سایر منابع:
سایر خبرها
شیطان خناس در زندگی یک زن بدشانس
زن 23 ساله توضیح داد: تازه وارد نهمین بهار زندگی ام شده بودم که مادرم مسیر طلاق را در پیش گرفت و از پدر معتادم جدا شد چرا که اعتقاد داشت همسرش به او خیانت می کند بعد از این ماجرا من و خواهر 5 ساله ام در کنار مادر ماندیم . او هم با کارگری در خانه های مردم مخارج زندگی را تامین می کرد چند ماه بعد مادرم با مرد متاهلی آشنا شد و با او ازدواج کرد اما آن مرد حاضر نشد سرپرستی من و خواهرم را به عهده بگیرد ...
درآمدزایی عجیب زن و شوهرِ جوان با باغ مردم! | شب ها داخل آلاچیق باغ ها می خوابیدیم
نوشته شده که سابقه داری. سوابق قبلی ات چه بودند؟ سابقه سرقت از ساختمان های نیمه کاره دارم. سرقت را به خاطر اعتیادم به شیشه انجام می دادم. آخرین بار شب عید آزاد شدم و توبه کردم که دیگر دست به سرقت نزنم اما نتوانستم کار پیدا کنم. از طرفی هم برای خرید شیشه نیاز به پول داشتم و هم تامین هزینه های زندگی. ناچار شدم که بار دیگر نقشه سرقت بکشم اما فکر می کردم با این شگرد هرگز شناسایی نخواهم شد که البته اشتباه فکر می کردم. ...
فوت وفن های حاج غفار شکسته بند | نیش مار را بگیری، درد مریض را تشخیص می دهی
برده است. وحید می گوید : پدربزرگم در طبابت استعدادی خدادادی داشت و بیماران را با روش های عجیب و غریبی درمان می کرد. یک روز زن جوانی که لگن پایش دررفته بود و درد طاقتش را بریده بود، نزد پدربزرگم آوردند. او معمولا به سرعت برای معالجه مریض دست به کار می شد، ولی آن زن را با همان حال و روز به خانه فرستاد و گفت 3 روز دیگر برگردد. بعد هم به اهل خانه سفارش کرد گاوشان را گرسنه نگه دارند. 3 روز بعد زن را ...
راه اندازی گشت ارشاد موتوری در دانشگاه امیرکبیر
دوم که برای شرکت در کلاس وارد دانشگاه شدم، به من گفتند که کارت دانشجویی ات را نشان بده، بعد به من گفتند که حالت شما برای ورود به دانشگاه نامتعارف است و علت آن را رنگ موی من اعلام کردند. سپس قصد داشت کارت دانشجویی من را ضبط کند اما من کارت خود را گرفتم. دو روز بعد دوباره همان مأمور زن انتظامات به رنگ موی من تذکر داد. من پنج روز با یک دست لباس وارد دانشگاه می شدم. در آن پنج روز تنها به رنگ ...
خانواده ام را به خط آورده ام که زیاد به مرخصی نروم
اسلام خدمت کنم و بعد هم شهید شوم. بعد ادامه داد: آرزوی من شهادت است؛ یعنی من نباید در بستر بمیرم یا اینکه در خانه پذیرای مرگ باشم. خانواده ام را هم اینجا آورده ام که زیاد به مرخصی نروم و وقتم را در شهر مشهد تلف نکنم. ضمن اینکه خود خانواده ام هم اصرار داشتند که در این جهاد فی سبیل ا... سهیم باشند. خودش یک بار تعریف کرد: وقتی خانواده را در شوش مستقر کرده بودم، چند روزی نتوانستم به عقب ...
اظهارات جنجالی الهام حمیدی برای شغل همسرش | لباس عروس لاکچری و گران قیمت الهام حمیدی
چندی پیش الهام حمیدی، بازیگر زن تلویزیون و سینما درباره شغل خاص همسرش صحبت هایی جنجالی کرد. الهام حمیدی قبل از ازدواج بارها گفته بود که دوست ندارد با یک بازیگر ازدواج کند و همسر دوم الهام حمیدی نیز شغلی دیگری دارد.الهام حمیدی اولین بار قبل از ورود به عرصه بازیگری ازدواج کرده بود، الهام حمیدی اما این رابطه دوان چندانی نداشت و خیلی زود به طلاق ختم شد. بازیگر کم حاشیه در فضای مجازی است ...
مقاومت پدر شهید برای تحویل سلاح گرم! + عکس
هستید؟ پدر شهید: من متولد 1318 هستم. سال 42 که به تهران آمدم، 24 ساله بودم. غرور بود که دور سرم می چرخید و نمی توانستم یک جا بنشینم. یک بار هم نزدیک بود نوار حضرت امام را از من بگیرند. همان نواری که امام فریاد می زد و اعتراض می کرد. به دو سه نفر آن نوار را دادم و نزدیک بود لو بروم که دیگر انقلاب شد. حاج عزیزالله پاشاپور در سال های اولیه انقلاب ماجرای آمدنتان به ...
بازیگرانی که اختلاف سنی زیادی با همسر خود دارند
... این زوج در سال 99 صاحب دختری به نام ساحل شدند. لادن مستوفی و شهرام اسدی: 18 سال لادن مستوفی متولد سال 51 در شهر تنکابن در استان مازندان، همسر شهرام اسدی، کارگردان، متولد سال 33 در شهر سلماس در استان آذربایجان غربی است. آن ها در سال 72 در جریان ساخت فیلم روز واقعه شهرام اسدی با یکدیگر آشنا شدند. مستوفی بازیگر این فیلم بود که اولین تجربه ی بازیگری او محسوب می ...
الهام حمیدی آتش نشان شد | به یاد آنش نشانان پلاسکو
.... طلاق الهام حمیدی بازیگر معروف الهام حمیدی نخستین بار درسال 76 در سن کم بیست سالگی قبل از شروع بازیگری و معروف شدن ازدواج کرد، اما این ازدواج دوان چندانی نداشت و خیلی زود به طلاق ختم شد. ازدواج دوم الهام حمیدی و همسرش ازدواج دوم الهام حمیدی بعد از نزدیک به بیست سال مجردی در 13 بهمن ماه 1397 خبر ازدواج مجدد خودرا در اینستاگرامش منتشر کرد. اطلاعاتی از ...
برج های ناتمام اعصاب خردکن
کلان بکند بعد دیده نمی شود ول کرده و رفته و ما مانده ایم و بی ریخت و ناامن شدن محله قدیمی. زن و مردی که از خیابان عبور می کنند با چند مغازه دار سلام و علیک می کنند و خودشان را قدیمی محله معرفی می کنند. مرد می گوید: قرار بود این پروژه را سال 95 تحویل بدهند اما هنوز بلاتکلیف مانده است. به نظر دارند دوباره کار می کنند ولی اصلاً معلوم نیست چه کار می کنند؟ 8 طبقه پایین را یک ساله ساختند ...
با مهریه 14 سکه به تجملات و فخر فروشی نه گفتیم/ ماجرای تلاش بزرگترهای فامیل برای کسب رضایت پدر عروس خانم
که کرکره مغازه را بالا کشیدند و وارد مغازه شدم و کرکره را برای اینکه جریمه نشوند پایین کشیدند تاحلقه ازدواجمان را بدون حضور خانمم بخرم. کالاهای لوکس و تزئینی با روحیاتمان جور نبود فارس: جهیزیه را چطور تهیه کردید؟ اکبری: در جریان جلسات خواستگاری برای خرید جهیزیه نظر هر دوی ما تهیه جهیزیه ساده و ایرانی بود، با اینکه می شد خیلی از وسایل را خرید ولی با مشورت و توافقی ...
شکایت عجیب دختر زندانی از هم بندی اش!
...> پدرم با آن که بیمار بود اما اجازه نمی داد به تنهایی به پارک بروم یا با دوستانم رفت و آمد کنم. خیلی دوست داشتم روزی از این قفس فرار کنم و برای خودم به تفریح و خوش گذرانی دور دنیا بروم. خلاصه پدرم بر اثر عوارض ناشی از بیماری از دنیا رفت و برادر بزرگ ترم مسئولیت خانواده را به عهده گرفت. درحالی که وارد هجدهمین بهار زندگی ام شده بودم، تصمیم گرفتم از خانه فرار کنم و مستقل باشم. در همین روزها ...
زندانی فلسطینی: در زندان بگرام هر روز مرگ را با چشمان خود می دیدم
زندانی بود. وی در ادامه نیز از اردن به کرانه باختری منتقل و به مدت 2 سال در آنجا مانده بود، که این بار توسط رژیم صهیونیستی بازداشت شد. سامر البرق با اشاره به اینکه دادگاه رژیم اشغالگر قدس حکم 7 سال حبس از جمله 4 سال حبس انفرادی را برای وی صادر کرده بود، تأکید کرد که اتهامات رژیم صهیونیستی نیز عضویت وی در گروه القاعده بود، اما هیچ مدرکی برای اثبات این موضوع وجود نداشت. وی پس از آزادی از زندان ازدواج کرد و صاحب یک فرزند شد و اکنون در یک کلینیک خصوصی در شهری در کرانه باختری فعالیت می کند. ...
هر کسی مرا می دید می گفت می میرد!
، بلافاصله برای آموزش های سلاح های نظامی و رزمی در بسیج ثبت نام کردم و همه دوره ها را گذراندم. رادمنش با اشاره به اینکه برای رفتن به جبهه های نبرد حق علیه باطل با مخالفت خانواده ام مواجه شدم، بیان می کند: از آنجایی که شوق رفتن به جبهه را داشتم به دنبال کسب رضایت خانواده ام بودم، که در آخر پدرم به من گفت: اگر می خوای جبهه بروی من حرفی ندارم، ولی به عنوان سرباز برو که وظیفه خدمت هم انجام ...
پای صحبت های ماموری که خودش سوخت تا جلوی خودسوزی یک مرد را بگیرد
کلانتری 14 درچه خمینی شهر آمده و در آنجا به عنوان جانشین رئیس کلانتری انجام وظیفه می کند. او درباره شب حادثه گفت: بعد از پایان کارم به خانه بازگشتم. ساعت 21 و 30 دقیقه شامگاه 16خرداد از کلانتری به من اطلاع دادند مردی وارد کارگاهی متروکه در محله ای در درچه معروف به باربری شده و تهدید به خودسوزی می کند. سریع عازم محل حادثه شدم. وقتی به آنجا رسیدم، افراد زیادی در محل ایستاده بودند و تماشاگر تهدیدهای ...
آیا وجود همسر بهنوش بختیاری واقیعت دارد | هیچ اطلاعاتی از همسر بهنوش بختیاری نیست
چرمی بسیار زیبا بدون خرید حتی یک حلقه، طلا و جواهر و پوشیدن لباس عروس و آرایشگاه رفتن راهی خانه بخت شدم و زندگی مشترکم را آغاز کردم. بهنوش بختیاری سال 94 به عنوان بهترین بازیگر برای بازی در محله گل و بلبل انتخاب شد و مهمان برنامه سه ستاره با اجرای احسان علیخانی شد.این بانوی هنرمند در این برنامه پرده از راز مادر نشدنش برداشت و گفت که دیگر این شنانس را ندارد که خودش صاحب فرزندی شود. ...
متفاوت ترین بهای اجاره: دعا برای سلامتی مادر | وقتی صاحب خانه با خدا معامله می کند
برای خود راه بیندازند و من نیز به ازای دریافت پنج میلیون تومان رهن، مغازه پدری ام را که با 20 متر مساحت در یکی از بهترین نقاط شهر اراک و در منطقه هپکو واقع شده بود، در اختیار آنها قرار دادم. این شهروند اراکی بیان می کند: پنج سال از زمان اجاره مغازه سپری شده است و در حالی که قیمت اجاره مغازه حدود 100 میلیون رهن و 5 تا 7 میلیون اجاره است، اما من با همان 5 میلیون تومان رهن و 2 میلیون تومان ...
۞ نکته آموزشی:
شصت میلادی را روایت می کنند و پدرم آنها را در مناسب های مختلف ثبت کرده است. عمر النعمانی افزود: مغازه پدرم سال ها پیش دچار آتش سوزی شد و بسیاری از عکس های قدیمی را از دست دادیم و ازسال 1954 مجددا به کار ثبت تصاویر مشغول شد. بسیاری از عکس های تاریخی درباره اماکن و رویدادهای مهم در آتش سوزی از بین رفتند. صفوح النعمانی در سال 2017 درگذشت و آرشیو عظیمی از خود به جا گذاشت. وی یکی از مهم ترین کسانی است که تاریخ سعودی در دوره توسعه شهری را ثبت کرده است. ...
دانشجوی شریفی که کلاهبردار شد | پیج هک می کنم و یک میلیارد می گیرم!
و با گریه و التماس خواستند که پولشان را پس بدهم. می گفتند شرایط مالی خوبی ندارند که حاضر شده اند وسایلشان را بفروشند. من هم دلم به حالشان می سوخت و پول را واریز می کردم. تحصیلاتت چیست؟ لیسانسم را در دانشگاه صنعتی شریف گرفتم و فوق لیسانس هم در همان دانشگاه قبول شدم اما کمی بعد به دلیل برخی مسائل، از دانشگاه اخراج شدم. شغلت چیست؟ من مدتی در یک شرکت کار کردم و بعد مغازه ...
فرار 30 دقیقه ای با 200 گرم طلا در ورامین
از پدرم، مرا از کارگاه بیرون کرد. مشکلات و بدبختی های من از زمانی شروع شد که اخراج شدم، باید ماهی 3 و نیم میلیون تومان اجاره خانه می دادم و این در حالی بود که دخترم هم تازه به دنیا آمده بود. خودتان حساب کنید چگونه باید خرج و مخارج زندگی و زن و بچه را تهیه می کردم. هر جا دنبال کار گشتم هیچ کاری که درآمدش کفاف مخارج زندگی ام را بدهد پیدا نکردم. به همین خاطر به فکر سرقت افتادم. گفتم طلا های سرقتی را ...
سه ضلعی مسموم !
ثمره این ازدواج می شود دختری به نام اریسا . صحبت های اریسا درباره گذشته اش به چند واژه از دروغ ، خیانت و اعتیاد منتهی می شود. فرزند و جوانی اش رنگ باخته و قربانی بی مهری شده. رمقی در چهره اش نیست. می گوید: از 2 سالگی که از مادرم جدا شدم، وضع پدرم خوب بود و نمایشگاه ماشین داشت اما متاسفانه بلا و قدر...، یعنی زن بابایی داشتم که هنوز اثراتش روی بدنم هست چون من پیش زن بابام زندگی کردم. خدا ...
حمله کاربران فضای مجازی به این خانم | چجوری رابطه این زن با بهرام رادان تابلو شد؟!
زیادی به مد و فشن داشته است تا جایی که تمام فشن شو های خارجی را مشاهده می کرده است و حتی نام خیلی از مدل های مطرح و معروف جهان را بلد بوده است و آرزو داشته است که برند لباس خود را راه اندازی کند. ماجرای ارتباط بهرام رادان و مینا مختاری اولین بار در سال 98 به دلیل اینکه این دو نفر در مسافرت های زیادی در کنار هم دیده شده اند در فضای مجازی پیچید. سابقا هم بسیاری از عکس های منتشر شده از این ...
روایت تهیه کننده ناخدا خورشید از جستجو در سردخانه ها
... شهدای عموما فقیر وارد سردخانه که شدم گویی دنیا آوار شد. قبل از آن که وارد محوطه اصلی سردخانه شویم ناگهان چشمم به پیکرهای بی جانی افتاد که روی زمین، داخل راهروها و داخل محوطه سردخانه روی میزها و همه جا را پوشانده بودند. از بچه چند ساله تا پیرمرد بین آنها وجود داشت. اما بیشتر جوان بودند و با لباس های کار و عموما فقیرانه. می توانم بگویم حتی یک لباس که نشان از وضعیت خوب ...
افشای اتفاقی فجیع ترین قتل عام 3 عضو خانواده در تهران / فقط جنازه دختر در اسید ذوب شد! + عکس
جدا شدند و من با پدرم زندگی می کردم .تا اینکه چندسال قبل بار دیگر مادرم را ملاقات کردم . من در این مدت با پسر جوانی ازدواج کردم و صاحب فرزند شدم. اما ما با هم توافق نداشتیم. به همین خاطر از همسرم جدا شدم و تصمیم گرفتم با مادر و خواهرم زندگی کنیم. اما مادرم در این مدت با مرد جوانی ازدواج کرده بود . من به خانه مادرم رفتم اما بعد از مدتی اختلاف های من و مادرم با هم شروع شد . تا اینکه با نیما آشنا و ...
جوان: به خانواده ام فکر کردم و اول شدم/ در تونس بهتر از جام تختی کشتی می گیرم
تختی هم کشتی می گیرم؛ چون بیشتر تمرین کرده ام و زحمت کشیده ام. وی در پاسخ به این پرسش که چه انگیزه ای باعث عملکرد خوب و قهرمانی وی در جام تختی شد، تصریح کرد: به خانواده ام و زحماتی که برایم کشیدند، فکر کردم و می خواهم که با تلاشم، بتوانم زندگی خوبی برای آنها فراهم کنم. پدرم برای من خیلی تلاش کرده و اگر زحمات او نبود، به اینجا نمی رسیدم. برادر بزرگترم هم کشتی می گرفت، اما وقتی می خواست به ...
جزئیات جنایت جنون آمیز دختر ثروتمند با همدستی پسر مورد علاقه اش؛ کشتن 3عضو خانواده و انداختن اجساد در ...
موقت مرد جوان جنایتی هولناک رقم زد! کشتن دو برادر به خاطر راه باز کردن در زمین شخصی! به نقل از اعتماد، گزارش این قتل هولناک را مردی به ماموران داد که می گفت دوست نیماست. او گفت: روز حادثه من به همراه نیما و دوستش سپیده به گردش رفته بودم و موقع برگشت کیف پولم را در ماشین آنها جا گذاشتم. برای گرفتن کیفم مقابل خانه سپیده رفتم. به دستشویی نیاز داشتم، وقتی وارد خانه شدم بوی بسیار بدی در خانه ...
پدر و مادرهای تنهایی که حق ازدواج دارند
ی داماد شد وقتی همسرش از دنیا رفت، 72 ساله بود. پدر دوشهید با دوپسر و دودختر که همگی صاحب خانه و زندگی مستقل بودند. به تنهایی از پس کارهایش برنمی آمد و همین هم باعث شد تا بعد از گذشت چندماه، فرزندان به فکر سروسامان دادن پدر بیفتند. علیرضا فرزند بزرگ خانواده برای اولین بار پیشنهاد ازدواج پدر را با برادر و خواهرهایش مطرح کرد. برای دخترها دیدن خانمی که به خانه پدریشان بیاید و بخواهد جایگزین ...
فاو تو را به آرزویت رساند
بار تکرار شد هربار که می آمدی، قبل از آنکه به خانه برسی و یا به دیدار فامیل بروی، می رفتی به خانواده شهدا سرمی زدی؛ به هم رزمانی که در جبهه شاهد آسمانی شدنشان بودی. هم رزمانت را من هم دیده بودم؛ همان وقتی که درپی رفتن های مکرر تو به میدان، دلم هوایی شد و وانتم را پر از کمک های مردمی کردم و آمدم جبهه دوستانت کمک کردند تا بارها را پایین بیاورم و به سنگرها منتقل کنم. تو را در ...