سایر منابع:
سایر خبرها
لازم نیست حتما رییس باشم
که مذاکره نداشتیم، شدیم، کارها بهتر پیش می رود. پیشرفت هایی شده، ولی هنوز به حد مطلوب نرسیده است. یکی از عللی که نتوانسته اند سریع مشکلات را حل کنند، این است که هنوز تحریم ها برقرار است. البته آماری که مسوولان بخش های مختلف دولت می دهند، نشان می دهد که در همین شرایط تحریم و مشکلات به ارث رسیده از دولت قبل، کارهایی اساسی برای کشور انجام شده است. ما هم دلیلی نداریم که اینها را قبول نکنیم. البته کار ...
درددل های یک زن مبتلا به ایدز
کنگره دندانپزشکی اعزام می کند تا به مخاطب ها بگویند که چگونه مبتلا شده اند. یکی از زنان مبتلا به ایدز می گوید: بعد از عمل سزارین پزشک به من گفته بود باید راه بروم تا سلامتم را زودتر به دست آورم اما پرستاران بیمارستان با استدلال این که مبتلا به ایدز هستم مرا در یک اتاق ویژه نگهداری می کردند و اجازه راه رفتن نمی دادند. موسس انجمن احیا در توضیح این که مبتلایان به ایدز می توانند با ...
مرد نوشابه ای ایرانی
عادی بود مثل تمام مردم دیگر، هرگز هم تصورش را نمی کردم که چنین بلایی سرم بیاید. نه تصادفی رخ داد که اثرات ناشی از آن باشد و نه شوکی به من وارد شد. واقعا هنوز هم پی به علت این اتفاق نبرده ام و این مهمترین سئوالی است که در زندگی ام همیشه با آن مواجه هستم، اینکه چرا فقط می توانم نوشابه بخورم. او ادامه می دهد: یکی از روزهای خرداد 86 بود، آن شب، مثل همه شب ها به خواب رفتم و نیمه های شب بیدار ...
توصیه های جالبی که شهید کهگیلویه و بویراحمدی به خانواده و همرزمانش کرد
شرکت کنند.از پدر و مادر و همسرم و همرزمانم می خواهم کارهایی که در زیر نوشته ام انجام دهید: مبلغ 7 هزار تومان به حاج آقا رمضان پیروز بدهی دارم بپردازید(البته از مال خودم) مبلغ هزار تومان به آقای رمضان خیل تاش بدهید برای این که تعدادی ابزار لوله کشی از ایشان برای کار سپاه بردم و نزدم گم شدند و از او برایم حلالیت بطلبید. مهریه همسرم پریوش را می توانید از اجناس خانه ...
عاقبت مردی که میخواست قرآن را بسوزاند
که ایرانی بودن خود را بر سید بودن خود ترجیح می دهد و به این اعتبار که سید حسینی و از اولاد امام چهارم است و مادر امام چهارم، شهربانو دختر یزدگرد پادشاهی ساسانی بوده است، برای خود نام خانوادگی کسروی را انتخاب می کند. (ماهنامه حافظ . شماره78. بهمن 89. ص 20) * نهضت شیخ محمد خیابانی و کسروی روز 17 فروردین 1299ش در تبریز قیام مسلحانه ضد دولت وثوق الدوله و امپریالیست های انگلیسی ...
خط تماس خواندنی شد
. وی با بیان اینکه شهدا، شهدا را بهتر می شناسند شهید سعید سلیمانی که فرمانده پاسگاهی بود که 12 متر با عراقی ها فاصله داشت تمام قد شیفته شهید سرلشکر احمد کاظمی بود. وی به ایشان عرض کرد که برادر احمد در رسیدن به این 12 متر برای عملیات چه راهکاری را ارائه می دهید این قضیه برای سال 59 است. او نیز چند مقنی را آورد که تونل بزنند تا رزمندگان را به پشت عراقی ها برسانیم. سردار فضلی بیان ...
برگزیده سرمقاله های روزنامه های امروز
علیه برخی کشورهای اروپایی به دلیل نقض تحریم های ایران اعمال شد. حال سوال این است که اگر مثلا یک عضو دارای حق وتوی شورای امنیت، مثل آمریکا، قطعنامه را، با وجود همه هزینه های سیاسی و بین المللی، اجرا نکند، چه کسی می خواهد آمریکای دارای حق وتو را تحریم کند؟ بنابراین فارغ از تفسیرهای مختلفی که درباره ابعاد تهدیدهای حقوقی نامه 47 سناتور وجود دارد، نفس وجود تحلیل ها و برداشت های مختلف نشان می ...
نوری: اهل کری خوانی برای آبی ها نیستم
بازیکنان این تیم در بازی های لیگ و در مقایسه با بازی های آسیایی تصریح کرد: اینطور نیست چرا که ما در همه بازی ها با همه نیروی مان به میدان می رویم. ما در این چند وقت خسته راه بودیم. هر چند که بعضی می گویند تیم های اروپایی سه روز سه روز بازی می کنند که البته فاصله بین شهرها در اروپا اینقدر زیاد نیست و آنها با پرواز 45 دقیقه ای به مقصد می رسند اما ما ساعت 2 صبح پرواز می کنیم و 6 و نیم صبح می خوابیم ...
اعتراض خونین به برادر به خاطر عروس مطلقه
بگیریم اما او نمی پذیرفت. صبح روز حادثه به خانه او رفتم، هرچه می گفتم به گوشش نمی رفت، عصبانی شده بودم و بر سرش فریاد کشیدم. در این لحظه او چاقویی برداشت و مرا تهدید کرد، با دیدن چاقو به آشپزخانه رفتم و چاقویی بزرگتر برداشتم. او که ترسیده بود چاقو را زمین انداخت اما نمی دانم چه شد که به او حمله ور شدم و هنگامی که به خودم آمدم دیدم کنار جسد خونین برادرم نشسته ام. نمی دانستم چه کنم، به یکی از ...
جنایت شوم علیه دختر کر و لال
به گزارش خبرنگار حوادث فارس، صبح روز 16 مرداد سال گذشته مرد میانسالی مأموران پلیس کمال شهر کرج را در جریان ناپدید شدن ناگهانی دختر کرولالش به اسم زهره 22ساله قرار داد.این مرد مدعی شد: دخترم روز گذشته برای رفتن به مدرسه باغچه بان از خانه خارج شد و هر چه منتظرش شدیم از مدرسه بازنگشت.در حالی که تجسس های پلیسی برای یافتن دختر جوان آغاز شده بود، مأموران کلانتری 24 کمال شهر جسد سوخته یک زن را در حاشیه ...
زن ایرانی چگونه زنی است؟
...، با چنان دعوا و داد و بیداد و آبرو ریزی تو در و همسایه مواجه می شه که توبه کار می شه، حرف اول و آخر به این خانوم، چشمه ، فقط چشم! پِرِس کردن شوهر مرد، زن، فرزند، خانه، خانواده شاید تمام این واژه ها بلرزند و فرو ریزند، از دست زنانی که داشته هایشان به چشم نمی آید و دنبال چیزهایی هستند که ندارند، انگار می خواهند به سرعت بازار برسند، اما نمی دانند که این بازار، سرعت نور دارد! تحت ...
قتل در 15 سالگی
است او من را دعوت کرد با هم مشروب بخوریم با چند دوست دیگرم به ساختمان نیمه سازی که اطراف خانه بود رفتیم و آنجا مشروب خوردیم بعد با دوستانم به قهوه خانه رفتیم آنجا نشسته بودیم که با میز کناری دعوا کردیم. دعوا تمام شد و مقتول و دوستانش از قهوه خانه بیرون رفتند چند دقیقه بعد من هم بیرون رفتم، می خواستم به سمت خانه بروم که رضا - مقتول- جلوی من را گرفت و با هم دعوا کردیم. خیلی عصبی شدم و اصلا نتوانستم ...
دستگیری دختر پسرنما در مشهد! + عکس
ارم نیوز: ساعتم ساعت 10 صبح را نشان می داد که اتوبوس وارد شهر مشهد شد و دقایقی بعد در پایانه مسافربری توقف کرد. پس از چند ساعت سفر با اتوبوس احساس خستگی عجیبی می کردم و پشت سر هم خمیازه می کشیدم. من یک تاکسی دربست کرایه کردم و نشانی خانه عمویم را به راننده دادم تا مرا به شهرک طالقانی مشهد برساند. می خواستم مشکلاتم را با عمویم درمیان بگذارم و از او کمک بخواهم. اما افسوس که با درهای بسته در مسیر ...
من یک کلاهبردار حرفه ای هستم!
شدم و آقای خودم. سرتان را درد نیاورم، خدمتم که تمام شد با ماشین پدرم شروع کردم به مسافرکشی. یکی از دوستانم زیر پایم نشست که بیا ازدواج کن تا سر و سامان بگیری. ما هم جوان بودیم و جاهل، بی هیچ پولی قبول کردیم. بعد ها فهمیدم همسرم با همین دوستم ارتباط پنهانی دارد. خونم به جوش آمد و رفتم سراغ دوست خیانتکار و او را ناکار کردم. نمرد اما نصف بدنش فلج شد. دادگاه هم برایم 120 میلیون تومان دیه ...
گزارشی خواندنی/شوهر یابی خانم دکتر با رمل و اسطرلاب!
قدس آنلاین:باید اعترافی بکنم. دلم می خواهد گزارشم براساس مشاهده خودم آغاز شود. براساس کنجکاوی و نیز برای اینکه سوژه گزارشم را از نزدیک دیده باشم، به سراغ خانمی رفتم که فال قهوه می گرفت. درست مانند دکترها وقت می دهد. باید تلفن بزنی وقت بگیری. زن مسن با صدای خش دار و دو رگه از پشت تلفن جوابم را می دهد و برای ساعت 3ظهر قرار می گذارد. خانه اش حوالی تهران پارس است و از اینجا که من هستم تا ...
علی نصیریان :دوست ندارم از یاد بروم و فراموش کنم
حس و حالی که دارم سعی می کنم هر روز به سراغ کتابی بروم و خب از میان کتاب های مختلفی که خوانده ام بعضی از آن ها برای من جذابیت ویژه ای داشته اند. مثل کتاب منطق الطیر عطار و یا کتاب های شفیعی کدکنی. البته در بین نویسنده های خار جی علاقه زیادی به آثار مارکز و تولستوی دارم. به بازنشستگی در عرصه بازیگری هم فکر می کنید؟ برای حرفه ما بازنشستگی وجود ندارد. من هم قصد ندارم که چنین ...
ماجرایی که باعث شد زنِ رضاشاه از ترس دندان هایش بیفتد!
من بهتر است انسان دنیادیده نباشد ولی ضمناً از این سختی های بی فایده هم نبیند. امیدوارم حالا منزلتان راحت شده باشد و تا اندازه به شما خوش بگذرد و از اصفهان استفاده بکنید. حال پدر مهربان من و شاهپور به فضل پروردگار خوبست ولی البته از دوری شما غمگین هستیم و با اشتیاق تمام [در] انتظار دیدار وجود عزیزتان هستیم خوشبختانه همه روزه از شما تلگراف می رسد و خیال ما را راحت می کنید. مادرجان عزیز ...
ناشاخل بودم
صبح یک روز زمستانی است. سرما تا مغز استخوان نفوذ می کند و سرعت باد گاهی به 20کیلومتر در ساعت می رسد. برف دیروز روی کوه های جنوبی مشهد نشسته است. قرار است بروم چهارراه لشگر تا در اداره پست مرکزی مردی را ملاقات کنم که تا همین چند ماه پیش در سطح اول فوتبال کشور داوری مطرح بود و قضاوت های حساس و مهم به او سپرده می شد. حالا 17ماه- یا به گفته خودش بیش از 500روز- از آخرین باری که ...
نگاهی به وضعیت بیکاری و آمارهای غم انگیز کار
، باز می گردم، نمی دانم چرا؟ مادر اهل کدام شهری؟ نام شهرش را می گوید؛ اما حالا ساکن کرج شده همراه خانواده. مرا می کشاند به گوشه خیابان تا مبادا مانع رفت و آمد رهگذران شویم. این برگه ها را به من داده اند پخش کنم، 1500 برگ است، خیلی زیاد است. به برگه های نازک و زرد رنگ که تبلیغات یک سایت دوستیابی است، خیره می شوم. می خواهم بروم، می خواهم بمانم، دارم در ترانه ای مبهم زاده می شوم ...
معجزه ای در چاه
سال 1377 به عنوان رئیس پلیس آگاهی کاشان در حال خدمت بودم. یک روز عصر پس از دستگیری دو سارق تحت تعقیب، به اداره بازگشتم. قصد داشتم راهی خانه شوم که سرباز وظیفه وارد اتاق شد و گفت: زن و مردی اصرار دارند شما را ببینند. به سرباز گفتم راهنمایی شان کند و زن و مرد گریه کنان وارد اتاقم شدند. زن جوان گفت: امروز همراه پدرم و دختر 9 ساله ام به نام فاطمه، برای زیارت به امامزاده آقا علی عباس رفته ...
عزت اللهی: سیمئونه برخلاف چهره خشنش، قلب مهربانی دارد | از عدم حضورم در نظرسنجی 90 ناراحت نیستم | برایم ...
اهمیتی ندارد، آمده ام تا خودم را در فوتبال اروپا محک بزنم و پس از آشنایی با سیستم های روز دنیا پیشرفت کنم. برای دیده شدن زمان کافی دارم، حتی 3 سال دیگر که 21 ساله خواهم شد هم می توانم دیده شده و در باشگاه های اروپایی پدیده پدیده شوم. آتلتیکومادرید جزو باشگاه هایی است که به تیم های پایه اش اهمیت زیادی می دهد و امیدوارم بتوانم به تیم بزرگسالان این باشگاه راه پیدا کنم. *فهرست بازیکنان تیم ...
دفاعیات مهدی کتاب شود/ کار دلواپسان طنز تاریخی است/ احمدی نژاد پیغام داد حاضرم کنار بروم
نتوانسته اند سریع مشکلات را حل کنند، این است که هنوز تحریم ها برقرار است. • درباره دلواپسان گفتم کارشان یک طنز تاریخی شده است. آقایانی که این حرف ها را می گویند، قطعا دشمنی شان با اسراییل کمتر نیست، ولی در این مساله یکی شده اند؛ یعنی الان هم نتانیاهو دلواپس است و هم اینها و هم اعراب همسایه. • این مطالب (شورایی شدن رهبری) در قانون اساسی آمده است. هم قبل از بازنگری و هم بعد از ...
بیوگرافی یوری گاگارین، نخستین فضانورد جهان
.... اما تیتوف برعکس فردی گوشه گیر و ساکت بود. اولین پرواز انسان به فضا سرانجام در ساعت نه و هفت دقیقه صبح روز چهارشنبه 12 آوریل 1961میلادی (23 فروردین 1340 خورشیدی) به وقت مسکو، یوری گاگارین از پایگاه فضایی بایکونور سوار بر موشک فضاپیمای وستوک1 اولین انسانی شد که مرز فضا را گشود و قدم به دنیایی اسرارآمیز نهاد. یوری گاگارین، سرنشین خوشبخت این فضاپیمای تاریخی اولین بشری بود که به فضا سفر ...
روایت هاشمی از پیام احمدی نژاد به وی
خبرگان می شود یا نه؟ نشانه هایی که از شما می آید، دقیقا مثل انتخابات ریاست جمهوری است و انسان تا لحظه آخر نمی تواند مطمئن باشد که هاشمی مثل آن موقع ثبت نام می کند یا نه؟ در همه مسوولیت ها، براساس احساس خودم که می توانم برای کشور و نظام مفید باشم و همچنین خواست امام و رهبری وارد شدم. من بعد از اینکه از ریاست جمهوری کنار رفتم، هیچ بنا نداشتم که رییس جمهور شوم، چون آن مقداری که بلد بودم، کار ...
سفری که سوغاتش خیانت بود
. صبح روز بعد سیامک با خواهرش تلفنی صحبت کرد و مطمئن شد با سعید مشکلی نداشته و دیشب خانه دوستش مهمان بوده و خودش از سعید خواسته به خانه آنها برود. چند روز بعد سعید با برادرزنش تماس گرفت و گفت: از طرف اداره به ما ویلا داده اند برای تعطیلات آخر هفته برویم شمال با ثریا صحبت کردم قرار شد با هم بریم. سیامک بعد از شنیدن حرف های سعید گفت: ای بابا بعد از مدت ها می خواهی خواهرم را ببری ...
بیتا فرهی از دلیل رفتنش به پاریس گفت!
از او کمک می گرفتم. همراه بسیار خوب و بهترین همبازی بود. هرگز نمی توانم یاری هایش را در فیلم "هامون" فراموش کنم. بعد از آن هم در چهار فیلم دیگر هم بازی شدیم. همانطور که "هامون" برای بسیاری از تماشاگران سینما هنوز تمام نشده و هر از گاهی آنها را وا می دارد تا بار دیگر با سرگشتگی های حمید هامون همراه شوند، برای بیتا فرهی هم هنوز تمام نشده و در زندگی اش جاری و ساری است، خودش می گوید: ممکن ...
حمید عسگری: نوروز غمگینم می کنه!
خیلی به آن فکر کردم اما نمی دانم چرا من با آمدن عید حس خوشحالی ندارم. البته گاهی به بچه هایی فکر می کنم که شب عید لباس نو ندارند یا پدر و مادری که دوست دارند شب عید سفره شان پر باشد، اما سفر خالی دارند و... پس با این حساب شما کلا از آمدن عید خوشحال نیستید؟ - نه زیاد. البته بدم هم نمی آید. اما مثل همه زیاد از آمدن عید خوشحال نمی شوم و همان حس غمگین پنهان عیدی که گفتم را دارم ...
سرگذشت یک زندگی شورانگیز
چغندر برایش می گیرم و با احترام تقدیمش می کنم. او هم بی ریا می گیرد و مشغول خوردن می شود. نگاهی به من می کند و می گوید. یادت باشد عصر شنبه اول آبان باید سر کلاس حاضر باشی. ظرفیت کلاس تکمیل شده بیا که همان روز صورت کتابها را بگیری و تا تمام نشده بخری و بعد خداحافظی می کند و مسیر مخالف مرا روی پل طی می کند. به طرف ایستگاه اتوبوس می روم سوار می شوم تا سبک به خانه بروم. کم کم هوا تاریک می شود. پدرم ...
بازسازی صحنه قتل در تجریش
جزئیات قتل را فاش کرد. این آشنای قدیمی که ابتدا سعی کرد در بازجویی ها کمتر حرف بزند سرانجام پرده از این جنایت آتشین برداشت و گفت: صبح روز قتل برای اینکه به دوستم سر بزنم زنگ خانه شان را زدم و از آنجایی که رفت و آمد خانوادگی داشتیم داخل رفتم. مینا تنها بود و ناگهان وسوسه به جانم افتاد. مینا که فهمیده بود چه نیتی دارم با من درگیر شد و بناچار با سیم شارژ تلفن خفه اش کردم، وقتی می خواستم ...
خوشا آنان که خندیدند و رفتند...
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا به نقل از پایگاه خبری تحلیلی کریمه ، از مادرش که جدا شد، گفت: مادرجان دعا کن که شهید شوم، مادر در جواب گفت: پسرم منتظرت می مانم. پسر رفت، اما وقتی که برگشت، دیگر نه حرف می زد و نه راه می رفت؛ بلکه فقط لبخند می زد! شهید رضا قنبری ترکش خمپاره سینه اش رُو چاک داده بود و روی زمین افتاد و زمزمه می کرد. مصاحبه گر: دوربین رُو برداشتم و ...