خیانت سیاه زن و مرد جوان در شرکت هرمی
سایر منابع:
سایر خبرها
فرزند شهید: پدرم را از عکس ها و بوی پیراهنش می شناسم
1357 خواهر همسرم مرا در مسجد دیده و برای ازدواج برادرش پسند می کند. رباب یحیی زاده ادامه می دهد: سال های نخست انقلاب بود و زمزمه های جنگ شنیده می شد، در آن زمان صدام در خصوص حمله به خاک ایران اسلامی اخطار داده بود؛ زمان عقد، او با من شرط کرد که اگر جنگ شود برای دفاع از اسلام به جبهه خواهد رفت که من نیز با شرط اینکه در زمان اعزام من باید در خانه تو باشم و نه در خانه پدری خود، ازدواج کردم ...
داستان صیغه مخفیانه آقای دکتر
... به همین دلیل نمی توانستم خودم برای آینده ام تصمیم بگیرم و همواره در برابر خواسته های خانواده ام سکوت می کردم تا این که آن ها بهاره را به من معرفی کردند که خانواده ای متدین و سنتی داشت. او دختری محجبه بود و بسیاری از رفتارهایی را که ضد ارزش می دانست، برای من یک آرزو بود. خلاصه با این دیدگاه متضاد در حالی پای سفره عقد نشستیم که خانواده همسرم نیز اوضاع مالی خوبی داشتند اما اختلافات ...
ماجرای بستری شدن مریم امیر جلالی
ها در شهر و روستا مشغول بوده و همزمان با انتشارات خوارزمی به عنوان مدیر مالی و در شرکتهای ساختمانی سنگ و ستون نیز که در سال 1378 بازنشسته شد. مطالب مرتبط: من 29 بهمن سال 49 روز عیدغدیر ازدواج کردم. آن زمان عروسی ها خیلی ساده بود. مثل الان نبود که هزارتا چشم و هم چشمی و تجملات باشد. من سفره عقدم را خودم چیدم. سفره عقد خودم که سهل است حتی سفره عقد دخترم را هم که سال ها بعد بود ...
ادعای عجیب زن قاتل درباره مقتولی که فلج بود؛ به من تعرض کرده بود
منکر هرگونه جرمی بود وقتی با شواهد مواجه شد به ناچار لب به اعتراف گشود و گفت: با همسرم از شهرستان برای کار به تهران آمدیم. از آنجایی که اعتیاد داشتم و وضعیت مالی مان هم خوب نبود، وقتی به عنوان پرستار به خانه سجاد رفتم، وسوسه شدم تا با پودر کردن 30 قرص در غذایش او را مسموم کنم و بعد یک میلیون تومان پول و اسناد و مدارکش را سرقت کردم و شب هم همان جا خوابیدم. صبح حال سجاد بد شد و بلافاصله با اورژانس ...
تبلیغ دینی به سبک قیچی تیز / حکایت مردی که از چاقوکش ها، معلم اخلاق درست می کرد
شدم پدرم کشاورز بود که یک روز طی حادثه ای تراکتور چپ می کند و به رحمت خدا می رود و من در سن دو سالگی طعم تلخ یتیمی را چشیدم. قصه زندگی من از اینجا به بعد تغییر کرد بنا به گفته های مادرم شرایط زندگی خوبی داشتیم ولی همه چیز عوض شد گویی با فوت پدر خانه روی سرمان خراب شد. با توجه به رسم و رسومات قدیم پدر بزرگم تمام تلاشش را می کرد تا بچه ها را از مادرم بگیرد ولی مادرم موافقت نمی کند و مصمم ...
ثواب زیارت حضرت امام علی بن موسی الرضا علیه آلاف تحیه و الثناء در چیست؟
...> خدمت امام هشتم علیه السلام بودم، گروهی از مردم قم بر آن حضرت وارد شده، بر او سلام کردند. امام پاسخ سلام آنان را داد و آنان را نزدیکش خواند. سپس به آنان فرمود: خوش آمدید؛ شما بحق شیعیان ما هستید. به زودی بر شما روزی خواهد آمد که در آن روز شما تربت مرا در شهر طوس زیارت می کنید. آگاه باشید، کسی که مرا با غسل زیارت کند، او از گناهانش بیرون می رود و همانند کسی می شود که از مادرش متولد شده است. ...
اگر جنگ نبود، خدا می داند سرنوشت این انقلاب چه می شد
شهید علی دوستانی دزفولی ؛ خدایا می خواهم وصیت نامه ای بنویسم اما چه بنویسم که دیگران همه نوشتند و گفتند. پدرم، مادرم، برادرانم،خواهرانم، همسرم: به خدا قسم در زمان و مکانی زندگی می کنیم که حجت خدا تمام است. در ایران اسلامی زندگی کردن هم شرف و افتخار است هم ننگ و ذلت ابدی اما چرا؟ آری اگر زیر پرچم پر افتخار و با عزت امامت قرار گرفتید و سر بر آستان احدیت در پشت سر انبیا و اولیا الله گذاشتید ...
این زن زیبا 3 بار ازدواج کرده ولی...
ام جدا شوم به همین دلیل وقتی پسرم به دنیا آمد لطفعلی او را برداشت و با خودش برد به طوری که من حتی نتوانستم چهره فرزندم را ببینم . از آن روز به بعد خیلی به دنبال پسرم گشتم ولی نتوانستم او را پیدا کنم. در همین حال همسرم مرا طلاق داد و من به ناچار به خانه پدرم بازگشتم. در حالی که بسیار افسرده و گوشه گیرشده بودم روزی یکی از همسایگان مادرم مرا برای مردی خواستگاری کرد که همسرش به شدت بیمار بود ...
فارس من| آیا خسارت روانی کودکان در فضای مجازی جبران پذیر است؟
گروه زندگی از همان ابتدای به دنیا آمدن پسرم تصمیم نداشتم دانشگاه و کار را رها کنم ، بنابراین یک برنامه همیشگی ام درس و امتحان بود و یک برنامه دیگرم نیز سرکار رفتن و البته مشکلات خاص خودش که بعد از 9 ماه مرخصی، مجبور بودم مهد کودک و مسائل دیگر را نیز مدیریت کنم. با هر سختی که بود به همه چیز می رسیدم البته به ظاهر! پسرم که تنها فرزندم بود، در روزهای ه ...
آقای گره گشا؛ گوش به زنگ و دست به نقد
بنگاه باربری و کار سنگین نجات بدهم. در 22 سالگی ازدواج کردم و مدتی بعد هم توانستم یک خانه بخرم. بنده خدا پدرم آدم صاف و ساده ای بود و با وجود نداری، هرکاری از دستش برمی آمد برای همنوعانش انجام می داد و من هم این منش را از او یاد گرفته بودم. از وقتی خودم را شناختم دنبال فرصتی بودم تا بتوانم قدمی برای حال خوب همنوعانم بردارم. شروع فعالیتش در این زمینه به حدود 40 سال پیش، وقتی عضو مؤسسه خیریه رضویه شد ...
ادعای عجیب خانم پرستار خانگی در قتل مرد پیرمرد / او قصد آزار مرا داشت! + عکس
آزار دهد. به همین خاطر قرص های خواب آور را به او دادم تا به خواب برود و دست از سرم بردارد.او قبلا هم به من پیشنهاد داده بود از همسرم جدا شوم و به عقد او دربیایم. وی در حالی که سرش را پایین انداخته بود گفت: من فکر نمیکردماو با خوردن قرص های خواب آور فوت کند. خانواده او که فکر میکردند فریبرز به خاطر ایست قلبی فوت شده او را به پزشکی قانونی نبردند و جسد او را دفن کردند. اما چند روز بعد من ...
محمد صلاح از زاویه ای که ندیده اید/ عاشق بدن نمایی و علاقه مند به همبرگر
فاکتوری که صلاح مدعی است آن ها را دارد و به رژیم غذایی اش به اندازه کافی اهمیت می دهد: کلم بروکلی، غذای مورد علاقه من است. من همچنین ماهی، کوکو سیب زمینی، مرغ و سالاد را ترجیح می دهم. زمانی هم که با خانواده به رستوران مجللی در لندن می رویم، سوشی برای خودم سفارش می دهم. البته فست فود در برنامه غذایی من گنجانده شده و ماهی یک مرتبه، پیتزا می خورم. همبرگر، غذای مورد علاقه من است اما به ندرت می خورم ...
مهمترین سوالات در مورد یارانه جدید و پاسخ به آنها/ وزیر رفاه جواب داد
به دنبال اجرای طرح مردمی سازی و توزیع عادلانه یارانه ها، برای خانوار ها و افرادی که به عدم شمول خود در این طرح معترض بودند راهکار هایی برای ثبت اعتراض یا درخواست برقراری یارانه برای کسانی که تا به حال پرونده یارانه ای نداشتند از سوی دولت اعلام شد. در این میان برخی ابهامات و سؤالات ممکن بود در ذهن مردم شکل گرفته باشد که روزنامه ایران با یک شماره پیامک، آمادگی خود را برای دریافت سؤالات مخاطبان اعلام کرد تا بعد از دریافت سؤال ها، مستقیماً آن ها را از وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی بپرسد و پاسخ وزیر به این سؤالات را منتشر کند. ...
تباهیدردناک یک دختر توسط خانواده اش ! + نظر کارشناس
خسته و ناتوان شده ام همیشه از سمت خانواده مورد سرزنش و مقایسه قرار می گرفتم. دو برادر دارم وخودم فرزند دوم خانواده هستم. با توجه به طرز تفکر خانواده و پسر دوست بودن خانواده ام، هیچ وقت من مورد توجه قرار نگرفتم و همیشه از سمت خانواده مورد سرزنش و مقایسه قرار می گرفتم و طرد شده بودم . زمانی که وارد کلاس هشتم شدم حسی به من می گفت برای جلب توجه و اثبات خودم به خانواده ...
روایتی از ساخت انگشت هوشمند توسط یک نخبه تبریزی/ ایران در جمع 5 کشور تولیدکننده دست الکترونیکی
را به هر دری می زدم، هر مقاله ای که در زمینه قطع انگشت بود مطالعه کردم. هر شب کابوس می دیدم که دستم سالم است. اعتماد به نفسم تحت تاثیر قرار گرفته بود. آینده خودم و آینده خانواده ای که تشکیل داده بودم، وجهه اجتماعی ام و ابزار کار هنر موسیقی ام را در عرض چند ثانیه از دست داده بودم همگی بر من فشار روانی خیلی زیادی وارد می کرد، همچنین نگاه ترحم آمیز اطرافیان بار این فشار را چندین برابر افزایش می داد ...
عکس های دیده نشده جشن ازدواج ساعد سهیلی و عروس فرانسوی اش !
همیشه سعی کردم جدی گرفته شوم. اما ممکن است گاهی حرف هایی مثل این که هرچقدر هم تلاش کنی باز پسر فلانی هستی، تمرکز مرا به هم می زند، اما سعی می کنم خودم را جمع و جور کنم و بیشتر به فکر کارم باشم. به هرحال فرزندان سینماگران مشهور که وارد سینما می شوند، همیشه با این اتهام روبه رو هستند که با پارتی و به واسطه شغل والدینشان به سینما آمده اند. فکر می کنی این طرز ورود برای همه مجاز باشد؟ آیا ...
ماجرای شلیک مامور گشت ارشاد در پردیسان
مأمور آقا از جلو پیاده شد. در را باز کرد و گفت آقا! شما بیا این ور و دخالت نکن. داره با خانمت حرف می زنه! همسرم گفت که خودت می گویی خانمت، پس به من ربط دارد. خانم من چه مشکل اخلاقی دارد؟ من داشتم به خانمه می گفتم خانم! تو رو خدا روز ما را خراب نکنید. ما آمدیم پیاده روی و یک هوایی بخوریم. چرا بیخودی گیر می دهید؟ رضا خودش خیلی روی این قضیه حساس است. ما یک سال و خرده ای برای مسابقات در ...
شهین تسلیمی: به من نقش های تکراری پیشنهاد نکنید! | وقتش رسیده که تلویزیون کمی آسان بگیرد | بعد از سریال ...
آزادی مشروط شروع نشده و قرار است به زودی به گروه اضافه شوم. در این سریال نقش یک مادر شهید را بازی می کنم که اتفاقاً به آقای ده نمکی با شوخی گفتم حداقل یک نقش طنز به من می دادید که ایشان گفتند خودتان همیشه نقش هایتان را شیرین می کنید، در این کار هم خودتان را شیرین کنید که من گفتم مادری که بچه اش شهید شده چطور می تواند شیرینی کند؟ حالا به من این اجازه را داده اند، اما نمی دانم تا چه حد موفق شوم. ...
خادم امام رضایی که اولین روز خدمتش در رؤیا شروع شد
هنوز هم غیرممکن است صدایی شنیدم که گفت محل کار جدیدت اینجاست.چند روز بعد از دیدن آن رؤیا به خانه پدر همسرم رفته بودیم. شب احیا بود و به خاطر محدودیت های کرونایی تمامی مجالس تعطیل بود و در خانه مشغول خواندن دعا بودیم که یکی از شبکه های تلویزیون حرم امام رضا (ع) را نشان داد. حال عجیبی بود. خانواده ما هرسال موقع سال تحویل به زیارت حرم امام رضا (ع) می رفت و سال را در آن فضای معنوی، نو می کرد اما آن سال ...
ناراحتی همسر محمد صلاح از او/ این خانه است یا بیمارستان؟
هواداران انگلیسی به عنوان بهترین بازیکن فصل انتخاب شد و ضمن قرار گرفتن در ترکیب منتخب فصل، ستاره سال لیورپول نیز بود. او حالا که فصل به پایان رسیده، در مورد آماده نگه داشتن خود و این که چگونه اوقات فراغت خودش را سپری می کند، صحبت کرده و می گوید که بیشتر به ریکاوری می پردازد. صلاح فاش کرد که همسرش بابت این که با او وقت بیشتری نمی گذراند، ناراضی است و این موضوع را با او در میان گذاشته است: من ...
فرشته ای که نجاتم داد
اش هم فوق العاده آرام بودند. خیلی طول نکشید که جواب مثبت شان را اعلام کردند و به فاصله ی چند روز زن و شوهر شدیم... دروغ چرا؟ من حتی در شب عقد هم نتوانستم قید رفقایم را بزنم. با دوستانم رفته بودم پی موادکشیدن و همه در به در دنبالم می گشتند تا مرا بنشانند پای سفره ی عقد و خدا می داند بعد از اینکه سر و کله ام پیدا شد، پدرم چقدر خفتم داد. فرشته اما چیزی نگفت، اعتراض هم نکرد، شاید چون ...
فرجام خودربایی دختر برای ازدواج!
کردیم ولی چند روز بعد کیومرث و خانواده اش برای عذرخواهی به خانه ما آمدند. پدرم نیز با این اعتقاد که در زندگی زناشویی گاهی رفتارهای نسنجیده رخ می دهد نامزدم را بخشید و آن شب کیومرث در خانه ما ماند ولی در نیمه های شب از من خواست همه طلاهایی را که در مدت نامزدی به من هدیه کرده اند به او بدهم. وقتی متوجه شد که چند النگو از دستم خارج نمی شود ناگهان چنان دستم را فشار داد که استخوان آن را شکست و سپس با ناله و فریادهای من از خانه بیرون رفت. اکنون نیز در حالی برای طلاق اقدام کرده ام که خودم می دانم فقط یک عشق و عاشقی پوشالی و خیابانی زندگی و آینده ام را به تباهی کشاند. ...
آقایی که حواسش به همه هست/ 3 روایت از پرچم متبرکی که سفیر آرامش بود
...> گریه امانم نداد چشم هایم شروع به باریدن کرد باورم نمی شد که قرار است چند روز دیگر خانه کوچکم میزبان خادمین امام رئوف باشد دستانم می لرزید به چندین نفر خبر دادم و مدام پیش خودم می گفتم نکند دروغ باشد و آبرویم برود و بگویند فلانی از شدت سختی و مریضی دخترش دیوانه شده. هنوزم که هنوز است باورم نمی شود، می گویم نکند خواب بوده رویا بوده. این اتفاق باعث شد بفهمم که آقا ما را می ...
کهنه سردار جوان
نمی گرفت. پای درد دل نیروها می نشست و سعی می کرد تا جایی که ممکن است به رفع کمبودها و نواقص بپردازد. اتاق 6 متری در اهواز ایشان چند سال در جبهه بود و من و دو فرزند کوچکم در خانه پدر خودم و یا مادرشوهرم بودیم و این خیلی برای من سخت بود. یک روز که کلافه شده بودم و گریه می کردم، از خانه همسایه پدرم به ما خبر دادند که حاج حسن پشت خط است، رفتم پاسخ دادم. حاج حسن متوجه صدای گرفته من ...
صلاح هنوز فینال لیگ قهرمانان را از یاد نبرده است: شایسته قهرمانی بودیم
همچنین درباره رویکرد خود به فوتبال صحبت کرد و از مدیتیشن به عنوان ابزاری کلیدی برای کمک به او برای حفظ تمرکز یاد کرد. صلاح که خانه خود را به یک مرکز بهداشتی تبدیل کرده، گفت: "من سعی می کنم هر روز، 10 یا 20 دقیقه، در خانه، به تنهایی مدیتیشن کنم. درست است که من دوست دارم بگویم خانه من شبیه بیمارستان است، همسرم آن را دوست ندارد. دو اتاق در خانه ما به دستگاه های مختلف تناسب اندام اختصاص داده شده؛ در خانه ...
شهید مهدی اسحاقیان؛ مدافع حرمی که عاشق شهادت بود/ همسر شهید: "آقا مهدی" تاکیدش روی مسئله حجاب بود
ازدواج می گوید: ایشان روز خواستگاری خیلی ساکت بود و بیشتر من حرف می زدم. آقا مهدی فقط گاهی می گفت من هم با این حرف موافق هستم! اما بیشتر تأکیدش روی مسئله حجاب بود و می گفت دوست ندارم کسی که به عنوان شریک زندگی قرار می دهم، شلوار جین و کفش سفید پایش کند و روی اینطور مسائل خیلی حساس بود. وقتی دیدیم در خیلی از مسائل طرز فکر مشترکی داریم، مانعی برای این وصلت ندیدیم و کمی بعد همسر و همراه هم شدیم. ...
خرده روایت های میهمانان قالی صحن انقلاب
؛ صدای یک مرد می آمد، مردی که انگار پس از جنگی تن به تن در سرزمینی دور به وطن بازگشته باشد: سلام آقا، دیگر خسته شدم از این نفس نفس زدن ها؛ بچه ها رفتند و من جا ماندم؛ انصاف است قسمت آن ها بشود زخم گلوله و عاقبت من، زخم بستر؟ مرا ببر آقا، بطلب که آسمانی شوم صدای مرد آرام شد، زن دوربین گوشی را به طرف خودش چرخاند: حاج آقا، دلت می آید من را تنها بگذاری و بروی؟ نکند از دست حاجیه تکتم ات خسته ...
میزبانی ثامن الحجج (ع) از بازرگان خراسانی
موسی الرضا را می شناسی؟ چرا خدمت ایشان نمی روی؟ تاجر سر به زیر انداخت و پاسخ داد: ...می خواستم خدمتشان شرفیاب شوم برای زیارت، نه اینکه سؤال و خواسته مالی داشته باشم. مرد مدنی خندید و گفت: پیداست او را دوست داری، اما درست نمی شناسی! برخیز تا با هم به منزل علی بن موسی الرضا برویم، حاجتت را به او بگو تا پسر رسول خدا(ص) را بهتر بشناسی. بازرگان خراسانی با مرد مدنی همراه شد. آن دو اندکی بعد، مقابل در ...
50 مهمان ناخوانده در بدن این مرد جا خوش کرده اند!
گردن ایثارگرانی است که دشمن هرگز رشادت و شجاعت و ایمان و ولایتمداریشان را فراموش نمی کند. اصغر نصیری یکی از جانبازان شیمیایی دوران دفاع مقدس است که از کودکی و با یک چوب دستی در محلات دفاع از دین و انقلاب را مشق کرده و در نهایت در جبهه های حق علیه باطل به درجه جانبازی می رسد، پای حرف هایش که می نشینم کیفور می شوم از این همه روحیه جهادی که هنوز هم در وجودش موج می زند و همین سر زندگی مرا تشویق می ...