سایر منابع:
سایر خبرها
نقشه سیاه شوهر صیغه ای برای دخترجوان زن صیغه ای !
پوچ و بیهوده بود چرا که همت با زنان دیگری نیز ارتباط داشت و من تازه فهمیدم چه اشتباه بزرگی مرتکب شده ام در این شرایط تصمیم گرفتم برای همیشه همت را از زندگی ام بیرون کنم به همین دلیل در خانه ام را قفل کردم و دیگر او را به زندگی مشترک مان راه ندادم ولی روز بعد از این حادثه زمانی که به همراه دخترم به خانه بازگشتم متوجه سرقت طلاها ، مدارک و گوشی دخترم شدم از آن جایی که گاو صندوق و در اتاق با کلید باز ...
شوهرم در خواب بود که راز خیانتش را لو داد / عروس 19 ساله مشهدی چه گفت؟
می خوابید و شب ها نیز پیامک بازی می کرد. یک شب زمانی که همسرم به خواب عمیقی فرو رفته بود صدای پیامک کنجکاوی ام را برانگیخت. ناخودآگاه گوشی همراهش را برداشتم و متوجه شدم که پیامک از سوی زنی غریبه ارسال شده است ، به جای همسرم پاسخ پیامک هایش را دادم و دریافتم که آن ها با یکدیگر ارتباط دارند . از شدت خشم فقط درون اتاق راه می رفتم و کاری از دستم ساخته نبود چراکه دیگر نمی توانستم تجربه تلخ ...
شجاعت نگهبان برج زوج سارق مسلح را به دام انداخت
زن و شوهر سارقی که به بهانه خرید اسباب و اثاثیه با تهدید اسلحه از خانه های شمال تهران دست به سرقت های سریالی می زدند در آخرین سرقت با شجاعت نگهبان برج مسکونی به دام افتادند. سارقان مسلح برای فرار اقدام به تیراندازی کردند، اما نگهبان برج در را روی آن ها قفل کرد و اجازه خروج به آن ها نداد تا اینکه مأموران پلیس از راه رسیدند. به گزارش جوان، چند روز قبل مأموران پلیس تهران در حال گشت زنی در یکی ...
عجیب ترین دزدی پایتخت با طلا و مس
کردند و او را به خانه شان راه نمی دادند. این سارق ماجرای دزدی هایش را روایت می کند: چند وقت است که سرقت می کنی؟ یادم نمی آید. چند ماهی می شود. بیشتر از خانه های کدام مناطق سرقت می کردی؟ فرقی نداشت. گاهی بالای شهر، گاهی جنوب شهر. البته بیشتر در جنوب شهر سرقت می کردم. چی شد که ایده این سرقت به ذهنت رسید؟ در زندان با این شگرد آشنا شدم ...
شگرد مامور قلابی برق که 200 زن را فریب داد!
به گزارش تازه نیوز و به نقل از همشهری، به بهانه اینکه مصرف برق شما بالاست و باید با وسیله ای مانند طلا مصرف آن را پایین بیاورم، طلاهای زنان را می گرفتم و در فرصتی مناسب فرار می کردم . این گفته های مجرم سابقه داری است که خود را مأمور اداره برق معرفی می کرد و وارد خانه ها می شد تا نقشه سرقت هایش را عملی کند. او یکی از مجرمانی است که در طرح کاشف پلیس دستگیر شده و طبق تحقیقات پلیس، دست کم از زن در ...
جوان مست، پدرش را سلاخی کرد!
مشروبات الکلی به سوی پدرش هجوم برد و او را با ضربات متعدد چاقو به قتل رساند. بیشتر بخوانید افشای راز سرقت از خانه پدرزن در خواب حرف زدن داماد در خواب راز سرقت میلیاردی او از خانه پدرزنش را فاش کرد. بیشتر بخوانید هشدار پلیسی: تماس های خارج از کشور اخیرا افراد زیادی با مراجعه به پلیس فتا اذعان میدارند که با تماس های تلفنی از شماره های خارجی ...
حرف زدن داماد در خواب راز بزرگش را لو داد
اعلام کرد سارقان 2 میلیاردی خانه پدرش را می شناسد. وی به مأموران پلیس گفت: شوهرم یکسال قبل همراه یکی از دوستانش به خانه پدرم دستبرد زده بود و این موضوع را چند شب قبل متوجه شدم. شوهرم عادت دارد در خواب حرف بزند و این موضوع برای من عادی است، چون او همیشه درخواب صحبت می کند، اما چند شب قبل متوجه شدم او درخواب درباره دلارهای سرقتی حرف می زند و می گوید سهم من بیشتر است، چون نقشه را من طراحی ...
اخبار حوادث امروز (28 دی 1400) از برگزاری اولین جلسه دادگاه حبیب اسیود، سرکرده گروهک حرکت النضال در ...
... اعتراف عجیب داماد در خواب به سرقت از خانه پدرزن گاهی وقت ها به خاطر استرس یا عذاب وجدان در خواب حرف می زنم و همین عادت عجیب من باعث شد تا اسرار سرقتی که یک سال قبل انجام دادم فاش شود. این بخشی از اعتراف عجیب دامادی است که وقتی شنید پدرزنش مقدار زیادی دلار در خانه اش مخفی کرده، نقشه سرقت دلارها را عملی کرد. برگزاری اولین جلسه دادگاه حبیب اسیود، سرکرده گروهک حرکت النضال ...
از سرقت های طلایی عموبرقی قلابی تا فروش خانه های ویلایی با سند جعلی
ای تازه مرتکب سرقت می شد. او با معرفی خودش به عنوان مأمور برق وارد خانه های مردم می شد و با فریب ساکنان طلای آن ها را سرقت می کرد. 9 نفر از سارقان هم با تشکیل باند خانه های ویلایی را شناسایی کرده و با ربودن مالکان تنها و با جعل سند خانه را به فروش می رساندند که گفتگو با آن ها در ادامه می آید: درباره سرقت های عموبرقی قلابی در حاشیه طرح عده زیادی از شاکیان حضور داشتند. وقتی عده زیادی زن ...
داستان جالب نجات یک خانواده از مرگ حتمی در کهگیلویه و بویراحمد
اندازه نداشت. آمدم از سر جایم بلند شوم به سمت او بروم که دیدم نمی توانم و باز چشمانم بسته شد. ولی این بار صدای گریه نبود یاسان فریاد می کشید. هر طور شده بلند شدم اما چشمانم تار می دید و سرم گیج می رفت. بلند شدم. تا بلند شدم به سمت یاسان بروم سرم به شدت گیج رفت و افتادم روی زمین. همسرم هم خودش می گوید با فریادهای یاسان بعد از من از خواب بلند شده و تا آمده به سمت او برود من را هم می بیند که وسط اتاق ...
4نگهبان باغ منکر قتل شدند
. در حال بریدن آنها بودیم که چهار مرد جوان با چوب و چماق به ما حمله کردند و پس از این که کتک مان زدند، پاهایمان را با زنجیر به عقب تراکتور بستند و ما را روی زمین کشاندند. پس از اظهارات وی، مأموران به باغ مورد نظر رفتند و چهار نگهبان باغ را بازداشت و به دادسرای امور جنایی پایتخت منتقل کردند. یکی از متهمان گفت: روز حادثه پس از آنکه متوجه شدیم دو نفر در حال سرقت حصار اطراف باغ هستند، آنها ...
35 سال کارتن خواب بودم/ "بقایِ مرکز زنان بی خانمان شوش" در گرو تصمیم زاکانی
...، سر در این مرکز یک تابلوی بزرگ نصب کنند و بنویسند "لباس برای افراد کارتن خواب" مگر من آبرو ندارم! من اگر کارتن خواب شدم چون نخواستم بعد از طلاقم سربار خانواده ام باشم و چون پولی نداشتم در خیابان خوابیدم. اما هیچ وقت خلافی نکردم. از شدت سرما خودم را در گوشه ای از خیابان جمع می کردم در آن چند شب که در خیابان بودم، از شدت سرما خودم را در گوشه ای جمع می کردم و خدا خدا می کردم ...
مهران غفوریان: عاشق کار کردن در تلویزیونم
دقیقه با من صحبت می کند تازه متوجه شود مهران غفوریانم! 54 کیلو وزن کم کرده ام و پیش از این هم کمدین های دیگری مثل سعید آقاخانی حتی برای نقش جدّی سیمرغ گرفته اند. در سریال "نون.خ" هم کارگردانی می کنند و نقش شیرینی هم دارند. امیدوارم مردم مرا در نقش جدّی هم بپذیرند و البته به این معنی نیست با کار کمدی خداحافظی کرده ام! عاشق کمدی ام، استندآپ هم خواهم کرد و کار خوب هم باشد می سازم. او ...
حرف زدن در خواب، داماد سارق را لو داد | ماجرای عجیب سرقت دلارها از خانه پدرزن پولدار!
...> دخترشاکی به مأموران گفت: 3سال از ازدواج من و شوهرم می گذرد و در این مدت متوجه عادت عجیب او شده ام. شوهرم هر وقت نگران است و استرس دارد در خواب حرف می زند. او چند شب می شد که در خواب از سرقت دلار حرف می زد و به نظر می رسید با شخصی در حال جدال بر سر تقسیم دلارهای سرقتی است. گفته هایش باعث شده بود که به او مشکوک شوم و برای همین یک شب که در خواب حرف می زد، او را بیدار کردم و درباره دلارها پرسیدم. او ناگهان ...
تاجی از برف!
به گزارش ایسنا، روزنامه اعتماد نوشت: در سال مشروطیت، پنج ماه بعد از فرمانی که پدرش صادر کرده بود، به تخت سلطنت نشست و در چنین روزی تاجگذاری کرد. صدراعظم آن روز ایران، میرزا نصرالله خان مشیرالدوله بود و خود او وظیفه گذاشتن تاج روی سر شاه جدید را به عهده گرفت. مشیرالدوله آن زمان پیرمردی خسته بود و گاهی اشتباهاتی کوچک هم مرتکب می شد. روز مراسم هم هنگام انجام کار ناخواسته تاج را پس و پیش کرد و به همان شکل، آن ...
مرگ مشکوک تازه عروس و دستگیری داماد جوان
بودم که او را کتک زدم و خانه را ترک کردم. دقایقی بعد برگشتم و با پیکر نیمه جان او مواجه شدم. همسرم از قبل قرص های ترامادول تهیه کرده و پس از رفتن من همه قرص ها را مصرف کرده بود. من هم ترسیدم و به اورژانس زنگ زدم اما او جانش را از دست داد. اگرچه تازه داماد مدعی شده که بی گناه است اما بازپرس جنایی دستور بازداشت او را صادر کرده و متهم برای انجام تحقیقات بیشتر در اختیار مأموران اداره دهم پلیس آگاهی ...
ماجرای حمله دزد چاقوکش به ماموران
ماه را پشت میله های زندان گذراندم. بعد از آزادی از زندان نیز دوباره به مصرف مواد مخدر رو آوردم. حالا دیگر نوع مواد مخدر برایم فرق نداشت و انواع و اقسام مواد مخدر صنعتی، سنتی و تزریقی را تجربه می کردم. کارم به جایی رسید که پول هنگفتی را صرف تهیه مواد مخدر می کردم و ناچار بودم برای تامین هزینه های اعتیادم دست به سرقت بزنم اگر چه تصمیم گرفته بودم با ترک اعتیاد به زندگی آرام و بی دغدغه ...
محاکمه قاتل مست که به اشتباه آدم کشت!
تهران پای میز محاکمه ایستاد. به نقل از ایران، در ابتدای جلسه مادر مقتول به عنوان تنها ولی دم پرونده خواهان قصاص قاتل پسرش شد. سپس متهم به دفاع از خود پرداخت و گفت: دو شب قبل از این ماجرا یک درگیری در محله مان رخ داد و من برای میانجیگری وارد دعوا شدم. در آن درگیری چند تیر شلیک شد و من هم ترسیدم و به خانه برگشتم. شب حادثه از خانه بیرون آمده بودم تا زباله ها را سر کوچه بگذارم که متوجه ...
6 ماه زندگی کنار آتش توپخانه در سوریه/ روز عقد درباره کار فرهنگی صحبت می کردیم
قاسم از روی تواضع به افراد می گفتند نمی خواهی با من عکس بگیری؟؛ اما همسرم خیلی اهل عکس گرفتن نبود. محمدحسن باب الخانی فرزند شهید حمیدرضا باب الخانی پس از شهادت پدر به دنیا می آید؛ از خانم پناهی درباره او می پرسم و پاسخ می دهد: محمد حسن 5 ماه بعد از شهادت پدرش به دنیا آمد. او ادامه می دهد: همسرم اسم محمدحسن را دوست داشت و بعد از شهادت متوجه شدم این اسم ترکیب اسم پدر من و خودش بود ...
وای از این همه دلتنگی
بیشتر حرف بزنیم.متاسفانه به دلیل شکستگی استخوان ران چپ همسرم در بیمارستان بستری است .به دلیل مشکل قطع برق امروز 26 دی ماه 1400 همه عمل های جراحی بیمارستان اختر کنسل شد.عمل جراحی همسرم ٬فردا انجام می شود . لذا نمی توانم در مراسم در محل فدراسیون حضور یابم. التماس دعا و خداوند رحمت کند تازه درگذشته را. صلوات ...
تکفیری ها پسرم را به جرم خواندن زیارت عاشورا شهید کردند
خواب دیدم دو دست و سر پسرم شکسته است و در خونش می غلتد. نیمه شب بیدار شدم و به او زنگ زدم. گفتم وضعیتت چطور است؟ خوبی؟ گفت مشکلی ندارم. حتی شب قبل از شهادتش تا صبح خواب نداشتم و در خانه راه می رفتم. صبح شهادتش زنگ زدم که جواب نداد. می خواستم بگویم مراقب خودت باش! جواب نداد. سرنوشتش این بود که شهید شود. از محل شهادتش تا منزلشان70متر فاصله بود. باید از مسیر رودخانه رد می شد تا به مدرسه می رسید ...
فقط از حاج قاسم پرسیدم پسرم چطور شهید شد؟ /پسرم قبل از شهادت همیشه به من می گفت سلام بر مادر شهید
راهی شدیم برای دیدن محمدحسین. بی تاب بودم. گریه می کردم و چند دقیقه یک بار از حاج آقا می پرسیدم اگر محمدحسین شهید شده به من بگویید. چند باری هم دوستان و آشنایان تماس گرفتند. از آنها هم حال محمدحسین را پرسیدم همه می گفتند مجروح شده حالش خوب است. نگران نباش فقط یکم خونریزی دارد. با اینکه حرف هایشان چیز دیگری را می گفت اما من از لحن صدایشان متوجه شدم که محمدحسینم شهید شده . گاهی هم در ...
سالروز شهادت نواب صفوی را به عنوان روز روحانیت جوان انقلابی و تحقق دولت اسلامی نامگذاری کنید
همین خواب را دیدم. باز هم از آن گذشتم. سومین شب، اوایل غروب بود، ناگهان دیدم همان هودجی که در خواب دیده بودم، به همراه چند خانم پایین آمدند. سراغ بچه رفتند، او را تکان دادند و روی سینه من گذاشتند و گفتند: گفتیم که بروبچه ما را پس بده. من بیهوش افتادم. بعد از مدتی که همسرم مرا به هوش آورد، دیدم من لیاقت این بچه را ندارم، او را برگرداندم. تولیت آستان قدس رضوی ...
مادرانه هایی برای سربازان هنگ مرزی تایباد
...، هرچند مرا تنها گذاشت و رفت. در ادامه معصومه رحمتی، مادر شهید صادق خدادادی از خاطرات پسرش گفت و بیان کرد: فرزند اولم دختر بود و یک شب خواب دیدم، پسری به نام صادق دارم که شهید شده است. این خاطره را برای هیچکس، حتی همسرم تعریف نکردم، پس از چندسال خداوند پسری به ما عطا کرد و همسرم بدون اطلاع من نامش را صادق گذاشت. پسرم بسیار مهربان و صادق بود، زمانی که به خدمت سربازی اعزام شد، خوشحال ...
24 سال زندگی با سید جانبازان قطع نخاعی
مقدمه ادامه می دهد: مراسم خواستگاری ما متعدد و طولانی بود، نشمردم که چند بار اتفاق افتاد. شهید قبل از جانبازی ازدواج کرده بودند و یک دختر داشتند. منتها دو یا سه سال بعد از این اتفاق، همسر اول شان از ایشان جدا شدند و چند سال ایشان مجرد بودند تا مسئله ازدواج بنده با ایشان پیش آمد. پدر و مادرم اصلا اجازه نمی دادند در مراسم خواستگاری با هم صحبت کنیم. من تازه دیپلم گرفته و وارد دانشگاه شده بودم ...
بیت سعید: روی گنج خوابیدند و پول نمی دهند
های پایانی بچه ها غیرت گذاشتند و در زمین حاضر شدند. * مسؤولین آبادان خواب هستند قبل از بازی با هوادار، کادر فنی و بازیکنان همه اعلام کردند که دیگر از شرایط خسته شدیم. من خودم خوزستانی هستم و می دانم که تنها دلخوشی مردم آبادان صنعت نفت است؛ حتی بعضی اوقات در اردوهایی که داریم، دو، سه جوان نابینا می آیند که عاشقانه صنعت نفت را دوست دارند و ما فقط به خاطر هواداران بازی کردیم ولی ...
معراج در سوریه؛ قصه پزشکیاری که مدافع بارگاه حضرت زینب (س) بود
. ظهر عاشورا نشسته بودم که دیدم اقوام مدام با من تماس می گیرند. از طریق فضای مجازی متوجه شده بودند که محمدحسین شهید شده است. غیر از من همه خبر را شنیده بودند. به همسرم گفتم آقای میردوستی چرا همه دارند به ما زنگ می زنند ، گفت همیشه زنگ می زنند . گفتم نه طبیعی نیست و غیرطبیعی است . بعد از مدتی همسرم هم از تماس ها شک کرد و به پسر بزرگ خواهرم که همکار پسرم است، زنگ زد و پرسید علیرضا! از محمدحسین چه ...
وقتش رسیده کافئین را ترک کنیم؟
، انگار بین من و جهان پرده ای افتاده بود یا مانعی حائل شده بود که جلوی برخی امواج نور و صوت را می گرفت. البته کار هایی انجام می دادم، ولی با آشفتگی. در دفترچۀ یادداشتم نوشته بودم مثل مدادِ نتراشیده شدم. امورِ حاشیه ای مزاحم می شوند و دست بردار نیستند. بیشتر از یک دقیقه نمی توانم تمرکز کنم . چند روز بعد حالم بهتر شد و آن پرده از میان رفت، اما هنوز نه من خودم بودم و نه جهان اطراف ...