سایر منابع:
سایر خبرها
کرونایی ها چه می کشند؟/ روایت یک روز سخت از خانه تا بیمارستان
می بیند! اما بعد از ربع ساعت به دکتر گفتند که سیستم ها قطع شده و اسکن ها یک ساعت ونیم دیگر آماده می شوند! بی حال شده بودم و بند باز شده ی پوتینم دور پایم می پیچید و هر چند قدم با صورت زمین می خوردم. موبایلم را درآوردم و همانجا جلوی در اتاق دکتر روی زمین نشستم، توی دوربین سلفی یک مُرده با لب های سفید افتاده بود که نمی خواستم قبول کنم منم! دستم را به شانه ی کرونایی بغلی ام زدم و بلند شدم ...
تشنگان قله های برفگیر
روز او را ندیده بودم. با سر پایین در طول خاکریز می آمد. قیافه اش داد می زد از چیزی ناراحت است. صدایش زدم: -چیزی شده؟ با دست ته خاکریز را نشان داد و گفت: بشیر رو اونجا دیدم. همان جایی را نشان داد که نیم ساعت پیش صدای انفجارها را از آن طرف شنیدم. بشیر کریمی خشاب بیست ساله و از نیروهای اطلاعات عملیات تیپ 33 المهدی بود. او را می شناختم و دورادور می دیدم رزمنده ها را می ...
پنج پرده از نمایشِ زندگیِ مادرِ کودک دارای معلولیت | نعیمه پورمحمدی
برمی دارد و به خرمن دلِ خواننده می زند: توی تاکسی تا به خانه برسیم وقت دردِدل های مادردختری بود. گونه های نرمش را بوسیدم. دست های کوچک و ظریفش را گرفتم و زیر گوشش گفتم: عشق مامان می مونی نازدلو، بی خیال، دنیا لیاقت نداشت با تو چشم تو چشم بشه! همان لحظه برای مادرِ کتاب شصت نوشتم: به اینجا که رسیدم، رفتم توی حمامِ تهِ اتاق خواب با دو تا درِ بسته که امیرم صدامو نشنوه و های های گریه کردم! راستی، من چرا ...
اعزام پنهانی مدافع حرم ایرانی از مسیر لبنان!
گفتگوی صریح ما را بخوانید و منتظر قسمت های بعدی باشید... **: تنها چیزی که ما از شما می دانیم این است در حوزه سوریه و دفاع از حرم فعالیت داشته اید... از ابتدای سایت مشرق بر موضوع مدافعان حرم تمرکز کرده است. به ظاهر کار سختی بود اما خدا خیلی کمک کرد و آشنایی با خانواده های شهدای مدافع حرم و تعدادی از مدافعان حرم که رزمنده و جانباز بودند، روایت های دست اول و خوبی را به دست ما ...
قتل مرد جوان با ضربات چماق
بود که ناگهان ماموران انتظامی وارد خانه شدند و مرا نیز به همراه موتورسیکلت سرقتی به کلانتری بردند. آن جا متوجه شدم که دوستم را نیز دستگیر کرده اند. وقتی به دادسرا رفتیم بازپرس هر دو نفر ما را به زندان فرستاد، ولی چند روز بعد زمانی که مشخص شد من در سرقت موتورسیکلت نقشی نداشتم، مرا آزاد کردند، اما دوستم در زندان ماند! هنگامی که در زندان بودم کینه عمیقی از رضا را به دل گرفتم چرا ...
داماد خشمگین به قصاص محکوم شد
. در آن درگیری او شروع به داد و فریاد کرد. هر چه از او خواستم ساکت باشد قبول نکرد و مدام صدایش را بلندتر می کرد. از ترس آبرویم دستم را روی دهانش گذاشتم سپس با شالی که روی زمین افتاده بود، او را خفه کردم. متهم ادامه داد: وقتی همسرم بی جان روی زمین افتاد تصمیم گرفتم جسد را مخفی کنم. این شد که جسد را به فیروز کوه بردم و سپس با کمک پسرعمویم آن را در ویلای پدرم دفن کردم. با اقرار های متهم ...
خیانت به جنایت ختم شد
کرده بود. چند باری تصمیم گرفتم از او جدا شوم، اما شوهرم مخالفت کرد و من هم به خاطر دختر 10 ساله ام منصرف شدم. ما هر روز درگیری و مشاجره داشتیم تا اینکه مدتی قبل به صورت اتفاقی به عنوان مسافر سوار خودروی پیام شدم. من با او درد دل کردم و از اختلافم با شوهرم با او حرف زدم. همین موضوع باعث آشنایی و ارتباط تلفنی و پیامکی ما شد به طوری که هر زمان با شوهرم درگیر می شدم تلفنی و پیامکی با پیام درد دل می ...
آخرین حواشی درگذشت مرحوم ارشا اقدسی
حال وی کردم و متوجه شدم یکی از دوستان نزدیک ارشا اقدسی امیر میرآخورلی در بیروت حاضر شده و در کنار ارشا است، خیلی فوری شماره تلفن امیر میرآخورلی را پیدا کردم تا حال ارشا را از وی جویا شوم که به دلیل شرایط ابتدا پاسخی دریافت نکردم، اما بعد از مدتی از ایمر میرآخورلی جواب گرفتم و از آن لحظه دائما وی من مرا در جریان وضعیت ارشا قرار می داد، که در نهایت روز آخر با امیر تماس گرفتم که متوجه شدم دیگر امیدی ...
“وسوسه بوسیدن دست آقا!”
حسینه که شدیم، به همون سید بزرگوار دوباره گفتم قضیه کتاب رو. همین که دید کمی نگرانم گفت: می خوای کتاب رو به آقا تقدیم کنی؟ منم خندیدم و گفتم بله. گفت نگران نباش ... اما نگران بودم ... اگه کتاب نمی رسید به دستم ممکن بود فرصت بوسیدن دست آقا رو به کل از دست بدم ... نشستیم تا آقا ساعت 18:35 تشریف آوردند و شعار حضار ... قرار بود 7 نفر صحبت کنن و سه نفر هم ذخیره بودن که اگه فرصت شد صحبت کنن ...
سلول های ابوغریب شبیه گاو صندوق بود!
بودند و ناله می کردند. آن بنده خدا هم یک نارنجک سبز غنیمتی عراقی ها را به سمت خودشان پرتاب کرد. با انفجار نارنجک دوم، باقی افسر ها هلاک شدند. غروب به قدری خسته بودم که به خواب عمیقی فرو رفتم. صبح که بیدار شدم، متوجه شدم از پشت سر به طرف ما شلیک می شود. شهید ناصر میرزایی بچه اراک که کمک آرپی جی زن من بود کنارم آمد. گفتم ناصر چه شده؟ گفت عراقی ها دورمان زده اند. کاملاً محاصره شده بودیم و هم ...
ناگفته های دفن قربانیان کرونا در بهشت رضوان مشهد / از در و دیوار مرگ می بارد
حادثه 24 - جنازه ها پشت سر هم قطار شده اند. چادرهای سیاه و چشم های خون آلود همه، عزیزانشان را بدرقه می کنند. هرکدام گوشه ای نشسته اند و به مرگ می نگرند. صدای زنی که ضجه می زند آن طرف تر پیداست، خاک بر سر و صورتش می ریزد و قصه سوزناک رفتن یارش را روایت می کند. اینجا بهشت رضوان مشهد است. جایی که از در و دیوارش مرگ می بارد. چه بی شمار کسانی که همین چند هفته قبل برای بدرقه عزیزی همین جا ...
غربالگری، کلاه گشاد پزشکان بر سر مادران باردار
این بیماری در خانواده ما مشاهده نشده، اما پزشک همچنان بر اجباری بودن این تست اصرار داشت و از من خواست حتما این آزمایش را انجام دهم. استرس تمام وجودم را گرفته بود، در همین ماه های اول بارداری شنیدن اسم بیماری تن آدم را می لرزاند، تصمیم گرفتم بیشتر درباره این تست بدانم، تحقیقاتم را شروع کردم. آزمایش غربالگری سندروم داون شامل یک سونوگرافی و یک آزمایش خون است، از ترکیب اعداد و ...
قسمت 4/ سخنرانی سرلشکر زاهدی در جلسه ی مخفیانه ی عصر 25 مرداد
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : سرویس تاریخ انتخاب ؛ در همین حال نگران یارافشار بودم که خبرنگاران را به شهر آورده بود و تا آن موقع خبری از او نداشتم. چند دقیقه از ورود من نگذشته بود که یارافشار هم به منزل آمد و معلوم شد او نیز دل به دریا زده و با هیاهو و جنجالی که در خیابان ها به راه انداخته بودند خبرنگاران را مستقیما به تلگراف خانه در میدان سپه یعنی کانون مرده باد و زنده باد برده و از آن جا یکسر به منزل آمده است. خانم و بچه های یارافشار به مناسبت ایام تابستان در شمی ...
می خواهم تنها کشتی گیر 2 طلایی در پاریس باشم
.... حالا باید ببینیم در آینده چه می شود. در خاطرم هست قرار بود به مسابقه جهانی امیدها اعزام شوم، 2 روز قبل از مسابقات که کشتی ها سرعتی می شود، در زمان تمرین انگشت حریف وارد چشمم شد و وقتی دستم را برداشتم دیدم پر از خون است. مجرای اصلی چشمم و پلکم پاره شده بود این در حالی است که 2 روز قبل از اعزام اتاق عمل رفتم تا مجرای اصلی چشمم را جراحی کنم. منبع: فارس ...
آخرین اقدام بعثی ها پس از دفاع مقدس چه بود؟
به اسم حسین انتظامات اردوگاه بود. در خواب به من گفت: بیا سیدی عبدالامیر کارت دارد. با آن سرباز رفتیم توی اتاق. از درکه وارد شدم دو تخت آنجا دیدم. پدرم روی یک تخت نشسته بود و عبدالامیر روی تخت دیگر. گفتم: چرا دست از سر من بر نمی داری، بذار با این حال خودم بمیرم. من که با شما کاری ندارم و ... عبدالامیر دست کرد داخل جیبش و گفت بیا این برگه آزادیت. صبح که از خواب بیدار شدم حالت عجیبی داشتم و گریه می ...
سناریوی تلخ نفس های به شماره افتاده
عجبم چرا مردم به فکر خودشان و حال ما نیستند. گریه هایش به هق هق تبدیل می شود، بعد از چند دقیقه به خودش مسلط می شود و دیشب را تعریف می کند: دیشب یکی از بدترین شب های عمرم بود چراکه شاهد صحنه پر دردی شدم. شب متاسفانه یک مادر 60 ساله را از دست دادیم یک پسر معلول و دو دختر داشت، دختر ها با پای برهنه به دنبال جنازه مادر می دویدند و زار زار گریه می کردند. مطمئن هستم سالیان سال این صحنه و ...
در کنار چاه آب از نعمت آب آشامیدنی محرومیم
...، پرورش گوسفند یا به صورت پرواربندی و یا از طریق تولید شیر و فراروده های آن. محمد قدرتی یکی دیگر از ساکنان روستای سنگبر یک است.می گوید: با وجودی که ساکنان این منطقه همه پروانه چرا دارند، اما واقعاً زندگی دامداری اینجا خیلی سخت شده است. هزینه علوفه واقعاً بالا رفته و تهیه آن با سختی همراه است. گوسفند الان خرج خودش را هم نمی دهد و من مجبور شدم در کنار کار دامداری به کارگری هم بروم. الان ...
مخالفان: باغگلی سابقه یک روز مدیریت دولتی ندارد/این مجلس به باغگلی رای نمی دهد/موافقان: علیه باغگلی ...
زاکانی رفتم و قول گرفتم که بخشی از عوارض شهرداری، سهم آموزش و پرورش شود. اصلی ترین کار بنده این است که سند تحول را اجرا کنم از حرف های نمایندگان متوجه شدم که می گویند آقای باغگلی کم توان و کم تجربه است پس نمی تواند مدیریت را به عهده بگیرد. باید به جوانان در درون آموزش و پرورش مهلت داده شود که اقدامات متفاوت انجام دهند. باید محافه کاری را کنار گذاشت و حصار شکسته شود. دوگانه ...
پشت پرده ساخت "کربلا جغرافیای یک تاریخ"/ تلاشِ داریوش یاری برای نشان دادن "عاشورا" در دو سریال تلویزیونی
.... وی افزود: مایی که در جست و جوی خونریزی بودیم. با رسیدن پیام شهادت امام حسین(ع) به ایران این اتفاق می افتد. این باید از دل تاریخ بیرون بیاید. شما کتاب های تاریخی، تاریخ طبری را هم بخوانی در صفحات اول خسته می شوی. خون خواهی که ما معنا می کنیم این است که پرچم سیدالشهدا(ع) تنها پرچم سرخی است که در حرم هیچ امام(ع) و امامزاده ای چنین پرچمی نیست. او هم صاحبش می آید و این پرچم را بلند ...
معرفی قاتلان امام حسین(ع) و عاقبت شوم آنان
لباس های او، بر جسد مقدسش حمله ور شدند که بجدل بن سلیم، لعنة الله علیه انگشت آن حضرت را با انگشترش برید و به سرقت برد. و این انگشتر، غیر از انگشتری رسول خدا بود که از ذخایر نبوت است. مختار ثقفی وقتی به خونخواهی شهداء کربلا قیام کرد، بجدل را دستگیر نمود و دستور داد تا هر دو دست و پایش را قطع کردند و آنقدر در خون خود غلطید تا هلاک شد و مرد. نکته: روایتی از محمد بن مسلم از امام ...
مروری بر نقش شهید فلاحی در آزادسازی پاوه
به تصرف نیروهای ما در آمد. شهید دکتر چمران در بخش دیگر خاطرات خود جزییات بیشتری شرح می دهد: اخبار وحشتناکی از پاوه به مرکز می رسید. در چنین شرایط سخت و خطرناکی در تاریخ 1358/5/25از طرف دولت آقای بازرگان مأمور شدم که برای نجات پاوه حرکت کنم و سعی کنم با مذاکره و به طریق مسالمت آمیز مثل مریوان، قضیه پاوه را حل کرده و از خون ریزی بیشتر جلوگیری کنیم، و من نیز همراه با سه نفر از پاسداران ...
11 فیلم خارجی که از دیدنشان سیر نمی شوید
متفاوت را به صورت همزمان برمی انگیزد. این فیلم در سال 1998 سه جایزه اسکار دریافت کرد؛ یکی برای بخش بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان، یکی برای موسیقی متن و دیگری برای نقش اول مرد. فیلم بچه های آسمان ساخته مجید مجیدی در آن سال به عنوان رقیب در بخش اسکار غیرانگلیسی زبان با زندگی زیباست حضور داشت. فضای فیلم روبرتو بنینی و موقعیت سازی ویژه اش این امکان را می دهد که بار ها آن را تماشا کرد. داستان ...
منشأ 90 درصد بیماری ها عفونت دهان و دندان است؛ حتی سرطان
لطایف الحیل تا جایی که می توانستیم از این موضوع فرار می کردیم. اما من بالاخره در یک مورد مجبور شدم تسلیم شوم... یک روز خانمی بعد از اینکه کار جراحی دندانش تمام شد، بدون خداحافظی از اتاق دندانپزشکی بیرون رفت. وقتی برگشت، چیزی دستش بود. آن را به طرف من گرفت و گفت: من این حصیر را برای خودم بافته بودم. حالا می خواهم به عنوان هدیه به شما بدهم. گفتم: نه. نمی توانم قبول کنم. من در ازای کاری ...
برنامه قطعی برق لرستان یکشنبه 31 مرداد 1400
ابتدای کوچه مرکزی و خیابان حافظ شمالی سمت غرب خیابان از چهارراه حافظ تا کوچه خالقیان و مسیراصلی سمت غرب خیابان تا قبل از کوچه کریم خانی 15-17 بسیج از پست بروجرد3 به سمت پارک مادر و مسیر شمال بلوار بسیج به سمت کتابخانه دکتر شهیدی و منطقه ابراهیم اباد جنب مسجد امام محمد باقر(ع) به سمت کوجه های هدایت ها و پشت پارک ارغوان و همچنین چهارراه اندیشه به سمت بالا هردو طرف خیابان تا کوچه محمد علی ...
قسمت 3/ مصاحبه ی مطبوعاتی 25 مرداد زاهدی در تپه های ولنجک
تکلیف کنم و چون مذاکره ی تلفنی مصلحت نبود تصمیم گرفتم شخصا به دیدار پدرم بروم و با علم به این که خروج از منزل در آن وقت روز برای من خالی از مخاطره نبود، مع الوصف به اتفاق آقای یارافشار از منزل شاهرخشاهی خارج شدیم و به طرف منزل خانم مشیر فاطمی (خانم ملوک السادات) که شب گذشته پدرم به آن جا رفته بود و در جاده ی قدیم شمیران نرسیده به جاده ی قیطریه قرار دارد حرکت کردیم. من پشت رُل نشستم و خیابان ها ...
روایت 120ساعت بازداشت و زندان خبرنگارضدفساد| رئیس قوه قضائیه بخواند! سید هادی کسایی زاده خبرنگار ضدفساد ...
اتاق یک بند ساعت از 6 عصر گذشته بود و زندانیان آن بند در حیاط در حال آمارگیری بودند. من هم صبر کردم و پس از آن با هدایت وکیل بند (یک سرهنگ نیروی انتظامی بود که به دلیل جرمی در زندان بود) به اتاق شماره یک معرفی شدم. فضای بند همانند فیلم های هالیوودی بود. یک راهرو با عرض 10 تا 15 متر که در هر دو طرف آن سلول است و طبقه بالا که زندانیان بالا از لای نرده ها پایین را می بینند. البته تفاوت با ...
چهار روایت مطرح از شهادت قمر بنی هاشم از کتاب مقتل الحسین (ع)
که زیر گلو باشد سخت و محکم جای گیر شد، امام (علیه السلام) دست آورد تیر را از حنک مبارک کشید فانتزع الحسین (علیه السلام) السهم خون مثل فواره بیرون آمد لشگر می دیدند که حضرت دو دست مبارک زیر گلو برد و بسط یدیه تحت حنکه فامتلأت راحتاه بالدم فرمی دو کف بحرآسای حضرت از خون گلو پر شد نگاهی به آن خون کرد و ریخت و فرمود: ا للهم انی اشکو الیک ما یفعل بابن بنت نبیک یعنی ای خدا به تو شکایت می کنم از آنچه به ...
امام حسین (ع) در اندیشه یک مسیحی
امام حسین(ع) به کربلا می آیند، عاجز می ماند. مردمانی که در آنجا حضور می یابند دوستدار یکدیگرند؛ بطوریکه جز خدمت و نیکی به هم که هر سال فزون تر می شود نخواهی دید. آنتوان بارا حکایت نگارش کتابش را اینگونه روایت می کند: من قبل از اینکه این کتاب را بنویسم، یک شب خواب امام حسین(ع) را دیدم. من از دیدن ایشان در درونم احساس راحتی و آرامش عجیبی می کردم. بعد از آن بود که تصمیم گرفتم کتابم را ...