فرار نوعروس 17 ساله از چنگ همسایه بی شرم ! / مرا هل داد و دهانم را گرفت !
سایر منابع:
سایر خبرها
پربازدیدترین تیترهای هفته دوم اسفند 1401
در این مطلب به مرور اخبار پربازدید و پرمخاطب رسانه خبری اینتیتر در هفته ای که گذشت، می پردازیم. چهره پرافتخار فوتبال ایتالیا به تیم ملی ایران نزدیک شد | قهرمان جهان در راه تهران جزییات دقیق از واریز یارانه و مبلغ یارانه اسفند 1401اعلام شد خبر خوش وزیر آموزش و پروش از رتبه بندی معلمان فرار نوعروس 17 ساله از چنگ همسایه بی شرم ! / مرا هل داد و دهانم را ...
کوتاه نیامدن پدرشوهر در برابر خواسته عروس
آشپزخانه مبالغی را رهن بگیرد ولی او این کار را هم نکرد. شوهرم نیز فراری بود و من به شدت دچار ناراحتی های روحی و روانی شده بودم. طلبکارها هم دست بردار نبودند. دیگر کارد به استخوانم رسیده بود که به خانه پدر شوهرم رفتم او دو زن داشت و قرار بود شب را در منزل مادر شوهر واقعی ام سپری کند وقتی او از سرکار به خانه آمد دیگر حال خودم را نفهمیدم و با چاقو و گوشت کوب به جانش افتادم و ضربات متعددی را به او زدم اما مادر شوهرم بعد از آن که ضربه ای به زیر گردنش فرود آوردم از چنگم گریخت و ... ...
اعترافات تکان دهنده عروس آدمکش! / بازپرس راز مرد سیاه پوش فرشته را فاش کرد + عکس
سوال قاضی دکتر صفری که پرسید جنایت چگونه رقم خورد؟ گفت: من رختخواب ها را پهن کرده بودم تا به همراه مادرشوهرم بخوابیم اما هنوز خواب به چشمانمان نرسیده بود که ناگهان متوجه فریادهای پدرشوهرم شدم که نیمه شب از سر کار به خانه آمد! وقتی هراسان به بیرون از ساختمان 2 طبقه و به طرف پارکینگ دویدم ناگهان یکی از طلبکاران شوهرم را دیدم که کاپشن سیاه بر تن داشت و با ضربات چاقو پدرشوهرم را هدف گرفته ...
ساناز با رویای پولدار شدن تن به رابطه ی نامشروع داد / شهرام زندگی اش را سیاه کرد!
شوهرم من را طلاق بدهد در حالی که یک دختر دارم، من هم باید زندگی می کردم و با مردی وارد رابطه شدم. *می توانستی با مردی که همسر ندارد وارد رابطه شوی. شهرام پول زیادی داشت، می توانست همه آنچه من در زندگی نداشتم به من بدهد. *یعنی به خاطر پول وارد رابطه شدی؟ فقط پول نبود اما پول خیلی مهم بود. شوهرم زندگی متوسطی داشت من هم قانع بودم و با هم زندگی خوبی داشتیم اما ...
شگرد مرد جوان برای سرقت خودروها
زیادی برای خرید یا استراحت در کنار فروشگاه ها توقف می کردند و من با دیدن برخی از افراد پولدار که سوار بر خودروهای گران قیمت بودند مدام به زندگی آن ها حسرت می خوردم و دوست داشتم هرچه زودتر پولدار شوم و برای خودم خانه هایی قصرگونه بسازم و چندین کارخانه راه اندازی کنم . خلاصه در میان رویاهای خودم غرق بودم که پدرم متوجه ترک تحصیل من شد و مرا آن قدر کتک زد که تا چند روز نتوانستم از خانه بیرون بیایم. ...
دزدی که با پابند الکترونیکی از زندان آزاد شده بود، کیف قاپی می کرد
و مادرم توانستند از چند شاکی رضایت بگیرند، ولی تعداد شاکی ها زیاد بود. به همین دلیل با قرار وثیقه و پابند الکترونیکی آزاد شدم تا بتوانم مبلغی را که برای رد مال در نظر گرفته بودند پرداخت کنم. تنها راهی که به ذهنم می رسید این بود که با سرقت گوشی بتوانم رد مال هایم را پرداخت کنم.به همین دلیل شروع به سرقت کردم، اما به خاطر پابند فقط می توانستم در محدوده مشخصی رفت و آمد کنم. مرد جوان گفت ...
پسرپولدار از روی هیجان سرقت می کرد!
انگلیسی را مثل بلبل حرف می زند و از دوران کودکی دوست داشته پلیس شود، اما اشتباهی سارق شده است. گفتگو با سردسته باند شروین درباره سوابقت توضیح بده؟ چند باری به اتهام سرقت و یک بار هم به اتهام مشارکت در قتل بازداشت شدم. مدتی قبل یکی از دوستانم یک کیلو مواد مخدر گل به مرد قاچاق فروشی فروخت، اما او پول تقلبی به دوستم داده بود. خیلی تلاش کردیم موضوع را ...
مهوش شفایی، تاریخ ساز شمشیربازی | پایان سکوت 44 ساله
برگزار می شد و من در آن مسابقات، قهرمان شدم. در آن زمان، دو نوع برخورد و نگرش به فعالیت دختران در ورزش وجود داشت. گرچه باید تاکید کنم مسئله برابری مرد و زن در همه جای دنیا، همچنان یک مسئله و چالش است و هنوز هم حل نشده. در آن زمان قشری مثل پدر و مادر من بودند که این برابری را پذیرفته بودند. مردم ایران مردم بسیار روشنی هستند و هنوز هم همین طور است. در آن زمان، در دوره ...
اردوغان درمانده شده است!
نقل از آتلانتیک، ماه گذشته بود که متوجه شدم ترکیه 500 هزار دلار جایزه برای سر من تعیین کرده است. ترکیه سال ها مرا هدف قرار داده است، زیرا من به عنوان یک بسکتبالیست حرفه ای از جایگاه خود برای محکوم مرد قدرتمند آن کشور "رجب طیب اردوغان" استفاده کرده ام. رژیم تحت حاکمیت او پاسپورت من را باطل کرده و 12 شکایت قضایی را علیه ام تنظیم نموده و نام ام را در فهرست "اعلام قرمز" اینترپل قرار داده است. پس از من ...
زندگی نامه شهید ناصر رسولی جمادی
به دنبالم آمد گفت حمام نمی روی آن موقع در خانه حمام نداشتیم گفتم برویم حمام وتا بیرون آمدنم شوهرم جلوی گرمابه منتظرم مانده بود وقتی بیرون آمدم با تعجب گفتم نرفتی گفت نه می خواهم ترا ببرم ناصر را ببینی خوشحال شدم گفتم مگر آمده گفت آری فقط یک دستش قطع شده وقتی به مقابل سردخانه رسیدیم دیدم جمیعت زیادی جمعند مادرم را که دیدم با رخت عزا فهمیدم برادر شهید شده تو رفتم ورویش را بوسیدم وداع آخرت کردم. ...
داستان زنی است که قوانین را زیرپا می گذارد
...> - اشتباه می کنید ادی، گرفتاری های شما برای من خیلی اهمیت دارد. -می دانید گریس... حق با شما است واقعا ناراحتم... و علت آن هم این است: من می خواهم پول به دست بیاورم. البته نه برای خودم بلکه برای آینده شما و خودم... چون من نمی خواهم که شما تا ابد اسیر این مرد بی رحم باشید و این زندگی جهنمی را تحمل کنید... می خواهم که بعدها شما بتوانید بدون شرم و دغدغه خاطر برای زندگی آتیه پدر و مادر و ...
مرد طلایی پرورش اندام جهان: بعد از قهرمانی ام، کسی تقدیر و تشکر نکرد!/ کاش کشتی گیر می شدم
مالی با دریافت مدرک مربی بدنسازی باشگاه تاسیس کردم، اوایل فقط به جهت کسب درآمد باشگاه را راه اندازی کردم اما علاقه به رشته بدنسازی تا امروز مرا در این مسیر نگه داشته است. 20 سال است که باشگاه دارم و شغل اصلی ام همین است، همسرم نیز مربی ورزشی است. من در خانواده ورزشی بزرگ شدم پدرم چندین مقام کشوری در رشته پاورلیفتینگ و پرس سینه دارد. برادرم نیز باشگاه دار است، خواهر و همسر ...
اتحاد جوانان تیری بر قلب دشمن فرو خواهد رفت
انتخاب کرد و بدان که کسی مرا اجبار نکرد. این خودم بودم که خواستم به ندای هل من ناصر ینصرنی؟ حسین زمان لبّیک گویم. آری ای پدرجان و مادرجان، من رفتم و دیگر نتوانستم جبران زحمات شما را کنم و امیدوارم که مرا ببخشید. آری پدر، من می روم تا دنیا بداند که جوانی از پدر و مادر و برادران به خاطر خدا و قرآن و اسلام دل می کَند و چنین حاضر است که تمامی این مشکلات را تحمل کند. ...
درخواست طلاق پس از مرگ گربه خانگی
.... من مطمئنم که همسرم آن قدر به او بی توجهی کرد که درنهایت جانش را از دست داد. برای همین من هم دیگر نمی توانم در کنار این زن بی احساس و ظالم زندگی کنم. در ادامه همسر این مرد نیز به قاضی گفت: آقای قاضی همسرم موضوع را بزرگ کرده است. او از همان روز اول آشنایی می دانست که خیلی از گربه ها خوشم نمی آید. با وجود این مرا مجبور کرد که با یک گربه در خانه اش زندگی کنم. با این حال هر روز کارهای ...
جنگ و مستطیل سبز چطور با هم ترکیب شدند؟
می کردم و دو بار گروه هایی را از کی یف به مرز لهستان با ماشین بردم. هیچ چیز در امان نبود، من ترتیبی دادم که همسرم، فرزندان و مادرزنم به جمهوری چک سفر کنند و سپس از خودم پرسیدم که بعد چه کاری می توانم، انجام دهم؟ من هرگز اسلحه ای به دست نگرفته بودم، پس تصمیم گرفتم داوطلب شوم. من اصالتا اهل اسلاویانسک، شهری در دونباس هستم. والدین من هنوز در آنجا هستند و از سال 2014 با جنگ روبه رویند. روس ...
تله مرگبار زن و شوهر معتاد برای پیرمرد نیکوکار
گرفتم و می خواستم حساب بانکی اش را خالی کنم. برای اینکه پیرمرد سر و صدا نکند چند پتو روی سر او کشیدم. قصد داشتم با خانواده اش تماس بگیرم و در ازای آزادی پیرمرد از آنها اخاذی کنم. حتی می خواستم از پیرمرد اقرارنامه ای بگیرم و دست به اخاذی بزنم. آریا درباره نحوه کشته شدن پیرمرد گفت: غروب شده و ما به قم رسیده بودیم که من و همسرم به یک رستوران رفتیم و با کارت عابربانک پیرمرد غذا خوردیم. سپس ...
تله مرگبار زن و شوهر معتاد برای پیرمرد نیکوکار
و با تهدید دست و پایش را با طناب بستم و او را روی صندلی عقب ماشین نشاندم. من به زور و تهدید شماره رمز کارت عابربانکش را از او گرفتم و می خواستم حساب بانکی اش را خالی کنم. برای اینکه پیرمرد سر و صدا نکند چند پتو روی سر او کشیدم. قصد داشتم با خانواده اش تماس بگیرم و در ازای آزادی پیرمرد از آن ها اخاذی کنم. حتی می خواستم از پیرمرد اقرارنامه ای بگیرم و دست به اخاذی بزنم. آریا درباره نحوه ...
سرقت گوشی با پابند الکترونیکی!
دستگیر شدم و به خاطر سن کمی که داشتم راهی کانون اصلاحات شدم. پس از دستگیری، پدر و مادرم از شاکیان رضایت می گرفتند و من هم بعد از مدتی آزاد می شدم. آخرین بار دو سال قبل دستگیر شدم و دوباره به کانون رفتم. این بار قاضی مرا محکوم به حبس کرد و قرار شد 100 میلیون تومان ردمال هم انجام دهم. از تعدادی از شاکیان رضایت گرفتم و ردمال کردم، اما تعداد دیگری مانده بودند که با گذاشتن وثیقه آزاد شدم تا بیرون ...
تجاوز مرد جوان به دوست همسرش/ زن 27 ساله جرات شکایت ندارد! ماجرا چیست؟
حلق آویز کرد و مرا تنها گذاشت. بعد از خودکشی شوهرم دوباره به منزل مادرم بازگشتم چرا که از عهده مخارج اعتیادم برنمی آمدم. حدود یک سال بعد با جوان معتاد دیگری ازدواج کردم، ولی مظفر هم به سختی هزینه های اعتیادش را تامین می کرد تا این که او نیز یک سال بعد کارتن خواب شد و مرا ترک کرد. وقتی خبری از او شد دوباره بار و بندیلم را بستم و باز هم به مادرم پناه بردم با وجود این خجالت می کشیدم مقابل ...
روایت جانباز همدانی از دوران اسارت
بدون بیهوشی شروع به جراحی کرد. دوستم، داد و فریاد می کشید و از هوش می رفت و به هوش می آمد و من به خود می لرزیدم که این بلا سرم نیاید و شهید عبادی سعی داشت دلداری ام دهد اما به ناگهان پرستاران کارشان تمام شد و سمت من آمدند. همان مراحل تکرار شد و روی دست و پایم نشستند و دهانم را گاز استریل گذاشتند و شروع به جراحی کردند و من نیز دائم بیهوش می شدم و به هوش می آمدم تا عمل تمام شد. ...
اعتراف به قتل مرد نیکوکار برای اخاذی
...، اولیای دم درخواست قصاص کردند. سپس رحیم در جایگاه حاضر شد و گفت: چند سالی بود که به مصرف مواد اعتیاد داشتم و به خاطر همین کارم را از دست دادم. اعتیاد زندگی ام را تباه کرده بود و درآمدی هم نداشتم تا اینکه همسرم به من خبر داد مردی نیکوکار را می شناسد که چندبار به او کمک مالی کرده است. همسرم گفت با مرد نیکوکار حرف زده تا من را به کمپ ببرند و اعتیادم را ترک کنند. وقتی این ماجرا را توضیح داد، نقشه ...
دام راننده پراید برای زنان مسافر
حدود یک ماه قبل زنی جوان به اداره پلیس رفت و گفت که در دام یک سارق فریبکار گرفتار شده است.وی توضیح داد: به عنوان مسافر سوار خودروی پرایدی شده بودم که در بین راه، راننده سر صحبت را باز کرد و از زندگی و کارش گفت و اینکه با افراد بانفوذ زیادی در ارتباط است. او مدعی بود که چندماه در یکی از سازمان دولتی کار می کرده و به واسطه شغلش ارتباطات زیادی دارد و می تواند مشکلات اداری را به راحتی حل کند. او با این ادعاها مرا فریب داد و شماره موبایلش را در اختیارم گذاشت و گفت می تواند برایم وام جور کند. ...
بی گناه
.... یکباره پیرمردی عصا به دست و دستمال گردن زده، وارد آپارتمان شد. سرگرد گفت: پدر جان شما نباید وارد این آپارتمان بشی. پیرمرد خودش را معرفی کرد و گفت: من سرهنگ عقیلی هستم. درسته بازنشسته شدم، اما همه قوانین رو خوب بلدم. سرگرد لبخندی به او زد و گفت: ببخشین اما واقعا ورود به اینجا ممنوعه. ما داریم تحقیق می کنیم. سرهنگ عصایش را به سمت سرگرد گرفت و گفت: می دونم جوون. منم می خوام بهتون کمک کنم. من می دونم کی اون مرد رو کشته. وقتی قیافه متعجب سرگرد رو دید ادامه داد: من اون دخترو دیدم که از اینجا بیرون اومد و از پله ها فرار کرد. منبع: ضمیمه تپش روزنامه جام جم ...
اظهارات جدید شکیرا از ماجرای جدایی؛ دیگر وابسته نیستم!
مشترکش و خراب شدن رویاهایش بر او داشت را توضیح داد. شکیرا گفت: من همیشه این جملات را می شنیدم که زن برای کامل کردن خودش به مرد نیاز دارد، به یک خانواده. من هم همیشه رویای تشکیل خانواده را داشتم، و خانه ای که فرزندانم بتوانند با پدر و مادر خود زیر یک سقف باشند. همه رویا های زندگی برآورده نمی شوند، اما به نظرم زندگی همیشه راهی برای جبران ناکامی ها پیدا می کند؛ و برای من همه چیز ...
فرمانده عملیات فتح تپه های الله اکبر: غنایم ما کلکسیونی از کشورهای مختلف دنیا بود | کاش همه مثل رفتگر ...
او تحمل می کرد. او یک شخصیت استثنایی بود. او در همه ابعاد ممتاز بود. چهره هایی بودند که دیگر تکرار نمی شوند. مرد عمل بود. مرد روزهای سخت بود. امیر شهید مسعود منفرد نیاکی همچنین آدمی بود. امیر سرتیب راعی بیش از 10 سال است که ساکن محله پاسداران است. کمی با او درباره منطقه و محله اش نیز گفت وگو کردیم. از سال 1382 ساکن منطقه هستم. به عنوان یک هم محله ای ساده. من هیچ وقت ...
سادیو مانه: بوندسلیگا به اندازه لیگ برتر فیزیکی است؛ برای پیوستن به بایرن مونیخ هرگز مردد نبودم
مستقر شدم. در مورد بازی رفت مقابل پاری سن ژرمن که با پیروزی 1-0 بایرن مونیخ به پایان رسید: بازی را به خوبی کنترل کردیم. برد 1-0 در خارج از خانه، ما را در شرایط خوبی قرار می دهد. اگرچه حتی در مونیخ نیز باید مقابل پاریس فوق العاده حواس جمع باشیم. بازی را با دوستانم از تلویزیون تماشا کردم. در این مواقع بسیار مضطرب هستم و وقتی بازی را تماشا می کنم، نظرات زیادی می دهم. اما به بچه ها اعتماد ...