سایر منابع:
سایر خبرها
اخاذی شوهر صیغه ای از زن خیانتکارش/ رابطه غیراخلاقی زن جوان با مدیرش
زن صیغه ای وقتی به دیدن مرد پولدار رفت شوهرش موقتش وارد عمل شد و سناریوی یک اخاذی را مرد پولدار به اجرا گذاشت. زن 22 ساله به نام مینا در یک قرار صوری برای تحویل فیلم سیاه توسط نیروهای کلانتری سناباد مشهد دستگیر شده است. این زن جوان در حالی که بیان می کرد در اخاذی های دلاری شوهرش نقشی ندارد درباره سرگذشت خود به کارشناس اجتماعی کلانتری گفت: دختری خردسال بودم که مادرم من و ...
قتل فجیع پسر 4 ساله در جاجرود/ اعترافاتی تکان دهنده از زن معتاد!
خردسال از سوی یک ماهیگیر در رودخانه خجیر پیدا و به پزشکی قانونی منتقل شد. مریم که سابقه اعتیاد به مواد مخدر داشت به قتل پسر خردسال اعتراف کرد و گفت : من نسبت فامیلی دوری با مادر تیام دارم .به همین خاطر به خانه آنها رفت و آمد داشتم و به درخواست مادرش او را چندبار به پارک برده بودم. تیام شروع به اذیت کرد و روسری مرا میکشید من که خمار بودم و حال طبیعی نداشتم او را به داخل کانال آب ...
"پنجه بوکس اغتشاشگران" بر سرشهید امنیت
نگفتم و نشستم ولی من فهمیده بودم. شروع کردم به اشک ریختن. بعد از اینکه فرمانده لشکر و چند تا از دوستان پدر و فرمانده های سپاه به خانه ما آمدند من فهمیدم که پدرم به شهادت رسیده است. * تسنیم: قبل از آن هم پیش آمده بود که پدر شما شب منزل نیاید و دلشوره داشته باشید؟ تقریباً دو شب قبلش هم پدرم همین طوری دیر کرده بود. من هم داشتم کار گوشی مادرم را انجام می دادم چون چند روز بود دچار ...
مرگ دردناک کودک 4ساله هنگام مصرف شیشه آدم ربا!
نوجوان دارم و همسرم 2 سال پیش به خاطر اعتیادم به شیشه طلاقم داد و اجازه نداد که بچه هایم را ببینم. بعد از آن هم با جمع آوری ضایعات و گدایی خرج موادم را جور می کردم و شب ها هم کنار خیابان و پارک می خوابیدم. چند وقت بود که دنبال کودکی بودم تا بتوانم به واسطه آن پول بیشتری از مردم بگیرم به همین خاطر چند بار در خیابان تلاش کردم تا کودکی را بربایم اما موفق نشدم تا اینکه به یاد تیام افتادم ...
مادری که کومله جلو چشم فرزندانش تیرباران کرد
کردند و با نیروهای سپاه درگیر شده بودند، در این درگیری چند نفر از گروهک ها کشته می شوند و آنها خانواده ما را عامل این کار می دانستند. پدر و عمویم چند روزی بود که از دست ضدانقلاب آزاد شده بودند و مادرم تصمیم گرفت برای دیدن پدرش به روستای ایران خواه برود. موضوع را با من در میان گذاشت ولی من مخالفت کردم و به مادرم گفتم: منطقه امن نیست زمان دیگری بروید، اما قبول نکرد و همراه ...
زندگی نکبت بار زن جوان که دستبند پلیس روی دستانش زده شد / شوهرم شب ها دیر به خانه می آمد
... اوایل زندگی مشکلی با شوهرم نداشتم ولی وقتی یک سال از زندگی ما گذشت اختلافات و مشکلات کم کم قدم به زندگی ما گذاشتند. فرامرز تا دیر وقت بیرون از خانه بود و هر وقت اعتراض می کردم می گفت شغل جدید پیدا کردم. من باردار شده بودم و دخترم به دنیا آمد زندگی خودم را به همین روند با جر و بحث و درگیری ادامه دادم. خسته شده بودم اما جایی برای رفتن نداشتم، مدتی بود به رفتارهای فرامرز شدم شب ها که به خانه ...
ماجرای عجیب زن میلیاردری که در مترو دست فروشی می کرد/ او به اتهام حبس و شکنجه دخترانش بازداشت شد
حادثه 24 - به دنبال شکایت 2دختر از مادرشان به اتهام شکنجه و کتک زدن آنها، زن میانسال بازداشت شد، اما ادعا کرد که بچه هایش دروغ می گویند و شکنجه ها کار شوهرش سابقش است. تحقیقات در این پرونده عجیب از چند روز قبل با شکایت مردی در دادسرای جنایی تهران اتفاق افتاد. وی به قاضی غلامحسین صادق زاده، بازپرس شعبه هفتم گفت: من و همسرم مدتی قبل با وجود داشتن 2دختر 11 و 22ساله از یکدیگر ...
فریب وسوسه انگیز دختر جوان/ حرف های امیر علی او را فریب داد!
آن قدر تحت تاثیر جملات عاشقانه و فریبنده دوست برادرم قرار گرفته بودم که با یک تصمیم احمقانه از خانه فرار کردم و به خانه آن ها رفتم تا به قول خودش مرا خوشبخت کند اما ... دختر 19 ساله در حالی که بیان می کرد نمی دانم چگونه از این مخمصه وحشتناک خودم را نجات بدهم به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری سپاد مشهد گفت: به تازگی وارد دانشگاه شده بودم و از خوشحالی در پوست خودم نمی گنجیدم چرا که پدرم ...
همسر شهید اهل سنت مدافع امنیت: سعید را به جرم بسیجی بودن کشتند/ این دختر 40 روز پدر داشت!
جمعه شرکت کند. همسرش فائزه پالاش براوی که به سختی می تواند صحبت کند و هنوز بی تاب نبود همسرش هست، در گفت وگو با خبرگزاری فارس می گوید: سال 90 وقتی من 15 ساله بودم به خانه بخت رفتم و زندگی مشترکم را با آقا سعید که جوانی 25 ساله بود، آغاز کردم و حاصلش پس از 11 سال زندگی چهار فرزند است. سعید اشکالات مرا به رویم نمی آورد ما نسبت فامیلی دوری باهم داشتیم و مادرشوهرم مرا در یک مراسم ...
معرفی کتاب| روزهای پیام بری ؛ نگاهی به خاطرات جنگ از زاویه ای جدید
.... اگر مادرم پشت در بود چه می کردم؟ لال می شدم. حالا من اخوی شهید شده بودم خوی کسی که هشت سال توی یک اتاق می خوابیدم. می زدیم توی سر هم و کشتی می گرفتیم یک بار توی شوخی های بچگی زدم و دماغش خون آمد. هر موقع یاد آن روز می افتم اشک از چشم هایم جاری می شود. روزی که می رفت وصیت نامه اش را به من داد. قشنگ مهر و موم کرده بود. گفت: این امانت است غلامحسن. دستت باشد تا وقتش برسد. ...
شکنجه های هولناک 2 خواهر به دست مادرشان
مدتی قبل ارثیه میلیاردی به او رسید. پدربزرگم فوت کرد و از او 6میلیارد تومان به مادرم به ارث رسید. اما مادرم توهمات زیادی داشت. او می گفت که اموال پدرم حلال نبوده و برای همین باید به مترو بروم و خوراکی بفروشم. می گفت با این کار ها پول مان حلال می شود. می خواست این مال پاک شود. وقتی هم مخالفت می کردیم، در برابر مخالفت های ما دست به شکنجه مان می زد. سرانجام من و خواهرم در فرصتی مناسب از خانه ...
نقشه های کثیف رقیب عشقی برای تصاحب زن دوستش/ رازی که بعد از 20 سال لو رفت!
افتخار خانم مهندس صدا می زد، به بخش هایی از سرگذشت خود اشاره کرد و گفت: پنج ساله بودم که پدرم به طور ناگهانی ما را رها کرد و به دنبال سرنوشت خودش رفت. مادرم که سرپرستی من و خواهر و برادر کوچک ترم را به عهده گرفته بود ،فقط از ورشکستگی مالی پدرم سخن می گفت ولی هیچ گاه پاسخ درستی به ما نداد که چرا پدرم این گونه و در آن شرایط سخت ما را ترک کرد! سختی های مادر در طول زندگی بدون همسر ...
نقشه شوم 3 پسر شیطان صفت مشهدی برای دختر 16 ساله
از مدتی قبل فقط به دنبال خوشگذرانی و تفریح بودم و به نصیحت های هیچ کس توجهی نداشتم. می خواستم زودتر ازدواج کنم و از زندگی ام لذت ببرم که به چنگ چند پسر غریبه افتادم و ... این ها بخشی از اظهارات دختر 16ساله ای است که با هوشیاری نیروهای گشت کلانتری پنجتن مشهد از سقوط در منجلاب فلاکت و تباهی نجات یافت. این دختر نوجوان که با شنیدن سرگذشت دختران فراری اشک ریزان از رئیس کلانتری ...
زیباترین روزهای زندگی زن جوان در شعله های هوس به آتش کشیده شد!
مند می شدیم ولی سعید هیچ گاه با من به مسافرت نمی آمد یا در شهر قدم نمی زد. در طول دو سال زندگی مشترک دو بار باردار شدم ولی به اصرار او جنینم را سقط کردم تا روزهای جوانی را خوش بگذرانیم. آن زمان آن قدر خوشحال بودم که فقط به خواسته های همسرم عمل می کردم و به آینده توجهی نداشتم تا این که آرام آرام احساس کردم سعید توجه کمتری به من دارد و حتی از هر چند تماس تلفنی به یکی از آن ها پاسخ می دهد ...
از قتل با 20 ضربه چاقو تا اعتراف به قتل ناخواسته
تا اینکه او جان باخت. نیما 28 ساله بعد از بازداشت و انتقال به اداره آگاهی در توضیح ماجرا به مأموران گفت: من و سعید سال های زیادی بود که با هم رفاقت داشتیم. روز حادثه سر موضوعی با هم بحث کردیم و سعید یکباره فحش ناموسی داد و من کنترلم را از دست دادم و با چاقو چند ضربه به او زدم تا بمیرد. می دانستم که اگر زنده بماند حتماً من را می کشد. با اظهارات متهم، بازپرس دستور داد تا متهم ...
بچه را دزدیدم تا با او گدایی کنم، اما کشتم!
به قتل اعتراف کرد و گفت: با مادر تیام نسبت فامیلی دوری داشتم و به خانه شان رفت و آمد می کردم. او چند بار از من خواسته بود تیام را به پارک ببرم. اوضاع زندگی ام خوب نبود، چون بعد از طلاق از شوهرم شرایط مالی سختی داشتم. مواد هم مرا بیچاره کرده بود. در این شرایط مجبور بودم تکدی گری کنم. آن روز وقتی تیام را دیدم به این فکر افتادم که او را با خودم ببرم تا مردم پول بیشتری به من بدهند. متهم ادامه ...
روایتی از 80 روز اسارت حاجی ایرانی در زندان های سعودی/ رفتار مسئولان زندان وحشیانه و تحقیرآمیز بود
هفت نفر با ملیت های مختلف از جمله مصری، لبنانی، اندونزی، تاجیکستانی و پاکستانی در آن حضور داشتند، کمتر از یک ماه را در آنجا گذراندم و بعد آزاد شدم. وی با ابراز اینکه "در این چند روز در چنگ دشمن بودم و انتظار رفتار انسانی از این قوم نداشتم"، گفت: رفتار مسئولان زندان با همه بسیار وحشیانه، تحقیرآمیز و حیوانی و غذاهایشان از نظر کیفی و کمّی بسیار ضعیف بود؛ زندانیان را تحت شکنجه روحی قرار می دادند و اصلاً پاسخگو نبودند و به خود من اجازه هیچ گونه تماسی را ندادند. ...
جزئیات شهادت "شهید حسین تقی پور" به روایت شاهد عینی
.... نقی تقی پور برادر شهید حسین تقی پور است، وقتی برادرش به شهادت می رسد، او به همراه مادر در شهرستان بود، سال هاست دور از برادر در شهرستان ساکن است. او در گفت وگو با تسنیم از شهادت برادر گفت: من از سر کار آمده بودم خانه و داشتم نهار می خوردم که عمویم زنگ زد، قبل از آن به گوشی مادرم زنگ زده بود و گفته بود نقی با من تماس بگیرد، بلند شدم گوشی را از مادرم گرفتم. عمو ...
خبر آشتی سحر قریشی با امیر تتلو صحت دارد؟ + تصاویر
در زندگی ندیده بودم و سحرجان سحرجان گویان، اظهار محبت و دوستی می کردند. گاهی اوقات زنگ می زدند و من درحالی که اصلا نمی دانستم کیست صحبت می کردم و بعد به مادرم می گفتم کی بود؟ مادرم می گفت ولش کن اگر بخواهم بگویم کی بود یک روز زمان می برد. دغدغه های سحر قریشی گاهی پیش آمده با کسی صحبت می کنم و متوجه می شوم که ناخودآگاه این حس به او دست می دهد که من را بالاتر از خود می بیند و ...
آل احمد راوی نابرابری های اجتماعی و فقر فرهنگی بود اعتقاد کامل جلال به پیوند ناگسستنی ادبیات و جامعه
انگیزی دارد و با سوز و گدازی ترحم انگیز، با خواننده درددل می کند. دختر 34 ساله کچلی که ازدواج می کند و پس از گذشت 40 روز او را به خانه پدری اش برمی گردانند و طلاقش می دهند. زنی که احساس می کند، دیگردر دنیا جایی ندارد و در خانه پدرش خود را زیادی می بیند پدرم باز همان دیروز بلند شد و رفت قم. هر وقت اتفاق بدی بیفتد بلند می شود می رود قم. برادرم خون خودش را می خورد و اصلا لام تا کام نه با من و نه با زنش ...
آشتی سحر قریشی با امیر تتلو همه را شوکه کرد | عکس جنجالی سحر قریشی در کنار آقای خواننده
...، چون به محض اینکه عمل می کردم، ترورها و توهین ها شروع می شد. ولی امروز دیگر برایم مهم نیست، هرچه دوست دارند پشت سر من حرف بزنند. سوابق هنری سحر قریشی بعد از اینکه سریال دلنوازان را بازی کردم تلفن خانه مان مدام در حال زنگ خوردن بود. آدم هایی زنگ می زدند که سال ها بود از آنها خبری در زندگی من نبود. افرادی از اقوام زنگ می زدند که من شخصا یک بار هم آنها را در زندگی ندیده بود ...
لباس عروس میلیاردی سحر قریشی همه را شوکه کرد | ازدواج سحر قریشی با پادشاه امارات صحت دارد؟
ورها و توهین ها شروع می شد. ولی امروز دیگر برایم مهم نیست، هرچه دوست دارند پشت سر من حرف بزنند. سوابق هنری سحر قریشی بعد از اینکه سریال دلنوازان را بازی کردم تلفن خانه مان مدام در حال زنگ خوردن بود. آدم هایی زنگ می زدند که سال ها بود از آنها خبری در زندگی من نبود. افرادی از اقوام زنگ می زدند که من شخصا یک بار هم آنها را در زندگی ندیده بودم و سحرجان سحرجان گویان، اظهار محبت و ...
عشق به معلمی و مطالعه
مادرم را دیدم که با لباس های چیت قدیمی که پوشیده بود، جیغ می کشید و می گفت: هنوز زود است! پس از آن، سه ماه مرخصی استعلاجی گرفتم و سپس به عنوان معلم راهنمای ریاضیات مشغول شدم. سال 1369 به عنوان معاون مدرسه بزرگی مشغول به کار و آبان ماه 1373 بازنشسته شدم. طولی نکشید که بنیاد شهید مرا خواست و مسئول آموزش بنیاد شهید شدم. 15 روز هم دوره کتابداری در تهران گذراندم. در آنجا خیلی خوشحال بودم که ...
باکری های دهه هفتادی چه شکلی هستند؟!
: حاج خانم مرا تهدید می کنی؟ گفتم: تهدید نبود حرف دلم را زدم. خیلی جالب است که روز شهادت پسرم همان آدم ها آمدند خانه ما. به یکی از آن ها گفتم شما نبودی که یکبار آمدی اتاق من و گفتی حسین ال و بل است و می اندازمش بیرون؟ شما اینطور با پسر من معامله کردید حالا بعد از شهادت آمدید خانه ام؟ خیلی دلم آتش گرفته بود. انگار بنیاد شهید خیلی به شما می رسد! در مراسم تشییع پسرم ما بسته هایی را ...
قتل؛ پایان عشق ممنوعه مردمتاهل
تا این که روز حادثه با اصرار سوگل به خانه اش رفتم و با او ارتباط برقرار کردم. وقتی می خواستم آنجا را ترک کنم، سوگل درخواست پول زیادی کرد. وقتی گفتم پولی در بساط ندارم، تهدید کرد با داد و فریاد همسایه ها را خبر می کند و ماجرا را به همسرم می گوید و آبروی مرا می برد. از شنیدن این حرف ها شوکه شده بودم. با هم گلاویز شده بودیم که چاقویی را از روی میز برداشتم و دو ضربه به صورت و کتف او زدم. زمانی که خانه ...
زندگی شوم عروس سیاه بخت / او حرف گوش نکرد تا آخرش بیچاره شد!
حالا بعد از 11 سال زجر و فلاکت و بدبختی تازه به گوشه ای از نصیحت های دلسوزانه پدر و مادرم برای مخالفت با ازدواجم پی بردم اما دیگر خیلی دیر شده است، به طوری که کبودی های وحشتناک روی پیکرم نیز از یک عشق مرده سخن می گوید این ها بخشی از اظهارات زن 29 ساله ای به نام فریبا است که فقط طلاق را چاره رهایی از یک زندگی هولناک می داند. او در حالی که بیان می کرد اکنون به عمق نصیحت های خانواده ام پی ...
سرقت اشتباهی از یک آشنا با نسخه رمال
دزدی به پلیس گفت: چند روز قبل به مناسبت تولدم یک جشن مفصل در خانه مان برگزار کردم. اکثر مهمانان برایم پول، طلا و سکه هدیه آوردند. طلای زیادی جمع شد. من همه آن ها را در کمدم گذاشتم و یکی دو روز بعد همراه با خانواده ام به سفر رفتیم. وقتی برگشتم متوجه شدم که در بالکن شکسته است. اتاقم هم به هم ریخته بود. سارقان تمام هدایای تولدم به همراه طلا و پول های مادرم را دزدیده بودند. اعتراف به سرقت ...
قاتل بیمار در بیمارستان بستری شد
اثر ضربات متعدد چاقو و شدت خونریزی قبل از انتقال به بیمارستان در دم فوت کرده است. جسد به دستور قضایی به پزشکی قانونی فرستاده شد و عامل قتل که پسر 21 ساله ای به نام شهروز بود با فرار از محل حادثه چند روز بعد شناسایی و بازداشت شد. متهم که به تازگی از آلمان برگشته بود در همان بازجویی های اولیه به قتل اعتراف کرد و در توضیح ماجرا به مأموران گفت: در بچگی پدر و مادرم از هم جدا شدند و من 9 ...
فرازهایی از دست نوشته های شهید حسن اثنی عشری
از تویش بیرون ریختم و فقط به اندازه نصف یک وعده نان خالی برداشتم. این جا دیگر ترموس را هم گذاشتیم. *** روز سه شنبه 25/11/62 که از خانه رفتم، ناهار را در پایگاه شهید بهشتی خوردیم و عصر به پادگان امام حسین علیه السلام ما را بردند. عجیب بود. همه جا چشمم به دنبال مرتضی پایدار فرد می گشت. با وجود آنکه یقین به شهادت مرتضی داشتم، هر بسیجی با اندام ریز و صورت معصوم بچه گانه می دیدم ...