سایر منابع:
سایر خبرها
قتل وحشتناک پسر به دستور پدر/ گذشت اولیای دم از قصاص
پویا را ثبت نکرده بود و از سویی دوربین ها نشان می داد فردی که ظاهراً مرد بوده، اما مانتو و روسری زنانه به تن داشته با عجله از خانه خارج شده است. مدارکی که در تحقیقات به دست آمد نشان می داد پدر پویا واقعیت را بیان نمی کند. اعتراف به قتل پسر از زبان پدر زمانی که پدر پویا در برابر مدارک و شواهد جدید قرار گرفت، راز قتل پسرش را فاش کرد و گفت: از کار های پویا خسته شده بودم. بیش از 20 ...
عاشورا یعنی پرپر شدن و دم نزدن/ حسین جنس غمش فرق می کند
شهادت به چشمان پدر خیره شده است، یعنی بهانه های رقیه (س)، یعنی چشم انتظار آب بودن و خجالت سقا. عاشورا یعنی همه صداقتی که در آسمان ها نظیرش نبود. از عاشورا هر چه بگویم کم است. با وجود همه غم هایی که در این روز وجود دارد، اما نمی دانم چرا هر سال باز هم چشم انتطار رسیدن عاشورا هستیم؛ شاید چون جنس غم حسین (ع) فرق می کند. حسینی که در تمام طول زندگی و همه فرازها و فرودها و گره ها نامش بر لب ها ...
روایت یک آزاده ایلامی از روز های دوری از وطن با طعم سختی و شکنجه های رژیم صدام
رحم و کافر بود؛ آزاده ای که هنگام اسارت متاهل بود و بعد از اسارت فرزندش ابراهیم چشم به دنیای بدون حضور پدر می گذارد. درهنگام اسارت بیش از 60روز مورد شدیدترین بازجوئی های پیچیده افسران استخبارات رژیم بعثی قرار می گیرد و بخاطر مقاومت تا پای اعدام پیش می رود اما به صورت اتفاقی او از این حادثه در امان می ماند. این آزاده خوش نام ایلامی بعد از بازگشت از اسارت تحصیلات تکمیلی خود را ...
این دل تنگم غصه ها دارد
را در دو جهان منصب شاهی یا ساقیِ کوثر کشتن پسر شیرِ خدا شرم نکردند از جمله یزید و پسرِ سعدِ بداختر یاساقی کوثر یا حضرت عباس علی(ع) شیرِ دلاور از دست نده تیغ و بزن بر صفِ لشکر یاساقی کوثر از بس که زدن تیر به جانِ علی اکبر امروز شده کربُ بلا عرصه ی محشر یا ساقی کوثر... راستی برای میرزا فتح الله هم “کل یوم عاشورا” بود و دفترچه ...
حال وهوای حرم مطهر رضوی در شب عاشورای حسینی/ مادر آب کجایی، پسرت آب نخورد
نباشد و دعای این روزهای زائران مشهدالرضا(ع) شفا برای بیماران کرونایی و غفران و رحمت برای رفتگان است. علمدار نیامد دلم گرفته بود از اینکه امروز زیر هیچ طاق این صحن وسرا دم علمدار نیامد نمی پیچید و چه تاسوعای بی سو و چراغی دارد این محرم، در صحن انقلاب بودم که صدای دم گرفتن یک هیئت توجهم را به خود جلب کرد، خادم حرم رضوی به آن ها تذکر داد که با فاصله حرکت کنند و بعد از چند دقیقه به ...
اخلاص گره گشای مشکلات است / رفتار ما باید حسینی شود
روزهای نزدیک به محرم یکی از مشتریان پدرم از پدرم درخواست کرد تا برای او کتابی تهیه کند پدرم نیز 28 ریال بابت تهیه کتاب به من داد. این پیر غلام دستگاه اهل بیت اذعان می کند: زمانی که کتاب را تهیه کردم متوجه شدم که موضوع کتاب مداحی است، از کتاب فروشی خیابان سعدی تا مغازه پدرم کتاب را می خواندم و به تناسب مدح اوج می گرفتم، به مغازه پدر که رسیدم کتاب را تحویل مشتری دادم و از پدرم خواستم ...
این جوان یک شبه؛ بازیگر نقش حضرت عباس (ع) شد/ زمانی: گفتم آقا یک نقش هم برای ما جور نکردی!
) انتخاب کردند برایم جدید نبود چون از روز اول می دانستم قرار است کدام نقش را بازی کنم. آخرین تستی که روی من زدند شخصیت حضرت عباس (ع) بود و من در مدت چند ماه بدنم را به استانداردی که آقای درویش می خواستند رسانده بودم و با اینکه قراردادی نبسته بودیم و فقط کلامی با آقای درویش صحبت کرده بودیم، به مدت یک سال تا بهمن سال 88 بدن و ظاهرم را همانطور نگه داشتم تا کار کلید بخورد. می خواهم بگویم اتفاق های ...
کرونا و "صبح دم" متفاوت عاشورایی بوشهری ها
زنان عروسکی که نمادی از علی اصغر (ع) است را حمل می کنند و پشت سر مردان که علم بزرگی را که از قبل آماده کرده و پارچه ها و شال های رنگارنگ و سیاه از آن آویزان کرده اند به یاد علم دار کربلا حضرت عباس (ع) در دست دارند، مرکز قرار داده و اطراف آن دسته جمعی دایره وار می چرخند، چنان که مردان در جلو و زنان در پشت سر حرکت می کنند و می خوانند: "ای صبحدم یکدم مدم/ یک امشبی بهر خدا تا حسین کشته نگردد در زمین ...
خاطرات عزاداری حسینی پرفسور پرویز کردوانی
به گزارش ایکنا؛ پرفسور پرویز کردوانی، چهره ماندگار و پدر علم کویرشناسی ایران، شب گذشته 27 مردادماه در سن 90 سالگی دار فانی را وداع گفت و ما فرزندان ایران زمین را از شنیدن درس ها و پندهای علمی، اخلاقی و انسانی خود برای پاسداری از آب، خاک، منابع طبیعی و... که همواره با دغدغه بهبود آن درس ها گفت و گفت و گفت و این درسها را به خوبی زندگی کرد؛ محروم ساخت. محرومیتی که باید درس آموز شود و امید که اینگونه ...
آیین های محرمی شمال خراسان
...، هر سال آن را برپا کند. چندسالی عمویِ خدابیامرزم دیگ بار می گذاشت و، چون پسر نداشت، به پدر من رسید. بعد فوت پدرم هم، چون من پسر بزرگ بودم، ادایِ این نذر خانوادگی را بر گردن گرفتم. آقا رضا می گوید حلیم پختن مردمِ شمال خراسان آداب و رسوم خاص خودش را دارد و تعریف می کند: از زمانی که دیگ روشن می شود، کسی جز ذکر امام حسین (ع) و صلوات چیز دیگری نمی گوید. یک آدم مومن و چشم و دل پاک به ...
پیامک برای تسلیت تاسوعای حسینی سال 1400
ندارد هنگامة رزم است و دگر میر سپهدار ندارد _-_-_—♥️ ♥️ ♥️—_-_-_ دو دست بریده اش کافیست . . . برای گرفتن دست تمام عالمیان . . . ألسَلاَمُ عَلَیکَ یَا أبوُالفَضل ِ اَلعَبّاس پرچم دار کربلا _-_-_—♥️ ♥️ ♥️—_-_-_ نام معشوق مبر نزد من از عشق مگو عشق دیریست که در پیچ و خم عباس است هر چه داریم همه از کرَم ...
مهمترین اشتباهات انتخاب همسر
به گزارش گروه وب گردی خبرگزاری صدا و سیما ، اغلب دیده اید که برخی افراد بعد از ازدواج با یک نفر می گویند "نمی دانم چه شد که با این فرد ازدواج کردم انگار همه چیز خودش پیش رفت و من هیچ کاره بودم! " حقیقت این است که هیچ کس به اندازه خود فرد در انتخاب هایش نقش ندارد، اما گاهی افراد در هنگام انتخاب همسر در شرایطی قرار می گیرند که نمی توانند فکر کرده و درست انتخاب کنند. اینجاست که روانشناسان توصیه می ...
الهی: از مدال نقره خسته شده بودم/ نخودی: به دنبال طلای المپیک هستم
پیروز نشدم و نتوانستم با پرچم ایران روی تشک کشتی دور افتخار بزنم و این قهرمانی خیلی به دلم نشست. این قدر نقره گرفته بودم که خسته شده بودم، خدا را شکر با تمرین هایم و کمک مربیان امروز خیلی خوب نتیجه گرفتم. وی درباره مسیری که طی کرد تا به مدال طلا رسید، خاطر نشان کرد: مسابقات خوبی بود و سطح آن بالا بود. 5 کشتی خیلی سخت گرفتم و در یک سال گذشته خیلی تمرین کردم و سختی زیادی به خودم دادم تا ...
شهیدی که ابوالفضل ایران نام گرفت
چنین درایتی نداشتی من الان زیر شکنجه های ساواک در آن زندان های مخوف بودم. دست راست سید هادی که قطع شد چه حسی داشتید؟ مادر شهید : سید هادی آن زمان به تازگی در سپاه استان مشغول به کار شده بود و در قسمت آموزش کار با مین و اسلحه را آموزش می داد که مین منفجر شده و سید هادی و چند تن از دوستانش به شدت آسیب می بینند و به بیمارستانی در اصفهان منتقل می شوند خبر که به ما رسید پدر سیدهادی ...
احمد مسعود: نبرد جبهه مقاومت با طالبان آغاز شد
دفاع خواهیم کرد. عزم مان راسخ است و بنابر تجربه می دانیم چه چیزی در انتظارمان است. اما ما به سلاح، مهمات و منابع بیشتر نیاز داریم . وی در ابتدای این بیانیه آورده است: در سال 1998 ، هنگامی که 9 ساله بودم، پدرم ، فرمانده مجاهد احمدشاه مسعود ، سربازان خود را در غاری در دره پنجشیر در شمال افغانستان جمع کرد. آنها نشسته بودند و به صحبت های دوست پدرم، برنارد هنری لوی، فیلسوف فرانسوی، گوش می ...
اینجا خبری از جمعیت نیست اما سیل اشک چرا/ روضه های خانگی؛ از رعایت فاصله تا عزاداری چندنفره
خبرگزاری فارس-همدان، سولماز عنایتی؛ تلفن پشت تلفن می زدم تا شاید مابین روضه خوانی هایش لحظه ای چشم به گوشی بی صدا بیندازد و زنگ ممتد را پاسخ دهد، بخت یار شد و تماس های بی جوابم را پاسخ گفت. با دادن نام و نشانی فورا حرف نامه مجازی را پیش کشیدم و آدرس میزبان را خواستم، آدرس ها یکی دو تا نبودند، اما قرعه به کدام خانه و صاحبخانه می افتاد را نمی دانم ، فقط ساعت و کوچه و پس کوچه های تنگ و تُرش را ...
شرح آزادگی در قاب کتاب
و متواضع از روستای حسن جهازی فاریاب کرمان است که در 5 فصل رایت شده است. حسن تاجیک شیر در 20 اسفند سال 1360 به اسارت درآمد و سال های اسارات خود را در اردوگاه های الانبار (کمپ 8 یا عنبر) سپری کرد. گزیده ای از محتوای کتاب در آمبولانس، من بودم و دو سرباز عراقی، که یکی راننده و دیگری نگهبان بود. وقتی از خیابان های شهر رد می شدیم، با دیدن مغازه ها و مردمی که در رفت وآمد بودند دلم برای ...
اعترافات کاتب کشته شده از راز عاشورا پرده برمی دارد
نه چندان دور و به ویژه پدر و عمویم تعزیه دار و میاندار تعزیه بودند و همه این موارد را در این مراسم به چشم خود می دیدم و همیشه برایم مهم بوده که درمورد شخصیت واقعی این نقش ها در تعزیه شناخت پیدا کنم. به همین دلیل به جرأت می توانم بگویم که مطالعات من معطوف به دو سال آخر نوشتن این رمان نبود؛ یادداشت های گوناگون و پراکنده ای از گذشته داشتم که از متون مختلف به دستم رسیده بود و خوانده بودم، همچنین ...
درآمد نجومی همسر علی دایی
پولی که گرفتم مربوط به سال 93 مقدماتی جام جهانی آمریکا می شود. آن موقع بهترین بازیکن و آقای گل شدم. با پول هایی که جمع کرده بودم با شراکت دوستم، مغازه ای در منیریه خریداری کردیم. از سال 93 تا الان این شراکت ادامه دارد. من دنبال ماشین عوض کردن نبودم و با توجه به اینکه پدرم کار فرش می کرد و قبل از آن در اردبیل برای خودش تجارتی داشت با بیزینس غریبه نبودم و به آن علاقه داشتم. وی افزود: سالی که ...
شهیدی که به دست قاتلان کومله ارباً اربا شد
، صدای مضطربی از همدان بود: من با صفرعلی اسیر بودم، اما آزاد شدم، او دست دموکرات هاست، شما را خدا، او را نجات دهید! ؛ کردستان آشوب بود، اما دل برادرانم آشوب تر از اینکه خبر برادرشان را بشنوند و در خانه ها بمانند، آن ها به کردستان رفتند، اما دست خالی برگشتند بی هیچ پیراهنی از عطر یوسف! سپاه هم به تلاش افتاد و 4 نفر از سران دموکرات ها را در ازای صفرعلی پیشنهاد داد، اما نپذیرفتند؛ صفرعلی ...
جنایت ضدانقلاب باعث 41 سال چشم انتظاری ما شد
برایمان بیاورند. چشم انتظاری پدر و مادر خواهر شهید در ادامه می گوید: در زمان شهادت برادرم حدوداً هفت ساله بودم و خاطره ای در ذهنم نیست. اما مادرم می گفت علی اکبر هر وقت خانه بود، مو های من را شانه می کرد و با سلیقه می بافت. فقط روز های اول شهادت برادرم را به خاطر دارم که مادرم دست من و خواهرم را گرفته بود و دور حجله برادرم می چرخیدیم. بنده با خاطرات برادرم بزرگ شدم و با اشک هایی که ...
بخشش قاتل پای چوبه دار
آفتاب نیوز : حدود چهار سال پیش فردی از اهالی شهرستان بهار بر اثر عصبانیت دست به قتل عمد دو نفر دیگر زد و در این مدت خانواده قاتل به هر دری زدند تا بتوانند راهی برای جلب رضایت اولیاء دم هر دو مقتول پیدا کنند، اما هر بار به درهای بسته خوردند تا آن که به همت فعالیت کمیته معتذرین راهی برای بخشش باز شد. دادستان شهرستان بهار در این رابطه اظهار کرد: در طول چهار سال رسیدگی پرونده ...
باجناق پای چوبه دار!
دیوان عالی کشور بر حکم قصاص نفس عامل جنایت در جاده خاکی مهر تایید زد و بدین ترتیب باجناق قاتل پای چوبه دار قرار گرفت. به گزارش خراسان، بیست و ششم مرداد سال 97 بود که سعید پیکر غرق در خون برادرزنش را روی صندلی جلوی پراید انداخت و هراسان و نگران به طرف پاسگاه گلبهار حرکت کرد. او پدال گاز را می فشرد و درحالی که گاهی چشم به چهره رنگ پریده برادرزنش می دوخت، تلاش می کرد تا مهدی را که بر اثر ...
باجناق پای چوبه دار!
خبرمهم: دیوان عالی کشور بر حکم قصاص نفس عامل جنایت در جاده خاکی مهر تایید زد و بدین ترتیب باجناق قاتل پای چوبه دار قرار گرفت.
لعیا زنگنه از منزل میلیاردی اش رونمایی کرد! +عکس فرزندش
. فکر میکردم تمام دغدغه من ادبیات نمایشی است. خلاصه این که هیچ کدام از سال بالایی هایی که آمدند زورشان به من نرسید؛ غیر از جمشید بهمنی که آمد و به من گفت تو فقط بیا بنشین کنار صحنه. من هم رفتم و یک روز خودم را وسط صحنه دیدم... بی نهایت احساس عجیبی بود، اصلا یک دنیای دیگری بود... چرا بازیگر شدم؟ لعیا زنگنه در دوران دانشجویی رضا ایرانمنش که مرتب سرصحنه به من می گفت تو ...
مادرم گفت: هر کاری می کنی، فقط اسیر نشو!/ روایت رییس سامانه 4030 از هشت سال اسارت در اردوگاه های بعثی
اما پدرم می گفت: الان وقت جبهه رفتن تو نیست. به درس و مشقت برس، من جای تو می روم. من اما دست بردار نبودم. جنگ که وارد سال دوم شد، دیگر کسی جلودارم نشد... *درس و مدرسه را چه کردید؟ - از وقتی تصمیمم را برای رفتن گرفتم، قید مدرسه را زدم. با اینکه در پایه اول دبیرستان ثبت نام کرده بودم، اما سر کلاس نمی رفتم. بهانه هایم پیش خانواده هم هر روز تغییر می کرد: راه مدرسه دور است، می ...