پدرم خیانت کرد؛ مادرم خود سوزی کرد و من بدبخت شدم!
سایر منابع:
سایر خبرها
زن فراری در خانه مجردی شوهرش را بالای سر خود دید! بعد آن چه اتفاقی افتاد؟
این ها بخشی از اظهارات زن 46 ساله ای است که با شکایت همسرش در یک خانه مجردی دستگیر شد. این زن جوان که مدعی بود علاقه ای به همسرش ندارد و می خواهد به تنهایی زندگی کند، درباره قصه ازدواجش به کارشناس اجتماعی کلانتری الهیه مشهد گفت: در یک خانواده چهار نفره به دنیا آمدم. پدرم شغل آزاد داشت، اما زندگی مرفهی نداشتیم. من هم پس از آن که در رشته علوم انسانی دیپلم گرفتم، در کنار مادرم به امور ...
مامان این آقای غریبه کیه که وارد خونه ما شده؟ / مرد غریبه قصد شومی در سر داشت !
پدرم مرد متمول و سرمایه داری بود برای همین افراد زیادی برای او کار می کردند و خواسته هایش را بی چون و چرا انجام می دادند. معرف شوهرم یکی از کارگران پدرم بود. زن جوان به گفته خودش تازه دست به قلم شده بود و داستان و رمان های عاشقانه اش را در دفتر خاطراتش ثبت می کرد اما پدرش معتقد بود زن باید در آشپزخانه باشد نه این که به کتاب و داستان نویسی مشغول شود. او ادامه می دهد: بعد از ازدواج ترک تحصیل کردم و ...
نمی کشتم، کشته می شدم
فرار من شد. همان موقع ناخواسته تیغه چاقو به گردن او برخورد کرد و من اصلاً متوجه این ماجرا نشدم. او ادامه داد: فرار کردم چون می ترسیدم دوباره به من ضربه بزند، صبح روز بعد در بیمارستان متوجه شدم مهراد کشته شده است. با پایان دفاعیات متهم، قضات وارد شور شدند تا رأی صادر کنند.
اگر شهید شدی مرا هم شفاعت کن
عقد کرده بودید؟ بله. تقریباً دو هفته ای بود که با هم عقد کرده بودیم و قرار بود سوم مرداد ماه که همزمان با عید قربان بود ازدواج کنیم. یادم است وقتی رادیو خبر حمله ارتش بعث عراق به جنوب و مرز های غربی کشور را داد ایشان منزل ما بود. تا این خبر را شنید خیلی بهم ریخت. اشک توی چشم هایش جمع شده بود و مرتب دستش را به پیشانی اش می زد. می دانستم الان دلش می خواهد برود منطقه و توی عملیات شرکت کند ...
دانش آموزانی در مسیر تبهکاری!
شده است. این نوجوان پس از آن که به سوالات تخصصی افسر تجسس کلانتری نجفی مشهد درباره جزئیات و چگونگی دستبرد به منازل پاسخ داد، به تشریح گذشته خود پرداخت و با بیان این که خانواده ای آشفته دارد به مشاور و مددکار اجتماعی گفت: من فرزند طلاق هستم و پدر و مادرم از یکدیگر جدا شده اند، به همین دلیل من نزد مادربزرگم زندگی می کنم. پدرم برای تامین هزینه های اعتیادش دست به سرقت از اموال مردم می زد و ...
کافه نشینی زن، منجر به مرگ شوهر شد
این پرونده جنایی بیست و هفتم آذر سال گذشته به جریان افتاد؛ روزی که مردی میانسال قدم در اداره پلیس گذاشت و گفت پسرش به طرز مشکوکی ناپدید شده است. وی توضیح داد: پسرم استاد دانشگاه است. او چند سال قبل با دختری به نام مونا عقد کرد اما ما مخالف این ازدواج بودیم؛ به همین دلیل پسرم هنوز زندگی مشترکش را شروع نکرده بود. او آخرین بار در حالی که به شدت عصبانی بود خانه را ترک کرد و دیگر بازنگشت. من و مادرش ...
ماجرای حضور شیخ حسین انصاریان در خانه های فساد شهر نو چه بود؟
رهایی یافته و دنبال زندگی سالمی رفته بودند، مصاحبه می کردند. روزی یکی از مصاحبه ها از رادیو پخش شد. خبرنگار از دختر جوانی سوال کرد که شما قبلاً کجا بودید و چه می کردید؟ او گفت: من اصلاً به قبل و بعد کاری ندارم و هیچ حرفی برای گفتن ندارم. فقط این را بگویم که یک نفر آمد و مرا نجات داد که او هم پدر من است و هم عمویم، هم برادر و دایی و مادرم، او همه کاره من است. او شیخ حسین انصاریان است. منبع: کتاب خاطرات شیخ حسین انصاریان صفحه اینستاگرام حادثه 24 را در اینجا دنبال کنید. آخرین اخبار چهره ها و افراد مشهور را در صفحه چهره ها حادثه 24 بخوانید. ...
تنهایی؛ همراه همیشگی کودکان تک فرزند
...، بیش از دو فرزند داشته باشم، گفت: به عنوان کسی که سختی های تک فرزندی را تجربه کرده ام، انتخاب این سبک زندگی را به هیچ زوجی توصیه نمی کنم، گرچه این شرایط من باعث نشد، خاطرات تلخ و شیرین به من غلبه کنند، اما این موضوع نسبی بوده و به حالات روحی افراد بستگی دارد. وی گفت: برخی مواقع مادرم بیمار می شود، با توجه به اینکه من در خانه نیستم، پدرم رسیدگی به مادرم را عهده دار شده است، چون اگر من ...
غلامرضا فتح آبادی: 6 بازیکن استقلال گفتند ناصر حجازی نباشد بازی نمی کنیم؛ بازیکن تیم ملی بودم و همزمان ...
اسم ایشان را بیاورم راهنمای من قاسم پناهگر بوده. علی پروین بود، علی پروین در مورد فوتبال بیشتر با من حرف می زد و در تمرین ها می گفت برای من چه کارهایی انجام دهند که من آن طرح 27 ساله ها باعث شد، به من می گفت گل بزن ولی جوری حرف می زد من متوجه می شدم که اگر می توانی خودت بزن اگر نتوانستی من. من دنبال این بودم طرح 27 ساله ها از بین برود و این است که همه مدافعین مرا می خواستند بگیرند به خاطر شگردهایی ...
یک پیشنهاد جدی به امام جمعه قشم: فیلم فارسی ببینید!
افراط و تفریط ها گیج و منگ بودم. پدرم سال 1356 فوت کرد. پس از انقلاب، وقتی رفتار برخی از انقلابیون تندرو را می دیدم، متوجه شدم این رفتار با آن چه من و پدرم به نام مذهب می شناختیم بسیار متفاوت است. یادم است یکی از بروبچه های سینما در اداره ی منکرات بازداشت بود و من دنبال کارش افتادم تا مشکلش بر طرف و او آزاد شود. در آن جا حیرت زده شاهد شلاق خوردن بسیار شدید فردی بودم! دادستان تحیر مرا که دید دلیلش را ...
مادر شهید پایروند: بی قراری هایم با خبر شهادت پسرم آرام شد
هر روز یک تلگراف می داد و مرا از حالش باخبر می کرد. عملیات والفجر 8 بهمن ماه بود، یک روز صبح که از خواب بلند شدم حالم زیاد خوب نبود، بی قرار بودم. فردای آن روز انگار یک دست غیبی روی قلب من بود و مرا آرام می کرد که گویی سعید می خواهد شهید شود و من این موضوع را راحت تر تحمل و قبول کنم. این مادر شهید ابراز داشت: شب بیست سوم یا بیست و چهارم بهمن ماه بود خواب دیدم که سعید آمده درب اتاق ...
تکان دهنده ترین خاطرات ایرانی ها از بی پولی منتشر شد
نزدیکی ها و در همسایگی تان زندگی می کنند: خاطره نفر اول خیلی زود به گریه ختم شد: شرکتم ورشکست شد، صورت وضعیتام رو تایید نمی کردن. خونه و ماشین اصلیم رو فروختم تا بدهیا و چک ها صاف شد. برگشتم خونه مادرم. رفتم اسنپ ثبت نام کردم و شروع کردم مسافرکشی، اولین روز کاری یکی از دانشجوهام رو سوار کردم که بعد که پیاده شد کنار خیابون وایسادم و گریه کردم. پیاده روی به دلیل بی پولی تجربه ...
سارقی که بدرفتاری های پدرش را علت اشتباهاتش می داند
...> *گفتی اول دزدی می کردی تا شکمت را سیر کنی، مگر فقیر بودی؟ من وقتی نوجوان بودم از خانه فرار کردم به همین خاطر پولی نداشتم و باید یک جوری شکمم را سیر می کردم و راهی جز دزدی نداشتم. *چرا از خانه فرار کردی؟ پدر بداخلاقی داشتم. مرتب من و خواهر و مادرم را کتک می زد. یک روز آن قدر من را زد که دستم شکست. حتی حاضر نشد مرا دکتر ببرد. من یک هفته درد کشیدم. دستم ورم کرده بود ...
سبک زندگی قرآنی در جوار بارگاه منور امام رئوف
کنار یکدیگر تجربه کنند. فهیمه سادات موسوی نیا در توضیح بیشتر ادامه می دهد: بعد دیپلم برای تربیت مدرس وارد جامعه قاریان قرآن شدم. آقای غلامی مسئول آموزش آنجا بود که واسطه ازدواج ما یکی از اساتید بودند. تمام اقوام و اجداد من نسل در نسل با سادات ازدواج کردند اما پدرم برای ازدواج من با یک فرد سید تأکید نداشت و مأنوس بودن با قرآن شرط او برای خواستگارانم بود. الحمدالله همسرم این معیار ازدواج من را داشت ...
ارامنه و صنعت نفت بازنشر مصاحبه تاریخ شفاهی سارو منصوریان به مناسبت درگذشت او
بازنشسته شد.او هم اکنون ساکن تهران است و حاصل ازدواج موفق او سه پسر و سه دختر است.” این معرفی البته در سال های آخر عمر پدرم که از مسجدسلیمان به تهران مهاجرت کرده بود، تهیه و تنظیم شده بود و البته سندی ارزشمند در خانواده مابه شمار می آید مرحوم مادرم”مری جوزفین” mary joesephianنام داشت.ایشان هم برای تحصیل به هند رفته و در 16سالگی به ایران برگشت و با پدرم ازدواج کرد.هر دو از”قلعه ...
قتل وحشتناک پسرک 5 ساله به دست عمویی که عاشقش بود!
مصرف مواد مخدر در خانه نیمه ساخته بود، ناگهان با یک تکه کاشی بریده ضربه به سر کودک زد که منجر به بریده شدن قسمتی از گوش او شد. سپس با ضربات جسم تیز و برنده کودک را به قتل رساند. متهم بعد از قتل هولناک حسام از دو رفیق خود برای اختفای جسد کمک گرفته بود که در حال حاضر هر 3 نفر بازداشت هستند. رسیدگی به پرونده اتهامی متهمان در دستور کار قضایی قرار دارد. عشق ممنوعه ای که به خون نشست؛ کشف جسد سوخته استاد دانشگاه در تهران! قتل دختر 3 ساله توسط زن همسایه! +عکس پدرم خیانت کرد؛ مادرم خود سوزی کرد و من بدبخت شدم! ...
فرار از خانه برای زندگی در ترکیه
دستگیری مرد فریبکار دختر جوان به همراه طلا های سرقتی را به خانواده اش تحویل دادند. او در شرح فرارش گفت: مدتی قبل در یکی از شبکه های اجتماعی با مردی جوان آشنا شدم. او به من ابراز علاقه کرد و پیشنهاد ازدواج داد. بعد از من خواست طلا های مادرم را سرقت کنم و به ترکیه برویم که بازداشت شدیم. سرهنگ علی ولی پور گودرزی رئیس پلیس آگاهی تهران گفت تحقیقات در این باره جریان دارد. ...
مناسک ؛ روشی برای دگرگونی اخلاقی
چگونه بودند؟ آیا خواهر یا برادری دارید؟ پدرم صاحب و مدیر یک رستوران بود. او پیش از تولد من زندگی بسیار پر باری داشت. پدرم از همسر اولش ده فرزند داشت و در اواخر دهه 1940 پول کافی برای بازگشت به چین را داشت. همسر اولش در آنجا درگذشت و بعد از آن با پرستاری که قرار بود مادر من شود، آشنا و با او ازدواج کرد. انقلاب کمونیستی چین، و این واقعیت که پدر و مادرم در سمتی اشتباه بودند، آنها را بر آن داش ...
28 مرداد به جرم مصدقی بودن بازداشت شدم/ با بیژن جزنی مدرسه و زندان رفتم، فیلم ساختم تا آن که در تپه های ...
.... پیش از انقلاب من تهیه کننده مستند بودم. منوچهر، دایی بیژن مستند می ساخت. یک گریزی هم به ماجرای کودکی و تولد شما در محله عودلاجان بزنیم . من آخرین فرزند یک خانواده 9 نفر بودم، 6 برادر و 3 خواهر و سه ماه پس از تولد من پدرم فوت کرد. ما یک قصابی در محله کلیمیان داشتیم و مادرم تصمیم گرفت خودش قصابی را مدیریت کند. همان زمان دو خواهر و یک برادر ما ازدواج کرده بودند و ما 6 تا م ...
حال خوب دهه نودی ها در محفل انس با قرآن/ از دلتنگی های فرزند شهید شاهچراغ تا غافلگیری بچه ها با حضور ...
، می گوید: خیلی وقت ها خواب پدرم را می بینم. دلم برایش تنگ شده است. خیلی به یادش هستم. امروز هم در محفل قرآن به یادش بودم . از روز شهادت پدر می گوید و غمی وجودش را فرا می گیرد: پدرم پروژه کاری داشت و به شیراز رفته بود. قبل از برگشت به تهران، برای زیارت به شاهچراغ رفته بود که آن اتفاق افتاد. راستش روز اول که ماجرا را از من مخفی کردند و بعد هم گفتند که پدرم زخمی شده است. البته اولش هم مادرم ...
عجیب ترین مهریه های زنان ایرانی؛ از 10 هزار لیتر بنزین تا چشم!
که مدام با هم مشاجره داشتیم. زندگی مان آن قدر سرد شده بود که دیگر از ادامه آن خسته شدم و حالا هم می خواهم مهریه ام را به اجرا بگذارم. قاضی دادگاه بعد از شنیدن اظهارات زن جوان گفت: طبق قانون شرع اعضای اصلی بدن قابل جدا کردن نیست و تعهد مالی ایجاد نمی کند، چرا که چشم زمانی که زنده و قابل استفاده برای فرد باشد، باارزش است و نمی تواند مورد رهن و گرو قرار گیرد. پس مهریه همان است که عقد ...
بازگشت به صف اعدام بعد از بی گناهی در جنایت خونین / نمی زدم کشته می شدم!
.همان موقع ناخواسته تیغه چاقو به گردن او برخورد کرد و من اصلاً متوجه این ماجرا نشدم. وی ادامه داد: باور کنید من قصد کشتن او را نداشتم .من فرار کردم و صبح روز بعد در بیمارستان متوجه شدم مهراد کشته شده است. با پایان دفاعیات متهم قضات وارد شور شدند تا رای صادر کنند. کدخبر: 885950 1402/01/30 09:35:50 لینک کپی شد ...
سرقت مسلحانه با تصور مزاحمت ناموسی
جلسه دادگاه هانی 26 ساله به تشریح ماجرا پرداخت و گفت: ماجرای سرقت مسلحانه یک سوءتفاهم بود. آن شب من و همسرم برای تفریح با ماشین از خانه بیرون رفته بودیم. با اینکه مدتی است ازدواج کرده ام و زندگی مستقلی دارم اما پدرم مدام مرا چک می کند. او همیشه عادت دارد با من تماس بگیرد تا زودتر به خانه برگردم و تا دیروقت در خیابان نمانم. آن شب هم پدرم با من تماس گرفت و سر همین موضوع حسابی عصبانی شدم. به ...
برای انتقام از خیانت های همسرم به پارتی های شبانه می رفتم!
به گزارش تازه نیوز، این ها بخشی از اظهارات زن 26 ساله ای است که قرار بود به مرکز ترک اعتیاد معرفی شود . این زن جوان که به همراه مادرش به کلانتری آمده بود درباره سرگذشت تلخ خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گفت: اهل سرولایت در منطقه نیشابور هستم ولی در مشهد بزرگ شدم و تحصیل کردم. پدرم در حاشیه شهر کارگاه نجاری داشت و اوضاع مالی متوسطی داشتیم. هنگامی که در سال آخر دبیرستان درس ...
دام توریست قلابی برای مادربزرگ ها
...> چرا پیرزن ها را هدف دزدی قرار می دادی؟ تصور می کردم شگرد راحتی است و می توانم به سادگی آنها را فریب دهم. این شگرد را سال ها پیش وقتی در زندان بودم، هم سلولی ام انجام داده بود. آن زمان هزار زن را فریب داده و از آنها سرقت کرده بود. چرا بعد از 10 سال به فکر این سرقت ها افتادی؟ در این 10 سال توبه کرده بودم. وقتی از زندان آزاد شدم، عاشق شدم. ازدواج کردم و یک دختر سه ماهه دارم ...
نقشه سیاه جاری بی آبرو برای زن جوان
هم ریخت و شادی و شادمانی از زندگی شیرین آنها بیرون رفت. پدر شوهرم پیام را طرد کرد و دیگر اجازه نداد هیچ کس با او ارتباط داشته باشد. مدتی بعد و در حالی که فرزندم به دنیا آمده بود و من طعم شیرین مادری را می چشیدم، یک روز پیام به طور پنهانی به خانه ما آمد. او اشک ریزان مقابلم زانو زد و مرا به جان پسرم سوگند داد تا برای بازگشت او به خانه کمک کنم. پیام از من خواست به خاطر احترامی که نزد پدر و مادرش ...
دعایی از شهید فتاحی برای رسیدن به کمال انسانیت
خدمت پدر و مادر عزیز و بزرگوارم، از اینکه در این مدت 18 سال برای من زحمات زیاد حامل شدید و من خیلی شما را اذیت کرده ام معذرت می خواهم و امیدوارم که مرا حلال کنید. پدرم و مادرم از کلیه آشنایان و دوستان برای من حلالیت بطلبید و در ضمن خاطرتان جمع باشد؛ شفاعت شما را می کنم درصورتی که در خط اسلام و پیرو خط امام باشید. ننه معصوم عزیز جان از اینکه من در این مدت خیلی مزاحم شما شدم معذرت می خواهم و ...
شهیدی که چهره زیبای شهادت را دیده بود و عاشقانه برای رسیدن به این زیبایی تلاش می کرد
به گزارش صاحب نیوز ؛ حسین آقا محمد ربیع 1 دی ماه 1341 دیده به روشنایی هستی گشود. فعال و کوشا بود و بیکاری را دوست نداشت. بعد از اتمام تحصیلات ابتدایی تا کلاس دوم راهنمایی ادامه تحصیل داد و سپس به دلیل علاقه به کارهای فنی به شغل مکانیکی مشغول شد. شرکت در مجالس مذهبی و انقلابی او را با امام و اهدافش آشنا کرد. حسین ضمیری پاک و سالم داشت. اهداف امام را به جان پذیرفت و در اجرای فرامین ایشان ...