سایر منابع:
سایر خبرها
؛ اما من درس را تعطیل نمی کنم. سعی می کنم برای حل این مشکل در مدرسه بیتوته کنم؛ ولی مادرم را چه کنم؟ گاهی بین شغل و مادرم می مانم. مادرم از زمانی که من به دنیا آمده ام، به بیماری ام اس مبتلا شده است. او فلج شده و بشدت به کمک من و پدرم برای انجام کارهای شخصی اش نیاز دارد. پدرم نیز در ارومیه مشغول به کار است و این گونه می شود که من هر چند روز یک بار از بالای تپه پایین می آیم تا به مادرم کمک کنم ...
تحصیلات لازم برای معماری را نگذرانده بود: بالاخره بعد از مدتی تلاش یک مهندس شدم، بقیه راه مشکلی که در مدرسه ریشویل از دست داده بودم در اثر کوشش ها و تمرین های ده ساله تا اندازه ای جبران شد و هنگامی که بعد از مرگ مادرم دو مرتبه به وین آمدم این بار اقامت من چندین سال طول کشید حالت آرامش و تصمیم جدی در خود احساس کردم و کم کم غرور اولیه ام بیدار شد و مصمم شدم که خود را به جایی برسانم. ...
...، فرهاد فلاح معاون فرهنگی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، 60 کودک و نوجوان ایرانی به همراه والدین شان و 10 کودک و نوجوان چینی ساکن ایران به همراه والدینشان حضور داشتند. برنامه گفت وگو دانش آموزان با قصر آسمانی با مشارکت کمیته همکاری و دوستی مجاورت سازمان همکاری شانگهای، سفارت جمهوری خلق چین در ایران و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان برگزار شده است. رامین کمالی مقدم ...
نوبت دیگر هم همین شعار سال را به شکل کارشناسانه تری در دیداری با مسئولان نظام در ماه مبارک رمضان در روز سیزدهم ماه بیان کردند. همچنان مسئله اصلی کشور اقتصاد است انتخاب این شعار و توضیحات بعدی رهبری درباره آن، نشانه توجه ایشان به اقتصاد کشور و مشکلات اقتصادی است. اگر این شعار را همراه با شعارهای اقتصادی سال های قبل در نظر بگیریم، تصدیق می کنیم که از نظر رهبری وظیفه اصلی ...
مهم ترین اخبار حوادث و توصیه پلیسی امروز (پنجشنبه سی و یکم فروردین ماه سال 1402) را می توانید در این بسته خبری مشاهده کنید. دانش آموزانی در مسیر تبهکاری! من اهل دزدی از مردم نبودم و فقط به مدرسه می رفتم، اما یک روز پیشنهاد دستبرد به صندوق صدقات را با شور و هیجان برای یکی از دوستانم مطرح کردم تا او را برای انجام سرقت با خودم همراه کنم. می خواستم در این مسیر تنها نباشم چرا که ...
ظرف بنزین را روی خودش ریخت و کبریت را کشید. وحشت زده و هراسان فقط جیغ می کشیدم و سوختن مادرم را به چشم می دیدم. پدرم مضطرب و نگران پتو را برداشت و شعله ها را خاموش کرد. آن روز پدرم پیکر سوخته مادرم را به بیمارستان امام رضا(ع) مشهد رساند ولی او بعد از گذشت 10 روز در مرکز درمانی جان سپرد و این گونه مسیر زندگی من نیز دستخوش خیانت های پدرم شد ،چرا که اختلاف آن ها به خاطر دختری بود که پدرم قبل از ازدواج ...
چگونه بودند؟ آیا خواهر یا برادری دارید؟ پدرم صاحب و مدیر یک رستوران بود. او پیش از تولد من زندگی بسیار پر باری داشت. پدرم از همسر اولش ده فرزند داشت و در اواخر دهه 1940 پول کافی برای بازگشت به چین را داشت. همسر اولش در آنجا درگذشت و بعد از آن با پرستاری که قرار بود مادر من شود، آشنا و با او ازدواج کرد. انقلاب کمونیستی چین، و این واقعیت که پدر و مادرم در سمتی اشتباه بودند، آنها را بر آن داش ...
برادرش به مدرسه می رفت. مدرسه ای که 2 ساعت باید پیاده می رفتند تا به آن برسند. کفش های پلاستیکی، لباس های مندرس، یک تکه نان و مقداری خرما توشه و همراه آنها بود. هیچگاه در گرما؛ طعم خنکی و در سرما، طعم گرما را نچشیدند. قبل از آنکه به سن تکلیف برسد، نماز و روزه هایش را ادا می کرد. از غیبت کردن به شدت نفرت داشت و مرتب این را در مجالس مختلف به دیگران تذکر می داد.با وجود اینکه سن و سالی کمی داشت و نوجوان ...