از ماجرای علی کریمی و آجورلو سر در نیاوردم!
سایر منابع:
سایر خبرها
داستان دختر پولدار با جوجو
دختر پاسخم را بدهد اما وقتی با برخورد مناسب او روبه رو شدم و خوش رفتاری و خوش زبانی او را دیدم دیگر چیزی نمی فهمیدم. حالا عاشق دختر 19 ساله ای به نام رزیتا شده بودم که مرا جوجو صدا می زد اما من ناراحت نمی شدم چرا که فکر می کردم او به خاطر سن کم و هیکل کوچکم مرا جوجو می نامد . با این حال دوست داشتم مرد زندگی اش شوم. او هم همه کارهای روزمره اش را به من می سپرد چرا که رزیتا با پدر و نامادری اش زندگی می ...
بیانی: انتقامم را گرفتم و به استقلال برگشتم/ در پرسپولیس عاشق لباس آبی بودم
... می گفتم برمی گردم و جبران می کنم و روی قولم ایستادم. من یک فصل بیشتر در پرسپولیس نبودم، به قولشان عمل نکردند و به قطر رفتم. آنهایی که زمینه جدایی مرا از استقلال فراهم کردند رفته بودند. یک روز که از قطر به ایران آمده بودم منصورخان پورحیدری جویای شرایط من شد و گفت اگر دوست داری برگرد استقلال و من جواب دادم اینجا خانه من است، از وقتی یک بچه 16 سال بودم در استقلال حضور داشتم و حتما ...
فرصت برای روی صحنه بردن آسیدکاظم در پنجاهمین سالگرد اولین اجرایش از دست رفت
پیشکسوت تئاتر و هنرمندانی که در اجرای قبلی حضور داشتند به همراه 4 تُرناباز حرفه ای از قم را دعوت به همکاری کنم. تاراج یادآور شد: طی صحبت هایی که با خانم مقتدی داشتم، ایشان ما را در نوبت اجرای فروردین و اردیبهشت 1401 قرار داده بود و حتی در تقویم نیز این زمان را یادداشت کردند، اما در ادامه هیچ خبری از تماشاخانه برای اعلام قطعی شدن نوبت اجرا به ما نشد و آذرماه که من پیگیر این جریان شدم به من گفتند فعلاً ...
اسماعیل نژاد: با آمدن طلوع کیان انقلابی در تیم شهداب رخ داد/ هنوز سرباز باشگاه پاس گرگان هستم
توانایی هایی که داشتم، آن گونه که دوست داشتم از من بازی گرفتند و در نهایت خوشخالم که توانستم جواب اعتماد طلوع کیان و را بدهم. ارزشمندترین بازیکن لیگ برتر والیبال با تاکید بر تاثیر مثبت حضور طلوع کیان در کسب عنوان قهرمانی، اظهار کرد: در نیم فصل اول در تیم پاس گرگان حضور داشتم، اما شرایط دیگر تیم ها را هم پیگیر بودم و یادم است که شهداب روند پرنوسانی در دور رفت داشت و همین باعث شد تا تغییراتی ...
شاهرخ بیانی: انتقامم را گرفتم و به استقلال برگشتم
استقلال مرا تشویق کردند، انتظار چنین برخوردی را از آنها نداشتم، آنها فریاد می زدند شاهرخ بیا اینجا ؛ دسته گلی در دست داشتم و به سمت آنها پرتاپ کردم. شاید جالب باشد بدانید که در روزهای قبل از بازی با هیچ کس حرف نمی زدم، همه می دانستند من استقلالی هستم، من بازیکن پرسپولیس بودم اما علی پروین می دانست هنوز استقلالی دو آتیشه هستم. ناصر محمدخانی که از تیم نوجوانان با من بزرگ شده بود این موضوع را می ...
من محمد کشاورز، از نسل طلایی فوتسال ایران + فیلم
در تیم بازیافت تهران بودم. این روند ادامه پیدا کرد تا رسیدم به زمان خدمت سربازی که جریانش را گفتم و در لیگ بودم تا الان که همچنان هستم. و بعد از سربازی ... بعد از سربازی یک پیشنهاد خیلی خوب از تیم شن سای ساوه، تیمی که متاسفانه الان نیست، داشتم در همان دوران بود که به تیم ملی هم دعوت شدم، شن سا در زمان خودش جز بهترین های لیگ و کشور بود، تیم بسیار خوب با بازیکنان باکیفیت، 3 سال ...
وقتی یک پاکبان معتمد مردم می شود
شهروند خدوم برگزیده، در برنامه صبحگاهی شبکه پنج سیما درباره دلایل ماندگاری خود در شغل پاکبانی صحبت کرد. به گزارش سینماخانه و به نقل از روابط عمومی شبکه پنج سیما، اسکندر آقامحمدی در برنامه《سلام تهران》درباره ورود خود به شغل پاکبانی گفت: بعد از انقلاب در یک کارخانه کار می کردم، شغل پدرم هم پاکبانی بود. من آن زمان ازدواج کرده بودم و خانواده داشتم. به همین دلیل پدرم گفت که وارد این کار شوم ...
کارخانه ام را بدون هیچ هماهنگی به مزایده گذاشتند/ برای پس دادن ماشین آلاتم از من هزینه می خواهند
خواستند واگذار کنند که مزایده اولشان باطل شد و قرار شد در سایت غیر حضوری شرکت کنند که خواستم ثبت نام کنم ولی نشد. بعد از چند روز مجددا باز هم به صورت صوری 3 نفر را دعوت کردند و کارخانه را به مبلغ 2 میلیارد و 400 میلیون تومان به شخص دیگری واگذار کردند. اعتراض کردم که در این مدت زمان تعطیلی تنها 400 میلیون تومان برای کارخانه ام مالیات صادر شده است. پس حداقل مابقی طلب تان را محاسبه کنید بردارید و مابقی را ...
جزئیات قتل هولناک نامادری و برادر خردسالش به دلیل ارثیه شوم + عکس
ام نداشتم اما او از خواب بیدار شد و با دیدن من گفت، عمو چه کار می کنید؟ می دانستم من را شناخته است و خیلی زود دستگیر می شوم. به همین دلیل او را هم خفه کردم و بعد با چاقو ضربه ای به گردنش زدم. برای این که آثار جرم را از بین ببرم روی اجساد مایع ضدعفونی کننده ریختم و بعد هم با قیچی النگوهای نامادری ام را بریدم تا طوری وانمود کنم که او قربانی سرقت شده است. طلاها را زیر پلی انداخته و سعی کردم طوری وانمود کنم که از ماجرا بی خبرم اما پلیس خیلی زود به من شک کرد و دستگیر شدم. روزنامه جام جم ...
ناگفته های دختر وزنه بردار ایران: دنبال حقم بودم اما گفتند وارد حاشیه نشو
دال گرفته اما من عملکرد خوبی نداشتم. جواب دادند که شما نماینده تهران و برای ما ارزشمند هستید، در این تاریخ به مراسم بیاید. روز بعد از طریق پیامک به من گفتند مراسم به دلیل کرونا کنسل شده است اما چند روز بعد از طریق اخبار و رسانه متوجه شدم که مراسم برگزار شده است. نمی دانم چرا آنگونه رفتار کردند و نخواستند در مراسم باشم. او ادامه داد: شرایطم خیلی بهم ریخته بود و بارها خواستم فکری به حالم ...
ماجرای انتشار عکس خصوصی نیوشا ضیغمی
بهترین اتفاق های زندگی ام بود. آرش پولادخان:حق با نیوشاست. من مدت ها قبل از اینکه با نیوشا آشنا شوم دوست داشتم با او ازدواج کنم و یک جورایی او را همسر آینده خودم می دیدم اما تنها دلشوره ام این بود که نیوشا با تصویری که از او در کارهایش می بینم فاصله داشته باشد، از طرفی دوست نداشتم که صرفاً به او به عنوان یک هوادار نزدیک شوم به همین خاطر کلی دودوتا چهارتا کردم تا بالاخره به این نتیجه رسیدم ...
یادی از شهید مرتضی ساده میری شیرشکار هَلَت های ایلام
یاسر بابایی ، مولف کتاب شیرشکار در گفت و گو با ایسنا، اظهار کرد: این شانس را داشتم که به سیری در زندگی و خاطرات به جا مانده از سردار شهید مرتضی ساده میری معروف به مرتضی هَلَتی دعوت شوم و اگر چه او را سال هاست می شناسم و بارها در گلزار شهدای صالح آباد، مادرش را کنار مزارش دیده بودم، اما این که به زندگی مرتضی از تولد تا شهادتش دعوت شوی، چیز دیگری است که همسفر شدن با او در عمق جانت رسوب می کند. ...
تصاویر/ داستان یک آنیمیست که مسلمان شد
بیان اینکه بعداً خواب خود را به مسلمانان گفت، افزود: مسلمانان به من گفتند که خداوند مرا به اسلام دعوت کرده است. قبلاً هرگز چنین احساس آرامش نکرده بودم، تمام اعتقادات قدیمی خود را رها کرده و مسلمان شدم. خانواده ام ابتدا مرا طرد کردند و من طاقت نیاوردم و یک سال بعد مجبور شدم محل زندگی ام را ترک کنم. وی می گوید:: خدا می خواست مرا از آنیمیست ها دور کند. همسرم با دیدن تغییر در من گفت من هم ...
خاطره بد گیتی قاسمی از نیسان آبی!
بود همه چیز را از کنار صندلی راننده می دیدم، روح از بدنم جدا شده بود، خودم را، دبیران و همه چیز را به دقت می دیدم، حتی بعد از اینکه بهتر شدم به هر کدام صندلی ای روی آن نشسته بودند را گفتم، می دیدم گریه می کنند یا از کیفشان دستمال در می آورند. یک هفته در کما بودم و سه ماه در بیمارستان بستری شدم، بعد از بیرون آمدن از کما هم دچار فراموشی مطلق شدم و حتی مادرم را به یاد نمی آوردم، ولی به مرور زمان بهتر ...
مرجان قمری از بازی در نقش مادربزرگ انقلاب می گوید
را شکر قابل قبول است و تنها چیزی که به کار لطمه وارد می کند، ممیزی هایی است که روی کار اعمال شده. شاید مخاطبانی که کار را می بینند اصلا متوجه این موضوع نشوند اما من به عنوان بازیگر سریال این موضوع را متوجه می شوم. در کل که نقش خودم در این سریال را دوست داشتم اما باید دید که نظر مردم چیست؟ نقشی که در سریال ایفا می کنید با سن واقعی شما خیلی فاصله دارد و گریم کار هم سنگین است، سخت نبود ...
بازی پوریا پورسرخ در سریال دردسرهای شیرین
سالگی در اردبیل بودم. عشق من به بازیگری از 5 سالگی شروع شد که پسرعموی پدرم برای ساخت یک فیلم کوتاه از من دعوت کرد اما زمانی که بزرگ شدم بین من و این ماجراها وقفه افتاد و این فیلم هم ساخته نشد اما این عشق به بازیگری از همانجا جوانه زد تا اینکه ما به تهران آمدیم. مریم مومن می گوید متولد شده شهر مشگین شهر اردبیل و محله قروه درویش هستم و با افتخار تورکم ، او در دوران کودکی به شدت شیطون و ...
بازی پاشا جمالی در سریال دردسرهای شیرین
از جمله چهره های جدید الورود به عرصه بازیگریست. همه جا از اصالتم گفته ام و تا 8 سالگی در اردبیل بودم. عشق من به بازیگری از 5 سالگی شروع شد که پسرعموی پدرم برای ساخت یک فیلم کوتاه از من دعوت کرد اما زمانی که بزرگ شدم بین من و این ماجراها وقفه افتاد و این فیلم هم ساخته نشد اما این عشق به بازیگری از همانجا جوانه زد تا اینکه ما به تهران آمدیم. مریم مومن می گوید متولد شده شهر ...
بازی مرتضی کاظمی در سریال دردسرهای شیرین
بازیگری از 5 سالگی شروع شد که پسرعموی پدرم برای ساخت یک فیلم کوتاه از من دعوت کرد اما زمانی که بزرگ شدم بین من و این ماجراها وقفه افتاد و این فیلم هم ساخته نشد اما این عشق به بازیگری از همانجا جوانه زد تا اینکه ما به تهران آمدیم. مریم مومن می گوید متولد شده شهر مشگین شهر اردبیل و محله قروه درویش هستم و با افتخار تورکم ، او در دوران کودکی به شدت شیطون و بازیگش و زرنگ بود.پدرش به ترکی او را ...
انتقاد تند صمد مرفاوی از رفتار مدیران باشگاه آلومینیوم اراک
توانم خودم را به زور سرمربی کنم. اما وقتی من ابتدای فصل جزو گزینه های باشگاه بودم و رد شدم، چه دلیلی وجود داشت که دوباره از من برای مذاکره دعوت کردند؟ این رفتار با صمد مرفاوی درست نبود. من نمی خواهم به سبقه فوتبالی ام اشاره کنم. ابتدای فصل هم رئیس هیئت مدیره به من گفت برنامه شما کاملا جامع است؛ اما فوتبال ایران جای آدم های سالم نیست. من از این حرف ناراحت شدم؛ یعنی چی که فوتبال ایران جای ...
خشم ستاره ملی پوش؛ خیلی نامرد هستید!
به گزارش "ورزش سه"، پس از لیگ جهانی، المپیک و والیبال قهرمانی آسیا، علی اصغر مجرد که دوران فشرده و پر فشاری را با تیم ملی سپری کرده بود در اولین روزهای پوشیدن پیراهن شهرداری ارومیه با مصدومیت بدی مواجه شد که او را در ابتدای راه از لیگ امسال به طور کلی دور کرد. حال با سرعتی زن تیم ملی هم کلام شدیم و او با صدایی غمگین به اتفاقات یک فصل گذشته در شبی که لیگ به پایان رسید صحبت کرد. گلایه ها و حرف ...
می خواهم قاری برتر جهان اسلام بمانم / بانوان می توانند در قرائت صاحب سبک باشند
فته است. ایکنا حالا که قاری برتر جهان اسلام شده اید چه آرزوی دیگری دارید؟ من امسال قاری برتر جهان اسلام شدم، اما آرزویم این است که قاری برتر جهان اسلام بمانم و تلاوت های ماندگار داشته باشم و برای آن هم برنامه دارم. گفته بودم که دوست داشتم مثل استاد حامد شاکرنژاد شوم. هنوز هم این آرزو را دارم و البته به یک بخش هایی از آن رسیدم، اما دوست دارم صاحب سبک شوم. همه می روند سراغ قار ...
از رفت و آمد خطیبی تا معرفی رحمتی/ مرفاوی: مدیران آلومینیوم گفتند ضعف تو این است که آدم سالمی هستی
انتخاب کرد؛ من نمی خواهم به سبقه فوتبالی خود اشاره کنم. ابتدای فصل هم رییس هیات مدیره به من گفت برنامه شما کاملا جامع است اما فوتبال ایران جای آدم های سالم نیست. من از این حرف ناراحت شدم. یعنی چی که فوتبال ایران جای آدم های سالم نیست. این حرف را نزنید. باشگاه هم با من عکس گرفت. هم مهدی رحمتی و هم سیروس پورموسوی و در نهایت یکی از عکس ها را به رسانه ها داد. قسمت نبود سرمربی تیم آلومینیوم اراک شوم اما باز هم می گویم ای کاش من مطلع می شدم قرار است باشگاه با دو مربی دیگر هم در یک روز صحبت کند و در این صورت من به اراک نمی رفتم. انتهای پیام/ ...
خاطرات جوان ترین عضو کابینه
شد و منتخبین، عضو شورای دانش آموزی مدرسه می شدند. آن زمان که مجلس دانش آموزی راه افتاد، درمقطع دبیرستان مشغول تحصیل بودم. در انتخابات مدرسه به عنوان رئیس شورای دانش آموزی مدرسه انتخاب شدم. بعد از مدرسه، در هر منطقه شهری بین روسای شورای دانش آموزی مدارس انتخابات برگزار می شد که برگزیدگان عضو شورای دانش آموزی منطقه می شدند و در نهایت هم اعضای شورای دانش آموزی استان انتخاب می شدند. از بین اعضای هیئت ...
جدیدترین اظهارات بهروز وثوقی که بوی دلتنگی می دهد
. وقتی می خواست برگردد، خیلی دوست شده بودیم. تلفن و آدرس خانه اش را به من داد و گفت اگر آمدی پاریس، خیلی خوشحال می شوم ک ببینمت. فکر کنم هشت نه ماه بعدش که فیلم سوته دلان را بازی کرده بودم، رفتم فرانسه. همیشه بعد از فیلمبرداری یک سری به اروپا می رفتم، برای این که از آن نقش بیایم بیرون و برای کار بعدی آماده شوم. وقتی آمدم پاریس، تلفن کردم. خب نه انگلیسی بلد بودم و نه فرانسه ولی به هر حال دست ...
6 گل خوردن ما در دربی عادی نبود/ افسردگی شدیدی داشتم و زجر می کشیدم
آن روزها را با ناراحتی، زجر و بدبختی گذراندم. یک مدت گوشه گیر بودم و افسردگی شدیدی داشتم. از تمرین به منزل می رفتم و کار دیگری نمی کردم. خیلی مشکلات در آن بازی پیش آمد که نمی خواهم آنها را مطرح کنم، چون سال ها گذشته و ارزش دیگری ندارد. خیلی کارهای بدتری اتفاق افتاد که صرفاً در استقلال نبود و در تیم ملی هم شاهد بودم. درست است که در فوتبال خیلی اتفاقات می افتد، ولی نتیجه دربی سال 52 عادی نبود. ...
رفیق جدید وحدت و منوچهر در پرسپولیس + تصاویر
فوتبال ایران آمدم و برای باشگاه بزرگ پرسپولیس بازی می کنم. فوتبال ایران در سطح آسیا شناخته شده است و خیلی ها تیم ملی ایران و پرسپولیس را می شناسند. پرسپولیس یکی از بزرگترین باشگاه های آسیا است و خیلی از بازیکنان دوست دارند در این باشگاه بازی کنند. من بعد از جدایی از پاختاکور به دنبال یک تجربه جدید بودم و دوست داشتم فوتبالم را در خارج از ازبکستان دنبال کنم. وقتی پیشنهاد پرسپولیس رسید خیلی خوشحال شدم ...
آتش شادی که غمگین می سوزد
شامگاه سه شنبه، انتظار به پایان رسید. چشمانم را آهسته آهسته می گشودم. از تصور آمیختگی خنکای آخرین شام های اسفند با گرمای وجودم، تماشای افول زمستان و جریان شور و شعف نوروز در جان یکایک انسان ها، ضربان قلبم به شدت بالا بود. با خودم عهد کرده بودم بار دیگر که به این جشن دعوت شدم، سرخی بیشتری به همراه بیاورم که پذیرایی بهتری از میزبانانم داشته باشم. از آخرین باری که من به عنوان آتش چهارشنبه ...