برادرم می گفت؛ شهید می شوم اما مادر تاب شهادتم را ندارد
سایر منابع:
سایر خبرها
آغوش گرم شهادت را دوست دارم
توانند و می خواهند یک روز روزه و نماز قضا برای این حقیر بجا آورند. اما چند کلامی با پدر و مادرم و همسر و برادرانم دارم ای پدر و مادر که رنجهای بسیار برای من کشیدید، مادری که شبها در کنار بسترم بودی و شبها تا صبح بیدار بودی پدر و مادرم خیلی شما را دوست داشتم ولی چه کنم که اسلام از همه شماها عزیزتر است و این را تشخیص دادم که اسلام امروز در خطر است این بود که شما را تنها گذاشتم. برادران ...
روایت اولین راهپیمایی زنان زنجانی از زبان دختران نوجوان انقلاب57
آشنا شدیم و همین آشنایی پایه و اساسی شد که شهید مرتضایی در شهریورماه در پی پایین کشیدن مجسمه شاه با گلوله ساواک به شهادت رسید و شب هفتم او مردم در راهپیمایی شرکت کردند. خانم سیاری با اشاره به اینکه در آن زمان یک دانش آموز دبیرستانی بودم، ادامه می دهد: همواره به همراه خواهر و مادرم در مراسم مذهبی و انقلابی شرکت می کردم و این کار به مرور تا زمان پیروزی انقلاب به یک عادت تبدیل شده بود و در ...
با پیرهن عزای برادرم، 500 متر جنگل را خاموش کردم
بیشتر شد. با خودم می گفتم این درخت ها بارها قوم ما را در تاریخ نجات داده اند، حالا چرا ما نباید از آنها حفاظت کنیم؟ فقط در یک روز، شش بار به مهار آتش سوزی اعزام شدم برادرم از 12 سالگی سر کار رفت تا ما را بزرگ کند اینجا یک فلاش بک بزنیم تا بعد ادامه ماجرای آتش سوزی مله کوه را تعریف کنم. من یک ساله بودم که پدرم را از دست دادم. هفت تا برادر و خواهر بودیم که یتیم شده بودیم ...
دعای مادر شهید عملیات رمضان در برج صدام!/این روایت را فقط مسئولان بخوانند!
. بعد از مدتی مریوان را به قصد زادگاه خود ترک کردیم. علی اکبر در مریوان فرماندهی 900 نفر را برعهده داشت. مدتی بعد علی اکبر با خبر شهادت دوستش حسین بهرامی به خانه آمد. حال و اوضاع مناسبی نداشت، حسین بهرامی پا به پای علی اکبر در جبهه می جنگید. همواره همراه هم بودند. مانند دو برادر در کنار یکدیگر قرار داشتند. بعد از مراسم هفت شهید حسین بهرامی، علی اکبر هم دوباره راهی جبهه شد. می گفت: ننگ است در خانه ...
تجربه ی زیسته زنان چادری در اعتراضات حجاب اجباری
تاثیر رفتار بد بعضی چادری ها هم اشاره کرد: تندروی های بی جا! از امربه معروف و نهی از منکر استفاده ی نابه جا می کنند. من به عنوان یک چادری وقتی این برخوردها را می بینم واقعا ناراحت می شوم. آدم ها این رفتارها را به چادر ربط می دهند نمی گویند آن آدم اینطور بود! آزادی حجاب در مغایرت با طبیعت مردان است مادر و خانه دار، معصومه، 50 ساله و دختر 24ساله اش، نازنین، خبرنگار در ...
واکنش ها نسبت به بستن فرودگاه توسط بختیار
ایران چه خواهد گفت. پلیس فرانسه از دو طرف، خیابان منتهی به آن دو خانه را بسته بود. شمار پلیس ها و مراقبت آن ها این روزها بیشتر شده بود. آیت الله بیرون آمد و نزدیک در ورودی خانه ایستاد و گفت: من بنا داشتم که فردا را در میان ملت باشم و هر رنجی که آن ها می برند من هم با آن ها باشم. لکن دولت خائن از این امر مانع شده و همه فرودگاه های ایران را بست. و من پس از باز شدن فرودگاه ها بلافاصله خواهم ...
امیدم رفت اما امیدم به خداست
انقلاب در شهرهای بزرگ بود و صدای آن حتی تا روستاها نیز آمده بود. تااینکه خبردار شدیم امام خمینی(ره) آمده و همگی از پیروزی انقلاب اسلامی خوشحال شدیم. چند سال بعد وقتی عراق به کشورمان حمله کرد، امیدعلی در مزرعه کار می کرد. او اغلب در زمان کار رادیو گوش می داد تا از اخبار عملیات ها باخبر باشد. یک روز کنار هم در مزرعه کار می کردیم که یکباره امیدعلی بعد از شنیدن خبر یکی از عملیات ها و شهادت رزمنده های ...
گفتم تجربی بخوان گفت بندگی می خوانم تا شهید شوم
تحول بزرگی در خانواده ما رخ می دهد. عرض کردم که پسرم خیلی دوست داشت وارد سپاه شود. بعد که کارهایش جور شد، گفت مادرجان دلت آرام نگرفت. گفتم نه انگار آن تحولی که به دلم برات شده چیز دیگری است. دخترم هم که در رشته تربیت مدرس قبول شد، ایشان هم همین سؤال را پرسید، باز پاسخم منفی بود. هرچقدر هم که به زمان شهادت آقا رضا نزدیک تر می شدیم، این حس درونی بیشتر می شد. اجازه بدهید خاطره ای را عرض کنم. ما اصالتاً ...
وقتی عشق به امام عصر (عج) به شهادت منجر می شود
هم با آن که مادرم در خانه نبود، گفتم بیایید کمک کنید گلدان ها را ببریم و کوچه را آذین کنیم. در همان زمان یکی از همسایه ها من را به کناری برد و خبر شهادت پدرم را داد. ابتدا گفت بیا برای تولد امام زمان کمک کنیم، پدرت هم خیلی به این کار علاقه داشت. با خودم گفتم می دانم، این حرف جدیدی نیست. آن شخص ادامه داد چقدر برای ایشان خوب است که در این روز مجروح شدند. بعد هم کم کم گفت که پدرت شهید شده است. خیلی ...