مادر شهید رضازاده: در سفرم به کربلا برای شهادت دانیال دعا کرده بودم
سایر منابع:
سایر خبرها
عیدی محمد اولین سفرم به مشهد بود
کنم دیگه؟ گفت: آره! اشکالی نداره. قانع بودیم و زیاد بلندپروازی نداشتیم. من و محمدآقا با همان حقوقش مشهد هم رفتیم. پسرم احمدآقا تازه داشت راه می افتاد. گفت: بجنورد یه رفیق دارم می تونیم اونجا بمونیم. گرگان که رسیدیم، برای ناهار و استراحت توقف کردیم. نخواستم به رستوران برویم. لب خیابان نشستیم و ناهار خوردیم. زیاد راحت نبودم. محمدآقا متوجه دلهره و اضطرابم شد. گفت: پا شو خانم! پاشو بریم. من باید ...
ماجرای هدیه حضرت زهرا (س) به مادر شهید محمودی/ روایتی از عضویت نوجوان 13 ساله در گردان شهادت
.... وقتی شرایط جبهه غرب را دید، نتوانست بماند و با رفیق اش راهی جبهه شدند. رفیقش شهید رضا جهازی که 14 سال بیشتر نداشت، در مهر سال 61 به شهادت رسید. علیرضا دیگر آرام و قرار نداشت و چهار ماه بعد از رضا به شهادت رسید و در کنار مزار رفیق اش آرام گرفت. در ادامه گفت وگوی خبرنگار حماسه و جهاد با مادر شهید 13 ساله علیرضا محمودی را می خوانیم. دفاع پرس: از فضای خانواده و روحیات ...
شهید مدافع حرم که به علمدار معروف شد
خواستم و بعد از نمازهایم دعا می کردم که خدا کمک کند. آقا ابوالفضل قبل از عقد هیچ وقت با من کلامی حرف نزده بود ولی خودش می گفت: از دوران دانشجویی اش من را در نظر داشتم تا وقتی که خانواده شان پیشنهاد می دهند و به خواستگاری من آمدند. خرداد سال 90، من در خوابگاه بودم و فصل امتحانات بود. پدرم به من زنگ زد و گفت: خانواده آقا ابوالفضل به خواستگاری ها آمده اند. از خوشحالی و استرس این موضوع، چند تا ...
3 ماجرایی که حافظان امنیت را قهرمان کرد/ حضور معنی دار رهبر در منزل یکی از شهدای امنیت
برخورد نیرو های نظامی با اغتشاشگران وجود نداشت. من هم همراه محمدحسین بودم و تا ساعت سه و نیم شب با او همراه شدم و بعد از آن به خانه آمدم. تازه ساعت چهار صبح دستور برخورد با دراویش داده شد. گویا محمدحسین وارد خیابان شد و خودروی سمندی به محمدحسین برخورد کرده و سپس او را به داخل ماشین می کشند و بالای 50 تیر به او می زنند. چشم چپش را تخلیه کردند و جمجمعه اش له شده بود و از کمر با تیغ موکت بری بدنش را ...
در 9 سالگی مرد خانواده شد
اعزام شد. روسپیدی پیش مادر شهادت برادر غواصم، شهید سیدمحمد انوری در دی ماه سال 1365 و در جریان عملیات کربلای 5 و مفقودالاثر شدن او که رفیق و هم سفر همیشگی سیدمسعود بود، شوق او را برای رفتن صدچندان کرد. وقتی قضیه رفتنش را به من گفت: من یک پسر یک سال ونیمه داشتم و پسر دومم را هم چهارماهه باردار بودم. به من گفت که عملیاتی در پیش است و باید به سرعت به منطقه برود. ...
نسخه پژوهی که دور از هیاهو تمام عمرش را صرف فهرست نویسی نسخ خطی کرد
؛ عبدالحسین حائری در خاطراتش چنین یادآور می شود: در ابتدا که من آمدم کتابخانه، خیلی برای من احترام قائل بودند و حتی رئیس کتابخانه جلوتر از من راه نمی رفت، اما بعد که اینجا کارمند شدم، احساس کردم که حرمت لباس نگه داشته نمی شود. من هم از این موضوع ناراحت بودم. از طرفی هم پیش خود می گفتم که من نه امام جماعتم و نه کاری روحانی می کنم. این بود که لباس روحانی را درآوردم و لباس شخصی پوشیدم. همکاری با ...
مهدی باکری ، شهردار انقلاب
. همزمان با خدمت در سپاه، به مدت 9 ماه با عنوان شهردار ارومیه نیز خدمات ارزندهای را از خود به یادگار گذاشت. ازدواج شهید مهدی باکری مصادف با شروع جنگ تحمیلی بود. مهریه همسرش اسلحه کلت او بود. دو روز بعد از عقد به جبهه رفت و پس از دو ماه به شهر برگشت و بنا به مصالح منطقه، با مسئولیت جهاد سازندگی استان، خدمات ارزندهای برای مردم انجام داد. شهید باکری در مدت مسئولیتش به عنوان ...
مظهر بهار اینجاست/ احسن الحال دیدنی در کنار شهدا
خانه دل کندند و جلوی دشمن ایستادند تا مردم شهر آب توی دلشان تکان نخورد. دلشان خواست بیایند و همه دل خوشی های اندکی که در این یک سال جمع کردند را به شهدا هدیه بدهند. اینجا هر کسی به هر نیتی آمده است. اینجا هرکسی با دعا و اشک آمده تا نگاه شهدا را بخرد. مادری برای عاقبت بخیری جوان های این مملکت دعا می کند. پیرمردی که جوانی اش را پای انقلاب گذشته برای سربلندی کشور و نابودی دشمنان دعا می ...
هیچ معامله ای با شهدا نکردم!
و منطقه عملیاتی والفجر هشت دیده بودم. رزمنده، ایثارگر و هنرمند نقاشی که پس از جنگ، همچنان در جبهه مشغول کار شهداست، برای او هیچ وقت جنگ تمام نشده است. رزمنده ای که بیش از 30 سال پیش در این منطقه حضور داشت، حالا بعنوان راوی به این مناطق می آید و از خاطرات دوران دفاع مقدس و رفقای شهیدش می گوید: 17 بهمن 1360 به مناطق عملیاتی اعزام شدم و تا نیمه مرداد 1368 حضور داشتم تا تکلیفم را ادا کرده ...
روایت مادر شهید زینال زاده از تحویل سال بدون پسرش + عکس
حدود پنج ماه از حادثه 26 آبان مشهد می گذرد. حادثه ای که در آن، دانیال رضازاده و حسین زینال زاده ، دو جوان بسیجی در جریان اغتشاشات شهر مشهد بر اثر ضربات چاقوی یک اغتشاش گر به شهادت رسیدند. در این مدت، مردم و رفقای حسین زینال زاده و دانیال رضازاده ، هر از گاهی در خیابان حرعاملی همان جایی که بچه ها شهید شده اند، برنامه می گیرند، زیارت عاشورا و چند خط روضه می خوانند. این خیابان، اما برای مادر حسین ...
زندگی نامه شهید قنبر علی فراتی/ کم سن ترین شهید کردکوی
...> خاطرات شهید: مادر شهید قنبرعلی فراتی تعریف می کرد که: اوایل سال 1361، پسر بزرگترم عباس در جبهه به سر می برد. قنبر علی ناگهان به من خبر داد که مادر داداش عباس به در جبهه به درجه شهادت رسید. من موضوع را از طریق سپاه کردکوی و دوستان پسرم جویا شدم و حتی شوهرم که برای مسافرت به دامغان رفته بود هم خبر دادیم. بعد از این همه پیگیری متوجه شدیم که این خبر صحت ندارد. به ناراحتی ...
به شاهین دل باختم اما او مچ مرا گرفت!
به گزارش سیتنا، زن 49 ساله با بیان اینکه در این سال ها همواره عذاب می کشیدم اما از افشای این راز به شدت وحشت داشتم، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری شفای مشهد گفت: 19 ساله بودم که اصغر به خواستگاری ام آمد ولی پدر و مادرم بدون هیچ گونه تحقیق درباره وضعیت اجتماعی و اخلاقی خواستگارم مرا پای سفره عقد نشاندند تا دیر نشده ازدواج کنم. اما هنوز چند ماه بیشتر از مراسم عقدکنان ...
ترتیل خوانی قرآن در محفل ام ابیها(س) حرم مطهر رضوی
قبل که به زیارت آمدم در صحن انقلاب مراسمی بود که در آن مراسم گفته شد اگر مشکل یا حاجتی داشتیم آیه 57 سوره یاسین را تلاوت کنیم و من از آن سال این کار را بارها انجام دادم و یکی از یادگاری های سفرم به مشهد است و مفاهیم امروز هم برایم مثل سفر قبل به یادم می ماند، فقط به دوستانم گفتم ای کاش با اطلاع رسانی بهتر با این مراسم زودتر آشنا می شدیم و این چند روز از این مراسم بهره می بردیم. حفظ ...
لزوم بهره مندی از مساجد برای نزدیکی بیشتر قرآن و عترت + فیلم
...، چندین ساعت زمان می برد، اما زیباترین لحظات هنگامی بود که به مسابقات قرآن عربستان اعزام شدم و داخل خانه کعبه رفتم. اگر اشتباه نکنم، حوالی 83-84 بود. زمانی که خدمت مقام معظم رهبری بودم. در این سن هم که خدمت ایشان می رسم، به زبان ترکی با بنده صحبت می کنند. خاطره ای زیبا از حوالی سال های 75-76 از دیدار با مقام معظم رهبری و محفل قرآنی نخستین روز ماه مبارک رمضان دارم. در آن محفل اجرا ...