فرجام خودربایی برای ازدواج!
سایر منابع:
سایر خبرها
این زن زیبا 3 بار ازدواج کرده ولی...
ام جدا شوم به همین دلیل وقتی پسرم به دنیا آمد لطفعلی او را برداشت و با خودش برد به طوری که من حتی نتوانستم چهره فرزندم را ببینم . از آن روز به بعد خیلی به دنبال پسرم گشتم ولی نتوانستم او را پیدا کنم. در همین حال همسرم مرا طلاق داد و من به ناچار به خانه پدرم بازگشتم. در حالی که بسیار افسرده و گوشه گیرشده بودم روزی یکی از همسایگان مادرم مرا برای مردی خواستگاری کرد که همسرش به شدت بیمار بود ...
متهم: به خاطر بی تابی های مادرم مرا ببخشید
درگیر شدیم. روز حادثه با هم درگیر شدیم. در آن درگیری او با حرف هایش مرا عصبانی کرد. این شد که کنترل اعصابم را از دست دادم و دست به چاقو شدم. از شدت عصبانیت چند ضربه زدم و می خواستم فرزند او را هم به قتل برسانم، اما ترسیدم. به همین خاطر پسربچه را در حمام خانه زندانی کردم و گریختم. با اقرار های متهم، وی بعد از بازسازی صحنه جرم راهی زندان شد و پرونده با صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری یک استان ...
فرزند شهید: پدرم را از عکس ها و بوی پیراهنش می شناسم
.... سمیه روشن رای دختر شهید عبدالحسین روشن رای از احساسش نسبت به پدری که هرگز ندیده و وظایفی که به عنوان فرزند شهید بر دوش دارد می گوید: من هرگز پدرم را ندیدم و تا زمانی که خود ازدواج نکرده و صاحب فرزند نشده بودم حس بودن پدر در زندگی را به این شدت درک نکرده بودم. وی اظهار می کند: مادرم در این مدت علاوه بر اینکه برایم مادری کرد، حق پدری را در حق من تمام و کمال نیز ادا کرد؛ او ...
تاوان سنگین قتل زن جوان در پی رابطه ممنوعه
.... سپس متهم برای زندگی اش التماس کرد و از قضات خواست برادرانه او را کمک کنند و نجاتش دهند. او گفت: همسرم دو سال قبل بعد از 10 سال انتظار از من طلاق گرفت. 9 سال قبل پدرم را در حالی که در این سال ها ندیده بودمش از دست دادم و حتی نتوانستم در خاکسپاری اش شرکت کنم. بعد از بازداشت دیگر مادرم را ندیدم. فقط هر روز تلفنی با او صحبت می کنم. او زمین گیر شده و حال خوشی ندارد. خواهران و برادرانم ...
برای تو می نویسم پدر؛ اشک ها اگر بگذارند
...، اما خدا می داند سهم ما همان نیش و کنایه هایی بوده و هست که دائم در همه جا نثارمان می کنند بدون اینکه بخواهند از رنج ها، مصیبت ها و سختی هایی که در نبود پدر کشیدیم، چیزی بشنوند و بپرسند و بدانند. صحبت ها، حرف ها، خاطرات، اشک ها و گلایه های این خانواده مرا به یاد حال و روز عباس انداخت، همان عباسی که قرار بود با او مهربان تر باشیم، الان متوجه می شوم منظور و حرف دل شهید سیف الله حسین پور ...
قتل زن خائن توسط مرد خائن / پسر 7 ساله صحنه قتل مادر را دید !
چیزی برای از دست دادن ندارم . بعد از 10سال همسرم از من طلاق گرفته و جدا شد. اما می دانم اگر شوم مادرم یک روز هم زنده نمی ماند .او امیدش به این است که هر روز از زندان با او تماس بگیرم و صحبت کنم. اما خواهر و برادرهایم مرا عامل مرگ پدر و زمین گیر شدن مادرم می دانند.من از قضات دادگاه کمک میخواهم تا به خاطر مادر پیرم به من کمک کنند. در پایان جلسه و با توجه به درخواست متهم قضات ادامه جلسه ...
داستان صیغه مخفیانه آقای دکتر
جوان 35 ساله با بیان این که بسیاری از مردم تصور می کنند انسان های خطاکار معمولا از افراد کم سواد یا طبقه پایین جامعه هستند، درباره سرگذشت خود گفت: در یک خانواده فرهنگی به دنیا آمدم و در رشته پزشکی تحصیل کردم . شرایط اقتصادی خانواده ام بسیار خوب بود و من از همه امکانات رفاهی برخوردار بودم اما پدر و مادرم بسیار سنتی فکر می کردند و دوست داشتند با دختری از یک خانواده متدین و با اصالت ازدواج کنم. ...
از شیفت های طاقت فرسای دختران پرستار تا محدودیت های ورزشکاران دختر
خانواده بدانیم و دوست دارم همانطور که به خانواده می رسم، به بیماران نیز برسم. صادقی ادامه داد: زمان شیوع کرونا در ایزوله 3 کووید بودم و شش ماه تنها زندگی کردم تا بیماری را منتقل نکنم اما نشد، کرونا گرفتم و کل خانواده را درگیر کردم و بعد از اینکه همه دو دُز واکسن زده بودیم، مادرم را از دست دادم. وی با بیان اینکه مادرم را در ICU از دست دادم و بعد از فوت مادرم به این بخش رفتم ...
روایتی ناگفته از ازدواج اردشیر زاهدی با شهناز پهلوی + تصاویر
. اردشیر زاهدی زمستان 2009 در خانه اش در مونترو سوئیس، در گفت وگویی در پروژه ملی تاریخ شفاهی و تصویری ایران معاصر با مجید تفرشی و حسین دهباشی، که هنوز متن کامل و کتابش منتشر نشده، ماجرای ازدواجش با شهناز در سال 1336 را شرح داده که تاریخ ایرانی آن را منتشر می کند: من هیچوقت بعد از جدایی پدر و مادرم در زندگی نمی خواستم زن بگیرم، در موقعی هم که در امریکا بودم دو تا، یکی از خوشگل ...
ادعای عجیب زن قاتل درباره مقتولی که فلج بود؛ به من تعرض کرده بود
. پس از آن پدر مقتول به جایگاه رفت و گفت: من خواستار صدور حکم قصاص برای این زن هستم و به هیچ عنوان هم حاضر به گذشت نیستم. او پسر بیمار من را به خاطر سرقت وسایل خانه اش کشت. همسایه ها شهادت داده اند که متهم با همدستی شوهرش هر شب تعدادی از وسایل خانه پسرم را سرقت می کرد. پس از آن متهم به جایگاه رفت و در آخرین دفاعیاتش عنوان کرد: از خانواده مقتول می خواهم من را ببخشند من پولی برای پرداخت دیه ندارم. فقط بدانید که من عمدی در کارم نداشتم و اگر شیشه مصرف نکرده بودم، هیچ گاه مرتکب چنین عملی نمی شدم. با پایان دفاعیات متهم قضات برای صدور رأی وارد شور شدند. ...
روایتی از ساخت انگشت هوشمند توسط یک نخبه تبریزی/ ایران در جمع 5 کشور تولیدکننده دست الکترونیکی
همیشه آسانی است. برای معالجه خودم را به هر دری می زدم، هر مقاله ای که در زمینه قطع انگشت بود مطالعه کردم. هر شب کابوس می دیدم که دستم سالم است. اعتماد به نفسم تحت تاثیر قرار گرفته بود. آینده خودم و آینده خانواده ای که تشکیل داده بودم، وجهه اجتماعی ام و ابزار کار هنر موسیقی ام را در عرض چند ثانیه از دست داده بودم همگی بر من فشار روانی خیلی زیادی وارد می کرد، همچنین نگاه ترحم آمیز ...
پژمان جمشیدی برای تولد داور عصرجدید سنگ تمام گذاشت | تبریک جانانه تمام بازیگران به داور عصرجدید
گویید؟ پدر و مادرتان چه می کنند؟ پدر و مادرم هر دو فرهنگی بازنشسته هستند. مادرم معلم اول دبستان بود و پدر دبیر زمین شناسی و زیست شناسی بود. او لیسانس تربیت بدنی دارد و فوق لیسانس زمین شناسی. پدر پیش از انقلاب سال ها رئیس هیات کشتی کرج بود. بعد از انقلاب رئیس هیات کوه نوردی کرج شد. فکر می کنم او از بهترین کوهنوردهای تاریخ ایران است. مادرم هم زمانی والیبال بازی می کرد. نسبتا خانواده ام ...
کودک یک ساله سید رحیم واسطه جبهه رفتن او شد!
تصاویر همرزمان شهیدش در این عملیات کلی او را به هم ریخته بود. غیرتی بود. در پشت جبهه فعالیت داشت، اما همه دغدغه او حضور در خط مقدم نبرد بود. در آخر هم یک روز به خانه پدر آمد و به او گفت من می خواهم به جبهه بروم، اما با رضایت قلبی شما، اجازه بدهید بروم. من نتوانستم در عملیات های پیش از این شرکت کنم و این باعث ناراحتی من شده است. سیدرحیم تکیه گاه خانواده بود. برای همین رفتن او برای پدرم کمی ...
بیوگرافی لیندا کیانی و همسرش
...> او در یک خانواده 8 نفری متولد شده، 1 خواهر و 4 برادر دارد. لیندا کیانی چگونه مشهور شده است؟ عکس مفهومی لیندا کیانی در دانشگاه مفید شهر قم تحصیل کرده است و بعد از پایان دوران تحصیل در دانشگاه وارد کلاس های بازیگری و همچنین فن بیان و بدن شده است. او با معرفی محمدرضا شریفی نیا وارد سریال ساعت شنی شد. بازی خوب و چهره خاص خانم لیندا کیانی مورد توجه قرار گرفت. او سپس با ...
تغییر چهره عجیب بازیگر مشهور زن ایرانی از گذشته تا به امروز
سال 1395 از اعتیاد پدرش به مواد مخدر پرده برداشت و گفت: دردسرهای زندگی ما، از یک منقل و دوست های پدرم شروع شد که انتهاش به اینجا ختم شد. سرطانی بود که در زندگی ما افتاد و خوشبختی خانواده من را گرفت. مادرم اولین بار که متوجه شد پدرم معتاد است، آن موقع من 8 سالم بود . برادر وی امیر نیز افزود: از مرکز توجه پدرم دور شدیم. فقط پدرم با دوستان دور هم بودند و بیشتر در مسافرت ها این کار را انجام می دادند و اسمش را می گذاشتند تفریح . صالحی خطاب به خانواده و مخاطبان این برنامه گفت: نیومدم که بگم پدرم بد است، آمدم بگم که اعتیاد پدرم را از من گرفت . ...
شنود عراقی ها؛ رمز پیروزی فرمانده کل قوا
سردار متولد چه سالی هستید؟ سال 1327. اصالتا اهل کجا هستید؟ در درچه اصفهان به دنیا آمدم، سه سالگی به عراق مهاجرت کردیم و تا 18 سالگی آنجا بودیم. چرا عراق؟ پدرم برای زیارت عتبات به عراق سفر کرد و به دلیل نبود شغل در ایران در آنجا ماندگار شد. آن سال ها ایران ازنظر اقتصادی وضعیت اسف باری داشت. ابتدا خودش به تنهایی آنجا کار می کرد؛ ولی پس از چند سال ما را هم به آنجا برد. سال 1330 من سه ساله بودم که به عراق رفتیم. شغل پدر چه بود؟ گلخانه داشت و به پرورش گل مشغول بود. اوضاع زندگی تان در عراق چطور بود؟ با شروع در دوران تحصیل من، به ایران بازگشتیم و چون آن زمان در شهر درچه مدرسه مناسبی نبود، باید برای درس خواندن به اصفهان می آمدیم؛ اما مشکل رفت وآمد موجب ترک تحصیلم شد. پس از دو سال مجددا به دلیل شرایط نامناسب شغلی به عراق بازگشتیم. مدارس آنجا نظام قدیم بود. باید اول دوره راهنمایی را می گذراندم؛ ولی به دلیل ترک تحصیل و بالارفتن سن اجازه ورود ندادند و باید به صورت آزاد درس می خواندم و در امتحانات پایان سال شرکت می کردم. روزها در تعمیرگاه پدر دوستم کار می کردم و شب ها درس می خواندم. دوستم بعدازظهرها که برمی گشت، برای من درس ها را تکرار می کرد و جزوه های ...
قیمت خودرو
شهرستان قبول شدم. یک ترم ثبت نام کردم ولی بعد بازیگری را ترجیح دادم به این که دو روز بروم شهرستان و برگردم. انصراف دادم و فوق لیسانس روی هوا ماند! اولین بار در سال 88 بدون هیچ دوره و کلاسی در تله فیلم کادوی در به در یوسف تیموری 4، 5 سکانس بازی کردم.از زمانی که اولین کارم پخش شد دیگر خانواده ام مشکلی با کارم نداشتند. بعد از آن در کلاس های استاد سمندریان ثبت نام کردم. در آن مدت کار نکردم و صبر کردم ...
آقای گره گشا؛ گوش به زنگ و دست به نقد
بنگاه باربری و کار سنگین نجات بدهم. در 22 سالگی ازدواج کردم و مدتی بعد هم توانستم یک خانه بخرم. بنده خدا پدرم آدم صاف و ساده ای بود و با وجود نداری، هرکاری از دستش برمی آمد برای همنوعانش انجام می داد و من هم این منش را از او یاد گرفته بودم. از وقتی خودم را شناختم دنبال فرصتی بودم تا بتوانم قدمی برای حال خوب همنوعانم بردارم. شروع فعالیتش در این زمینه به حدود 40 سال پیش، وقتی عضو مؤسسه خیریه رضویه شد ...
خادم امام رضایی که اولین روز خدمتش در رؤیا شروع شد
هنوز هم غیرممکن است صدایی شنیدم که گفت محل کار جدیدت اینجاست.چند روز بعد از دیدن آن رؤیا به خانه پدر همسرم رفته بودیم. شب احیا بود و به خاطر محدودیت های کرونایی تمامی مجالس تعطیل بود و در خانه مشغول خواندن دعا بودیم که یکی از شبکه های تلویزیون حرم امام رضا (ع) را نشان داد. حال عجیبی بود. خانواده ما هرسال موقع سال تحویل به زیارت حرم امام رضا (ع) می رفت و سال را در آن فضای معنوی، نو می کرد اما آن سال ...
فرشته ای که نجاتم داد
اش هم فوق العاده آرام بودند. خیلی طول نکشید که جواب مثبت شان را اعلام کردند و به فاصله ی چند روز زن و شوهر شدیم... دروغ چرا؟ من حتی در شب عقد هم نتوانستم قید رفقایم را بزنم. با دوستانم رفته بودم پی موادکشیدن و همه در به در دنبالم می گشتند تا مرا بنشانند پای سفره ی عقد و خدا می داند بعد از اینکه سر و کله ام پیدا شد، پدرم چقدر خفتم داد. فرشته اما چیزی نگفت، اعتراض هم نکرد، شاید چون ...
زن 19 ساله مردان را به بهانه ازدواج موقت اغفال می کرد
...> او مدام زیر گوش عظیم زمزمه می کرد که مرا طلاق بدهد چرا که معتقد بود وقتی دختری با یک جوان نامحرم از خانه فرار کند باز هم دل به مرد غریبه دیگری می بندد و مسیر هوسرانی را در پیش می گیرد. این حرف ها بر افکار عظیم تاثیر گذاشت و او یک روز که بسیار مست بود به خانه آمد و مرا طلاق داد به ناچار در حالی به خانه پدرم بازگشتم که پدر و مادرم پیر و ناتوان شده بودند و برادران معتادم آنها را کتک می زدند تا هزینه ...
خیانت سیاه زن و مرد جوان در شرکت هرمی
که یک شب پدرم با جعبه شیرینی وارد خانه شد و لبخند زنان گفت که قرار است امشب یکی از دوستانش به خواستگاری من بیاید. آن شب معنی حرف های پدرم را نمی فهمیدم و تنها تصور می کردم که باید مانند دختران دیگر ازدواج کنم. بالاخره خانواده سیاوش با شیرینی و دسته گل از راه رسیدند و من در حالی پای سفره عقد نشستم که نامزدم در مغازه سبزی فروشی پدرش کار می کرد. با آن که سیاوش همه نیازهای مالی مرا برطرف می کرد اما از ...
کهنه سردار جوان
نمی گرفت. پای درد دل نیروها می نشست و سعی می کرد تا جایی که ممکن است به رفع کمبودها و نواقص بپردازد. اتاق 6 متری در اهواز ایشان چند سال در جبهه بود و من و دو فرزند کوچکم در خانه پدر خودم و یا مادرشوهرم بودیم و این خیلی برای من سخت بود. یک روز که کلافه شده بودم و گریه می کردم، از خانه همسایه پدرم به ما خبر دادند که حاج حسن پشت خط است، رفتم پاسخ دادم. حاج حسن متوجه صدای گرفته من ...
در دایره دوستی اهل بیت (ع) بمانیم
) بر آن تأکید مؤکد داشته اند. در شرح و حال مرحوم آیت ا... مرعشی نجفی، از مراجع بزرگ شیعه، درباره رمز موفقیت ایشان می خوانیم: در جوانی که خانه پدر و مادرم بودم، روزی مادرم ناهار تهیه کرد و به من فرمود که شهاب، برو بابایت را صدا کن بیاید ناهار بخوریم. من رفتم اتاق پدرم. دیدم پدرم خسته بوده و خوابش برده. کسی هم که تازه خوابش برده، اگر بخواهی بیدارش کنی، اذیت می شود. به فکر فرو رفتم چه کنم. از این طرف ...
خواستگاری بازیگر زن ایرانی از یه آقای باکلاس!/عکس
فیلمسازی بودند. با این که رابطه بسیار زندیکی با ایشان داشتم، اما او هیچ علاقه ای به حضور من و دیگر اقوام برای حضور در عرصه بازیگری نداشت و ترجیح می داد که ما حواس مان را به درس و مدرسه معطوف کنیم... هیچ وقت یادم نمی رود یک روز در خانه، مشغول گپ زدن با دایی بودم که ایشان به من گفتند ویشکا! ما در حال انتخاب بازیگر برای سریال امام علی هستیم، دوست داری بازی کنی؟ من هم چون فکر کردم دایی من را ...
خرده روایت های میهمانان قالی صحن انقلاب
شده ای؟ هان؟ دیدید از آقا چه خواست؟ مرا فرستاده اینجا تا گوشی را بگیرم رو به ضریح و دور از جانش، آرزوی مرگ کند؛ آخر یکی نیست بگوید مرد، تکتم بدون تو چه گِلی به سرش بگیرد؟ تو دار و ندار منی، دار و ندار؛ دلم خیلی گرفته است دختر جان، خیلی. آی امام رضا(ع)، آی آقا جان اُم البنات دست حاج خانم تکتم را فشار دادم و صفحه ی زیارت امین الله را برای صبیحه پیدا کردم، بعد زل زدم ...
سکانس رقص بیژن بنفشه خواه در فیلم تخته گاز + فیلم
فیلمنامه را می خوانم و بعد تصمیم می گیرم. منظورم این است این ارتباط دو طرفه بوده و هست. من دو برادر دیگر دارم چرا آن ها بازیگر نشدند؟ برادر کوچکترم نقاشی خواند و برادر بزرگترم عمران خواند و در خارج از کشور زندگی می کند. مطالب مرتبط: پدرم. من دقیقاً عین پدرم وارد عرصه بازیگری شدم. چرا که برایم تعریف کرده در دوران کودکی پدرش یعنی پدربزرگم، خیلی به کارهای نمایشی و تئائر علاقه منده بوده ...
داستان های وحشتناک از زندگی هنرمندان خودشیفته
خانواده نقاش مشهور بود که از آزار و اذیت هایی که خانواده به سبب غرور و خودشیفتگی زیاد پابلو پیکاسو متحمل شدند، پرده برداشت. پابلو پیکاسو از هیچ کاری که باعث خوشحالی اش می شد ابایی نداشت و مهم نبود که چقدر به اطرافیانش آزار می رساند. مارینا گفته است: هیچ یک از اعضای خانواده نتوانسته از دست این نابغه خودشیفته رهایی یابد. او برای امضای هر یک از آثارش به خون نیاز داشت. خون پدرم، مادرم، برادرم، مادربزرگم و خون من. او به خون کسانی که دوستش داشتند نیاز داشت! ارسال دیدگاه نام: ایمیل: دیدگاه: ...
منوی رستوران گرانقیمت علی دایی جنجالی شد / عکس
. دختری با نام نورا که علی دایی به وی بسیار علاقه دارد و می گوید:دوست دارم نورا به همه چیز برسد. دعوای حقوقی علی دایی بر سر دنیز چندی قبل نیز سایت های خبری بدون نام بردن از علی دایی نوشتند: مربی مشهور درخواست گرفتن حضانت دخترش از همسر سابقش را کرده و پیام داده که این ماجرا حتی اگر به مطبوعات و رسانه ها هم کشیده شود و آبروی او را به مخاطره بیندازد باز هم دست نمی کشد پس بهتر است ...