سایر منابع:
سایر خبرها
دختر زیبا در عشق پسرکش طلاهای خانواده اش را دزدید / بخاطر یک عشق خیابانی بی آبرو شدم!
تون و ... . هاج واج مانده بودم و نمی دانستم چه بگویم. با عجله خداحافظی کرد و رفت. از پشت سر که نگاهش کردم دلم لرزید. آن روز تا غروب هوش و حواسم پیش او بود. با خودم کلنجار می رفتم. از طرفی دلم می خواست هر چه زودتر برای ، کاری بکنم. از شما چه پنهان دختر خاله ام که ازدواج کرد خانواده ام راه می رفتند و از او می گفتند. می دانستم دغدغه دارند و از طرفی نمی خواستم جلوی خاله ام و فامیل کم بیاورم ...
ماجرای زن عاشقی که به صورت داریوش اقبالی اسید پاشید!
روزگار پاشید. بعد از وقوع این حادثه، مریم محمدی توسط مأموران پاسگاه ژاندارمری کَن دستگیر و روانه زندان شد و آن خواننده نیز در بیمارستان مهر بستری شد و مجلات هفتگی آن روزها از جمله مجله جوانان، در چند شماره پیاپی، این ماجرای تلخ را پی گیری کردند و گزارش های مفصلی در این باره نوشتند. بنابر آن گزارش ها و نوشته ها، مریم محمدی زنی بود که به صدای آن خواننده و ترانه هایش علاقه مند بود ...
منتهی | نیلوفر شهیدی: کربلا زندگی ام را عوض کرد/ قرار بود الناز شاکردوست همسفرمان شود + فیلم
باورتان نمی شود 15 دقیقه بعد به ضریح امام حسین(ع) رسیده بودم و با خیل جمعیت جلو رفتم. اصلاً باورم نمی شد چنین اتفاقی افتاده چون در صحن حضرت ابوالفضل(ع) آنقدر شلوغ بود که من آرام آرام جلو رفتم و یک خانمی در آن شلوغی به من گفت خانم شهیدی دستت را به من بده و در آن شلوغی مرا بیرون برد. واقعیتش این است که اگر بخواهم یک چیزی از کلِ این سفر برای شما بگویم همه چیز در این سفر عجیب و غریب بود. ...
گلایه نادر سلیمانی درباره نحوه پرداخت به واقعه عاشورا / دو بار امام حسین مرا طلبید و وقتی طلبید عشق کردم
از دست دادیم. جوان زیاد دادیم. زمانی که نگاه می کنی می بینی وجود امام حسین(ع) چقدر بزرگ است. او می داند کشته خواهد شد و اهلبیتش به اسارت می روند اما در راه خدا قدمش را تغییر نمی دهد. بازیگر عشق کوفی در پاسخ به این پرسش که تا به حال به کربلا رفته، اظهار کرد: دو بار امام حسین(ع) مرا طلبید و وقتی طلبید عشق کردم و شاکر بودم. دوست داشتم که بروم اما مشکلاتی بود که نتوانستم. دوست دارم خودم یک ...
لبخند خونبار زن صیغه ای/عاقبت هوس رانی پسر 23 ساله!
گرفتند به شدت مرا سرزنش کردند آن ها معتقد بودند که باید دست از این ارتباط خیابانی بردارم و طبق آداب و رسوم ازدواج کنم ولی من این حرف ها را نمی فهمیدم و تنها به آن زن جوان مطلقه فکر می کردم که یک سال هم از من بزرگ تر بود. خلاصه روابط ما آن قدر صمیمانه شد که به پیشنهاد آن زن پاسخ مثبت دادم و قرار شد اوبه عقد موقت من درآید ولی آن زن با توسل به حیله و نیرنگ ، از ناآگاهی من سوء استفاده کرد و در محضر ...
رابطه پنهانی دختر جوان با مرد کافی نتی
خودش به کارشناس اجتماعی کلانتری میرزاکوچک خان گفت: حدود دو سال قبل، بعد از مرگ مادربزرگم دچار نوعی افسردگی شده بودم و حال مناسبی نداشتم. مدام با خودم درگیر بودم و آینده ای مبهم و تاریک آزارم می داد. به همین دلیل گاهی به یک کافی نت سر می زدم که در نزدیک منزلمان فعالیت می کرد. مدت زمانی را به دانلود فیلم ها و برخی موسیقی های مورد علاقه ام می گذراندم. متصدی جوان کافی نت متوجه ...
ناگفته هایی از نقاشی قهوه خانه – ایسنا
بروی دنبال نقاشی من هیچ کمکی به تو نمی کنم. روی حرفش ماند. از 12 سالگی به بعد حتی یک جفت جوراب برایم نخرید. هنرستان را هم نصفه رها کردم. می رفتم شاگردی و برای خودم لوازم نقاشی می خریدم، باز دعوا و مرافعه بود. یک بار تمام لوازم نقاشی مرا ریخت تو چاه حیاط خانه.” آن زمان محله سلسبیل می نشستیم. یک فردی در محله داشتیم به اسم کریم؛ عقیده داشت نقاشی و تصویرگری کار شیطان است و کسی که این کار ...
اعترافات هولناک مردی که همسر سابقش را در مشهد به قتل رساند + عکس
صاحب 2 فرزند بودیم، اما این ناسازگاری ها تا حدی شدت گرفت که او بالاخره از من جدا شد. من هم بعد از چند ماه به صالح آباد تربت جام رفتم و با زن دیگری ازدواج کردم. هنوز مدت زیادی از این ماجرا نگذشته بود که با همسر سابقم صحبت کردم و او رضایت داد به خاطر فرزندانمان به زندگی مشترک با من بازگردد و ما دوباره به هم رجوع کنیم. من هم که از طلاق پشیمان بودم خیلی خوشحال شدم و همسر دوم خودم را طلاق دادم تا به زندگی ...
انتخاب شریف؛ آرزوی چند ساله ای که با تلاش محقق شد
تفکیک ایستاده اند. چند قدمی جلوتر رفتم؛ چند میز قبل از ورودی سالن بود. جلوتر که رفتم یک برگه A4 جلوی میز زده بودند که روی آن با فونت درشت نوشته بود : پذیرش ؛داوطلبان یکی یکی پذیرش می شدند. به دلیل کنجکاوی که در وجودم رخنه کرده بود رفتم جلوی میز تا متوجه شوم که چه مدارکی را از داوطلبان برای پذیرش می گیرند؛ در ابتدا اسامی و شماره تماس داوطلبان را می گرفتند و بعد بن غذا و نقشه دانشکده و ...
شلیک مرگ به مرد تهرانی در هواخواهی یک دوست / پایان 11 سال چشم انتظاری چوبه دار + جزییات
به دروازه غاررفتیم. به محض اینکه با رضا روبه رو شدیم او شروع به فحاشی کرد. همان موقع بنیامین اسلحه ای را که همراه داشت بیرون آورد و یک تیر به سینه رضا شلیک کرد. من که از دیدن این صحنه شوکه شده بودم بلافاصله فرار کردم .چون اصلا قرار نبود رضا کشته شود.من فقط می خواستم او را بترسانم. به دنبال اظهارات پسر جوان بنیامین 25 ساله ردیابی و بازداشت شد و به شلیک خونین اعتراف کرد. وی گفت ...
مدیران محترم! شأن زنان کارمند را حفظ کنید
...> در کدام قسمت مشغول کار شدید؟ در سازمان بسیج شهرداری مشغول خدمت شدم. ابتدا کارمند، بعد کارشناس و چند سالی هم مسئول دبیرخانه بودم. سال 1400 معاونت خواهران بسیج شدم، اما یک سالی طول نکشید و مأمور مکانی غیر از شهرداری شدم. متأهل هستید؟ بله. سال 85 ازدواج کردم و به خاطر مشکلات مالی بود که تصمیم گرفتم مشغول کار شوم. فرزند هم دارید؟ سه فرزند دارم. یک پسر متولد 88 ...
دولتمردانی کوچک در قامت فرماندار
انجامش را داشته باشم. اگر فرماندار بودم هر هفته به زیارت قبور مطهر شهدا می رفتم که بدانم موقعیتم را مدیون چه کسانی هستم و خودم را گم نکنم و در مسیری که آن ها خواستم قدم بردارم. اگر فرماندار بودم سامانه پیامکی برای ارتباطات مردمی راه اندازی می کردم تا مردم از طریق این سامانه مشکلات را به من منتقل سازند. اگر فرماندار بودم برای نماز مغرب و عشا در مساجد حضور میافتم و حداقل دو ماه در ماه نماز جمعه شرکت می کردم. اگر فرماندار بودم در محلات حاضر می شدم تا از نزدیک مشکلات را ببینم منبع ...
درخواست طلاق به خاطر بخشیدن دزد منزل
به گزارش رکنا، مردجوان وقتی دزد خانه اش را بخشید و از پول و طلاهایشان گذشت، هرگز تصورش را نمی کرد که این کارش پای او را به دادگاه خانواده تهران باز کند. زن جوان وقتی دید شوهرش از خیر طلاهای او گذشت و رضایت خودش را اعلام کرد، جنجال به راه انداخت. این زوج پس از سه سال زندگی مشترک، راهی دادگاه خانواده شدند و درخواست طلاق خود را ارائه کردند. زن جوان وقتی مقابل قاضی قرار گرفت، درباره علت ...
دام شوهر صیغه ای برای زن تنها | چند مرد ریختن تو خونه ام!
موفق به فرار شدم به منزل پدرم رفتم اما این بار قصد بازگشت به خانه ام را نداشتم به همین دلیل منزلی را در نزدیکی خانه پدرم اجاره کردم و در یک کارگاه خیاطی مشغول کار شدم. چند ماه بعد قدرت حاضر شد به شرط دریافت مبالغی از من و گذشت از مهریه و فرزندانم مرا طلاق بدهد. من هم پس اندازها وپول رهن خانه ام را به او دادم و به طور توافقی جدا شدیم. چند سال در کارگاه خیاطی کار می کردم و شب ها را نیز در ...
روایت جالب ترک تحصیل مداح مشهور!
که در این زمینه استعداد دارم. در کودکی سه نفر بودیم که به نوحه خوانی علاقه داشتیم، اما وقتی به سن تکلیف رسیدیم آن دو نفر صدایشان عوض شد و رفتند سراغ کار دیگر، اما اهل بیت به من توجه داشتند و ادامه دادم. داستان نوحه خوانی در مدرسه از سر علاقه به مداحی برای اهل بیت، در هر مکان و زمانی آماده مداحی بودم، در همان دوران کودکی وقتی در مدرسه بودم، یک روز بچه ها گفتند که نوحه اصغر ...
ناپدری عاشق دختر 17 ساله شد/رابطه پنهانی ناپدری برای همه رو شد
خواستگاری ام آمد. مادرم در یکی از جلسات مذهبی با مادر همایون آشنا شده بود و با همین آشنایی چند ساعته مرا برای پسرش خواستگاری کرده بود، در حالی که هیچ گونه آشنایی و شناخت قبلی از خانواده اش نداشتیم، اما مادرم اعتقاد داشت وقتی مادر همایون زنی محجبه و باوقار است، حتما فرزندش را به شکل شایسته ای تربیت کرده است. از سوی دیگر نیز یکی از بستگان پدرم عاشق خواهر کوچک ترم شده بود و آن ها به طور ...
رفتن به سربازی با پارتی بازی
با یک زمزمه صدای دودانگ می خواند که برای من خیلی جالب بود. از جمله شاعرانی که پدرم دوست داشت منوچهری بود و مرا واداشته بود که مسمط های منوچهری را حفظ کنم. در موقعی که پنج شش ساله بودم یک عیدی، روز نوروز، با پدرم به دیدن یکی از رجال (مشیر الدوله) رفتیم که یادم هست پدرم مرا معرفی کرد که این پسر مسمط های منوچهری را حفظ است. مشیرالدوله گفت: مسمط منوچهری را بخوان ببینم. خواندم. خیلی خوشش آمد و یک پنج ...
زندگی ام سیاه شد وقتی فهمیدم شاپور با عمویم رابطه دارد ...
و من در میان همه خواستگارانم او را پسندیده بودم ولی با وجود همه سماجت های آن جوان کارخانه دار ناگهان همه قرار و مدارها به هم خورد که بعد فهمیدم عمویم از این ازدواج به طور پنهانی جلوگیری کرده است. در همین رفت و آمدها عمویم مرا به همراه شاپور چندین بار به کافی شاپ دعوت کرد که بالاخره یک دل نه صد دل عاشق شاپور شدم. به طوری که دیگر خودم نیز به این ازدواج اصرار می کردم. مخالفت ...
رابطه شیطانی دختر نوجوان را باردار کرد/برای هوس مرا می خواست
فرزندم نیز فکر نمی کنم و به چیزی جز طلاق نمی اندیشم. این زن جوان که به اتهام خیانت از همسرش شاکی شده بود پس از آن که با سخنان مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری سپاد مشهد آرامش خود را بازیافت، سرگذشت تلخ خودش را نتیجه یک دوستی خیابانی دانست و گفت: فرزند بزرگ یک خانواده پنج نفره بودم و زندگی متوسطی داشتیم. با وجود این پدرم هیچ گاه نمی گذاشت که فرزندانش کمبودی را در زندگی احساس ...
چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد؟/ یقین پیرغلام اهل بیت از روضه صحیح برای دردانه سه ساله
زایمان شروع شد. صاحب خانه می گوید: همسرم رابه بیمارستان بردم و خودم برگشتم، آمدم نزد حرم حضرت رقیه (س) و به ایشان متوسل شدم و گفتم اگر همسر و فرزندم رانجات دادی و شفای آنان را از خدا خواستی و گرفتی خانه ام را به تو تقدیم می کنم. مدتی مشغول توسل بودم، بعد به بیمارستان رفتم و دیدم همسرم روی تخت نشسته و بچه دربغلش سالم است. همسرم گفت: کجا رفتی؟ گفتم رفتم جایی ...
روایتی تکان دهنده از قبولی در دانشگاه علم و صنعت تا 40 سال اعتیاد و کارتن خوابی
یا وقتی برای خرید به مغازه می رفتیم، زمانی که مادرم مشغول خرید بود، یواشکی چند وسیله برمی داشتم و بعد که مادرم متوجه می شد می رفت مغازه تا پولشان را حساب کند. وی افزود: حس می کردم متفاوتم و اصلا نمی توانم دیگران را تحمل کنم اما باز هم نمی توانستم درد و رنج دیگران را ببینم اگر همسایه مان مریض می شد، برایش گریه می کردم. پیش از قبولی در دانشگاه علم و صنعت معتاد بودم و اجبار به مصرف پیدا ...
افشاگری پس از 20 سال؛ رد کردن پیشنهاد بوندسلیگایی به خاطر پوشیدن لباس پرسپولیس
داشت و عملا چیزی به خودم نمی رسید. من در چند روزی که در آلمان بودم با این تیم خوب تمرین نکردم و برگشتم ایران و با 14 میلیون تومان به پرسپولیس رفتم. من آرزویم پوشیدن لباس پرسپولیس بود و این موضوع برایم از رفتن به فوتبال اروپا مهمتر بود.
مادر ها به روضه نیاز ندارند
تل آبی اش را به بابا نشان داد، من گر گرفتم، و به شتاب پناه بردم به آشپزخانه، خودم را مشغول شستن ظرف ها نشان دادم و بی صدا اشک ریختم، بی آنکه اراده کنم، بی هیچ روضه ای... من فکر می کنم مادر ها در هر فصل از بزرگ کردن فرزنداشان که باشند، فقط کافیست خیره شوند به میوه دلشان و به قدر لحظه ای خود را بگذارند جای مادرِ آن طفل شش ماهه، آن دخترک سه ساله، آن کودک دست بریده، آن نوجوان رشید، آن جوان اربااربا، جای مادر علمدار نینوا و... آنوقت دلشان بی هوا داغ می زند، چانه شان می لرزد و اشک صورتشان را خیس می کند. چراکه زن ها بعد از مادرشدن اصلاً به روضه نیاز ندارند! ...
دختر قمارباز دوست سارقش را لو داد!
اتهام سرقت گوشی تلفن همراه بازداشت شده است. زن جوانی که علاوه بر سرقت، تبحر زیادی در قمار دارد و رئیس قمارخانه ای بوده که همدستانش به آنجا می آمدند. چرا قمار می کنی؟ همسر سابقم خیلی خلافکار بود، او مرا با قمار آشنا کرد. کم کم پایم به قمارخانه باز شد و زمانی که جدا شدیم، تصمیم گرفتم خودم یک قمارخانه کوچک راه بیندازم. البته قمارخانه که نه، وقتی چند تا معتاد و دزد کنار هم می ...
سیمین با اینکه جوان بود مرا هم فریب داد/ او با شوهرم رابطه نامشروع داشت و من خبر نداشتم!
این ماجرا بسیار عصبانی شد و کارمان به مشاجره کشید. بعد از این ماجرا متوجه شدم همسرم و سیمین یکدیگر را در بیرون از منزل ملاقات می کنند و باز هم پنهانی به منزلم رفت و آمد دارند. اگرچه وقتی خواهرم و شوهرش متوجه موضوع شدند خیلی تلاش کردند تا سیمین را از همسرم جدا کنند ولی تلاش های آن ها بی فایده بود و بالاخره سیمین به عقد همسرم در آمد. حالا او در قصری که من سال ها برای هر تکه آجر آن زحمت کشیده ام پادشاهی می کند و من هر روز بیشتر از گذشته تحقیر می شوم و... شایان ذکر است، این پرونده توسط کارشناسان زبده دایره مددکاری اجتماعی مورد رسیدگی قرار گرفت. ...
زیرکی طلافروش پلیس را به سارقان طلا رساند
کردند. مرد طلافروش به مأموران گفت: ما تعدادی از طلافروشان عضو کانالی در یکی از شبکه های اجتماعی هستیم. اعضای گروه اخبار مربوط به صنف مان را برای اطلاع همه در کانال بارگذاری می کنند. تیرماه امسال یکی از طلافروشان گفت دو سارق موتورسوار چهار کیلو طلای او را سرقت کرده اند و بعد هم عکس های مربوط به طلا های سرقتی را در کانال گذاشت تا همکاران در جریان قرار بگیرند. امروز این دو پسر جوان مقداری طل ...
درخت زیبای من
یادداشت را نوشته بودم، دلم می خواست بروم بغلش کنم. سفت. ولی نرفتم. نشان دادنِ احساسات، سختم بود. او هم سختش بود. مادرم که بعد از سالیان سال چند هفته است رفته مشهد، پریشب بهم گفت این دایی اصلا حالش خوب نیست (دایی ام سال هاست با عواقب و نتایج یک سکته مغزیِ نامرد دست به یقه است) گفت دایی گفته ما بچه های، ولی ا... نفرین شدیم. دنیا هیچ وقت ما را دوست نداشت؛ و من فکر کردم کاش بغلش کرده بودم. کاش احساساتم را نشان داده بودم. کاش مثل یک درخت رفتار کرده بودم. بخشنده، بی قید و شرط و مطمئن از همه چیز. ...
روایت یک بانوی آزاده ایرانی از دوران اسارت خود در عراق
نیست که این خانم لباس بیمارستان بپوشد. نزدیک به 20 روز در آن بیمارستان بودم و هر شب عده ای از من بازجویی می کردند و این تصور وجود داشت که نظامی هستم. سپس مرا به بغداد منتقل کردند و به زندان انفرادی بردند. در روزهایی که می گذشت تصمیم به خواندن قرآن گرفتم، اما هیچ چیزی همراهم نبود. یکی از سربازان آنجا شیعه بود و هر چند روز یک بار اخبار جنگ را به من اطلاع می داد. از این سرباز درخواست کردم ...
چکال هارون ؛ از تشرف به تشیع تا تلاش هفت ساله برای ترجمه قرآن
برآشفتگی معلمان شد و مرا به بدعت گذاری و خروج از مذهب سلف صالح متهم کردند و بعضی از اساتید، وجود من میان دانشجویان را تهدیدی برای عقیده سلف دانستند و از اعزام من جلوگیری کردند و من پس از آن برای پیوستن به مدارس اسلامی کشور کنیا به این کشور سفر کردم. پس از چند سالی که در آنجا بودم جنجالی به پا شد که عالمی از علمای کنیا به نام شیخ عبدالله ناصر تبلیغ تشیع می کند و من از سوی مدرسه ای که بودم ...
انقلابی گری شهید امید خوب به روایت مادر و همسر شهید حادثه تروریستی حرم شاهچراغ ع
ادامه داد: پسرم امید می گفت امروز حضرت آقا دستور جهاد تبیین داده و باید در این جنگ ترکیبی که دشمن شروع کرده مبارزه کنیم و برای مبارزه هر کاری می توانیم انجام دهیم، مخصوصاً در فضای مجازی که دشمن هر باطلی را حق جلوه می دهد و جوان ها و نوجوانها به علت ناآگاهی به راحتی فریب می خورند و تحت تاًثیر قرار می گیرند. مادر و همسر شهیدان خوب بیان کرد: آن شب هم در حال نوشتن بود که برای شام صدایش زدم و ...