دردسر زن موقت برای تازه داماد مشهدی / او می گوید در سفر شمال از من آبستن ...
سایر منابع:
سایر خبرها
نیلوفر شهیدی: کربلا زندگی ام را عوض کرد
چرا رفتید اجازه بدهید آدم های دیگر به این سفر بروند اما کربلا این طوری نیست. وقتی رفتم فهمیدم چرا برخی با اعتقاد هر سال به این سفر می روند. همسر آقای مجتبی امینی برایم تعریف می کرد وقتی باردار بودند به این سفر آمدند و آن سالی هم که همسفر شدیم با فرزند یک ساله شان آمده بودند و با خودم می گفتم وای خدایا خیلی در این هوا و شرایط سخت است. باورتان نمی شود از آن سال به بعد من محرم که شروع می شود ...
دختری که همیشه از خانه فراری بود...
اوضاع مالی خوبی نداشتیم و خرید چند میلیونی گوشی برایمان سخت بود. اما به خاطر ادامه تحصیل دخترمان، چشم روی خیلی از موارد بستیم. از سوی دیگر من همواره از این که دخترم در این سن و سال گوشی هوشمند داشته باشد، می ترسیدم. چراکه هنوز فرهنگ درست استفاده از این فناوری جدید را خودم نیاموخته بودم که بتوانم به دخترم یادآوری کنم. خلاصه فقط به دخترم تاکید کردم که رمزی برای گوشی اش نگذارد و ...
وکسی نمی داند در کدام زمین می میرد روایتی از البرز تا نپال
نویسنده در پهنه ی وسیع ترِ جهان تماشاگرش بوده است. در بخشی از کتاب آمده است: ساعت سه ی صبح بود که به بقیه گفتم همان جا در مرز ارمنستان چادر بزنیم. عبدی گفت نه، برویم جلوتر. بقیه هم مخالفت نکردند. عبدی همیشه سازِ مخالف می زد. در همان چند هفته سفر که از طالقان شروع شده و به مرز گرجستان ارمنستان رسیده بود، فهمیده بودم که همسفرِ خوبی نیست اما هنوز راهم را از بقیه جدا نکرده بودم. نمی خواستم به ...
دختر زیبا در عشق پسرکش طلاهای خانواده اش را دزدید / بخاطر یک عشق خیابانی بی آبرو شدم!
تون و ... . هاج واج مانده بودم و نمی دانستم چه بگویم. با عجله خداحافظی کرد و رفت. از پشت سر که نگاهش کردم دلم لرزید. آن روز تا غروب هوش و حواسم پیش او بود. با خودم کلنجار می رفتم. از طرفی دلم می خواست هر چه زودتر برای ، کاری بکنم. از شما چه پنهان دختر خاله ام که ازدواج کرد خانواده ام راه می رفتند و از او می گفتند. می دانستم دغدغه دارند و از طرفی نمی خواستم جلوی خاله ام و فامیل کم بیاورم ...
معرفی کتاب در آستانه اربعین؛ "پادشاهان پیاده"؛ روایت دلدادگی در جاده عشق
. در بخشی از این کتاب می خوانیم؛ "در حال رانندگی بودم. غذایم را توی هیئت محله خورده بودم و داشتم می رفتم دنبال یکی از دوستانم که برویم بچرخیم و با ماشین دوردور کنیم. کل چیزی که آن روزها توی فکر من می گذشت همین چیزها بود. یک لحظه به خودم آمدم، پشت فرمان، روی پل یکهو بی دلیل و بی جهت زدم زیر گریه. دقیقاً توی همان ساعت سال قبل، شب عاشورا، زدم زیر گریه، بدون اینکه اصلاً بدانم چرا؟ خوبی، توی ...
گلایه نادر سلیمانی درباره نحوه پرداخت به واقعه عاشورا / دو بار امام حسین مرا طلبید و وقتی طلبید عشق کردم
از دست دادیم. جوان زیاد دادیم. زمانی که نگاه می کنی می بینی وجود امام حسین(ع) چقدر بزرگ است. او می داند کشته خواهد شد و اهلبیتش به اسارت می روند اما در راه خدا قدمش را تغییر نمی دهد. بازیگر عشق کوفی در پاسخ به این پرسش که تا به حال به کربلا رفته، اظهار کرد: دو بار امام حسین(ع) مرا طلبید و وقتی طلبید عشق کردم و شاکر بودم. دوست داشتم که بروم اما مشکلاتی بود که نتوانستم. دوست دارم خودم یک ...
مدیران محترم! شأن زنان کارمند را حفظ کنید
...> در کدام قسمت مشغول کار شدید؟ در سازمان بسیج شهرداری مشغول خدمت شدم. ابتدا کارمند، بعد کارشناس و چند سالی هم مسئول دبیرخانه بودم. سال 1400 معاونت خواهران بسیج شدم، اما یک سالی طول نکشید و مأمور مکانی غیر از شهرداری شدم. متأهل هستید؟ بله. سال 85 ازدواج کردم و به خاطر مشکلات مالی بود که تصمیم گرفتم مشغول کار شوم. فرزند هم دارید؟ سه فرزند دارم. یک پسر متولد 88 ...
دام شوهر صیغه ای برای زن تنها | چند مرد ریختن تو خونه ام!
به من تهمت می زدند که با مردان نامحرم در شرکت ارتباط دارم در حالی که من اصلا در شرکت کار نمی کردم. چند بار با حالت قهر به منزل پدرم رفتم اما هر بار با وساطت بزرگ ترها به زندگی ام بازگشتم تا این که یک بار وقتی فهمیدم قصد معتاد کردن مرا دارد و مقداری موادمخدر درون چای من ریخته است با او به مشاجره پرداختم که در نهایت مرا به شدت کتک زد و حدود یک هفته در خانه زندانی ام کرد. این بار وقتی ...
سرنوشت عجیب فردی که دوستش را کشت پس از 11 سال
موتورسیکلت فرار کردند. جوان زخمی قبل از اینکه اورژانس برسد، جان داد. بررسی های بعدی نشان داد راکبان موتور دو نفر به نام های حامد و احسان بودند. پلیس ابتدا احسان را بازداشت کرد. این پسر در توضیح آنچه اتفاق افتاده بود گفت: من با حامد و سهیل دوست بودم، مدتی بود که با سهیل به اختلاف خورده بودم و با هم دعوا داشتیم. روز حادثه با سهیل دعوا کردم بعد پیش حامد رفتم و به او گفتم همراهم بیاید تا با سهیل ...
لبخند خونبار زن صیغه ای/عاقبت هوس رانی پسر 23 ساله!
گرفتند به شدت مرا سرزنش کردند آن ها معتقد بودند که باید دست از این ارتباط خیابانی بردارم و طبق آداب و رسوم ازدواج کنم ولی من این حرف ها را نمی فهمیدم و تنها به آن زن جوان مطلقه فکر می کردم که یک سال هم از من بزرگ تر بود. خلاصه روابط ما آن قدر صمیمانه شد که به پیشنهاد آن زن پاسخ مثبت دادم و قرار شد اوبه عقد موقت من درآید ولی آن زن با توسل به حیله و نیرنگ ، از ناآگاهی من سوء استفاده کرد و در محضر ...
رابطه پنهانی دختر جوان با مرد کافی نتی
خودش به کارشناس اجتماعی کلانتری میرزاکوچک خان گفت: حدود دو سال قبل، بعد از مرگ مادربزرگم دچار نوعی افسردگی شده بودم و حال مناسبی نداشتم. مدام با خودم درگیر بودم و آینده ای مبهم و تاریک آزارم می داد. به همین دلیل گاهی به یک کافی نت سر می زدم که در نزدیک منزلمان فعالیت می کرد. مدت زمانی را به دانلود فیلم ها و برخی موسیقی های مورد علاقه ام می گذراندم. متصدی جوان کافی نت متوجه ...
انتخاب شریف؛ آرزوی چند ساله ای که با تلاش محقق شد
تفکیک ایستاده اند. چند قدمی جلوتر رفتم؛ چند میز قبل از ورودی سالن بود. جلوتر که رفتم یک برگه A4 جلوی میز زده بودند که روی آن با فونت درشت نوشته بود : پذیرش ؛داوطلبان یکی یکی پذیرش می شدند. به دلیل کنجکاوی که در وجودم رخنه کرده بود رفتم جلوی میز تا متوجه شوم که چه مدارکی را از داوطلبان برای پذیرش می گیرند؛ در ابتدا اسامی و شماره تماس داوطلبان را می گرفتند و بعد بن غذا و نقشه دانشکده و ...
پایان خونین داستان یک باغ شراکتی
در ابتدای جلسه اولیای دم درخواست قصاص را مطرح کردند. سپس سیروس در جایگاه ویژه ایستاد و گفت: باور کنید قصد نداشتم او را بکشم اگر با سنگ به سرش نمی زدم حالا خودم مرده بودم. اما خیلی شرمنده خانواده اش هستم. من از خانواده او تقاضا دارم به خاطر فرزندانم مرا ببخشند. در پایان جلسه قضات وارد شور شدند و سیروس را به قصاص و دو سال زندان به خاطر سرقت از کارت عابربانک مقتول محکوم کردند. ...
درخواست طلاق به خاطر بخشیدن دزد منزل
به گزارش رکنا، مردجوان وقتی دزد خانه اش را بخشید و از پول و طلاهایشان گذشت، هرگز تصورش را نمی کرد که این کارش پای او را به دادگاه خانواده تهران باز کند. زن جوان وقتی دید شوهرش از خیر طلاهای او گذشت و رضایت خودش را اعلام کرد، جنجال به راه انداخت. این زوج پس از سه سال زندگی مشترک، راهی دادگاه خانواده شدند و درخواست طلاق خود را ارائه کردند. زن جوان وقتی مقابل قاضی قرار گرفت، درباره علت ...
روایت جالب ترک تحصیل مداح مشهور!
که در این زمینه استعداد دارم. در کودکی سه نفر بودیم که به نوحه خوانی علاقه داشتیم، اما وقتی به سن تکلیف رسیدیم آن دو نفر صدایشان عوض شد و رفتند سراغ کار دیگر، اما اهل بیت به من توجه داشتند و ادامه دادم. داستان نوحه خوانی در مدرسه از سر علاقه به مداحی برای اهل بیت، در هر مکان و زمانی آماده مداحی بودم، در همان دوران کودکی وقتی در مدرسه بودم، یک روز بچه ها گفتند که نوحه اصغر ...
زندگی ام سیاه شد وقتی فهمیدم شاپور با عمویم رابطه دارد ...
دوستش در منزل ما ذکر کرد و او را پسری مودب، باحیا و باوقار خواند. خلاصه آن شب افراد خانواده به احترام عمویم سکوت کردند. ولی در یک لحظه متوجه شدم که آن جوان غریبه حرکات و رفتارهای مرا زیر نظر گرفته است و چشم از من برنمی دارد. چند روز بعد از این ماجرا شاپور در حالی توسط مادرش از من خواستگاری کرد که برادرانم به شدت با این موضوع مخالفت کردند. چرا که ما از خانواده ای سرشناس و ...
ناپدری عاشق دختر 17 ساله شد/رابطه پنهانی ناپدری برای همه رو شد
خواستگاری ام آمد. مادرم در یکی از جلسات مذهبی با مادر همایون آشنا شده بود و با همین آشنایی چند ساعته مرا برای پسرش خواستگاری کرده بود، در حالی که هیچ گونه آشنایی و شناخت قبلی از خانواده اش نداشتیم، اما مادرم اعتقاد داشت وقتی مادر همایون زنی محجبه و باوقار است، حتما فرزندش را به شکل شایسته ای تربیت کرده است. از سوی دیگر نیز یکی از بستگان پدرم عاشق خواهر کوچک ترم شده بود و آن ها به طور ...
رابطه شیطانی دختر نوجوان را باردار کرد/برای هوس مرا می خواست
فرزندم نیز فکر نمی کنم و به چیزی جز طلاق نمی اندیشم. این زن جوان که به اتهام خیانت از همسرش شاکی شده بود پس از آن که با سخنان مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری سپاد مشهد آرامش خود را بازیافت، سرگذشت تلخ خودش را نتیجه یک دوستی خیابانی دانست و گفت: فرزند بزرگ یک خانواده پنج نفره بودم و زندگی متوسطی داشتیم. با وجود این پدرم هیچ گاه نمی گذاشت که فرزندانش کمبودی را در زندگی احساس ...
شوهرم را با یک زن در بدترین حالت دیدم!/منم شروع به شیطنت کردم تا آخرش به گناه آلوده شدم و...
به پایان رساندم اما در این مدت از همسرم غافل بودم و دخترم نیز به خانواده همسرم وابسته شده بود. در این روزها هنگامی به خودم آمدم که احساس کردم همسرم به من خیانت می کند. این موضوع بسیار مرا نگران کرد چرا که من از نظر زیبایی چهره، سن و سال و خیلی موارد دیگر چیزی کم نداشتم و نمی توانستم خیانت همسرم را تحمل کنم با وجود این هیچ گاه در این باره چیزی به همسرم نگفتم تا این که روزی به طور سرزده ...
دختر قمارباز دوست سارقش را لو داد!
اتهام سرقت گوشی تلفن همراه بازداشت شده است. زن جوانی که علاوه بر سرقت، تبحر زیادی در قمار دارد و رئیس قمارخانه ای بوده که همدستانش به آنجا می آمدند. چرا قمار می کنی؟ همسر سابقم خیلی خلافکار بود، او مرا با قمار آشنا کرد. کم کم پایم به قمارخانه باز شد و زمانی که جدا شدیم، تصمیم گرفتم خودم یک قمارخانه کوچک راه بیندازم. البته قمارخانه که نه، وقتی چند تا معتاد و دزد کنار هم می ...
سیمین با اینکه جوان بود مرا هم فریب داد/ او با شوهرم رابطه نامشروع داشت و من خبر نداشتم!
او پس از ازدواج با یکی از بستگانم، مرا همانند کارگر یک منزل تحقیر کرده است و هوویم در قصری که من ساخته ام امروز پادشاهی می کند و ... زن 38ساله با بیان این که همسرم مرا بلاتکلیف رها کرده است، درباره قصه زندگی اش به کارشناس اجتماعی کلانتری قاسم آباد مشهد گفت: 18ساله بودم که با طاهر ازدواج کردم. پدرم وضعیت مالی مناسبی داشت، به طوری که همه خواهران و برادرانم را حمایت می کرد. هر کدام آن ها ...
روایتی تکان دهنده از قبولی در دانشگاه علم و صنعت تا 40 سال اعتیاد و کارتن خوابی
یا وقتی برای خرید به مغازه می رفتیم، زمانی که مادرم مشغول خرید بود، یواشکی چند وسیله برمی داشتم و بعد که مادرم متوجه می شد می رفت مغازه تا پولشان را حساب کند. وی افزود: حس می کردم متفاوتم و اصلا نمی توانم دیگران را تحمل کنم اما باز هم نمی توانستم درد و رنج دیگران را ببینم اگر همسایه مان مریض می شد، برایش گریه می کردم. پیش از قبولی در دانشگاه علم و صنعت معتاد بودم و اجبار به مصرف پیدا ...
افشاگری پس از 20 سال؛ رد کردن پیشنهاد بوندسلیگایی به خاطر پوشیدن لباس پرسپولیس
داشت و عملا چیزی به خودم نمی رسید. من در چند روزی که در آلمان بودم با این تیم خوب تمرین نکردم و برگشتم ایران و با 14 میلیون تومان به پرسپولیس رفتم. من آرزویم پوشیدن لباس پرسپولیس بود و این موضوع برایم از رفتن به فوتبال اروپا مهمتر بود.
انقلابی گری شهید امید خوب به روایت مادر و همسر شهید حادثه تروریستی حرم شاهچراغ
چهارشنبه چهارم آبان ماه یادتان باشد وقت دکتر دارید باید صبح زود به سمت شیراز حرکت کنیم که ان شاالله وقت کنیم به زیارت حضرت شاهچراغ هم برویم. وی ادامه داد: حاج هوشنگ خوب گفت راستش خودم هم خیلی دلم هوای شاهچراغ کرده صبح که شد به سمت شیراز راه افتادیم، چون از شهر لیکک استان کهگیلویه تا شیراز چند ساعتی راه بودم دمادم غروب بود که به شیراز رسیدیم، هنوز تا رسیدن وقت دکتر فرصت داشتیم و، چون قبل ...
شکنجه پسر جوان به دست پدر دختر مورد علاقه اش
یافتند اماپسر نوجوان از دست شان فرار کرده است. این در حالی بود که دختر نوجوان در اظهاراتش گفت : من و پسر مورد علاقه ام از شش ماه قبل در اینستاگرام آشنا شده و ارتباط مان ادامه یافت. تصمیم داشتیم بعد از پایان دبیرستان با هم ازدواج کنیم که خانواده ام فهمیدند و مرا تنبیه کردند. اجازه ملاقات با او را نمی دادند. حتی یک ماه گوشی ام را گرفتند و نتوانستم با پسر مورد علاقه ام حرف بزنم. آن روز برای گفت و گو ...
درخت زیبای من
این جمله ها را نوشتم. اسفند 1385 بود. سی و دو سالم بود. تازه از لبنان برگشته بودم. از سفری طولانی، بیش از یک ماه، که رفته بودم برای نوشتن کتابی درباره یک قهرمان. رفته بودم که یک چیزی را به خودم ثابت کنم؛ و برگشته بودم و نه تنها چیزی ثابت نشده بود، از آن همه که بهشان مطمئن بودم هم دیگر نبودم. به هیچی مطمئن نبودم. در اعماق بودم. در اعماق تاریکی و سکون. آن جایی که همیشه از آن ترسیده ایم؛ و بعد این ها ...
چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد؟/ یقین پیرغلام اهل بیت از روضه صحیح برای دردانه سه ساله
زایمان شروع شد. صاحب خانه می گوید: همسرم رابه بیمارستان بردم و خودم برگشتم، آمدم نزد حرم حضرت رقیه (س) و به ایشان متوسل شدم و گفتم اگر همسر و فرزندم رانجات دادی و شفای آنان را از خدا خواستی و گرفتی خانه ام را به تو تقدیم می کنم. مدتی مشغول توسل بودم، بعد به بیمارستان رفتم و دیدم همسرم روی تخت نشسته و بچه دربغلش سالم است. همسرم گفت: کجا رفتی؟ گفتم رفتم جایی ...
روایت خواندنی یک بانوی آزاده ایرانی از دوران اسارت اش در عراق
نیست که این خانم لباس بیمارستان بپوشد. نزدیک به 20 روز در آن بیمارستان بودم و هر شب عده ای از من بازجویی می کردند و این تصور وجود داشت که نظامی هستم. سپس مرا به بغداد منتقل کردند و به زندان انفرادی بردند. در روزهایی که می گذشت تصمیم به خواندن قرآن گرفتم، اما هیچ چیزی همراهم نبود. یکی از سربازان آنجا شیعه بود و هر چند روز یک بار اخبار جنگ را به من اطلاع می داد. از این سرباز درخواست کردم ...
چکال هارون ؛ از تشرف به تشیع تا تلاش هفت ساله برای ترجمه قرآن
برآشفتگی معلمان شد و مرا به بدعت گذاری و خروج از مذهب سلف صالح متهم کردند و بعضی از اساتید، وجود من میان دانشجویان را تهدیدی برای عقیده سلف دانستند و از اعزام من جلوگیری کردند و من پس از آن برای پیوستن به مدارس اسلامی کشور کنیا به این کشور سفر کردم. پس از چند سالی که در آنجا بودم جنجالی به پا شد که عالمی از علمای کنیا به نام شیخ عبدالله ناصر تبلیغ تشیع می کند و من از سوی مدرسه ای که بودم ...