سایر منابع:
سایر خبرها
سرمربی سرخپوشان: آقایان برای آن که تیم نتیجه نگیرد هر کاری انجام می دهند
روابطش را با مطبوعات بهتر کند. قلعه نویی در ادامه خاطرنشان کرد: گاهی خدا با آدم حرف می زند و امروز همان روزی بود که خدا با خیلی ها حرف و بر دهان شان زد، چرا که عزت و ذلت فقط دست خداست. پرشورها تراکتورسازی را خیلی دوست دارند اما همان طور که گفتم حساب برخی ها را باید جدا کرد. امروز هواداری از ژاپن به استادیوم آمده بود و می گفت تماشای بازی های تراکتورسازی را خیلی دوست دارم. وی با ...
قلعه نویی: پیشنهادهای بهتر از تراکتور داشتم
باشگاه هیچ استرسی روی تیم نیست و عباسی به خوبی باشگاه را مدیریت می کند. لازم است او کمی در ارتباط با رسانه ها برنامه ریزی و روابطش را با مطبوعات بهتر کند. قلعه نویی گفت: گاهی خدا با آدم حرف می زند و امروز همان روزی که خدا با خیلی ها حرف زد و در دهنشان زد چرا که عزت و ذلت فقط دست خداست. پرشورها تراکتورسازی را خیلی دوست دارند اما همانطور که گفتم حساب برخی ها را باید جدا کرد. امروز هواداری ...
آذربایجان غربی منطقه آزاد شود/برگزاری مسابقه فوتبال ربطی به احیای دریاچه ارومیه ندارد
ابوذر که مسئول آن دولت بود به هر دلیل نتوانست آن را به جایی برساند با قدرت تمام پروژه را با منابع داخلی شهرداری انجام دادیم هفت ماه. بعد از افتتاح پروژه مسئولین پروژه را ترک کردند. دیدم بی احترامی می شود و دست پیش گرفتم گفتم مشابه تغییر تحولات جدی شده و گفتم که این ها مشابه پل های شانگهای است و ما چهره شهر را باید تغییر دهیم. اما جوانان گفتند که شما این همه پل زدید ولی برای ما کاری ...
صحبت های قلعه نویی پس از پایان مسابقه مقابل سپاهان
برنامه های زیادی داشتم اما وقتی آقایان گفتند 1000 تومان نداریم یعنی این که برو! تیم می برد و نایب قهرمان می شد اما پول نمی دادند. من برنامه و لیست بازیکن دادم. من گفتم تراکتور بزرگ بوده و بزرگ تر شده و انتظارات بالا رفته است. من نمی خواهم در آسیا زنگ تفریح باشیم. بگذارید تراکتور در بین باشگاه های ایران اولین تیمی باشد که چنین شرایطی داشته باشد. اما گفتند هزار تومان نداریم. سرمربی ...
قلعه نویی: کسانی برنامه می ریزند که تیم نتیجه نگیرد
قسمت این شده که به تیم کمک کنم. سرمربی تراکتورسازی افزود: سری قبل برای آسیا برنامه های زیادی داشتم اما وقتی آقایان گفتند 1000 تومان نداریم یعنی این که برو! تیم می برد و نایب قهرمان می شد اما پول نمی دادند. من برنامه و لیست بازیکن دادم. من گفتم تراکتور بزرگ بوده و بزرگ تر شده و انتظارات بالا رفته است. من نمی خواهم در آسیا زنگ تفریح باشیم. بگذارید تراکتور در بین باشگاه های ایران اولین تیمی ...
آذربایجان غربی در ضعیف ترین شرایط اقتصادی قرار دارد/دولت یازدهم توجهی به اقشار محروم جامعه ندارد
...> سوال : شعار تبلیغاتی شما چیست ؟ اهل شعار نیستم سوال: تا الان چقدر هزینه کردید و چقدر برای تبلغیات و سایر هزینه های احتمالی پیش بینی کرده اید؟ منابع مالی شما از کجاست؟ تقریبا تا به امروز (22/11/94) با جشن دیروز 55 میلیون هزینه کردیم پیش بینی این است که اگر قانون تبلغات رعایت شود هرکه بشتر پول دارد حرف اول را خواهد زد. الان شرکت های تبلیغاتی را نگاه کنید ...
قیام مردم تبریز زیربنای پیروزی انقلاب اسلامی ایران شد/ شهید قاضی خمینیِ آذربایجان بود/ ساواک جرأت ...
بر خمینی" در تبریز سروان حق شناس که رئیس کلانتری بازار بود آمد و توهین کرد که: امروز در فلان جا باز نخواهد شد! زمانیکه این حرف را زد مردم عصبانی شدند. به افسران دیگری که آنجا بودند دستور دادند تا مردم را متفرق کنید؛ موقع متفرق کردند مردم در دست این ها باتوم بود و می خواستند آنها را فراری دهند من صحنه ی جالبی دیدم؛ زمانیکه می خواست مردم را پراکنده کنند یک طلبه ای بود که جلوی مغازه ی آقای ...
آیا همخونی برای مادر بودن کافی است؟
انواع مواد مخدر و بدی را در جامعه دیده اند. یک بچه 3 ساله را تازه آورده بودم؛ یک روز به دخترم گفتم عرق نعناع بخر! این بچه 3 ساله گفت، عرق خیلی تلخ است باید با نوشابه قاطی اش کنی بعد بخوریم! این حرف را یک بچه 3 ساله زد؛ یعنی در این سن و سال این بچه ها همه بدی ها را دیده اند و پاک کردن ذهن شان بسیار دشوار است. برای همین چند روانشناس همیشه همراه مان هستند. من بچه هایم را در محیط متوسط ...
بنیاد در آینه مطبوعات
دوباره زنگ زد، تماس از بیمارستان ساسان بود گفتند : پای پسرتان را قطع نمی کنیم! حسن جانباز، محمد مفقود خانواده اعتمادی سال 64 را با ماجراهایی مهم در صندوقچه خاطرات خود ثبت کرده است. در آن سال همزمان که حسن فرزند کوچک تر خانواده جانباز شده بود و تا مدتی تنها به وسیله ویلچر توانایی حرکت کردن را داشت محمد فرزند بزرگ تر خانواده که خدمت سربازی را در دوران جنگ پشت سر گذاشته بود دوباره قصد ...
سیاهی لشکر ایرانی جنگ ستارگان !
...> بله، در اولین روز کاری ام او را دیدم. به او گفتم صبح به خیر و او هم جواب داد. گفتم که تنها دلیلی که این جا هستم، شمایید. او هم خندید و گفتم خوشحالم . او خیلی خاکی و فروتن است. با من دست داد و رفت اما دفعه دوم که مرا دید ایستاد و چند کلمه با من حرف زد. از من پرسید که این جا چه می کنم و کارم چیست و من هم گفتم که کی هستم و چه کارهایی انجام داده ام. چه نقشی در این فیلم بازی کردی؟ ...
حریم ها در موزه شکست
...> ایده اجرای "دایره" کاملا به قضاوت های لحظه ای و حریم خصوصی آدمها مربوط می شود و همیشه دغدغه من بوده است. زیرا احساس می کنم ما آدمها چه از نظر فیزیکی و چه روانی مرتب به حریم خصوصی یکدیگر تجاوز می کنیم. بعد از ورود رسانه های اجتماعی و خیل زیاد آدمهایی که از این فضاها استفاده می کنند این موضوع پررنگ تر هم شده و حریم شخصی افراد خدشه پذیرتر شده است. شاید ما نمی دانیم با جملاتی که به نظر عادی می رسند و ...
طنز؛ از حیوانات حمایت کنید
کلاسیک و لذت انتقامی بزرگ. می توانستم لانه شان را مسدود کنم و تا ابد همان جا محبوس شوند. یا بنزین درون لانه شان بریزم. ولی دیدم چه ساده انسان خوی وحشی می یابد و خودش هم نمی فهمد. یک لحظه به خودم آمدم. فقط همان یک لحظه بود و بعد برگشتم سرکارم؛ این حرف ها برای منصرف شدن کافی نبود. خط را دنبال کردم. موکت را که بالا زدم از آن طرف یک گونه نادر خرخاکی جلو آمد و سه مورچه را از خط سیاه جدا کرد ...
چگونه با ام اس روبه رو شویم؟
نمی تواند پاهایش را تکان بدهد. نترسیده بود یا شاید سعی می کرد نشان ندهد که ترسیده است. به دیدنش رفتم و درباره بیماری چیزهایی گفتم و اینکه بعد از چندین سال، شرایط من با درمان بهتر است و بیماری در حال کنترل شدن. خواهرش وسط حرف های ما رسید و پرید. اصرار داشت که برادرش ام اس ندارد و با من لفظی، درگیر شد که دادن اطلاعات غلط و تلقین نادرست به برادرش فقط او را گمراه می کند. حرفش درست بود، اگر ...
طارمی: سردار آزمون را نمی شناسم!
کاری هم کرده ای؟ تمرین اختصاصی یا استفاده از تجربیات دیگران؟ همه می گویند تمام کنندگی و این حرف ها اما من اعتقادی به این مساله ندارم. چون من کلا 2 یا 3 بازی در طول فصل برایم پیش آمده که روزم نباشد و موقعیت از دست بدهم. یکی استقلال اهواز، یکی نفت و دیگری بازی با ذوب آهن در ابتدای فصل. بقیه اش عادی بوده. مثل خراب کردن یک موقعیت در طول یک بازی. شما مسی و نیمار را هم نگاه کنید موقعیت از دست می ...
کارگزاران موتور محرک نفوذ رسانه ای است/ کرباسچی دختر شایسته عصر پهلوی را رئیس خانه های فرهنگ تهران کرد/ ...
دوره های مختلف شکل گرفت و مقام معظم رهبری هم چندین بار این خطر را گوشزد کردند. با توجه به اینکه شما هم یک چهره مطبوعاتی و هم یک پژوهشگر محسوب می شوید، بفرمایید تحلیلتان از نفوذ در جریان رسانه ای و مطبوعاتی کشور چیست و این نفوذ از کی آغاز شد؟ فضلی نژاد: قبل از اینکه به این سوال جواب بدهم چند ملاحظه را به صورت کلی راجع به بحث نفوذ طرح می کنم که این مسئله نزدیک به یکسال دغدغه ...
امام خمینی در گفت و گو با حسنین هیکل: ما با منطق اسلام پیش می رویم، از شکست ترس نداریم/ اختناق همگانی به ...
چطور است؟ بعد که مطلب به دست آمد، کتابی - مثل سفر قبلی خودتان - درباره ایران بنویسید و منتشر کنید. که امر پشتیبانی از ملت ایران و ادای دِین شما می باشد. - [من شاه را در سال 1975 ملاقات کردم؛ بحث زیاد و شدید و تندی با او داشتم. وقتی به او گفتم که سؤال زیادی از شما دارم، او نیز گفت سؤالات زیادی از شما دارم. او می دانست که دوست عبدالناصر بودم و راجع به عبدالناصر سؤالات زیادی از من کرد. شاه ...
اختلاس، بهانه نوشتن یک کتاب
! مال بیت الماله. اگر برگشتم خودم می پوشمش. اما رفت و دیگر برنگشت. چند وقت پیش هم یکی سه هزار میلیارد تومان از بیت المال را زد به جیب، او هم رفت و دیگر برنگشت. معلوم بود که هنوز هم روحیه جوانی و مبارزاتی اش را خوب نگه داشته است، نه اینکه خودش را توی پیچ و خم این زندگی گم کرده باشد. از صحبت های آن روزش فهمیدم، ایمیل و وبلاگ دارد و توی شبکه های اجتماعی هم صفحه ای به نام خودش باز کرده است و گه ...
آزادی قاتل کینه جو با رهایی از مجازات مرگ
رفتارهای غیر عادی نوه این مرد مشکوک شدند. ابوالفضل نیز تحت بازجویی قرار گرفت و با وجود اصرار بر بی اطلاعی در بازجویی ها پرده از راز جنایت هولناک خود برداشت و گفت: چند وقت پیش برای سرکشی گوسفندان به چراگاه رفتم، در آنجا قاسم بی دلیل مرا کتک زد و تهدیدم کرد که موضوع را به خانواده ام اطلاع ندهم. من هم از ترس حرفی به پدر و مادرم نزدم. وی افزود: همیشه کینه به دل داشتم و از آن روز به ...
هنوز عاشقانه به حرفه ام نگاه می کنم
شدید؟ فردای آن روز رفتم پیش مادرم و کلی گریه کردم. مادرم گفت نگران نباش من پدرت را راضی می کنم. خلاصه مادرم ایشان را راضی کرد ولی با یک شرط. به شرط اینکه تنها نروید؟ بله پدر گفتند باید با راننده ایشان بروم دانشگاه. شما مخالفتی نداشتید؟ ما جرئت نداشتیم روی حرف پدر حرفی بزنیم چه برسد به مخالفت. من دانشجوی پزشکی بودم وقتی پدر منزل بودند و تلفن زنگ می زد من جرئت ...
ایران هزاران سازمان مانند حزب الله دارد
علایی هنگام شروع عملیات از شهید حاج احمد امینی سئوال کرد: اگر دشمن شما را دید، چه می کنید؟ او توضیح داد، ولی ظاهراً آقای علایی قانع نشد. شهید امینی گفت: "وجعلنا می خوانیم"؛ و همین طور هم شد. شهید صدوقی در چولان های ساحل دشمن، وقتی دشمن پا گذاشت روی دستش، در حالی که ستون غواص پشت سرش خوابیده بود، این فشار پای دشمن دستش را به درد آورده بود و او دم نمی زد. زیر همین فشار پای ...
دستان خالی و اتهامات مدعیان مبارزه با فساد
شوم و وجه شرکت نفتی اچ کی نزد بانک مالزی تبدیل دین شود و قرار بر این شد این مبلغ را تا اردیبهشت ماه سال 93 پرداخت کنم. متهم بزرگ ترین پرونده فساد مالی تاریخ ایران، پا را از سطح وزیران و اعضای کابینه دولت سابق هم فراتر گذارده و از صدور مجوز از احمدی نژاد برای او سخن می گوید: زمانی که تحریم شدم، 5 فقره چک داشتم و تنها 15 روز تا قطع شدن سوئیفت ها فرصت باقی بود. من طی تماسی با وزیر نفت به ایشان گفتم ...
از بسته های حمایتی دولت تا زمستانی امن برای کودکان کار؛
اطراف میدان آزادی پاتوقش است. گاهی وقت ها بسته آدامسی می خرد و به رهگذران می فروشد و گاهی هم لنگ و اسپری شیشه شویی را برمی دارد و لابه لای ماشین ها می رود و گرد و خاک از روی شیشه های خودروها پاک می کند تا آدم های پشت فرمان بتوانند دود و دم شهر را بهتر ببینند. سرگذشت علی، داستان ده ها کودک کار منطقه است که هرچند شاید بسیاری از آنها ساکن منطقه ما نباشند، اما تقریباً بیشتر ساعت شبانه روز را در منطقه ما ...
همسرم جواز شهادت را از دعای دخترمان گرفت
خدای حسین نگهدار یسنا و شما است. همسرم می گفت: مگر می شود من بچه شیعه نشسته باشم خانه و بعد تکفیری ها به حرم حضرت زینب(س) تعدی کنند. آن دنیا چه جوابی دارم بدهم. اگر حضرت رقیه(س) جلوی من را گرفت چه بگویم. اگر بگویند که تو در لباس نظام بودی، قسم خورده بودی، می توانستی بیای اما نیامدی من چه جوابی دارم به خانم بدهم. شاید اگر در لباس یک مهندس باشی، انتظاری نیست. اما وقتی لباس نظامی را به تن کرده ام. باید ...
آیت الله شاه آبادی: آیت الله خامنه ای سدی مقابل مخالفین اسلام است؛ امید ما به ایشان است
. بعد هم الحمدلله اسممان تایید شد. حالا هم دنبال این حرف ها هستند که چه کار می خواهی بکنی؟ گفتم من هیچ کاری نمی کنم چون نه پول دارم که صرف تبلیغات انتخابات کنم و نه اگر داشته باشم بر خودم جایز می دانم که سهم امام را صرف این کارها کنم. آنقدر گرسنه و فقیر وجود دارد که پول ها را صرف آنها کنیم. گفتم اگر کسی دوست دارد چند عکس از من این طرف و آن طرف بزند تا اگر کسی خواست رای بدهد اگر هم نخواست ...
عقب ماندگی های آذربایجان غربی به دلیل بودجه های ناچیز این استان است
کردند می توانند با خیال راحتر به افراد بیشتری من را توصیه کنند؛ پشیمان نیستم و در آماده فدا کردن جانم در راه مملکت و مردم جانم هستم. سوال : به نظر شما شاخص های یک کاندیدای اصلح چیست؟ من زمانی که در شورای شهر بودم گفتم پل ها مشکل فنی دارد اما شهرداری آمد با کم لطفی تمام روزنامه ها را از دکه جمع کرد و روزنامه دو هزار تومانی را با ده هزار تومان جمع کرد و اجازه آگاهی رسانی به مردم ...
رسولی که میهمان حضرت زینب (س) شد
رهبری به شهر کرج بیایند و مردم هم همه شهر را چراغانی کرده بودند . یکی از معلمان رسول سر کلاس می گوید که این همه شعار می دهند و می گویند اسراف نکنید ، حالا خودشان این همه چراغانی کرده اند، اینها همه اسراف است. رسول معترض می شود و می گوید : رهبرمان می خواهد به دیدن ما بیاید، نه تنها چراغانی و قربانی می کنیم، بلکه باید خودمان را هم فدای رهبر کنیم . معلم رسول هم در جواب می گوید تو باز هم روی حرف من ...
روزنوشته های رئیس جمهور: مکالمه با اولریش عصبانی
. الان کلا نمی فهمید م. جواد جواب د اد : شماره اش رو کاش می گرفتید . گفتم: اصلا یه کلمه از حرفاش رو نفهمید م و الا می گرفتم. البته به موبایلم زنگ زد احتمالا شماره اش افتاد ه باشه. جواد گوشی را از من گرفت و چک کرد و گفت: ئه! این که اولریشه. به منم زنگ زد کلی حرف زد یم. شماره شما رو از خود م گرفت. گفتم: مرد حسابی خب یه خبر بهم نباید بد ی؟ حالا کی هست؟ گفت: د کتر؟ شما اولریش ماورر رو نمی شناسید ؟ گفتم ...
خوشحالم که در صحنه خاطره انگیز علی دایی نقش کوچکی دارم
. همان طور که در گفت وگوی قبلی خودتان پیش بینی می کردید، یکی از گزینه های این مسابقه پیامکی ناصر محمدخانی بود. به نظر من در چنین مسابقه هایی در حق بعضی ها اجحاف می شود. من و ناصر محمدخانی همدوره نبودیم و شاید بعضی ها بازی های خداداد را بیشتر به خاطر داشته باشند و به او رای بدهند. این جوری در حق ناصر محمدخانی و امثال او احجاف می شود. در مصاحبه قبلی که با شما داشتم، گفتم که این ...
وقتی کیهان از هول حلیم توی دیگ می افتد!
را مشاهده کنند. صفحه آخر طبیعی است که اول بهتم برد، بعد چهره ام در هم رفت، بعد چهره ام کم کم گشوده شد، و بعد شروع کردم به خندیدن و دست آخر قهقهه زدن! ای حاج آقای شیرین سخن و طنز گو! باز حتما طنز گفته ای تا لبخند به لب خوانندگان کم شمارت بنشانی! آخر کدام سیاستمدارِ -با عرض معذرت- احمقی می آید چنین حرف هایی بزند؟! گفتم بروم این طنز شیرین را بخوانم و دقایقی را به شادی ...
همسر شهید: تا زمان شهادت شهید ستاری نمی دانستم او شیمیایی است
بودید؟ یک هفته قبل از شهادت، تیمسار به من گفت: حمیده خانم قرار است ما خانوادگی برویم کیش ( برای بازدید و سخنرانی برای فرمانده ها). گفتم: شبنم امتحان علوم پایه دارد و من حتما باید پیش او باشم به همین دلیل نمی توانم بیایم. گفت: پس من و دامادم می رویم. این موضوع گذشت... بعد از دو روز گفت: چهارشنبه می رویم و شب پنجشنبه برمی گردیم. پرسیدم؛ برنامه سفرتان چیست؟ گفت اول می رویم کیش و بعد اصفهان ...