتی، می پردازم. شعر ابتدا با برائت از یهود آغاز می شود. البته حمایت و تکریم جوان های انقلابی و ولایی را هم دارد که آنها فرهنگ غرب و دنیای غرب را رد می کنند و بعد به این می رسد که دنیای غرب در پی جنگ و جدال است. در این شعر ضدیهود و ضدغرب حرف زدیم و از آنها برائت جستیم و این تعبیر را در آنجا به کار بردیم که حمله یهود و عربده ...