سایر منابع:
سایر خبرها
ترفند نوجوان 14 ساله برای سرقت از منازل
نوجوان 14ساله ای به نام سهیل درباره گذشته خود گفت: من فرزند طلاق هستم و پدر و مادرم از یکدیگر جدا شده اند، به همین دلیل من نزد مادربزرگم زندگی می کنم. پدرم برای تامین هزینه های اعتیادش دست به سرقت از اموال مردم می زد و همواره با مادرم درگیر بود. پس از آن، پدر و مادرم طلاق گرفتند. مادرم به دنبال سرنوشت خودش رفت و پدرم نیز توسط پلیس به جرم سرقت دستگیر و راهی زندان شد، اما من دیگر هیچ راهنما و ...
زن فراری در خانه مجردی شوهرش را بالای سر خود دید! بعد آن چه اتفاقی افتاد؟
این ها بخشی از اظهارات زن 46 ساله ای است که با شکایت همسرش در یک خانه مجردی دستگیر شد. این زن جوان که مدعی بود علاقه ای به همسرش ندارد و می خواهد به تنهایی زندگی کند، درباره قصه ازدواجش به کارشناس اجتماعی کلانتری الهیه مشهد گفت: در یک خانواده چهار نفره به دنیا آمدم. پدرم شغل آزاد داشت، اما زندگی مرفهی نداشتیم. من هم پس از آن که در رشته علوم انسانی دیپلم گرفتم، در کنار مادرم به امور ...
اجیر کردن آدمکش برای قتل پدر | برادرها همدست شدند | خونسردی عجیب مادر آنها بعد از جنایت
دل داشتم. اما حالا پشیمان هستم. من بعد از مرگ پدرم حال روحی خوبی نداشتم که دست به این اشتباه زدم. سپس شهرام به دفاع ایستاد و گفت: من معاونت در قتل پدرم را قبول ندارم. قبول دارم برای صمد چاقو خریدم و کلید خانه را در اختیارش قرار دادم اما قصدم کشتن پدرم نبود. من تحت تأثیر مواد مخدری که صمد به من داده بود قرار گرفتم و حال عادی نداشتم. بهرام نیز گفت: من معاونت در قتل را قبول ...
روایتی تلخ از خیانتی زناشویی!
سرمایه داری بود برای همین افراد زیادی برای او کار می کردند و خواسته هایش را بی چون و چرا انجام می دادند. معرف شوهرم یکی از کارگران پدرم بود. زن جوان به گفته خودش تازه دست به قلم شده بود و داستان و رمان های عاشقانه اش را در دفتر خاطراتش ثبت می کرد اما پدرش معتقد بود زن باید در آشپزخانه باشد نه این که به کتاب و داستان نویسی مشغول شود. او ادامه می دهد: بعد از ازدواج ترک تحصیل کردم ...
برادران عباسی اعتبار محله بودند | چرا به این هشت برادر هفت کچلون می گفتند؟
وکتاب تو الان با من است". آن وقت حاج احمد در گاو صندوق را باز می کند و حدود 7هزار تومان در سال 1349 به آن بازاری می دهد. بعد از چند وقت پدرم آن جوان را در محله می بیند و صدایش می کند. قبل از اینکه پدرم حرفی بزند آن جوان اشک از چشمانش راه می افتد و می گوید "هرچه درآوردم خرج بیماری مادرم کردم." وقتی پدرم متوجه وضعش می شود، به آن جوان پول می دهد تا کار و کاسبی اش را دوباره راه بیندازد. حاج ...
متین ستوده طلاقش را علنی کرد | حرکت جنجالی متین ستوده اینستاگرام را بهم ریخت
. رابطه ات با مطبوعات و گفتگوهایی که بهت پیشنهاد می شه چطوریه؟ چون بهم ثابت کردی که دغدغه جلد را نداری؟ نه! واقعاً دغدغه جلد ندارم، وقتی شما عکس این فرشته های کوچک و زیبا را چاپ می کنید که پر از حس زیبای زندگی هستند من چرا بگم جلد؟ نه حالا حتی قبل تر از این هم دغدغه جلد را نداشتم چون اصلاً دغدغه دیده شدن را ندارم. من همه تلاشم را گذاشتم برای کاری که دوستش دارم تا اون کار و نقش را ...
شهید برونسی، چطور از دست این زن فرار کرد؟
بلندی داشتم و به قول بچه ها، هیکل ورزیده و در عوض، قیافه روستایی و مظلومی داشتم. خلاصه ما را عقب یک جیپ سوار کردند همراه یک استوار و رفتیم بیرجند. جلوی یک خانه بزرگ و ویلایی، ماشین ایستاد. همان استوار به من گفت بیا پایین و خودش رفت زنگ آن خانه را زد و بعد به من گفت: تو از این به بعد در اختیار صاحب این خانه هستی. هرچی بهت گفتند بی چون و چرا گوش می کنی. پیرزن ساده وضعی آمد دم ...
پدرم خیانت کرد؛ مادرم خود سوزی کرد و من بدبخت شدم!
به گزارش تازه نیوز، این ها بخشی از اظهارات زن 29 ساله ای است که برای فرار از زخم های یک عشق خیابانی به قانون پناه آورده بود. این زن جوان در حالی که روزهای تاسف بار گذشته اش را در تقویم زندگی ورق می زد به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری معراج مشهد گفت: وحشتناک ترین صحنه زندگی من در حالی رقم خورد که 3 بهار بیشتر از عمرم نگذشته بود. به نقل از خراسان، آن روز مادرم که مانند همیشه با پدرم ...
تنهایی؛ همراه همیشگی کودکان تک فرزند
...، بیش از دو فرزند داشته باشم، گفت: به عنوان کسی که سختی های تک فرزندی را تجربه کرده ام، انتخاب این سبک زندگی را به هیچ زوجی توصیه نمی کنم، گرچه این شرایط من باعث نشد، خاطرات تلخ و شیرین به من غلبه کنند، اما این موضوع نسبی بوده و به حالات روحی افراد بستگی دارد. وی گفت: برخی مواقع مادرم بیمار می شود، با توجه به اینکه من در خانه نیستم، پدرم رسیدگی به مادرم را عهده دار شده است، چون اگر من ...
بازی خطرناک 2 برادر با یک آدمکش / پدرشان را بی رحمانه کشتند! + عکس
جایگاه ویژه ایستاد و گفت : من طبق نقشه فرزندان قربانی اکبر را کشتم. اکبر از من متنفر بود و دوست نداشت با فرزندانش در ارتباط باشم .به همین خاطر کینه او را به دل داشتم. اما حالا پشیمان هستم. من بعد از مرگ پدرم حال روحی خوبی نداشتم که دست به این اشتباه زدم. سپس شهرام به دفاع ایستاد و گفت: من معاونت در قتل پدرم را قبول ندارم .قبول دارم برای صمد چاقو خریدم و کلید خانه را در اختیارش قرار دارم اما ...
جوان زورگیر در غیاب همدست فراری اش محاکمه شد
ویژه ایستاد، گفت: من سرقت از معلم بازنشسته را قبول ندارم و اصلاً او را نمی شناسم. در این مدت همه شاکی ها غیر از دو نفر رضایت داده اند. من قبول دارم اشتباه کرده ام و پشیمان هستم. قاضی گفت: از چه سنی شروع به سرقت کردی؟ متهم: من دزد نیستم، فقط به خاطر رفاقت با دوستان ناباب وارد این کار شدم. حالا هم باید تاوان دوستی با رفیقم را که متواری است پس بدهم. باور کنید من چاقو نداشتم و با ...
روزی که حاج قاسم بردست یک مدافع حرم بوسه زد
نشان بدهم. آمدم دستم را بکشم گفتم مبادا بی ادبی بشود. نمی دانستم چه کار کنم. سرم را پایین انداختم و آرام گفتم ما باید کفش شما را ببوسیم شما دست بنده را می بوسی؟ حاج قاسم لبخندی زد و با مهربانی گفت اخوی دست شما ها را باید بوسید که ایستاده اید و می جنگید. من که کاری نکردم! دیشب تا حالا در قرارگاه پای نقشه بودیم . شمع وجود او من دیگر حرفی برای گفتن نداشتم. وقتی دیدم ...
صمیمیت با پسر جوان در کافه؛ جرقه قتل شوهر
مهران جسد آقای دکتر را در بیابان آتش زدند و بعد مرا به خانه رساندند و آنطور که از حرف های مونا شنیدم، تصمیم گرفته بودند از کشور فرار کنند. آن شب آنها رفتند و من ماندم با عذاب وجدانی که لحظه ای رهایم نمی کرد. دیگر از مونا و مهران خبری نداشتم تا اینکه بعد از گذشت 10روز تصمیم گرفتم این راز هولناک را فاش کنم تا از کابوس هایی که می دیدم خلاص شوم. ماموران با شنیدن حرف های دختر جوان به ...
قتل خونین پایان رالی شبانه در خیابان های تبریز + جزییات
برادر دارم که 2 سال از من بزرگتر است که از یک سال قبل او نیز به صورت تفریحی مشروبات الکلی مصرف می کند و همراه پدرم کارگری می کند. روز حادثه چه اتفاقی افتاد؟ ساعت 20 چهارشنبه بود که من در قهوه خانه نزدیکی خانه مان نشسته بودم که یکی از دوستانم به من زنگ زد و به سراغم آمد و با هم شروع به خوردن مشروبات الکلی کردیم و چند ساعتی در خیابان در حال پرسه زنی بودیم که ناگهان یک خودروی ...
سبک زندگی قرآنی در جوار بارگاه منور امام رئوف
خبرگزاری رضوی چنین می گوید: مرحوم پدرم کارمند جهاد سازندگی بود. مادرم و او معلم قرآن بودند و طبیعتا نوای دلنشین قرآن در منزل ما همیشه طنین انداز بود. مادرم در منزل جلسه سنتی قرآن برای خانم ها داشت و اینطور من با قرآن مأنوس شدم . اُنس با قرآن شرط ازدواج خانم موسوی نیا و همسرش از کودکی با قرآن مأنوس بودند و این اُنس با کلام خدا بهانه ای شد که آنها زندگی مشترک و کسب موفقیت های قرآنی را در ...
حال خوب دهه نودی ها در محفل انس با قرآن/ از دلتنگی های فرزند شهید شاهچراغ تا غافلگیری بچه ها با حضور ...
خبرگزاری فارس گروه آموزش و پرورش: روبرویم دوزانو می نشیند و نگاه معصومانه اش را به زمین می دوزد و آهسته می گوید: به نماز می رسیم؟ ؛ لبخند می زنم و می گویم: می رسیم. نگران نباش . سکوت می کند و نگاهش به رکوردر است. آنقدر مودب و دوست داشتنی است که دلم نمی آید سر صحبت را درباره پدرش باز کنم. می ترسم دلتنگ پدر شود اما گفت وگو به این سمت کشیده می شود و او که حالا در نبود پدر، خود را مرد خانه می داند ...
ارامنه و صنعت نفت بازنشر مصاحبه تاریخ شفاهی سارو منصوریان به مناسبت درگذشت او
ممکا که ده پدری من هست،از جمله مناطق ارمنی نشین بودند.در آن زمان روستاهای زیادی در چهارمحال بود،ولی”نفت”همه را به خوزستان کشاند. بهر روی، علاوه بر اشتغال پدرم در نفت،بعد از تولد من که آخرین فرزند خانواده هستم،مادرم هم در شرکت نفت استخدام می شود.گویا اولین،یا یکی از اولین زنانی بوده که در کمپانی نفت استخدام شد.مادرم 25سال سابقه کار در شرکت نفت داشت و در انبار خوراکی کار می کرد.در هند زبان ...
غلامرضا فتح آبادی مقابل دوربین طرفداری: دادکان گفت مادر نزاییده شماره 2 بالا برود و من تعویض شم!
پیشنهاد داد که اگر شرایط محیا شد به اینجا میایید؟ و در همین دهکده المپیک که خوابگاه بود گفتم بله مشکلی ندارد و من میخواهم فوتبالیست شوم. وقتی بچه بودم تلویزیون نداشتیم و به قهوه خانه میرفتم تا بازی استقلال و پرسپولیس را ببینم. میگفتم می شود یک روزی من هم در این تیم ها بازی کنم. با تلاش و تحصیلات، توانستم اولین عکسم هم در روزنامه کیهان چاپ شد که در یک مصاحبه به مادرم گفته بودم بامن کار نداشته باش من ...
قتل وحشتناک پسرک 5 ساله به دست عمویی که عاشقش بود!
مصرف مواد مخدر در خانه نیمه ساخته بود، ناگهان با یک تکه کاشی بریده ضربه به سر کودک زد که منجر به بریده شدن قسمتی از گوش او شد. سپس با ضربات جسم تیز و برنده کودک را به قتل رساند. متهم بعد از قتل هولناک حسام از دو رفیق خود برای اختفای جسد کمک گرفته بود که در حال حاضر هر 3 نفر بازداشت هستند. رسیدگی به پرونده اتهامی متهمان در دستور کار قضایی قرار دارد. عشق ممنوعه ای که به خون نشست؛ کشف جسد سوخته استاد دانشگاه در تهران! قتل دختر 3 ساله توسط زن همسایه! +عکس پدرم خیانت کرد؛ مادرم خود سوزی کرد و من بدبخت شدم! ...
سارق فراموشکار دو بار سراغ یک طعمه رفت
به سمت زنی رفت که از مسجد خارج شده و در حال رفتن به خانه اش بود. غافل از اینکه وی چندی قبل از همین زن و با همین شگرد سرقت کرده بود. هرچند سارق طعمه اش را نشناخت، اما زن سالخورده خیلی زود او را شناخت. به همین دلیل نقش بازی کرد و به سارق گفت که بیمار است و باید فورا به خانه اش برود. او از سارق فاصله گرفت و فورا با 110 تماس گرفت و لحظاتی بعد مأموران پلیس با حضور در محل، سارق را دستگیر کردند ...
نقشه سیاه جاری بی آبرو برای زن جوان
هم ریخت و شادی و شادمانی از زندگی شیرین آنها بیرون رفت. پدر شوهرم پیام را طرد کرد و دیگر اجازه نداد هیچ کس با او ارتباط داشته باشد. مدتی بعد و در حالی که فرزندم به دنیا آمده بود و من طعم شیرین مادری را می چشیدم، یک روز پیام به طور پنهانی به خانه ما آمد. او اشک ریزان مقابلم زانو زد و مرا به جان پسرم سوگند داد تا برای بازگشت او به خانه کمک کنم. پیام از من خواست به خاطر احترامی که نزد پدر و مادرش ...
جنایت مرد افغانستانی به دستور برادرش
بشیر به پهلویش ضربه زد. سپس مأموران چند ماه بعد نذیر و بصیر را یک به یک بازداشت کردند، اما دو متهم هم قتل را به گردن برادرشان بشیر انداختند. بررسی های مأموران پلیس نشان داد قاتل پس از حادثه به کشور افغانستان فرار و در مکان نامعلومی زندگی مخفیانه ای را آغاز کرده است. تحقیقات برای دستگیری متهم ادامه داشت تا اینکه چند روز قبل به مأموران پلیس خبر رسید قاتل فراری مدتی ...
دستبند پلیس بر دستان تازه داماد
بند در پاهایش است. هرمز چه شد که وارد جرگه خلافکاران شدی؟ واقعیتش رفت و آمد با دوستان ناباب مرا سارق کرد. من اصلاً نیازی به پول نداشتم که بخواهم به خاطر هزینه زندگی ام سرقت کنم. خیلی از سارقان ادعا می کنند برای خرج زندگی یا هزینه مواد دست به سرقت می زنند، اما من به خاطر اینکه پیش دوستانم کم نیاورم، وارد باند سرقت شدم. یک روز در قهوه خانه نشسته بودم و قلیان می کشیدم که دوستانم ...
عجیب ترین مهریه های زنان ایرانی؛ از 10 هزار لیتر بنزین تا چشم!
و کلافه کننده ما بکاهد. سرانجام نیز یک روز پس از جر و بحث و مشاجره تند، همسرم همراه فرزندمان به خانه پدرش رفت. چند روز بعد، زمانی که احضاریه دادگاه به دستم رسید، مطمئن شدم که دیگر او نمی خواهد زندگی کند. همان روزوقتی که از کنار یک گل فروشی رد می شدم، گل ارکیده را قیمت کردم و فروشنده گفت هر شاخه گل ارکیده 15 هزار تومان است و این یعنی جمع مهریه رقمی میلیاردی می شود. وقتی همسرم ...
نظر رهبر معظم انقلاب اسلامی در رابطه با شهید باکری چه بود؟
کلاشینکف ات را به حالت رگبار بگذار. خودش نیز از داشبورد نارنجکی را بیرون آورد و ضامن آن را درآورد و در دستش نگه داشت و من نیز چون بار اولم بود ترسیده بودم چون هم سنم کم بود و هم با توجه به اینکه به منطقه آشنایی نداشتم ترسیدم، خلاصه آقامهدی به من گفت که دستت را روی ماشه بگذار و به محض اینکه من اعلام کردم باید شکلیک کنی. از آن منطقه با سرعت بیشتری عبور کردیم و کمی بعد آقا مهدی ...
شهیدی که چهره زیبای شهادت را دیده بود و عاشقانه برای رسیدن به این زیبایی تلاش می کرد
توانست مانع رفتنش به جبهه شود. اعضای بسیج وقتی از نیت او مطلع شدند سعی کردند مانع او شوند، اما حسین مانند همیشه با صبر و لبخندی بر لب حرف های شان را گوش داد و در آخر گفت که تصمیم خود را گرفته و به جبهه خواهد رفت. چند روز بعد وقتی حسین وارد خانه شد چنان شاد و خندان بود که اعضای خانواده را متعجب کرد. حسین با نشان دادن برگه اعزامش دلیل شادمانی خود را بیان کرد. حسین چهره زیبای ...
برای انتقام از خیانت های همسرم به پارتی های شبانه می رفتم!
دختر همسایه با بهانه های مختلف هرگونه ارتباط غیرمتعارف را انکار می کردند. ولی من از اشک ها و گریه های دخترم می فهمیدم که آن ها با یکدیگر ارتباط داشتند. این سوء ظن زمانی مانند خوره وجودم را فرا گرفت که پسرم نیز چند روز بعد به من گفت که آن دختر را چند بار پدرش سوار خودرو کرده است. حالا دیگر اعتمادم به مراد از بین رفته و تصوراتم از هم پاشیده بود. به همین دلیل دست فرزندانم را گرفتم و با حالت ...