سایر منابع:
سایر خبرها
خودم قربانی آزار و اذیتم!
اذیت های سریالی میلاد است. پسر جوانی که برای ساکت کردن طعمه هایش از آنها فیلم سیاه می گرفت. فروشگاهی در تهران دارم و یک روز میلاد به آنجا آمد و خرید کرد. روز بعد هم دوباره او را در مغازه دیدم. این بار فقط ویترین را نگاه می کرد. پرسیدم می توانم کمک تان کنم . جوابی داد که شوکه شدم. خواست شماره ام را به او بدهم. برخورد تندی کردم و خواستم مغازه را ترک کند . روز بعد دوباره سر و کله اش پیدا شد و ...
کش و قوس 14ساله پرونده قتل مادربزرگ
. پس از این اعترافات، تحقیقات برای دستگیری حامد آغاز شد، اما ردی از او به دست نیامد. به همین دلیل پرونده به دادگاه کیفری یک استان تهران ارسال و آرش محاکمه شد. در این جلسه فرزندان مقتول برای آرش درخواست قصاص کردند. پسر جوان هم در دفاع از خود گفت: قصد کشتن مادربزرگم را نداشتم و فقط برای ازدواج نیاز به پول داشتم. دو روز قبل قرص و مشروب خورده بودم که فکر سرقت از مادربزرگم به ذهنم ...
بخشش نوه بی رحمی که مادربزرگش را کشته بود
ماجرا مشروب و قرص های آرامبخش خورده بودم و حال مساعدی نداشتم. آن روز من با همراهی دوستم به خانه مادربزرگم رفتیم و اگر هم قتلی صورت گرفته من تنها نبودم. با این حال پشیمانم و از اولیای دم می خواهم من را ببخشند. پس از اظهارات متهم و وکیل او قضات وارد شور شدند و متهم را به قصاص محکوم کردند. پس از صدور حکم، متهم به رأی اعتراض کرد و پرونده به دیوان عالی کشور رفت و قضات با بررسی پرونده حکم را نقض ...
از عشق خیابانی تا ازدواج پنهانی؛ سرگذشت تلخ زن پشیمان
کرد اما همسرم می ترسید با آن ها روبه رو شود! در این اوضاع اختلافات ما نیز هر روز بیشتر می شد به طوری که او برای لجبازی با من طوری به تلفن هایش پاسخ می داد که انگار با زن جوانی سخن می گوید که به او علاقه مند است بالاخره دامنه اختلافات ما به جایی رسید که تقریبا طلاق عاطفی گرفته بودیم و خانواده او نیز به هیچ وجه مرا به عنوان عروس خودشان قبول نداشتند. خلاصه سال گذشته پس از یک مشاجره لفظی شدید او فقط ...
دیدار دکتر کولیوند با امدادگری که پسر 10 ساله را از مرگ بازگرداند
... هاشم پور که با رئیس جمعیت هلال احمر و رئیس سازمان امدادونجات دیدار و گفت وگو کرده و مورد تقدیر قرار گرفته، روایتی از آن روز را بازگو می کند، روزی که ممکن بود به قیمت از دست رفتن جانش برای نجات جانی دیگر تمام شود. قاسم پور درباره نجات جان عبدالرضا، پسر بچه 10 ساله ای که با تلاش او از مرگ حتمی نجات پیدا کرده، می گوید: فروردین ماه امسال برای تفریح به همراه دوستانم به منطقه علی کله ...
انکار قتل شوهر پس از یکسال
مقتول رفتند که زن جوان مدعی شد: شب قبل یکی از بستگانم به نام حفیظ مهمان خانه ما بود که آخر شب از ما خداحافظی کرد و رفت. همان لحظه تلفن همراه شوهرم زنگ خورد و متوجه شدم پشت خط یک زن است که با شوهرم حرف می زند. او ابتدا آرام حرف می زد، اما دقایقی بعد صدای شوهرم بلند شد و معلوم بود که با او در حال مشاجره لفظی است. شوهرم تلفن همراهش را قطع کرد و پشت سر مهمان مان از خانه بیرون رفت و دیگر از او خبری نداشتم ...
دعا هایی که به اجابت رسید
، بانوی صاحب سفره می گوید: برای فلانی هم دعا کنید. بانوی ازکربلابرگشته می گوید: در همه زمانی که در کربلا و دیگر اعتاب مقدسه گذشت، به فکر او بودم. همه اش چهره اش جلوی رویم بود. انگار همه جا مرا همراهی می کرد. هرجا رفتم، دعایش کردم و به نیابت از او نماز خواندم. الان هم نذر آرزوهایش، صلوات می فرستم. بعد که قصه روایت شد و خبر رسید به فردی که منظور دعا بوده است، او هم از نذر صلواتی گفت که سال ...
چرا جوانان بریتانیایی به سمت عبادت روی می آورند؟
با کلیسا می رفتم، اما آنقدر جوان بودم که واقعاً نمی فهمیدم چه اتفاقی می افتد. من در یک خانواده بزرگ نشده بودم و تا همین اواخر مذهبی، زمانی که شروع به دیدن ویدیوهای کشیش ها در تیک تاک کردم، رابطه ای با دین و ایمان نداشتم. بعد از اینکه آنها را دیدم و علاقه مند شدم، دوستم دین را کمی بیشتر درک کنم. من خواستار ارتباط بهتر با دین بودم، زیرا از مسیر زندگی ام راضی نبودم و می خواستم با دیگران بهتر باشم ...
آزادی کامران بعد از قتل در دوئل عاشقانه / دستگیری مجدد در خانه ویلایی شمال+جزییات
ماجرای دوئل عشقی دست به قتل زده بود پس از 10 سال زندان در یک قدمی چوبه دار بخشیده شد اما با گذشت چند سال دست به تبهکاری زده و دستگیر شده است. بله، 10 سال به خاطر قتل در زندان بودم. قبل از اینکه کرونا به ایران بیاید وضعیت کار خوب نبود و بعد از کرونا شرایط سخت تر شد و چون در سوابقم نوشته شده بود قاتل، اطرافیانم نگاه خوبی به من نداشتند و از من دوری می کردند و مجبور شدم از شهرمان ...
قتل خواننده معروف به دست همسرش / ماجرا چه بود؟
. دیگر خبری از او نداشتم تا اینکه شنیدم کشته شده است. تحقیقات درباره زن مرموز وقتی مرد مظنون مدعی شد که رد پای یک زن در ماجرا وجود دارد، ماموران بار دیگر به سراغ همسر مقتول رفتند و به تحقیق از او پرداختند. زن جوان در این باره به پلیس گفت: چند وقتی می شد که فهمیده بودم شوهرم با زنی ارتباط دارد. از تلفن هایش متوجه شدم که به من خیانت می کند. شب حادثه هم شنیدم که آن زن بار ...
نوه خطاکار از قتل عمد تبرئه شد
مطلقه ای آشنا شده بودم که دو فرزند داشت. به او علاقه مند بودم و می خواستم با هم ازدواج کنم، اما پولی در بساط نداشتم. می دانستم مادربزرگم طلا های زیادی دارد، این شد که وسوسه شدم تا آن ها را سرقت کنم. متهم ادامه داد: در این مورد با یکی از دوستانم به نام حامد صحبت کردم. او قبول کرد همراهم باشد. می دانستم مادربزرگم هنگام اذان سر نماز می رود. همان موقع وارد خانه اش شدم که او در حال خواندن نماز بود ...
موفقیت در آزمون الهی(حدیث دشت عشق)
سالگی به شهادت رسید و از او یک پسر و دو دختر به یادگار مانده است. دختر شهید مهدی آزمون می گوید: همیشه با وجود خستگی با روی خندان به خانه می آمد و با ما بازی می کرد؛ صبح روز شهادتش، ساعت 10 صبح به خانه آمد و گفت که شیفتش بعد از ظهر است، آن روز ناهار کمی دیر آماده شد و پدرم بدون خوردن ناهار رفت، چون آدم دقیقی بود و می خواست سر ساعت در محل کارش حاضر شود، با خنده گفت شب می آیم و با هم به گردش ...
تجاوز ساسان به سارینا / شکایت دخترجوان از دوست پسرش/ او به من به زور تجاوز کرده است!
فیلم نیست، شاید به من دروغ گفته بود که فیلم گرفته است. من دروغ نمی گویم، ساسان اول به من وعده ازدواج داد بعد تهدید کرد و حالا می گوید از من شکایت می کند ولی خودش قبول دارد با من رابطه داشته، حرفش این است که به زور نبوده در حالی که واقعاً به زور بود؛ من بیهوش بودم. خانواده ام در شهرستان هستند. من در تهران هستم و درس می خوانم، آنها نمی دانند چه شده است. من هم تصمیم ندارم بگویم چون پدرم خیلی ناراحت می شود، آبرویم می رود. قصد ندارم چیزی بگویم. البته تحمل این شرایط برایم سخت است، باید از یک روانشناس کمک بگیرم. ...
خیانت ریحانه رنگ خون به خود گرفت/ کشاندن امید به باغ قتل فجیعی را رقم زد+جزییات کامل
من نقشی در این قتل نداشتم اما از امید شکایت کرده بودم. او گفت: من در بازار میوه و تره بار کار می کردم و بیشتر ساعات شب را خارج از خانه بودم. یک روز دم صبح وقتی که کارم تمام شد، به خانه آمدم و متوجه شدم مردی غریبه که بعدها فهمیدم نامش امید است در خانه ام است و با همسرم ارتباط دارد. راز این قتل زمانی برای مأموران پلیس فاش شد که آنها متوجه شدند مردی جوان به نام امید گم شده است. ساعاتی بعد ...
خوردن کله پاچه برای این زن و شوهر 3 میلیارد تومان آب خورد
از سر گرفته است. گفت وگو با این سارق جوان را بخوانید. خودم هم علتش را نمی دانم. شاید چون عاشقش شده بودم. شاید هم به خاطر اعتیادم به مواد بود. آخر من بعد از آشنایی با بیتا معتاد به شیشه شدم و از آن پس سرقت های سریالی را شروع کردم. چند روز قبل از عید بود که از زندان آزاد شدم. یک روز با ماشینم مسافرکشی می کردم که بیتا سوار شد. در بین راه سر صحبت را باز کرد و پس از آن ارتباط ما ...
می خواستم گزارشگر فوتبال شوم اما به جبهه رفتم
. بعد از این ماجرا تماس های زیادی از تهران داشتم مبنی بر اینکه باید به تهران بیایی. انتقالی گرفتن در آن سال ها داستان پیچیده ای داشت. چند وقت طول کشید تا به تهران بروید و به عنوان گزارشگر در شبکه های سراسری کارتان را شروع کنید؟ حدود 13ماه طول کشید تا به تهران بروم و به عنوان گزارشگر فوتبال در شبکه 2تلویزیون مشغول به کار شدم. از همان موقع یعنی حدود سال 1368به ساختمان خیابان الوند رفتم و تا ...
زن خیانتکار در دام باج های همسر صیغه ای/ اخاذی ها او را کلافه کرد/ زن جوان با مدیرش رابطه غیر اخلاقی ...
من زندگی مشترکم را با فولاد آغاز کنم. خلاصه بدون هیچ مراسمی زیر یک سقف رفتیم اما هنوز 6 ماه از ازدواجمان سپری نشده بود که فهمیدم شوهرم از چند سال قبل با زن مطلقه ای رابطه دارد در همین روزها بود که فولاد همه جهیزیه ام را برای زندگی با آن زن به مکان نامعلومی برد و مرا رها کرد. من هم پس از دو سال دوندگی بالاخره موفق شدم از فولاد طلاق غیابی بگیرم. بعد از این ماجرا چند بار به صورت موقت ...
اعترافات زشت و شرم آور یک زن متاهل درباره روابط نامشروعش
زن 26 ساله ای که در پی شکایت همسرش مبنی بر خیانت، به کلانتری احضار شده بود در حالی که حسادت های زنانه را عامل اصلی تیره روزی هایش می دانست به مشاور و کارشناس اجتماعی کلانتری میرزاکوچک خان مشهد گفت: تحصیلات دبیرستان را به پایان رسانده بودم که با فریبرز آشنا شدم به همین دلیل قید ادامه تحصیل را زدم و درگیر عشق خیابانی شدم خیلی زود ارتباط تلفنی ما به دیدار های مخفیانه کشید با آن که از آبروریزی و ...
خیانت تازه داماد بی حیا به همسرش/ او با خواهر خانمش رابطه داشت!
قلبی شکسته ودر 20سالگی از همسر 29ساله ام طلاق گرفتم و مدتی بعد نیز حمیرا با بی حیایی و آبروریزی با پیمان ازدواج کرد و با هم برای زندگی به شهر دیگری رفتند. من هم با غروری لگدمال شده وارد دانشگاه شدم و ادامه تحصیل دادم. اما هنوز دو سال از این ماجرا نگذشته بود که رابطه حمیرا و پیمان به هم خورد و از هم جدا شدند چرا که خواهرم خیانت پیمان را با چشمان خودش دیده بود و حالا معنای دروغ و خیانت را خوب می ...
روایت حاجی ایرانی از زندان عربستان؛ در حسرت یک قطره آب بودم!
، تذکر می دادند و حتی دستبند می زدند و می گفتند باید در اتاق فقط بشینی. اگر هم تکرار شود، جای بدتر می روی. یک بار هم آنقدر کلافه بودم، در سلول به تنهایی راه می رفتم که به همین خاطر مرا جریمه کردند و تشکی که در اتاق بود، بردند و بعد از 10 روز آن را برگرداندند. حدود 30 روز از انفرادی در سلول اول گذشت که مأمور زندان مرا به اتاق انفرادی دیگری منتقل کرد. جایی که نه تنها فرش و موکتی نداشت، بلکه کفِ آن به شدت ...
پسر ایل ؛ مستند داستانی از زندگی یک شهید مدافع حرم منتشر شد
زنده شد، برایم معلوم شد که چرا اسمش را در آن آورده ام؛ چون او اگر مرا در دامان پاکش بزرگ نمی کرد و به من شیر پاک نمی نوشاند، من وارد این مسیر نمی شدم. البته با جملاتی، کمی هم مادرم را دلداری دادم و آماده کردم تا اگر شهید شدم، زیاد ناله و زاری و ضجه نکند. امیدوارم جواب دهد. از او حلالیت طلبیدم و قول غیرمستقیم دادم که اگر افتخار شهادت نصیبم شد، حتما شفیع او در آن دنیا باشم. آخر من به همه گفته ...
منافقین می خواستند پیکر همسرم را بسوزانند
وگویی ترتیب دادیم که در زیر می خوانیم. چطور با شهید مصطفی آشنا شدید و ازدواج کردید؟ سال آخر دبیرستان بودم و دیپلم گرفته بودم که از طریق یک معرف با این شهید آشنا شدم و سال 49 با هم ازدواج کردیم و حاصل این ازدواج یک پسر و دو دختر است. بعد از ازدواج به شهر رشت منتقل شدیم و ایشان در اداره دخانیات که کارهای ساختمانی در این اداره صورت می گرفت به عنوان مهندس مشغول به کار شد ...
مسجدی که پاسخگوی طیف های متنوع فکری بود
کلاس اول دبستان رفته بودم. پدرم مرا با خود به مسجد جلیلی بردند و گفتند بیا تا تو را به آیت الله مهدوی معرفی کنم. ایشان ظهر ها در حیاط وضو می گرفتند. پدرم مرا نزد ایشان بردند و گفتند حاج آقا! این پسر من است، آورده ام کفشدار مسجد باشد! آیت الله مهدوی پرسیدند اسمش چیست؟ پدرم گفتند آیت الله، ولی ما آیت صدایش می زنیم! ایشان گاهی به شوخی می گفتند، نمی شود که هم تو آیت الله باشی هم من آیت الله باشم! و مرا ...
فراگیری هنر کاشی کاری در حرم رضوی و احیاء آن در 40 کشور دنیا
کارگاه کاشی بگذراند؟ 10 سال بیشتر نداشتم که مادرم را از دست دادم. ما سه برادر بودیم که من فرزند دوم خانواده هستم. پس از فوت مادرم چون کسی نبود از ما مراقب کند، پدرم بناچار ما را به حرم و نزد معمار آن زمان مرحوم خوشدست برد تا کنار دست او کار یاد بگیرم. البته پدرم هم خودش در کتابخانه حرم به نگهبانی مشغول بود و سال ها نیز در لباس خادمی به خدمت زائران مبادرت داشت. پس دوران کودکی شما ...
خوشحالم روی سکو با چادر پرچم ایران را بالا گرفتم
نائب قهرمانی مسابقات استان خراسان رضوی را کسب کردم. در سال 99 هم در مسابقات کشوری شرکت کردم و در آنجا مقام ششم را کسب و به اردوی تیم ملی دعوت شدم. در مسابقات اندونزی هم برای اولین بار بود که در چنین رویداد بین المللی شرکت کردم. وی افزود: در ابتدای مسابقات آسیایی کمی استرس داشتم. با خودم فکر می کردم که همان اتفاقی که دوست دارم رقم بخورد و اگر هم نشد من همه تلاش خود را کردم و خیالم راحت است که ...
دردسر عشق به زن جوان پس از آزادی از زندان / منیژه دستور دزدی را صادر می کرد + فیلم گفتگو
به این سمت رفتم البته در آن مدت تنها بودم اما اینبار به همراه منیژه دست به این کار زدم . وی افزود: 3 سال بودم و پس از آن که آزاد داشتم تصمیم به دزدی نداشتم حتی چند ماه مواد مصرف نکردم و در مغازه ای کار می کردم اما آشنایی با منیژه باعث شد که به سراغ و بروم. سارق این پرونده ادامه داد: این خانم را درخیابان دیدم و با او آشنا شدم، با این خانم در یک خانه زندگی می کردم و با سرقت ...
ترور نافرجام توسط منافقین / زخمی که تا ابد خواهد ماند
را توضیح می دهد. ترور آن روز حدود ساعت 8 و 45 دقیقه صبح به همراه همسرو دو پسرم با ماشین از جلوی خانه پدرم در حال حرکت بودیم که موتورسواری سپر به سپر، کنار ماشین من ایستاد. فکر کردم سوالی دارد؛ شیشه را پایین کشیدم. دو نفر بودند که نفر جلویی اسلحه را کشید و به سمتم شلیک کرد؛ فریاد زدم و از خانم و بچه هایم خواستم از ماشین پیاده شوند. مردم در خیابان همه شاهد این صحنه بودند و جیغ و ...