سایر خبرها
به گزارش تلنگر ؛ در حالی به هفته های پایانی سال نزدیک می شویم که خبری از خرید های شب عید ایرانی ها نیست و به نظر می رسد اوضاع نابسامان اغلب خانوار ها موجب شده تا از کنار بازار هم رد نشوند. این روز ها نه بوی بهار می آید و نه شوق از راه رسیدن نوروز را می توانی در خیابان های شهر ببینی. هر چه هست ترافیک بی هدفی است که معلوم نیست چرا و چگونه به وجود می آید. خیابان ها شلوغ هستند و مغازه ها ...
در بازار بزاز ها پارچه های نخی، پشمی و ابریشمی از چیت و چلوار گرفته تا کرباس، متقال، کتان، مخمل، حریر، ململ، مخمل، زربفت های یزد، شال های کشمیر، پارچه های زری دوزی شده اصفهان، قدک نخی قزوین، وال، تور، فاستونی و عبای لار به مشتریان قزوخته می شد. مشتریان این بازار بیشتر خانم ها بودند و مثل همیشه گاهی از چندین مغازه قیمت پارچه را می پرسیدند و بعد از کلی چانه زنی باز هم پارچه ای نمی خرند. ...
بازار آشفته در فضای مجازی خرید و فروش می شود تا دو سال پیش به صورت رسمی به ایران وارد می شده است و کاربری گاه معمولی هم داشته اما با منع ورود این دارو، بازار غیرقانونی فروش آن رونق بیشتری گرفته است. سیطره فضای مجازی بر زندگی جامعه هر چند در سهولت آگاهی رسانی نقش داشته اما بازار سودجویان را هم رونق تازه ای بخشیده است. این بازار هر بار با توجه به نیاز جامعه یا بهتر است بگوییم با توجه به نظام ...
سختِ نبودن شوهر را به خوانندگان بیان می کند. ضرابی زاده در مقدمه کتاب، هنگامی که متوجه می شود خانم محمدی کنعان در بیمارستان بستری است این جملات را از قول او می نویسد: وقتی با شما از حاجی می گویم، تازه یادم می آید چقدر دلم برایش تنگ شده. هشت سال با او زندگی کردم، اما یک دل سیر ندیدمش. هیچ وقت مثل زن و شوهر های دیگر پیش هم نبودیم. عاشق هم بودیم، اما همیشه دور از هم. باور کنید توی این هشت سال، چند ماه ...