سایر منابع:
سایر خبرها
روایت های بازیکن سابق استقلال که هرگز اخراج نشد/ هیچ مشکلی با تماشاگران پرسپولیس نداشتم/ دوست داشتم ...
خبرورزشی – بهتاش فریبا، مهاجم و پیشکسوت استقلال در برنامه چهل تیکه گفت: متن گفت وگوی فریبا در برنامه چهل تیکه به شرح زیر است: من متولد 22 بهمن 1334 در تهران هستم. فوتبال را از تیم البرز شروع کردم و بعد به راه آهن رفتم. سال 1356 از راه آهن به پاس و بعد از آن به استقلال رفتم. اولین گل ملی من در بازی های جوانان بود. جامی در شیراز و اهواز برگزار شد که خیلی از تیم های ...
خاطره جالب نادر مشایخی از جمشید مشایخی/ پدرم گفت سینما یا موسیقی!
آشنا شدم، واقعاً نگاه ها و ایده های ایشان بیشتر مرا جذب کرد و انگیزه ساخت فیلم شد. حاصلی بیان کرد: آقای مشایخی خودش می گوید که در دوران نوجوانی عاشق سینما بودم و با حمید تمجیدی یک فیلم کوتاه هم ساختم. همان شب پدرم چند نفری را دعوت کرد و فیلم را دیدیم، مرا به اتاقی برد و گفت نادر فردا صبح که از اتاق بیرون آمدی به من می گویی موسیقی یا سینما. وی افزود: او موسیقی را انتخاب و از همان ...
تصاویری از بدبیاری های سال که احتمالا هرگز برای شما اتفاق نخواهند افتاد!
...> امروز صبح می خواستم صبحانه بخورم که دیدم توش جایزه داره. این گوزن پنجره رو شکوند و وارد مدرسه مون تو ساسکاتون شد. چهار روز بعد از نقل مکان به شیکاگو با هزار دردسر خودم رو تو طوفان به محل کار رسوندم و بعد متوجه شدم رئیسم یادش رفته بهم بگه که امروز تعطیلیم! هر دوی این ها تو یه روز برام اتفاق افتاد. در حال رانندگی عطسه ام گرفت! اینم ...
دوست داشتم نقش کمال الملک را بازی می کردم/ شاگرد اسماعیل شنگله بودم، اما مدیونِ بازیگر رئیسعلی دلواری ام
بسیاری ندانند که او را چه کسی به دنیای حرفه ای معرفی کرده است. او در این برنامه تأکید کرد: در دانشگده هنر های دراماتیک شاگرد اسماعیل شنگله بودم و از طریق ایشان با دنیای حرفه ای آشنا شدم. اولین تئاترم را با محمود جوهری کار کردم و با نمایش نهضت حروفیه که جمع زیادی از بازیگران در آن حضور داشتند، تئاتر شهر را افتتاح کردیم. همان روزی بود که استاد نجات الهی هم به شهادت رسیدند. او بعد از انقلاب ...
ماجرای فوتبالیست یاغی و قمه کش/ مردی که از مرداب زندگی، گلستان ساخت
ساعت ها منتظر می ماندیم. او ادامه می دهد: پدرم حصیر می بافت، از این رو اکثر روزهای سال را در مناطق گرمسیری به سر می برد و مادرم نیز در بافت حصیر به او کمک می کرد و برخی کارهای دیگر از جمله رخت شویی، سبزی پاک کنی انجام می داد تا بلکه خرج خانه مان در بیاید. عاشق ساندویچ بربری های 3 تومنی مدرسه بودم اما هیچ وقت پولش را نداشتم به اینجای حرف هایش که می رسد، آهی کشید و ...
خاطرات تلخ فرج الله گل سفیدی/ از بی جایی زیرِ ماشین می خوابیدم!
تحویلم نمی گرفت. او در ادامه به رویدادی اشاره کرد که زندگی اش را تغییر داد: یک هنرمند خیلی بزرگ که دوست ندارند نام شان را ببرم مرا در تعمیرگاه دیدند و از آن ذلت به اینجا رسیدم. خیلی جالب است این هنرمند قدیمی به مادرش گفت هیچ فرقی نگذارید و من او را بابا صدا می زدم. خیلی در حقِ من مردانگی کرد و بعدها متوجه شدم که او چه کار بزرگی در حقِ من کرد. ...
استایل سیدمحمد موسوی در استانبول /عکس
شنیده ام به اراک، عراق عجم می گفتند اما مادر من دزفولی است و من در دزفول بزرگ شده ام عکس خانوادگی سید محمد موسوی ازدواج و همسر ازدواج اتفاقی است که باید بیفتد. دوست دارم این کار را انجام بدهم و مادرم چند سال است که پیگیر این موضوع است اما هنوز شرایط خودم را مناسب نمی دانم من مسافرت های طولانی مدت دارم که می بینم بچه های متاهل چقدر اذیت می شوند ...
زورگیری با تصادف ساختگی!
عملیات شناسایی مال باخته و دستگیری سارقان طلا ها در دستور کار قرار گرفت. ساعتی بعد ماموران انتظامی با استفاده از فناوری های نوین پلیسی موفق شدند مال باخته طلا ها را شناسایی کنند. این زن جوان به افسر پرونده گفت: همه طلاهایم را نزد مادرم به امانت گذاشته بودم که اوایل آذر متوجه شدم طلا ها سرقت شده است. بلافاصله به برادرم مسعود مشکوک شدم چرا که او دارای چندین سابقه کیفری است، اما مادرم مرا ...
با تیم ملی فوتبال تا دم مرگ رفتم/ خوش به حال اسکوچیچ!
فوتبال وجود داشت که از آنجا فوتبالم را شروع کردم. وقتی که ششم ابتدایی را پشت سر گذاشتم، آقای اکبر کیا فوتبال من را کشف کرد و مرا به تیم شاهین برد. در نوجوانان و جوانان یعنی سال 1332 و 1333 وارد باشگاه شاهین شدم. بعد از پنج سال همراه همایون بهزادی و حمید شیرزادگان به تیم بزرگان شاهین اضافه شدیم. در سال 1339 بازیکن فیکس شاهین بودم و اولین بازی من برابر تیمی از روسیه بود. در پست هافبک بازی می کردم ...
32 بار شهید شده ام! | گپ وگفتی خودمانی با آقا معلم سختگیر محله نواب
سلیمانی ، هادی کاظمی ، کیومرث مرادی ، محسن تنابنده ، عباس غزالی ، علی لهراسبی و خیلی از بچه های دیگر که هرکدام نام و عنوان بزرگی در عالم هنر دارند و من جرأت نمی کنم بگویم مربی شان بوده ام. می گویم من آنجا مسئولیت کلاس های هنری را داشتم و کنارشان بودم. در قسمتی از برنامه شام ایرانی خوانندگی کردید و چند سال پیش هم تیتراژ یکی از سریال های تلویزیونی با صدای شما پخش شد. پیداست که استعداد ...
گفتگو با دختر فراری که از خانه وحشت نجات پیدا کرد | راز ارتباط شکارچی دختران فراری، با زنان و دختران ...
شکارچی دختران و در خانه وحشت بوده است. روزهای سخت بعد از فرار از خانه دختر جوان نیز گفت: وقتی از خانه فرار کردم با دوستانم در ارتباط بودم و معتاد شدم. مدتی در کوچه و خیابان سرگردان بودم و شب ها نیز در گرمخانه ها و پاتوق افراد خلافکار می خوابیدم تا اینکه در پارک با سعید(شکارچی دختران فراری) آشنا شدم. خمار بودم و سعید خودش را مأمور مخفی پلیس معرفی کرد و گفت که حاضر است به من ...
اعتماد زیاد زندگی ام را نابود کرد
یکی از نزدیکانش، چند بار قهر کرد و نزد خانواده اش رفت. حتی چند بار شکایت کرد و مرا به دادگاه خانواده کشاند و می خواست 42 میلیون تومان نفقه سال های زندگی با من را بگیرد که دادگاه با اسناد و مدارکی که ارائه دادم، پی برد همیشه نفقه داده ام و شکایتش رد شد. سرانجام به خانه بازگشت، اما این بار پای خیانت را به زندگی مان بازکرد. چرا طلاقش ندادی؟ چون بچه ها را دوست داشتم و آینده شان ...
زن متاهل خام حرف های پسر مجرد شد و صاحبکارش را بدبخت کرد + عکس
مالی و بی مسولیتی شوهرم و از آن طرف روحیه ی افسرده ام باعث شد که تصمیم بگیرم خودم دنبال کار بروم . بعد از مدتی به عنوان کارگر در یک کارگاه تعمیرات مبل در یکی از مناطق حاشیه ای شهر مشغول به کار شدم و خوشحال از اینکه حداقل چند ساعت از روز را بیرون خانه و دور از آزارهای روحی و جسمی شوهرم هستم هر روز با ذوق و شوق از خانه بیرون می آمدم. توانسته بودم مقداری پس انداز کنم ، هر چند که شوهرم با ...
خیانت در اوج اعتماد
مدام مرا مورد آزار و اذیت قرا می داد، برای همیشه منزل را ترک کردم و برای کار به شهر دیگری رفتم به واسطه یکی از دوستانم در شرکت صنعتی مشغول به کار شدم. چون سرمایه ای نداشتم و نمی توانستم خانه ای اجاره کنم، چند سالی را در خوابگاه شرکت ماندم. یک روز که برای خرید لباس به شهر رفته بودم با خانمی جوان و خوش سیما آشنا شدم. بعد از 7 ماه دوستی و وابستگی شدید متوجه شدم مطلقه است و یک فرزند دختر 5 ساله دارد ...
اثر انگشت، تنها سرنخ از مقتول خانه وحشت
سرگردان بودم و شب ها نیز در گرمخانه ها و پاتوق افراد خلافکار می خوابیدم تا اینکه در پارک با سعید(شکارچی دختران فراری) آشنا شدم. خمار بودم و سعید خودش را مأمور مخفی پلیس معرفی کرد و گفت که حاضر است به من جای خواب بدهد و کمکم کند تا ترک کنم. او مرا به خانه اش برد و پس از آن دیگر اجازه نداد که خارج شوم. او درباره جسد کشف شده در خانه وحشت نیز گفت: چند ماه پیش دختری به نام مینا به خانه سعید ...
اثرانگشت برای رمزگشایی از هویت جنازه دخترانه در دخمه وحشت
ادامه رسیدگی به این پرونده دختری که سه سال در خانه وحشت حبس شده بود، برای تحقیقات به دادسرای امور جنایی منتقل شد و گفت: بعد از جدایی پدر و مادرم زندگی خوبی نداشتم. پدرم مرا در خانه حبس می کرد و به محل کارش می رفت، من هم در یک فرصت مناسب از خانه فرار کردم. یک سالی در پارک ها و گرمخانه ها بودم تا اینکه در یک پارکی حوالی میدان راه آهن، با سعید آشنا شدم. او خودش را سرهنگ نیروی انتظامی معرفی ...
ناگفته های خانواده دختر محبوس شده در خانه وحشت
، جایی برای زندگی نداشتم. یک سال سرگردان بودم. در پارک ها می خوابیدم. پاتوق افراد خلافکار را پیدا می کردم و پیش آنها می ماندم. تا اینکه سعید را در پارک دیدم و به او اعتماد کردم. چون به مواد اعتیاد پیدا کرده بودم، سعید گفت که می تواند مرا ترک دهد. به همین علت به خانه اش رفتم. او کمک کرد که ترک کنم. ولی بعد از آن شروع کرد به آزار و اذیت من. به من تجاوز می کرد. کتکم می زد و مرا در اتاقی حبس می کرد ...
از کارتن خوابی تا اسارت
کوچه و خیابان سرگردان بودم و شب ها هم در گرم خانه ها و پاتوق افراد خلافکار می گذراندم تا اینکه سه سال قبل داخل پارکی با سعید آشنا شدم. من خمار بودم که سعید را دیدم و خودش را مأمور مخفی پلیس معرفی کرد و از من سؤال کرد معتادم و من هم به او گفتم بله. او گفت همراه مادر و خواهرش زندگی می کند حاضر است به من جا و مکان بدهد و کمک کند ترک کنم و بعد به جامعه بازگردم. از آنجایی که از وضعیتم ناراضی بودم و دوست ...
ازدواج با سفارش در بستر مرگ!
می کنم و به دنبال سرنوشت خودم می روم حتی وقتی در مجلس عزای همسرم اشک می ریختم او مرا سرزنش می کرد که اشک تمساح می ریزم. خلاصه همزمان با سالگرد مرگ همسرم پدرشوهرم نیز بیمار شد و در همان بستر بیماری از پدرم قول گرفت که من با پسر دیگرش ازدواج کنم. اگرچه بعد از فوت پدر شوهرم خانواده او دوباره مرا برای "موسی" خواستگاری کردند اما من هیچ علاقه ای به او نداشتم و نمی خواستم عروس خانواده دوست پدرم باشم ولی ...
افشای دروغگویی دختر فراری دخمه شیطان درباره پدرش
.... یک لحظه جا خورد، اما یکدفعه خودش را در آغوش پدرش انداخت و شروع کرد به گریه کردن. او حالا بعد از 3 سال پدرش را دیده بود. خودم را مقصر فرار دخترم می دانم پدر این دختر جوان، نه اعتیاد دارد و نه با او نامهربانی می کند. او یک آدم حسابی تمام عیار است. دخترش با گریه می گوید بابا ببخشید در موردت دروغ گفتم! دخترتان به من گفته بود شما اعتیاد دارید! ...
دیبالا: باید برای رویاهایتان بجنگید/ امیدوارم بابانوئل لیگ قهرمانان به یووه بیاورد
...> تنبیه های این چند وقت پیش؛ من آنها را دوست دارم زیرا باعث می شود بیشتر تمرین کنم و به نظر من گل از روی ضربه ایستگاهی بهتر از گل از روی پنالتی است. اما هر دو سخت هستند. نامه به بابا نوئل: فکر می کنم لیست آرزوهایم همیشه بسیار بلند بالا بوده ، چیزهای زیادی وجود دارد که می توان درخواست کرد. در فوتبال، امیدوارم بابانوئل بتواند لیگ قهرمانان به یووه بیاورد، بعد از آن من دوست دارم ...
پایانِ ماجرای سرخیو / آگوئرو: با سَری بالا خداحافظی می کنم
. می دانم افراد زیادی وجود دارند که مرا دوست دارند و بهترین ها را برای من می خواهند. با سری بالا از فوتبال خداحافظی می کنم. وی همچنین اذعان داشت: الان احساس خوبی دارم. مشخصاً 2 هفته اول سخت بود. وقتی اولین تست پزشکی ام را انجام دادم، دکترها به من گفتند که به احتمال زیاد قادر به ادامه فوتبال نیستم و کاملاً از این قضیه آگاه بودم اما آسان نبود. وقتی به من گفتند این قضیه قطعی است، چند روز ...
آدیوس سرخیو؛ وداع تلخ آگوئرو با دنیای فوتبال
بیشتری را جشن بگیرم ولی به موفقیت های گذشته ام افتخار می کنم. برای تیم هایم همه توانم را گذاشتم و وجدانم راحت است. بهترین روزهای دوران فوتبال: گلی که با پیراهن ایندیپندینته در دربی به راسینگ شدم برایم بسیار خاطره انگیز و شیرین است. راسینگ رقیب بزرگ ماست ولی من هیچ عنادی با این تیم ندارم. در 17 سالگی به این تیم گل زدم و اوبلین گل حساس دوران فوتبالم بود. گلی که برای اتلتیکو در لیگ اروپا زدم ...
شهیدعلی دانا میرزایی: از امت حزب الله می خواهم حامی ولایت فقیه باشند
به گزارش خبرگزاری فارس از همدان، شهید ؛ شاهد شهود عرفانی شد و نقش هرچه خوبی را در چهارفصل گیتی نمایان کرد و چشم ستارگان آسمان را روشن، ققنوس هشت جنت که هفت آسمان را مجذوب خود کرده است، همان عاشقی که در وادی مقدس عاشقی، پر پرواز گشود و فرشتگان را نوازشگر روح نابش کرد. می خواهیم هر روز را با نامی و یادی از این ستاره ها، شب کنیم و کار را با تبرک و مدد از این عارفان عاشق آغاز؛ باشد که ادای ...
خداحافظی اشکبار آگوئرو از دنیای فوتبال+ فیلم
از فوتبال شاد باشم و از زندگی لذت ببرم. جدایی از فوتبال سخت است، ولی سال ها درگیر بازی و مسافرت بودن نیز ساده نیست. حالا آسوده خاطرم و عجله ای هم ندارم. نمی توانم بگویم دوست دارم مردم مرا چگونه به یاد بیاورند. ترجیح می دهم خودشان تشخیص بدهند چه نمره ای به دوران فوتبالم بدهند و اینکه تا چه اندازه لیاقت و شایستگی داشتم. کد ویدیو دانلود فیلم اصلی زمان خداحافظی آگوئرو از دنیای فوتبال مشخص شد انتهای پیام/ زمان خداحافظی آگوئرو از دنیای فوتبال مشخص شد انتهای پیام/ ...
تایید قصاص پسری که عروسی پدرش را به خون کشید
چپ حیاط برخورد کرد تازه فهمیدم که بشیر (فرزند ابراهیم) بین خودرو و دیوار مانده است. او از درد فریاد دلخراشی کشید که من ترسیدم و از پشت فرمان بیرون پریدم تا از آنجا فرار کنم. در همین لحظه برادرم فضل الله از راه رسید و خودرو را عقب کشید. من هم به خانه پدرم گریختم که دایی ام از ماجرا مطلع شد و مرا تحویل پلیس داد. در پی اعترافات متهمان، این پرونده جنایی به دادگاه کیفری یک خراسان رضوی ارسال ...
ماجرای فوتبالیست یاغی و قمه کش
گرفتم تا همه چیز را رها کنم و دیگر یاغی گری نکنم و مواد هم نفروشم و حتی در خانه مجردی هم زندگی نکنم و پیش خانواده ام بروم. آقا ابراهیم در این قسمت صحبت هایش گریزی به روزی که پدرش فوت کرده هم می زند، او تعریف می کند: سال 81 مادرم با من تماس گرفت و خبر داد که پدرم سکته کرده است، ولی من یادم رفت و با دوست هایم به شمال رفتم و 10 روز بعد مادرم دوباره تماس گرفت و گفت که پدرم دوباره سکته کرده و ...
آگوئرو با گریه؛ خداحافظ فوتبال، باورش سخت بود
فوتبال خواهد بود. او پس از درخشش در ایندیپندینته و در سال 2006 با 23 میلیون یورو به اتلتیکو پیوست و 5 سال بعد با انتقالی 40 میلیون یورویی به منچسترسیتی ملحق شد تا بهترین روزهای فوتبالی خود را در این تیم پشت سر بگذارد. او برای سیتی 260 گل زد و بهترین گلزن تاریخ باشگاه محسوب می شود. آگوئرو در 38 بازی برای تیم آرژانتینی 18 گل به ثمر رساند. او در اتلتیکو نیز 230 بار به میدان رفت ...
مدافع حرمی که فرمانده اش به او مرخصی نمی داد!
نفر روبه رویش می نشست و او دست به قلم می شد چهره آن فرد را درست همانند خودش نقاشی می کرد. شهید مدافع حرم ابراهیم عالمی یک روز که پدر دوست مان ابراهیم عالمی به رحمت خدا رفته بود و به مراسم تشییع ایشان رفته بودیم، سراغ پسر مرحوم را گرفتیم و گفتیم ابراهیم کجاست؟ دوستان گفتند ابراهیم شهید شده است. با تعجب پرسیدیم کجا؟ گفتند سوریه. از همان جا بود که متوجه وضعیت و تحولات سوریه شدم ...
برگزاری آئین "جشن تولد" دانش آموز شهید علی احمدی
چهارم ابتدائی یعنی سال 1357 و اوج انقلاب اسلامی ، (شهید الیاس احمدی) آموزگار کلاسشان بودند و اثری عمیق برروحیه (علی) گذاشته بودند، که از ابتدای سال تحصیلی که هنوز انقلاب به پیروزی نرسیده بود ، به پشت بام خانه می رفتند و فریاد درود برخمینی و مرگ برشاه سر می دادند. و بیشتر و تنها هم در تظاهرات شرکت می نمودند. که با عنایت خداوند ، انقلاب اسلامی به پیروزی رسید. و ازهمان ابتدا (علی) یکی از ...