سایر منابع:
سایر خبرها
من و سید و متروپل! * رحیم قمیشی
جانباز چنین می کنند با دیگران چه خواهند کرد؟! گفت نه! می ترسید... پرونده دخترش گشوده است. هزار اتهام دیگر به آن اضافه می کنند! برای سال ها می برندش زندان. و من می دانم سید دیگر زنده نخواهد ماند، بعد از آن... گفتم سید! قرار بود کربلای چهار با هم برویم. برویم و جان مان را هدیه کنیم برای آینده بچه هایمان. نمی دانم چه شد! خدا خواست زنده ...
کاش دستم می شکست تا روی تو بلند نشود
... در این هنگام در اتاق مشاور کلانتری باز شد و محمود درحالی که برگه ای را مقابل پدرش می گذاشت به او گفت: باباجان! این برگه را باید امضا کنید! پدر که هنوز قطرات اشک از گونه هایش فرو می ریخت ناگهان دست فرزندش را گرفت و در حالی که با بغضی عجیب فریاد می زد تو لایق بهترین ها هستی! گفت: مرا ببخش که در حق تو ظلم کردم و سپس بوسه آرامی بر دستان پسرش زد . در این لحظه محمود نیز صورت پدرش را ...
مقاومت پدر شهید برای تحویل سلاح گرم! + عکس
گفته بودند اصغر شهید شده. ما هم نمی دانستیم. صبح نشسته بودیم که دخترم گفت یکی از نزدیک ترین دوستان حاج محمد شهید شده. کمی فکر کردم و فهمیدم اصغر است. گفت: نه، اصغر مجروح شده... گفتم: من خودم می دانم اصغر شهید شده. واقعا حقش و مزدش را گرفت. این همه آنجا زحمت کشید، نمی شود که دست خالی برگردد. شهید مدافع حرم حاج اصغر پاشاپور حاج آقا! اصالتا کجایی هستید؟ پدر شهید: جد ...
برترین دعاها برای بچه دار شدن
ام به من خوبی نماید و بعد از مرگم برایم طلب آمرزش کند، و به او خلقتی سالم عطا کن و شیطان را بر او شریک و نصیب مگردان، بارالها! از تو آمرزش می طلبم و به سوی تو برمی گردم چرا که تو بخشنده و مهربان هستی . اگر هفتاد بار خواندن همه دعا مشکل است، دعا را یک بار بخوانید و هفتاد بار استغفار کنید. کسی که این دعا را زیاد بخواند، خداوند عزوجل آن چه را که از مال و فرزند و خیر دنیا و آخرت ...
شهادت ابتدای راه توست
گلویت را میان روزهای حجره و درس دین تحمل کردی تا زمستان سال 64 رسید. پیروزمندانه مرا در آغوش کشیدی و گفتی که قرار است از طرف لشکر 17 علی بن ابی طالب علیه السلام قم عازم جبهه شوی. بهمن ماه بود و تو در عملیات کربلای یک فتح مهران شرکت کردی مجروح شدی و تو را به بیمارستان تهران آوردند. بعدازمدتی، هنوز زخم هایت بر تنت دیده می شد که وارد مدرسه علمیه مروی تهران شدی و کنار حرم حضرت عبدالعظیم علیه السلام ...
نگاه سرنوشت ساز به کتابفروشی ها رسید – قوه قضائیه | خبرگزاری میزان
معلوم نیست چه بلائی سر پایان نامه ات بیاید؛ اگر من جای شما بودم حتماً” جواب او را می دادم. از این صحبت او به شدت ناراحت شدم و به او گفتم من مسلمانم؛ امام حسین(ع) در ظهر عاشورا در معرکه جنگ در زیر تیر های دشمن نماز را ترک نکرد آن وقت تو به من می گویی که نماز را قطع کنم و جواب استاد راهنمایم را بدهم! تو نگران کار من نباش، رابطه ات را با خدا درست کن، خداوند رابطه ات را با انسان ها درس می ...
دعای یا من تحل برای رفع سختی ها
یا رب بگویید تا قطع نفس، آن گاه یک سجده نموده و حاجت خویش را از خدای سبحان بخواهد. تذکر این که، باید قبل از شروع دعای مذکور، ده مرتبه صلوات بفرستید و بعد از صلوات و قبل و بعد از دعا، چهل مرتبه یا الله بگوئید. ولیک این عمل [ختم دعا] را باید بین الطلوعین و بعد از نماز صبح انجام دهید و از محرمات و خوردن زیاد غذا در این سی روز اجتناب نمایید و شرایطی را نیز هم چون طهارت [وضو یا غسل یا تیمم ...
شرح و فضیلت دعای هفتم صحیفه سجادیه
میدان حیات من بشکن و مرا در موردی که از آن شکوه دارم به عنایت و احسانت کامیاب کن و به درخواست من شیرینی اجابت بچشان و از سوی خودت رحمت و گشایشی دلخواه نصیبم فرما و برایم نجات و خلاصی سریع از گرفتاری ها مقرر کن (9) و مرا به خاطر چیرگی غم از رعایت واجبات و به کار بستن مستحبات خود باز مدار؛ (10) چرا که من به سبب آنچه به سرم آمده بی تاب و توان شده، و قلبم از تحمل آنچه در زندگیم ...
خانواده ام را به خط آورده ام که زیاد به مرخصی نروم
روزنامه شهرآرا کدخبر: 353248- انتشار: 1401/04/14 زهرا بیات | احمد عوض کننده قراقی سال 1337 در روستای پری آباد مشهد به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی خود را در همین روستا گذراند و بعد به اتفاق مادربزرگش به مشهد آمد تا تحصیلات متوسطه خود را در مشهد به پایان برساند. بعد از پیروزی انقلاب و در سال 1360 وارد کمیته انقلاب اسلامی شد اما چون با حضورش به عنوان نیروی کمیته در جبهه موافقت نمی شد، از ...
بهروز رهبری فرد: من باید دستیار یحیی می شدم / به قرارداد کریم باقری اعتراض کردم و اخراج شدم
.... حالا می بینم دو نفر که پیشکسوت باشگاه های دیگر هستند و دو، سه سال آخر فوتبال شان به پرسپولیس آمدند، بر سر پست گرفتن در این باشگاه دعوا می کنند، ناراحت و عصبانی می شوم. این همه مدیرعامل به باشگاه پرسپولیس آمد و رفت، یک نفر از آنها تماس نگرفت که حال مرا بپرسد. چه فوتبالی و چه غیرفوتبالی. بعد از مهرداد و علی خیلی تنها شدم خیلی تنها شدم. آخرین برنامه ای که مهرداد و علی با هم در آن شرکت ...
ملی پوش ایرانی برای درمان، انگشتر مادرش را فروخت!
محل فدراسیون شد. او وقتی وارد شد به اتاق رئیس فدراسیون رفت و من هم از مسئول دفتر وی خواستم نامه ام را نزد خانم کعبی ببرد تا امضا کند که وی به من گفت نمی شود و خانم کعبی باید به اتاق خود برود و بعد نامه را برای امضا نزد او ببرم. سرانجام خانم کعبی به اتاقش رفت و نامه من را امضا کرد و من آن را به فدراسیون پزشکی ورزشی بردم که به من گفتند هزینه عملت بسیار می شود و پای تو کج و پرانتزی شده است و باید ساق ...
هیچ وقت سر خاک مهرداد و علی نرفتم و نمی روم
محرمی باید 10 میلیون بگیرد، من 2 میلیون. این برنامه ریزی، بی حرمتی به همه پیشکسوتان بود. بعد هم فهمیدم همه پیشکسوتان ماهی یک میلیون تومان می گیرند اما علی پروین 30 میلیون! این مسائل را گفتم و مرا از شرکت پیشکسوتان بیرون انداختند! مگر حرف بدی زده بودم؟ مگر علی پروین هم پیشکسوت باشگاه نبود؟ حمید درخشان 6 تا بنز در خانه اش دارد، چرا او باید یک میلیون بگیرد و مجتبی محرمی هم یک میلیون؟ مهدی تارتار آن ...
دعای معراج و فضایل و ثواب آن
فرهنگ و هنر: دعای معراج دارای فضیلت و خواص زیادی است که خواندن این دعا حتی برای یک بار حکم خواندن چهل هزار بار ختم قرآن را دارد. از رسول اکرم (ص) روایت شده است که فرمودند: آن شبی که مرا به معراج بردند از تمامی آسمان ها گذشتم تا به آسمان هفتم رسیدم، آنچه دیدم بودم، با خدای تعالی بدون واسطه سخن گفتم، مراجعت نمودم چون به مقام جبرئیل رسیدم گفتم یا جبرئیل این چه دعائی است که ...
ادعای جنجالی دختر جوان: فریبم داد و سه سال به من تجاوز کرد!
قصد دارد من را به خانواده اش معرفی کند مرا به خانه شان دعوت کرد، اما وقتی به آنجا رفتم متوجه شدم او تنهاست. می خواستم از خانه اش بروم که مرا مورد تعرض قرار داد. پس از آن هم به بهانه ازدواج و اینکه مرا دوست دارد3 سال مرا اغفال کرد، اما از چند ماه پیش ناگهان شماره تلفن و خانه شان را عوض و ارتباطش را با من قطع کرد. دختر جوان در ادامه توضیح داد: برای پیدا کردن ردی از او همه جا را گشتم و هر ...
شهید کولیوند دوست داشت خاطراتش مکتوب شود
چندی پیش بود که کتاب می خواهم شبیه تو باشم به قلم خانم مهسا حسنی رونمایی شد. این کتاب جلد اول از مجموعه خاطرات شهید محمدحسن کولیوند، جانشین گردان حضرت علی اکبر (ع) از لشکر 10 سیدالشهدا (ع) پس از سال ها تحقیق، پژوهش و مصاحبه از طریق انتشارات دهم، زیر نظر لشکر 10 سیدالشهدا (ع) به چاپ رسیده است. جلد اول این کتاب با 480 صفحه در قطع رقعی تا زمان مجروحیت و قطع نخاع شدن این شهید را روایت می کند و جلد ...
فال حافظ امروز 16 تیر با تفسیر زیبا و معنی دقیق/آن که رخسار تو را رنگ گل و نسرین داد
پشیمان شده و بعد میفهمی که چه گوهری را از کف داده ای. از دشمن دیرین خود کمک نخواه چون تیشه به ریشه ات می زند. هر چند که همه چیز بهم ریخته است ولی به زودی سر و سامان می گیرد و مشکلاتت حل می شود. آن ترک پری چهره که دوش از بر ما رفت آیا چه خطا دید که از راه خطا رفت تا رفت مرا از نظر آن چشم جهان بین کس واقف ما نیست که از دیده چه ها رفت تعبیر فال ...
من مانده ام؛ چندترکش و یک ریه ویران
دوازده سالگی خیلی زود نبود برای رفتن به جبهه؟ آن زمان شور و حال عجیبی بین مردم برای رفتن به جبهه بود. هر کسی با هر سن و سالی می خواست از وطن و ناموسش دفاع کند. پدر و مادر مخالفتی نکردند؟ پدرم چرا! خیلی مخالفت کرد. می گفت تو الان خیلی کوچک هستی برای رفتن به جبهه. اما خب ما رفتیم. و طبیعتا آن زمان محصل هم بودید.... نه، من سه چهار کلاس بیشتر درس نخواندم. پدرم سکته کرده بود و توانایی کارکردن نداشت. برای همین از یک جایی به بعد، من و برادر بزرگ ترم، شدیم مرد خانه و به جای پدرم می رفتیم سرکار. اما خب وقتی که تصمیمم برای رفتن به جبهه جدی شد، کار کردن را هم گذاشتم کنار. مشغول چه کاری بودید؟ پدرم کارگر کشتارگاه بود و من و برادرم جای او مشغول به کار شدیم. چندخواهر و برادر بودید؟ سه برادر و یک خواهر. گفتید با شناسنامه برادر بزرگ ترتان رفتید جبهه؟ چقدر اختلاف سن ...
یزدانی: مقصر اتفاقاتی که برای من اتفاد باشگاه استقلال بود/ فرهاد مجیدی در حق من بد کرد/ آجورلو قول داده ...
زور من بیشتر از بازیکنان دیگر بود و همه به من می گفتند سیاوش تو تمدید نکن تا همه با هم تمدید کنیم و می خواستند قراردادشان را بالا ببرند. بوشهر بودم که مجیدی زنگ زد و گفت سیاوش بیا صحبت کنیم و قراردادت را تمدید کن و من گفتم چشم و اولین نفر به باشگاه رفتم و صحبت کردم. مجیدی قول مبلغی به من داده بود که آن قول عملی نشد و رقم کمتری به من پیشنهاد دادند. بحث پولش نبود و من آقا فرهاد را دلی دوست داشتم و به ...
ادعیه و اعمال مخصوص روز پنجشنبه
فرهنگ و هنر: روز پنجشنبه از روزهای خاص و مهم در هفته می باشد که انجام اعمال و خواندن چند دعا برای مسمانان توصیه شده است که ثواب و فضیلت بسیار زیادی دارد. روز پنج شنبه یکی از روزهای مهم هفته است که اعمال مستحبی با فضیلت و بسیاری دارد. اعمال و ادعیه روز پنج شنبه تاثیر فوق العاده مثبتی در روح و روان و البته زندگی انسان دارد. این اعمال در منابع مذهبی و مکتب اهل بیت(ع)ذکر شده و انجام آنها ...
راز عشق جاودانه دیوید و ویکتوریا بکهام چیست؟ + تصاویر
ثابت کرده اند. بعد از این همه سال دیوید بلیتی که ویکتوریا اولین بار شماره تلفن خود را روی آن نوشته بود را هنوز نگه داشته است. همین موضوع به ما یادآوری می کند اگر فرد مناسب پیدا شود، عشق ابدی خواهد بود. با داستان عشق این زوج مشهور همراه باشید. دیوید و ویکتوریا بکهام یکی از مشهورترین زوج ها هستند و یکی از بادوام ترین ازدواج ها در میان سلبریتی ها را داشته اند. آن ها در سال 1997 ...
دلخوری یک استقلالی از فرهاد مجیدی؛ او به من بد کرد!
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین؛ سیاوش یزدانی، مدافع سابق استقلال در زمان حضور در جمع آبی ها رابطه خوبی با فرهاد مجیدی داشت اما اکنون از سرمربی سابق استقلال دلخور است. او در خصوص این دلخوری گفت: یک هفته قبل بازی با الهلال از العربی قطر پیشنهاد داشتم. به آقای مجیدی گفتم من شش ماه دیگر سرباز می شوم و در این سال ها درآمد خوبی نداشته ام و اجازه دهید جدا شوم. آقای مجیدی مخالفت کرد و من حتی دم خانه ایشان ...
طلاق زن تهرانی از شوهر تنبل و مادر ذلیلش ! / عبرتی از دادگاه خانواده
کم کم این اخلاقش را کنار می گذارد. وقتی ازدواج کردیم در طبقه دوم خانه پدری همسرم ساکن شدیم اما بعد از 20 سال هنوز شوهرم از زیر چتر حمایتی مادرش بیرون نیامده است. با شروع زندگی مشترک متأسفانه تازه فهمیدم که شوهرم نه تنها خیلی به مادرش وابسته است بلکه اهل کار و تلاش هم نیست، تا مدت ها سعی می کردم خوش بین باشم و به خودم می گفتم به مرور زمان همه چیز درست می شود اما 5 سال گذشت و احسان ...
ثابت شد زیر پای سرمربی استقلال را خالی کردند/ ماجرای کم کاری چند آبی پوش در بازی برابر سپاهان
برای شما مصدوم شدم. کجای دنیا این رفتار صورت می گیرد؟ خیلی ناراحت شدم و قلبم شکست. چمدانم را برداشتم و مستقیم به تهران آمدم و آقای عمران زاده به من زنگ زد و صدایم روی بلندگو بود آقای فکری یک حرف زشتی به من زد جلوی بچه ها و گفت هرجا هست بگویید بلند شود و بیاید. من آمدم و رفتم پیش آقای فکری در جلسه گفتم شما نباید جلوی بچه ها با من اینطور صحبت کنید. من به خاطر تیم و به خاطر شما ...
آغاز فصل شیرین زندگی با توسل به ائمه اطهار (ع)/ وقتی امام رضا (ع) واسطه ازدواج می شود
حالا ببینیم چی میشه انشاالله قسمت بشه لطفا برای من بخواه و قطع کردم و دوباره گریه کردم دست خودم نبود دلم شکسته بود. روز بعد ایشان با من تماس گرفت همون موقع افطار گفت که شماره ای بهت میدم تماس بگیر یه لحظه قفل کردم گفتم داستان شماره چیه؟ خانم رحمانی گفت جایی که من برات نماز خوندم مطمئنم اشتباهی نبوده و تو باید ازدواج کنی و مطمئن باش که بعد از ازدواج میای مشهد خندیدم گفتم که چند مورد برای ...
قتل بچه محل بخاطر 2 میلیون تومان پول / پسر جوان در هواخواهی پدرش قاتل شد
مشتری ما بود که از پدرم 2 و نیم میلیون تومان قرض کرده بود. شب حادثه در حال عبور از جلوی مغازه ما بود که او را دیدم و صدایش زده و به او گفتم نمی خواهی طلب ما را بدهی؟ او هم گفت به چه کسی بدهکارم؟گفتم به پدر من! بعد به من گفت به تو ربطی ندارد و با پدرت طرف حساب هستم.من از این لحنش ناراحت شدم و ضربه ای به سینه او زدم که عصبانی شد و درگیری بین ما بالا گرفت.نمی دانم چطور شد که دست به چاقو شدم و ضربه ای به او زدم اما قصد قتل نداشتم و از اتفاقی که افتاده خیلی ناراحت و پشیمانم. قضات دادگاه بعد از شنیدن اظهارات متهم برای صدور رای وارد شور شدند و متهم را به قصاص محکوم کردند. ...
خاطره ای از تلاش یک شهید برای ورود به سنگر اسطوره ها!
حجت الاسلام مسعود تاج آبادی از رزمندگان لشکر 10 سیدالشهدا (ع) در خاطره ای به بیان ویژگی ها و فضای معنوی جاری در جبهه پرداخت. علی مرآتی از نیرو های تخریبچی لشکر 10 سیدالشهدا (ع) بود. سال 1346 متولد شد و در جوانی به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت تا اینکه چهارم فروردین سال 1367 در کسوت تخریبچی بر اثر اصابت گلوله به چند نقطه از بدنش به شهادت رسید. حجت الاسلام والمسلمین مسعود تاج ...
روایتی از پاسخ بی ادبانه کارمند بنیاد جانبازان به مادر جانبازی قطع نخاعی
: خودش مقداری از خاطراتش رو توی دو سال با چشم نوشته که با تعجب گفتم: یعنی چی که با چشم نوشته؟! گفت: خب، قطع نخاع گردنیه. په فایل پی دی اف ازش داریم. برو پشت اون کامپیوتر یه نگاهی بهش بکن. بدون اینکه حرفی بزنم آخرین جرعه چای ولرم را سر کشیدم و پشت کامپیوتر مؤسسه رفتم. یکی از بچه های انجا فایل را روی صفحه آورد و برایم باز کرد. با اشتیاق شروع به خواندن کردم. چند صفحه ای بیشتر نخوانده بودم ...
شالی که محمد برای همه آورد
، اما اسمش را ننوشتند. وقتی متوجه شدم چادر سر کردم و رفتم همان پایگاه. گفتم چرا اسم پسر من را در بسیج نمی نویسید؟ وقتی کسی می خواهد به اسلام پناه بیاورد، باید بیرونش کنید؟ شما حق نداشتید که اسم بچه من را خط بزنید! آن ها گفتند پسرتان فقط 12 سال دارد. گفتم می دانم. مگر حالا می تواند به جبهه برود باید ابتدا وارد بسیج شود معرفت، درک، لیاقت و فهم پیدا کند بعد راهی جبهه شود. اگر قرار بر این است که ...
فرار 30 دقیقه ای با 200 گرم طلا در ورامین
از پدرم، مرا از کارگاه بیرون کرد. مشکلات و بدبختی های من از زمانی شروع شد که اخراج شدم، باید ماهی 3 و نیم میلیون تومان اجاره خانه می دادم و این در حالی بود که دخترم هم تازه به دنیا آمده بود. خودتان حساب کنید چگونه باید خرج و مخارج زندگی و زن و بچه را تهیه می کردم. هر جا دنبال کار گشتم هیچ کاری که درآمدش کفاف مخارج زندگی ام را بدهد پیدا نکردم. به همین خاطر به فکر سرقت افتادم. گفتم طلا های سرقتی را ...