سایر منابع:
سایر خبرها
فخری خوروش هم در غربت دارفانی را وداع گفت
یگری شما از نگاه آنان یک خطای بزرگ بود؟ - بله، اما خودم یقین داشتم که مرتکب هیچ خطایی نشده ام چرا که من ازدواج کرده بودم و از آن به بعد شرایط کاری ام را همسرم تعیین می کرد نه آنان. چطور شد که وارد کار بازیگری شدید یا بهتر بگویم چطور قرار بود همسرتان شرایط ورود شما را برای بازیگری مهیا کند؟ - من در تهران معلم بودم. در همان سال ها قرار شد تا جامعه لیسانسه ها تئاتری را اجرا ک ...
کودک آزاری در یک مرکز نگهداری کودکان؛ سوزاندن دست وپای کودک با اتو به خاطر شب ادراری
اقشار فرودست نیازمند زندگی در چنین مراکزی شدت یافته و ماهی نیست که خبری از این مراکز به رسانه های رسمی راه پیدا نکند. جست وجوی ساده در اخبار خبرگزاری ها و رسانه های رسمی داخل کشور هم این موضوع را تایید می کند؛ از خبر منتشرشده در خبرگزاری مهر با تیتر گزارشی از تعرض به کودکان معلول در پرورشگاه تا خبر ایراد صدمات بدنی به معلولان (کودک آزاری) در یک مرکز در شیراز که درنهایت منجر به بازداشت رییس همین مرکز ...
غریبه های مهربان در معمولان
محیطش را کوه ها و تپه ها احاطه کرده اند. رودخانه کشکان مانند قطری از سمت غربی این مرکز (شهر) می گذرد. کشکان را نمی دانم از کجا می آید اما بعد از عبور از لابه لای رشته کوه های زاگرس و استان لرستان، وارد دشت خوزستان می شود. طغیان همین رودخانه بخش هایی از پلدختر، معمولان و ده ها روستای مسیرش را برده و یا تخریب کرده بود. شهر، حدود 8هزار نفر جمعیت داشت. نمی شد حدس زد که چند نفر به معمولان آمده اند اما ...
بازیگر معروف کرمانشاهی الاصل در آمریکا درگذشت
، هنرپیشه زن جدیدی وارد سینما نشده بود و من چهره جدیدی بودم که مردم با آن روبرو می شدند. اتفاقا هر دو فیلمی که اسم بردم خیلی مورد استقبال قرار گرفتند و من خیلی زود به شهرت رسیدم. وقتی این دو فیلم اکران شد، من دیگر نمی توانستم به راحتی در خیابان راه بروم. حتی وقتی یکی دو بار خواستم به همراه همسرم برای دیدن فیلم هایم به سینما بروم، مجبور شدم صورتم را بپوشانم چون واقعا مردم لطف داشتند و می آمدند دورم جمع می ...
زندگی نامه و بیوگرافی بانو فخری خوروش
... پس بازیگری شما از نگاه آنان یک خطای بزرگ بود؟ - بله، اما خودم یقین داشتم که مرتکب هیچ خطایی نشده ام چرا که من ازدواج کرده بودم و از آن به بعد شرایط کاری ام را همسرم تعیین می کرد نه آنان. چطور شد که وارد کار بازیگری شدید یا بهتر بگویم چطور قرار بود همسرتان شرایط ورود شما را برای بازیگری مهیا کند؟ - من در تهران معلم بودم. در همان سال ها قرار شد تا جامعه لیسانسه ...
ام ام ای mma ترکیبی از تمام ورزش های رزمی
این رشته فعالیت داشتم، قصد دارم به عنوان مربی در این رشته فعالیت تخصصی تری داشته باشم. این مربی و ورزشکار رشته mma اینگونه گفت که : من در زندگی خود با سبک های رزمی بسیاری آشنا شدم تا توانستم در سبک mma به اشتیاق خود پاسخی درست بدهم و از این بابت خوشحال هستم که با فعالیت مربیگری خود می توانم ورزشکاران حرفه ای را به مقصدشان که شرکت و قهرمانی در قفس مبارزات هست، به سمت آرزوهایشان هدایت کنم. ...
کهنه سرباز وطن رفت
اعلام کرد که از 26 اَمرداد که روز جمعه است اولین گروه اسرا به سمت تهران حرکت می کنند. برخی می گفتند که این ها دروغ می گویند و می خواهند ما را به دریا بریزند. من خودم خواب دیدم که آزاد شده ایم و مردم در پارکینگ لای حنا آمده اند و بر روی دوش آن ها قرار گرفته ایم. روزی که آزاد شدم تمام آنچه که در خواب دیده بودم برایم تعبیر شد. از این آزاده ی سرافراز پرسیدیم که اولین کسی که بعد از آزادی از ...
مردی که به جای فرش، دل کارگرانش را می خرد/ هیچ کجای دنیا نمی توانند فرش تبریز را تولید کنند
میزبانی آقای سطوتی تمام می شود و بعد از توضیح درباره برخی فرش ها از هم خداحافظی می کنیم. دوباره برمی گردم و به تابلوی فروشگاه در قلب ولیعصر تبریز نگاه می کنم و با خودم می گویم یعنی کدام مغازه های دیگر صاحبانی اینچنین علاقمند به صنعت و خیّری دارند و داستان آنها چیست؟ روز ملی فرش برای همه ما که احتمالا خاطرات زیادی از دارهای قالی و صدای دفه زنی در تبریز داریم، مبارک باشد. گفت وگو: فرناز پورعباس ...
زاکانی: انتخاب ما عبور از گران سازی به سمت ارزان سازی شهر تهران است
ه سرنوشت کشور نگاه ساده لوحانه داشت. ما در کمیسیون ماده 5 یک اهرم تحول درست کرده ایم و به دنبال این هستیم که در این کمیسیون کارها را در مسیر درست و با جدیت پیگیری کنیم تا اسباب تحول در تهران شویم. شهردار تهران با تأکید بر اینکه در کمیسیون ماده 5، شهرداری یک رأی دارد و آن هم رأی نافذی است، گفت: در آن کمیسیون وزارت راه، نیرو، مجموعه گردشگری و ... وجود دارند و همه در کنار هم نسبت به مصوب ...
مسگری؛ ضرب آهنگی که هنوز زنده است
...> جوادی که اکنون سن 75 سالگی خود را سپری می کند، افزود: پس از 6 سال شاگردی برای این بزرگواران چون مغازه نداشتم در زیر زمین خانه پدری ام شروع به ساخت ظروف کردم، ولی آن زمان چون نتوانستم ظروفم را در کاشمر به فروش برسانم محصولاتم را به خلیل آباد بردم و به صورت بساطی در آنجا به فروش رساندم. وی با اشاره به اینکه از آن زمان در شهر و روستا در خانه ها مشغول به کار شدم و در کنار ساخت ظروف ...
روایت هایی شنیدنی از نقش بازاریان و میدانی ها در انقلاب اسلامی
تعهد بدهد دیگر از این کارش دست بر می دارد؟ خانم گفت: بله دیگر تکرار نمی کند، من هم خودم تعهد می دهم که او دیگر سمت این کار ها نرود. ما هم بعد از گرفتن تعهد از آن فرد او را آزاد کردیم. بعد از حدود ده روز دیدیم همان خانم نامه ای را برای ما فرستاده است. در آن نامه از نوع برخورد ما و آزادی همسرش تشکر کرده بود. فردی را در مرز به جرم جاسوسی دستگیر کرده بودند آن فرد خودش اعتراف کرده بود که ...
ببینید | نکته عجیب در زندگی بازیگر مطرح ایرانی | آقای بازیگر، کلکسیونی از وسیله های تاریخی داشت ؛ از ...
، قدیمی است و همه اتاق ها با تابلوها، عکس ها و دوربین های قدیمی تزئین شده. خیلی از عکس هایی که به در و دیوارها نصب شده اند، نتیجه هنر عکاسی خود آقای کلکسیونر هستند؛ البته بعضی از عکس های قدیمی و معروف را هم از دوستانش به یادگار گرفته؛ در نه سالگی به عنوان کارگر ساده در یک آتلیه عکاسی در لاله زار مشغول به کار شدم. از همان زمان کم کم با هنر عکاسی آشنا شدم و با علاقه ای که به این هنر داشتم، توانستم در ...
دربانانِ خانه امام رضا (ع)
که من جواب این بنده ی خدا را بدهم و قشنگ هم باشد. یکدفعه ای یادم آمد از آن آیه قرآن که وکلبهم باسط ذراعیه بالوسیط... به آن جوان گفتم: سریال اصحاب کهف رو که دیدی؟ گفت: آره! گفتم: گروه اصحاب کهف اولیا الله بودن اما یه سگ با اینا بود که خیلی دلش می خواست همراهشون بره داخل غار اما چون سگ بود، خودش رو لایق نمی دونست، دم غار می نشست و صورتش رو میذاشت روی دستاش و کلبهم باسط ذراعیه بالوسیط... لب ...
لحاف دوزی که اراذل و اوباش را از محله بیرون کرد
می انداختند. آن زمان یک قلدر در محله وحیدیه بود که هیچ کس جرئت نزدیک شدن به او را نداشت. او غروب ها به در مغازه ها می آمد و با قمه از کاسبان پول زور می گرفت. وقتی او وارد محله می شد ما همه کرکره های مغازه هایمان را پایین می کشیدیم در داخل مغازه می نشستیم تا او برود. اما این روش خیلی جواب نداد. چون همیشه در مغازه من لحاف و تشک و متکا بود، او مغازه من را برای استراحت و خواب عصرش انتخاب کرده بود و هر ...
افشای راز جنایت خاموش در صبح بارانی / مرد ثروتمند تهرانی چرا کشته شد؟
ندارد و نمی داند او چطور ناپدید شده است. وی گفت: من پولی را از دوستم قرض گرفته بودم و قرار بود در همین چند روز پول را به او برگردانم. به همین خاطر چند مرتبه با او تماس گرفتم. ما هیچ مشکلی با هم نداشتیم و من نمی دانم حالا کجاست. کشف جسد بعد از بارش باران در حالی که تحقیقات پلیسی ادامه داشت، مأموران جسد پویا را در باغی که در دماوند دفن شده و بخش هایی از آن به خاطر ...
ممدریش؛ نخستین بستنی ساز ایران | شعر و ضرب المثل معروف این کاسب قدیمی چه بود؟
قفل بود و فقط او به آنجا رفت وآمد می کرد. به گفته یکی از همسایه ها اکبر در همان دکان ثعلب داخل بستنی را به عمل می آورد و کلید آنجا را به کسی نمی داد و راز ساختنش را هم به کسی یاد نداد. شاید علتی که شاگردش عبدالله بعد از او از ساختن بستنی صرف نظر کرد همین بود که از مقدار و طرز تهیه ثعلب بستنی بی خبر بود. شاید دکان دوم ممدریش هم به همین دلیل رونق نگرفت. الله اعلم. اکبرمشدی به مرور دکان را توسعه ...
یک خاطره خاص از نابغه اطلاعاتی جنگ
خصوصی داشتند. از آن جا که بیرون آمدیم به حسن گفتم: هشت ماه است به خانواده ام سر نزده ام. پرسید: چرا؟ گفتم: چون تصمیم گرفته ام تا خرمشهر آزاد نشود به خانه سر نزنم. گفت: این دیگر چه عهدی است! آمدیم حالا حالاها خرمشهر آزاد نشد. برو به خانه سر بزن. همان جا سویچ ماشین خودش را داد. ابوالقاسم عسگری هم گفت: من هم تا خمینی شهر با شما می آیم. بیشتر بخوانید: *گزارش نابغه ...