سایر منابع:
سایر خبرها
ماجرای عجیب زندگی یک زن قهرمان ایرانی!
در خانه منزوی شوم. خانواده ام در موفقیت من تاثیر گذار بودند من در روستایی بزرگ شدم که بعد از هر بار بارندگی تا 15 روز همه جا گل بود و رفت و آمد به سختی انجام می شد، به طوری که پدرم و برادرانم من را بغل می کردند و با فرغون به مدرسه می بردند و نمی توانستند به خاطر شرایط مالی برای من ویلچر بخرند. چون در خانواده پر جمعیت زندگی می کردم و پدرم کارگر ساده بود. همه خانواده در موفقیت ...
پیام تبریک روز پدر برای پدران فوت شده | عکس نوشته تبریک روز پدر
به گزارش شمانیوز : روز پدر روزی است برای بزرگداشت پدرهای نازنین و زحمت کش و مهربان؛ که همواره چون کوه تکیه گاه فرزندان می باشند . دلم برای روزهایی تنگ است که میدانم باز نخواهند گشت... برای پدرم که دیگر حضورش را احساس نخواهم کرد... به راستی که چه زود دیر میشود.. پدرم روزت مبارک پدر مرا ببخش مرا ببخش که هرگز برای نبودت جلوی دیگران ...
طلاق به خاطر دخالت پدرشوهر در انتخاب اسم فرزندان
به خانه برگردم، من هم برنگشتم. این مساله تا چند ماه طول کشید تا این که تصمیم به جدایی گرفتم، دیگر تحمل این وضعیت را ندارم و می خواهم برای همیشه از شوهرم جدا شوم. در این زندگی ما هیچ وقت نتوانستیم خودمان تصمیم بگیریم. بهانه ای برای طلاق در ادامه شوهر این زن نیز به قاضی گفت: آقای قاضی پدرم فقط برای اسم فرزندمان تصمیم گرفت. می خواست اسم نوه هایش را خودش انتخاب کند. از همان روزهای اول آشنایی هم ...
خاطرات صادق طباطبایی، شماره 1: به توصیه ی امام موسی صدر ردیف آوازی موسیقی ایرانی را آموزش دیدم
دبیرستان دین و دانش به دبیرستان حکمت منتقل شدم، ولی ارتباط خود را با شهید بهشتی هم از طریق روزنامه و هم از طریق دیدار های نامتناوب هم چنان محفوظ نگاه داشتم. در خرداد سال 1340 دیپلم طبیعی را گرفته و، چون قصد تحصیل در آلمان را داشتم، در کنکور دانشگاه شرکت نکردم. بالاخره در دی ماه همان سال عازم آلمان شدم. همان طور که گفتم در دوران تحصیلات در قم به برنامه های اجتماعی و هنری سوق داده ...
تجربه تازه،نقش متفاوت
بازیگر در ادامه از چالش هایش برای انتخاب نقش ها می گوید: هرکسی سلیقه و عقیده خاص خود را در انتخاب نقش دارد و من از ابتدا به دنبال نقش های چالش برانگیز و متفاوت بودم. به صورتی که اگر 2 نقش طنز بازی می کردم، تمام تلاشم این بود که به سراغ تجربه نقش های دیگر بروم؛ اگر چندبار نقش مادر مهربان را بازی می کردم، سعی داشتم در ادامه به دنبال نقش های منفی بروم. البته دلیل حضور کمرنگ من در نقش های منفی این بوده ...
پدرکشی با آتش زدن خانه
تا نیمه شب صبر کردم. وقتی آن ها به رختخواب رفته بودند، همه جا بنزین پاشیدم و خانه را آتش زدم. وقتی آتش شعله ور شد خودم از خانه بیرون رفتم، چون مادر و برادرم بیدار بودند موفق به فرار شدند و زنده ماندند، اما پدرم کشته شد. من هرگز راضی به مرگ پدرم نبودم. من برای اینکه آن ها را بترسانم خانه را آتش زدم. به دنبال اعتراف های پسر معتاد، با توجه به گزارش کارشناسان پزشکی قانونی و آتش ...
فال حافظ امروز چهارشنبه 20 بهمن 1400/ دل از من برد و روی از من نهان کرد
برد و روی از من نهان کرد خدا را با که این بازی توان کرد شب تنهاییم در قصد جان بود خیالش لطف های بی کران کرد چرا چون لاله خونین دل نباشم که با ما نرگس او سرگران کرد که را گویم که با این درد جان سوز طبیبم قصد جان ناتوان کرد بدان سان سوخت چون شمعم که بر من صراحی گریه و بربط فغان کرد صبا گر ...
انتخاب بهترین فیلم به سیاست های جشنواره بستگی دارد / دوست داشتم با شعیبی کار کنم + فیلم
الهام کردا بازیگر فیلم بدون قرار قبلی در گفت وگو با خبرنگار فرهنگی ایسکانیوز درباره جذابیت های نقشش در فیلم بدون قرار قبلی اظهار کرد: همه چیز نقش برایم جذاب بود و مهم ترین مسئله ای که مرا جذب این فیلم کرد حضور بهروز شعیبی در مقام کارگردان بود، اما به طور کل باید بگویم که نوع حرف زدن، حال و هوای فیلم و اینکه باید در یک شهر دیگر فیلمبرداری می کردیم و کسب تجربه های جدیدی برایم جالب به نظر می رسید ...
ضرورت پوست اندازی سینما بعد از ایام کرونا
دادن است. ساعد سهیلی، بازیگر فیلم شهرک با بیان اینکه از حضور در این کار بسیار خوشحال هستم، چون این کار را دوست داشتم، گفت: من برای حضور در سینما تست دادم و اولین تست مرا هم جواد عزتی گرفت. این را گفتم تا بدانید به دلیل فیلمساز بودن پدرم، به راحتی وارد سینما نشدم. وی ادامه داد: وقتی فیلمنامه را خوندم، کمی دچار تردید شدم که آیا اثر می تواند با مخاطب ارتباط برقرار کند. امروز ...
تفال به حافظ 19 بهمن ماه 1400؛ سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
بس آتش اشکم دل شمع دوش بر من ز سر مهر چو پروانه بسوخت آشنایی نه غریب است که دلسوز من است. چون من از خویش برفتم دل بیگانه بسوخت خرقه زهد مرا آب خرابات ببرد خانه عقل مرا آتش میخانه بسوخت. چون پیاله دلم از توبه که کردم بشکست همچو لاله جگرم بی می و خمخانه بسوخت ماجرا کم کن و بازآ که مرا مردم چشم خرقه از سر به درآورد و به شکرانه بسوخت ترک افسانه بگو حافظ و می نوش دمی که نخفتیم شب و شمع به افسانه بسوخت ...
خاطره خواننده سرشناس از دیدار با امام خمینی (ره)
تان بگویید. اینکه خانواده تان تا چه حد مخالف یا موافق با کار شما بودند؟ از کودکی خداوند عنایتی به ما و خانواده ما کرده است؛ خصوصاً پدر بزرگوارم که از خواننده های قدیم تهران بودند و برادرانم متوجه شدیم ته صدایی داریم از همان موقع در جوار پدر به محافل و مجالس می رفتیم خلاصه پدرم مرا تشویق می کرد. از همان موقع که می خواستم بخوانم علاقه شدیدی به شعرهایی داشتم که توحیدی، عرفانی و مناسبتی ...
پاسخ بهروز شعیبی به یک سوال تکراری | شرایط ویژه نداشتیم | مصطفی زمانی: چون نقش مذهبی بود قبولش کردم
در سینما فعالیت می کنم از روز اول هم آثار مرا دیده اید در همین سن و سال اگر کارمند سازمان یا اداره بودم بازنشسته شده بودم. قصه بدون قرار قبلی را دوست داشتم و همیشه آنچه را که دوست داشته باشم می سازم هیچ کدام از فیلم های من سفارشی نبوده اند. کارگردان بدون قرار قبلی گفت: من یک بار زندگی می کنم حاضر نیستم همین یک بار فرصت را در اختیار چیزهایی که دوست ندارم بگذارم. شعیبی درباره ...
نظر اردشیر زادهدی درباره رئیسی و احتمال حمله به ایران | اپوزیسیون خارج از کشور حالت بادکنک دارند؛ خیلی ...
خوبی ندارد، با او همراهی نشان می داد. اینها با سعودی ها هم، همدست شده بودند و سعی داشتند پروژه فشار بر ایران را پیگیری کنند. البته همان زمان هم اعتقاد داشتم که این فضا عوض می شود؛ چون ادامه این بازی، به نفع هیچ کس نبود. از طرف دیگر در هر دوطرف هم، چه در ایران و چه در آمریکا، آدم های عاقلی هستند که بعید می دانم بگذارند جنگ اتفاق بیفتد. به هر حال آمریکایی ها هم با رأیی که دادند، نشان دادند که نسبت به ...
قیمت خودرو
سر من و خلاصه دوباره کارم به بخیه زدن و بیمارستان کشید. مصاحبه با مریم معصومی : روز اول مدرسه را یادتان هست؟ چه حسی داشتید؟ روز زیاد خوشایندی نبود ازاین جهت که مادرم می خواست مرا مستقل بار بیاورد. به همین خاطر یادم هست که روز اول مدرسه که هوا خیلی سرد بود مرا مدرسه رساند و گفت که این راه را که الان آمدیم وقتی مدرسه تمام شد باید خودت برگردی چون قرار نیست من دنبالت ...
تظاهرات در مدارس و دبیرستان ها نشانه ای از حیات انقلاب بود
نبود و همین باعث می شد که حضور در مسجد پررنگ باشد. محیط درس خواندن ما هم در همان مسجد بود. اجازه داده بودند که طبقه دوم مسجد کانون فرهنگی - علمی باشد. با مردم در فعالیت های انقلابی خانواده ما یک خانواده مذهبی بود. پدرم کاسب بود و عمده خانواده مادری ام در بازار بودند. محیط بازار هم محیطی مذهبی بود و ارتباط زیادی بین افراد مذهبی برقرار بود. من با پسرخاله هایم ارتباط خوبی داشتم، چون دو ...
توضیحات سینا مهراد درباره تغییر نام خانوادگی اش
خودم می گفتم ریسک است. او ادامه داد: آن زمان به غرورم ضربه وارد می شد، مخصوصا اوایل کار زخم زبان بسیاری خوردم. نمی گویم به من ظلم شد، آن ها هم حق دارند ولی سوال من از آن ها که زخم زبان می زدند این است که آیا من در انتخاب پدرم نقشی داشتم؟! پدر من، وقتی نوجوان بودیم، اصلا دوست نداشت وارد سینما شویم و عشقی که درون ما بود ما را به این سمت آورد. من چشم هایم را که باز کردم، اولین چیزی که از ...
مریم سعادت: توان پسر مرا ترغیب به حضور کرد نه نام پدر
در گفت وگو با خبرنگار سینمایی ایرنا و در توضیح علت حضور خود در فیلم شب طلایی اولین ساختۀ یوسف حاتمی کیا گفت: پس از این که پیشنهاد بازی در این فیلم به من ارائه شد به دفتر آقایرفتم و برای اولین بار ایشان را دیدم؛ سیناپسی را برای من تعریف کردند قرار شد که تست گریمی را انجام بدهم اگر با موفقیت انجام شد و به زهرا خانمی که مدنظر آقای حاتمی کیای جوان بود، رسیدم، نقش را بازی کنم. در این روند خیلی از نقش ...
ماجرای ازدواج جوان سیاه پوش!
سرزنش می کردم تا جایی که در اقدامی احمقانه تصمیم به خودکشی گرفتم تا از این عذاب روحی آسوده شوم. بنابراین در یک فرصت مناسب و در لحظه ای که قصد داشتم خودم را حلق آویز کنم به طور ناگهانی پدرم از راه رسید و مرا روی زمین پرت کرد . حالا هم که از مرگ نجات یافته ام به کلانتری آمده ام تا چاره ای برای رهایی از این شرایط بیابم. به دستور سرهنگ شریفی (رئیس کلانتری امام رضا(ع)) پرونده این جوان 21 ساله توسط مشاوران زبده دایره مددکاری اجتماعی مورد بررسی های تخصصی و کارشناسی قرار گرفت و سپس وی برای درمان روحی به مراکز روان پزشکی معرفی شد. ...
عکی دیده نشده از رضا رویگری
کردم تنها کسی است که می تواند به خوبی مرا درک کند؛ چون من رابطه خیلی خوبی با پدرم داشتم. نمی گویم رضا مثل پدرم است اما خیلی با آرامش و صبوری با من رفتار می کند و این برای من دوست داشتنی است. قضاوت های نادرست شاید قضاوتی نادرست و پیشداوری ناعادلانه ای در مورد این ازدواج باشد مانند اینکه شما به خاطر پول یا شهرت رضا رویگری وارد زندگی او شده اید. . . تارا: بگذارید چیز ...
هرجا از آقای سیفی کمک خواستم، تنهایم نگذاشت +عکس
خدا همیشه می گویم جوان های دیگر را هدایت کن بعد بچه های خودم را؛ برای بچه های خودم مستقیم هیچ وقت آرزو نکردم، اول برای جوانان دیگر که خیرش به بچه های خودم برسد. دختر شهید: من وقتی عمل کردم بابایم را دعا کردم. اول خیلی شوق و ذوق عمل را داشتم چون بار اولی بود می خواستم لوزه ام را عمل کنم، اینقدر شوق و ذوق داشتم که دکتر را دیوانه کرده بودم می گفتم فقط من را زودتر ببر اتاق عمل، در اتاق عمل ...
فرار عروس 2 جنسه از حجله / ماجرای باورنکردنی
مسخره ام می کنند چون من فقط می خواستم که خودم باشم و آن ها متاسفانه این مسئله را درک نمی کردند. به سن بلوغ که رسیدم ،مشکلاتم بیشتر شد. همه از من توقع داشتندکه دختری نوجوان باشم با همان روحیات و احساسات لطیف دخترانه که همه انتظارش را دارند اما من پسری نوجوان بودم که قلدرانه می خواست به همه اثبات کند دیگر برای خودش مردی شده است . گاهی اوقات لباس های برادر بزرگ ترم را می پوشیدم وبا تیپ ...
ریکانی: نفت آبادان خانه ام است تا زمانی که مرا نخواهند
طالب ریکانی، کاپیتان نفت درباره شرایط این تیم بعد از دیدار تدارکاتی مقابل مس رفسنجان گفتگویی انجام داد. به گزارش طرفداری، ریکانی در ابتدا گفت: بازی خوبی با مس رفسنجان داشتیم. ما همانند ابتدای فصل چند روز دیرتر از دیگر تیم ها کار آماده سازی را شروع کردیم. در آبادان هم تیمی نبود که بخواهیم بازی دوستانه برگزار کنیم به خاطر این مجبور شدیم در تهران برای این دیدار حاضر شویم ...
گذر از گردنه های برف گیر لرستان با فرمان یک زن/ روایت متفاوت تسنیم از نخستین بانوی راهدار ایران +فیلم
کردم و چند نفری به سمت ترکمنستان می رفتیم البته چون این کار خواب سر مرز داشت و کرایه اش به صرفه نبود ادامه ندادم و یک مدت سر خط کیش کار می کردم به طوری که نمک به کیش می بردم و سپس به بندر چارک می رفتم و با کامیون داخل لنج می شدم و بارم را خالی می کردم و دوباره به بومهن تهران برمی گشتم و دوباره بار می زدم. بهرامی عنوان کرد: یک سالی با کفی کار کردم که بعد در یک رستوران بین راهی با یک ...
خاطرات یک دانش آموز از دوران پهلوی/ تا ماه ها خون "شهید میگلی" بر سر در مدرسه مشخص بود
؟ بروم دزدی کنند ؟ مصائب رفتن به مدرسه من گوشه ای ایستاده بودم و شاهد گفت وگوی آن ها بودم، پدرم دزدی نکرد اما من به مدرسه رفتم با لباس هایی که به تنم زار می زد و قبل از من برادرم نیز از آن ها استفاده کرد و همچنین چون کفش نداشتم با دمپایی به مدرسه رفتم. روز اول با لباس کهنه به مدرسه رفتن حس ناخوش آیندی داشت اما وقتی به مدرسه رسیدم و دیدم همه ی دانش آموزان همین وضعیت ...
زندگی هنری لیلا اوتادی
ایفای نقش کرد. لیلا اوتادی در سریال زخم نقش یک سروان نیروی انتظامی را بازی کرد. لیلا اوتادی چگونه بازیگر شد؟ اوتادی در خصوص کشف استعداد بازیگری در خود گفت: حدود پنج یا شش سالم بود که جلوی آینه می ایستادم و بازی می کردم؛ و از همان زمان دوست داشتم بازیگر شوم. وقتی هفت سالم بود، خسرو شکیبایی برای انتخاب بازیگر در فیلم کیمیا به مدرسه ما آمد و من را برای این نقش انتخاب کرد اما پدرم ...
قیمت خودرو
، خسرو شکیبایی برای انتخاب بازیگر در فیلم کیمیا به مدرسه ما آمد و من را برای این نقش انتخاب کرد اما پدرم اجازه نداد. تا دوره دیپلم چند بار این اتفاق برای من افتاد، ولی پدرم راضی نمی شد. تا اینکه بعد از اخذ مدرک دیپلم پدرم را راضی کردم. اولین فیلم هایت بید مجنون و چشمان سیاه بود. آیا همان مسیر این فیلم ها را ادامه سینما و ادی؟ بعد از بید مجنون تا دو سال هر پیشنهادی را رد کردم ...
کسی که برای نپذیرفتن مسئولیت، بهانه آورد و از ایران رفت
، فرمانده ضداطلاعات گارد که به ملاقات من در دفتر می آمد، می گفت که محمدرضا به تدریج تمام خانواده خود را از ایران خارج کرده و فقط خود مانده است و فرح. محمدرضا به عنوان آخرین امیدش برای جلوگیری از سقوط بختیار را نخست وزیر کرد او روزی گفت که چند روز قبل غلامرضا و زنش به فرودگاه وارد شدند، ولی محمدرضا دستور داد که غلامرضا بدون خروج از فرودگاه مراجعت کند و زنش می تواند حداکثر 48 ساعت ...
دعوای زن و شوهری به پرونده قتل گره خورد
دستور بازپرس جنایی، زن جوان را به اتهام قتل پسر دو ماهه اش بازداشت و به اداره پلیس منتقل کردند. متهم در بازجویی ها با انکار جرمش در ادعایی گفت: من اظهارات شوهرم، دخترم و حسابدار شوهرم را قبول ندارم، چون اصلاً در مرگ پسر دو ماهه ام هیچ دخالتی نداشتم و آن ها الان برای من پاپوش درست کرده اند. وی ادامه داد: پسرم معلول و بیماری مادرزادی داشت، روز حادثه حالش بد شد و من هم به اورژانس زنگ زدم ...
کاهش تماشاگران مردمی در فجر
به درستی تحویل دهم. من از خانم پیرانی عشق، ایمان و پایداری گرفتم، وی نه تنها محدودیت و اجباری ایجاد نمی کرد، بلکه وقتی در صحنه حضور پیدا می کرد به من نزدیک نمی شد چون من به شدت درگیر نقش بودم، خانم پیرانی امروز هنگام دیدن فیلم اشک ریخت و فکر می کنم که کار خود را خوب انجام دادم. بهروز شعیبی، بازیگر: درست است وقتی فردی فیلمی بازی می کند و فیلمی که می سازد دو انتخاب متفاوت است. فیلم هناس ...
برگی از زندگی بانوان مبارز انقلابی/یک خانواده که همه دل به آرمان امام امت دادند
دنیا آمدم، پدرم معمم و رئیس دفتر اسناد رسمی بود، خانواده ما اهل مطالعه و تحصیلات بودند، با وجودی که پیش از انقلاب دختران خیلی به دنبال تحصیل نبودند و یک جو خفقان در مدارس حاکم بود و از سوی دیگر خانواده های مذهبی اجازه تحصیل دختران شان را در آن محیط نمی دانند، پدر من اصرار داشت، حتماً تحصیلات مان را ادامه دهیم از همین رو ما را در یک مدرسه ملی ثبت نام کردند و با وجودی که هزینه آن بالا بود اما نسبت به ...